عقیده امامت و حدیث غدیر

حديث ثقلين

حديث ثقلين

حضرت رسول اکرم جدر ابتدای این خطبه چنین فرمودند:

اما بعد ألا ايها الناس فانما انا بشر يوشك ان ياتي رسول ربي فاجيب و انا تارك فيكم ثقلين او لهما كتاب الله فيه الهدي و النور، فخذوا كتاب الله و استمسكوا به فحث على كتاب الله و رغب فيه ثم قال و اهل بيتي، اذكركم الله في اهل بيتي، اذكركم الله في اهل بيتي، اذكركم الله في اهل بيتي.

«هان ای مردم! همانا من فردی از بشر هستم. نزدیک است که پیک پروردگارم (مرگ) به سراغم بیاید و من اجابتش کنم. در میان شما دو چیز گرانبها می‌گذارم. یکی کتاب الله است که در آن هدایت و نور می‌باشد. پس از آن، رسول اکرم ج، مردم را تشویق به چنگ زدن به کتاب الله کردند. سپس فرمودند: دیگری اهل بیت من است. درباره اهل بیتم، خدا را یاد آور شما می‌شوم، درباره اهل بیتم، خدا را یاد آور شما می‌شوم، درباره اهل بیتم، خدا را یاد آور شما می‌شوم» [۵۴].

اني قد تركت فيكم الثقلين، احدهما اكبر من الآخر، كتاب الله (حبل ممدود من السما الي الارض) و عترتي اهل بيتي، فانذروا كيف تخلفوني فيهما، فانهما لن يتفرقا حتي يردا على الحوض.

من در میان شما دو چیز گرانقدر که یکی از دیگری بزرگتر است گذاشتم. کتاب الله و خاندانم (‌اهل‌بیتم) اکنون ببینید پس از مرگ، شما با آنان چگونه رفتار می‌کنید؟ چرا که این دو از هم جدا نمی‌شوند تا اینکه در حوض کوثر نزد من بیایند [۵۵].

حدیث ثقلین و ترجمه آن، پیش روی شماست. چنانکه شما هم می‌بینید رسول الله جدر این خطبه اش، ثقلین یعنی دو چیز گرانبها را ذکر فرمودند و خاطر نشان ساختند که من دو چیز، گذاشته و می‌روم، اولی کتاب الله است. آنگاه توجه مردم را به چنگ زدن به کتاب الله و عمل بر آن مبذول داشتند و فرمودند: مقام کتاب الله، والاتر از هر چیز دیگر است، پس از بیان فضائل کتاب الله، از اهل بیت ذکر به میان آورده فرمودند: درباره اهل بیتم خدا را یادآور شما می‌شوم.

تنها چیزی که از روایت مسلم معلوم می‌شود این است که مقصود از ذکر اهل بیت، شناساندن حقوق اهل بیت و خوش رفتاری مردم با آنهاست. به همین خاطر، ایشان (طبق روایت مسلم) درباره آنها فرمودند: درباره اهل بیتم خدا را یادآوری تان می‌کنم، اما روایت نسائی و مسند احمد، آشکارا نشان می‌دهد که ذکر اهل بیت به عنوان دومین چیز گرانبها از ثقلین می‌باشد. بنابراین اولی کتاب الله و دومی اهل بیت شد.

در اینجا ممکن است در ذهن خواننده گرامی،‌ این اشکال پیدا شود که از آیات بی‌شمار کتاب الله و از احادیث طیبه، چنین معلوم می‌شود که بعد از کتاب الله، مقام دوم از آن سنت رسول الله جاست. برای همین است که در جاهای متعدد با تعبیرات مختلف این مطلب عنوان شده است: ﴿أَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُواْ ٱلرَّسُولَ﴿ءَامِنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ﴿وَمَن يَعۡصِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥو در اینجا پس از کتاب الله، اهل بیت مطرح شده است. پاسخ چیست؟

پاسخ آن کاملاً واضح است. بدون تردید، گرانبهاترین چیز بعد از کتاب الله، سنت رسول الله جمی‌باشد. در این، جای هیچگونه شکی وجود ندارد. اهل اسلام نیز در این باره اختلاف نظر ندارند که مقام دوم پس از کتاب الله به چه چیزی اختصاص دارد. منظور از ذکر اهل بیت در حدیث ثقلین، سنت رسول الله جمی‌باشد. سخن همین است و بس. برای اینکه اهل بیت، عاشقان راستین سنت نبوی بودند. همین‌ها بودند که با صدق دل بر آن عمل می‌کردند. بنابراین، ذکر اهل بیت در واقع، قائم مقام ذکر سنت نبوی است.

روایات موطای امام مالک و مستدرک حاکم نیز، این مطلب را تأیید می‌کنند.

در موطای امام مالک (رح) چنین آمده است:

عن مالك انه بلغه ان رسول الله جقال: «تركت فيكم امرين لن تضلوا ما تمسكتم بهما كتاب الله و سنة نبيه».

یعنی: به امام مالک، این روایت رسیده است که رسول الله جفرمودند: من در میان شما دو چیز می‌گذارم تا زمانی که به آن چنگ خواهید زد هرگز گمراه نخواهید شد: کتاب الله و سنت پیغمبرش [۵۶].

در مستدرک حاکم، روایتی از حضرت ابوهریره ساست که رسول الله جدر حالی که در حجه الوداع خطبه ایراد می‌کردند فرمودند:

«اني قد تركت فيكم شيئين لن تضلوا بعد هما، كتاب الله و سنتي، و لن يتفرقا حتي يردا علي الحوض».

همانا من در میان شما دو چیز گذاشته‌ام که با وجود آن دو، هرگز گمراه نخواهید شد: کتاب الله و سنت من، و آن دو هرگز از یکدیگر جدا نخواهند شد تا اینکه در حوض کوثر نزد من بیایند [۵۷].

بسیاری از آیات و احادیث که در آنها نام کتاب و سنت، با هم ذکر شده‌اند و این دو روایت که همینک نقل کردیم را نمی‌توان نادیده گرفت. پس باید پذیرفته شود که ذکر اهل بیت در حدیث ثقلین، قائم مقام سنت نبوی است. مراد بودن سنت نبوی از اهل بیت در اینجا، چنان است که در حدیثی دیگر، حضرت رسول اکرم ج، صریحاً حکم داده است که به سنت خلفای راشدین شچنگ زنید.‌‌

«عليكم بسنتي و سنت الخلفاء الراشدين المهديين من بعدي تمسكوا بها و عضوا عليها بالنواجذ».

یعنی: بر شماست که به سنت من و سنت خلفای راشدین هدایت یافتگان پس از من عمل کنید. بر آن چنگ زنید و با دندان محکم بگیرید [۵۸].

گویا مقصود اصلی،‌ سنت رسول الله جاست و آشنایی و شناخت سنت رسول الله ج، از طریق آشنایی با سنت خلفای راشدین و اهل بیت میسِر می‌گردد و عمل بر سنت اینان، عمل بر سنت آن حضرت جمحسوب می‌شود. چرا که خلفای راشدین و اهل بیت از جمع صحابه کرام ش، به خاطر دارا بودن امتیازات نمایانی،‌ ملاک و معیاری برای عمل بر سنت آن حضرت جمی‌باشند.

به هر حال؛ حضرت رسول اکرم جدر این بخش از خطبه خود (حدیث ثقلین)، امت را به چنگ زدن به قرآن، تعظیم و بزرگداشت اهل بیت و پیروی از اسوه حسنه آنان رهنمود کردند و فضائل اهل بیت را برشمردند.

ترجمه حدیث ثقلین و آنچه ما در تشریح مفهوم آن گفتیم بسیار واضح است. هر خواننده منصف بدون جانبداری (از فرقه‌ای)، با خواندن آن به همین نتیجه خواهد رسید، اما شیعه معتقد است از حدیث ثقلین، مسئله امامت و خلافت اهل بیت به ثبوت می‌رسد. طبق نظریه شیعه، چیزی که از خطبه حضرت رسول اکرم جبه اثبات می‌رسد این است که حق امامت و خلافت، تنها و تنها از آن اهل بیت می‌باشد.

در حالی که این مفهوم و برداشت نه در حدیث بیان شده و نه می‌توان از الفاظ حدیث، آن را به اثبات رسانید. هر شخصی می‌بیند که در الفاظ حدیث نه ذکری از ائمه به میان آمده و نه از امام و نه از خلافت و امامت. اگر حضرت رسول الله جواقعاً می‌خواستند اعلام کنند که خلافت و امامت، فقط و فقط در انحصار اهل بیت است هیچ نیرویی نمی‌توانست ایشان را از این کار باز دارد. ولی هدف ایشان نه اعلام این مطلب بود و نه بیان آن. ایشان جبطور واضح می‌خواستند امت را به محبت و اکرام اهل بیت متوجه گردانند و همین مطلب را در خطبه خویش اظهار داشتند و در حالی که مردم را از خدا می‌ترسانیدند آنان را به محبت با اهل بیت برانگیختند. بنابر همین، امت اسلامی محبت با اهل بیت را جزئی از ایمان و وسیله نجات خود می‌دانند.

آنچه ما عرض کردیم برای خواننده عدالت جو کافیست؛ اما بطور ضمنی در اینجا با اشاره به چند نکته مناسب معلوم، می‌شود که ان شاء الله فایده هایی نیز در برخواهد داشت.

۱- اوّلین نکته‌ای که از حدیث ثقلین معلوم شد این است که تنها کتاب برای ارشاد و رهنمود انسان کافی نیست. همراه کتاب، انسانی نیز باید باشد تا امر هدایت حاصل گردد. بالاتر از قرآن مجید، چه چیزی می‌تواند سرچشمه نور و هدایت، واقع شود؟ اما همراه همین قرآن مجید که دولت تلاوت و سرمایه کتاب و حکمت از آن نصیب آدمی می‌گردد وجود انسانهای متقی و به حد تکامل رسیده از لحاظ ظاهر و باطن، حتمی می‌باشد تا بتواند به هدف بزرگ – تزکیه – نائل آیند [۵۹]. به گفته دیگر، برای گام نهادن در مسیر هدایت لازم است همراه کتاب الله، رجال الله نیز باشند. اوّلین کسی که کار مهم تزکیه را به انجام رسانید رسول اکرم جبودند. ایشان از صحابه کرام (به شمول اهل بیت) چنان جماعتی تربیت کردند که آنان دینی را که رسول اکرم جآورده بودند به ظاهر و باطن خویش جذب نمودند. آنان با استفاده از تعلیم و تزکیه ایشان، درون و برون خود را تابناک کردند. سپس پس از رحلت حضرت رسول اکرم جبرای نورانی ساختن دنیا بپا خاستند. در نتیجه کوششهای بی‌دریغ آنان، سر تا سر دنیا از انوار دین، روشن گشت.

البته پس از رحلت حضرت رسول اکرم ج، صحابه کرام و اهل بیت (هر یک با استقامت تمام بر کل دین در زندگانی خویش) در راه نشر و ترویج دین و فرهنگ اسلامی در ابعاد و شعبه‌های مختلف، مشغول به کار شدند. یکی جهاد را برگزید، یکی راه تبلیغ را، یکی روایت حدیث را می‌پسندید، دیگری تفقه را، یکی به امور خلافت اشتغال داشت و دیگری به امر تزکیه قلب، یکی ظاهر امت را درست می‌کرد و دیگری باطن امت را. اهل بیت [۶۰]، چونکه عموماً از خلافت فاصله داشتند یا در این میدان، کار گرفتن از ایشان مقدور نبود (که مبادا نبوت تبدیل به سلطنت وراثتی شود) بیشتر به تفقه فی الدین، حکمت ربانی و تزکیه نفس پرداختند. در میدانی که بدون تردید، آنان از امتیازات و ویژگی‌های بخصوصی برخوردار بودند [۶۱]. (رضي الله عنهم وعن جميع الصحابه وجزاهم الله عن الأمتّه خير الجزا).

۲- نکته دومی که از حدیث ثقلین، ثابت می‌شود این است که پس از ارتحال حضرت رسول اکرمجبرای ارشاد و هدایت، چنانکه چنگ زدن به کتاب الله ضروری است محبت با اهل بیت، تکریم و بزرگداشت آنان نیز جهت هدایت یافتن، لازم می‌باشد. در این حدیث، اگر چه ذکری از سنت به میان نیامده ولی سنت، چیزی جدا از کتاب الله نیست. چرا که از یک طرف اگر سنت، تفسیر اجمالی کتاب الله و عبارت از تنفیذ و اجرای کتاب الله در زندگانی باشد از طرف دیگر، قرآن کریم مملو از ﴿أَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَٱلرَّسُولَۖمی‌باشد. به همین دلیل، احتیاجی به اثبات سنت وجود ندارد. برای اینکه اهمیت و حجیت سنت، از خود کتاب الله به ثبوت می‌رسد. بسیاری از آیات قرآن کریم و احادیث، بطوریکه قبلا عرض شد بیانگر همین مطلب هستند. البته به چند وجه، حضرت رسول اکرم جدر این محل، محبت و تکریم با اهل بیت را بطور خاص واضح فرمودند که اینک به ذکر آن وجوه می‌پردازیم:

الف) درباره محبت با اهل بیت و اکرام آنان، نص صحیح و واضحی در قرآن مجید نازل نشده است [۶۲].

به همین دلیل، حضرت رسول اکرم جمطابق با مقتضای حال، مردم را به محبت با اهل بیت و تکریم آنان متوجه نموده فرمودند: «اذكركم الله في اهل بيتي»درباره اهل بیتم شما را توصیه می‌کنم که خدا را در نظر داشته باشید [۶۳].

ب) چون عده ای از صحابه کرام از دست حضرت علی سشکایت داشتند (قبلاً ذکر شد) احتمال داشت امت نسبت به این طبقه قابل احترام از جماعت مسلمین بدگمان شود. به همین سبب، حضرت رسول اکرم جدر این خطبه، امت را متوجه عظمت و محبت اهل بیت گردانیدند.

ج) اگر این مطلب هم در نظر گرفته شود که پس از ارتحال حضرت رسول اکرم جشرف قیادت امت بالاجماع، نصیب ابوبکر صدیق س، عمر فاروق سو عثمان غنی سخواهد شد و امت، دیدگانش را فرش راه این صحابه کرام خواهد کرد و امت اسلامی،‌ بی‌پروا از ملامت ملامت گران، بطور کامل و به نحو احسن بر دین عمل خواهد نمود احتمال این خطر وجود داشت که با سخت کوشی در مقاصد عالی دین؛ این امت، محبت و اکرام اهل بیت را به فراموشی سپارد. به همین جهت، مناسب بود که رسول اکرم جبرای آوردن امت خود به جاده اعتدال، آنان را به طرف محبت و اکرام اهل بیت شسوق دهد. شاید در نتیجه همین بود که درباره باغ فدک و میراث مالی نبوی،‌ ابوبکر صدیق ساگر چه مطابق با عین تعلیمات رسول الله جموضعی واضح و موقفی آشکار داشت و امت اسلامی تأییدش کرد اما باز هم سیدنا حضرت ابوبکر صدیق سدر راضی کردن خاتون جنت، سیده فاطمه (رضی الله عنها)، هیچ نوع کوتاهی از خود نشان نداد و برای جلب رضایت خاطر ایشان، تمام راههای حسن سلوک و مدارات را بکار گرفت [۶۴]. (رضی الله عنهما). این همه به این خاطر بود که به اکرام با اهل بیت، حکم شده بود.

۳- مطلب سوم که از حدیث ثقلین به اثبات می‌رسد این است که قرآن و سنت همیشه با هم هستند و هیچگاه از همدیگر جدا نمی‌شوند. چرا که رسول اکرم جدر این خطبه فرمود:

«انهما لن يتفرقا حتي يردا علي الحوض»این دو (قرآن و اهل بیت) هرگز از همدیگر جدا نخواهند شد تا اینکه در حوض کوثر نزد من بیایند.

از این جمله، به خوبی معلوم می‌شود که اهل حق، کسانی هستند که تا واپسین لحظات زندگی،‌ به این دو چنگ زنند و در بین آن دو، جدایی نیفکنند [۶۵].

اکنون بررسی شود که آن کدام گروه است که قرآن را به تمام معنی قبول دارد؛ هر حرفش را محفوظ می‌داند؛ و تلاوتش را باعث اجر و پاداش می‌داند، حفظش را برای خود سعادت می‌داند؛ در خانه‌های افراد آن گروه، حافظان قرآن مجید به چشم می‌خورد و عمل بر هر لفظ این قرآن مجید را نجات خود می‌داند.

﴿ٱلَّذِينَ ءَاتَيۡنَٰهُمُ ٱلۡكِتَٰبَ يَتۡلُونَهُۥ حَقَّ تِلَاوَتِهِۦٓ أُوْلَٰٓئِكَ يُؤۡمِنُونَ بِهِۦۗ وَمَن يَكۡفُرۡ بِهِۦ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡخَٰسِرُونَ ١٢١[البقرة: ۱۲۱].

ترجمه: آنانکه دادیم ایشان را کتاب (یعنی تورات) آنانکه می‌خوانند آن را حق خواندن آن، ایشان باور می‌دارند هدایت خدا را و هر که منکر وی باشد پس ایشانند زیانکاران [۶۶].

و در طرف دیگر، آن کدام گروه است که قائل به تحریف در قرآن مجید (نعوذ باالله) است؟ طبق رأی آن گروه، بعضی از سوره‌ها حذف کرده شده و از بعضی،‌ آیاتی کم شده است. در خانه‌های آن گروه، تلاوت قرآن کریم رواج ندارد و بچه هایشان را الله تعالی از نعمت حفظ قرآن کریم، محروم کرده است. شما خودتان بر اداهایتان کمی غور و فکر کنید ما اگر به عرض برسانیم شکایت خواهید کرد این حال قرآن است؛ اما در امر اهل بیت، شیعیان خیلی ادعا می‌کنندکه با اهل بیت محبت می‌ورزند؛ ولی در عقاید و اعمال موقفی کاملاً مخالف با اهل بیت اتخاذ می‌کنند. شرح این مخالفت، آدمی را حیرت زده می‌سازد و کتابی مستقل می‌خواهد تا به تفصیل نوشته شود.

الله تعالی به شیخ عبدالعزیز محدث دهلوی (رح) جزای خیر دهد. وی در کتاب مشهور خود «تحفة اثنا عشریه» ضمن شرح حدیث ثقلین، خاطر نشان ساخته که نزد اهل تشیع، کتاب الله چه مقامی دارد و با اهل بیت، چگونه و به چه صورت مخالف هستند؟

شیخ عبدالعزیز (رح) ۲۲ عقیده از الهیات، ۱۵ عقیده از نبوت، ۶ عقیده از امامت و ۷ عقیده از معاد ذکر کرده که شیعه در آنها، صریحاً با کتاب الله و اهل بیت مخالفت کرده است. سپس او، پس از بررسی تمام فقه، اظهار داشته که اهل تشیع در تمام این مسایل فقهی،‌ بطور کلی با اهل بیت مخالفت کرده و مذهبی جداگانه برای خود ساخته‌اند.

این بحث طویل مخالفت اهل تشیع با قرآن و اهل بیت، در صفحات بی‌شمار «تحفه اثنا عشریه» پراکنده است. در ترجمه اردوی آن، این بحث از ص ۲۴۷ شروع و تا ص ۵۴۱ ادامه دارد. [۶۷]مشتاقان این مبحث به آنجا مراجعه نمایند.

به هر حال از این چند سطر، خوانندگان عزیز شاید دانسته باشند که گروه اهل سنت تنها گروهی است که قرآن را محفوظ می‌داند؛ آن را تلاوت می‌کند؛ حفظ آن را سعادت می‌داند؛ با صدق دل بر آن عمل می‌کند؛ محبت و تکریم اهل بیت را نیز جزئی از ایمان خویش می‌داند؛ از افعال و اقوال مستند ایشان، صادقانه پیروی می‌کند؛ و همین طور متبع راستین «حدیث ثقلین» است. اما شیعه، فقط نام قرآن و اهل بیت را می‌گیرد. بسیاری از عقاید و مسایل فقهیشان، مخالف با تعلیمات قرآن و اهل بیت هر دو است بلکه اهل تشیع، همه اهل بیت را قبول هم ندارند. (در این باره توضیحاتی عرض خواهد شد.)

۴- چون ذکر اهل بیت در حدیث ثقلین، بارها آمده است. مناسب است که معلوم می‌شود که در همین جا این مطلب هم روشن شود که منظور از اهل بیت چیست؟ و بر چه افرادی صدق می‌کند؟

در زبان عربی،‌ به اهل خانه اهل بیت گفته می‌شود یعنی افرادی که بطور مستقل و دائمی در خانه سکونت دارند. چنانچه در عرف عام، وقتی اهل خانه گفته می‌شود، زن فرزندان نابالغ و غیره را شامل می‌شود. فرزندانی که ازدواج کرده در خانه‌ای دیگر، سکونت داشته باشند عموماً در اهل خانه خود بشمار نمی‌آیند. منظور از اهل بیت، در لغت و عرف عام همین است. و اما با توجه به قرآن و سنت، علاوه از ازواج مطهرات رسول الله جدر اهل بیت و عترت، دختران ایشان، داماد ایشان حضرت علی س، نوه‌های ایشان حضرت حسن سو حضرت حسین س(و عموی ایشان حضرت عباس سو فرزندان آنها و دیگر بستگان) هم داخل هستند.

ازواج مطهرات در اهل بیت، اولاً: به این دلیل داخل هستند که بطور حتم همسران در عرف از جمله اهل بیت (اهل خانه) به شمار می‌آیند. ثانیاً به این دلیل که شمولیت ازواج مطهرات (رضی الله عنهن) در اهل بیت، از نص قطعی قرآن کریم به اثبات می‌رسد. قرآن کریم با صراحت می‌فرماید:

﴿وَقَرۡنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجۡنَ تَبَرُّجَ ٱلۡجَٰهِلِيَّةِ ٱلۡأُولَىٰۖ وَأَقِمۡنَ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتِينَ ٱلزَّكَوٰةَ وَأَطِعۡنَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓۚ إِنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيُذۡهِبَ عَنكُمُ ٱلرِّجۡسَ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِ وَيُطَهِّرَكُمۡ تَطۡهِيرٗا ٣٣[الأحزاب: ۳۳].

ترجمه: و بمانید در خانه‌های خویش و اظهار تجمل نکنید مانند اظهار تجمل که در جاهلیت پیشین بود و بر پا دارید نماز را و فرمانبرداری خدا و رسول او کنید. جز این نیست که خداوند می‌خواهد دور کند پلیدی را از شما ای اهل بیت و پاک کند شما را پاک کردنی و یاد کنید آنچه خوانده می‌شود و در خانه‌های شما از آیتهای خدا و از حکمت. هر آیئنه خدا هست لطف کننده و خبردار [۶۸].

این آیه درباره اینکه ازواج مطهرات، از جمله اهل بیت محسوب می‌شوند صریح می‌باشد. چرا که این آیه از آیات آخری یک رکوع می‌باشد – این رکوع از آیه ۲۸: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ قُل لِّأَزۡوَٰجِكَشروع و در آیه مذکور به اتمام رسیده است. مخاطب تمام این آیات، ازواج مطهرات هستند. در این رکوع، از اول گرفته تا آخر ۲۶ صیغه و ضمیر مونث آورده شده است که همگی بدون شک و تردید راجع به طرف ازواج مطهرات هستند [۶۹]. بنابراین، از این نص قطعی قرآن مجید به ثبوت رسید که ازواج مطهرات در اهل بیت داخل هستند.

• اما شامل بودن علیس، فاطمهل، حسن و حسین شاز احادیث صحیح به اثبات می‌رسد. حدیثی در صحیح مسلم است:

عن سعد بن ابي وقاص قال لما انزلت هذا الآيه: ﴿فَقُلۡ تَعَالَوۡاْ نَدۡعُ أَبۡنَآءَنَا وَأَبۡنَآءَكُمۡ[آل عمران: ۶۱] دعا رسول الله جعلياً و فاطمه و حسناً و حسيناً و قال اللهم هولاء اهل بيتي. رواه مسلم … وعن عائشه (رضي الله عنها) قالت: خرج النبي جغدات و عليه مرط مرحل من شعر اسود فجاء الحسن بن علي فادخله ثم جاء الحسين فادخله معه، ثم جاءت فاطمه فادخلها ثم جاء علي فادخله ثم قال: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيُذۡهِبَ عَنكُمُ ٱلرِّجۡسَ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِ وَيُطَهِّرَكُمۡ تَطۡهِيرٗا ٣٣.

ترجمه: از حضرت سعد ابن ابی وقاص سروایت است که وقتی این آیه: ﴿فَقُلۡ تَعَالَوۡاْ نَدۡعُ أَبۡنَآءَنَا وَأَبۡنَآءَكُمۡنازل شد، رسول الله ج، علی،‌ فاطمه، حسن و حسین شرا فرا خوانده فرمودند: ای الله! این‌ها اهل بیت من هستند. عائشه (رضی الله عنها) می‌فرماید: باری صبح هنگام، رسول اکرم جاز خانه بیرون رفتند. چادری رنگین با تارهای سیاه روی خود انداخته بودند. حسن بن علی آمد. او را در چادر داخل کردند. سپس حسین آمد. او را هم به چادر داخل کردند. آنگاه فاطمه آمد. او را نیز داخل کردند. قدری بعد علی آمد. او را هم داخل چادر کردند. سپس این آیه را خواندند: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيُذۡهِبَ عَنكُمُ ٱلرِّجۡسَ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِ وَيُطَهِّرَكُمۡ تَطۡهِيرٗا ٣٣.

یعنی: الله تعالی می‌خواهد پلیدی را از شما دور گرداند و شما را پاکیزه نگهدارد [۷۰].

از این احادیث صحیحه، واضح شد که در اهل بیت، نه تنها ازواج مطهرات (آیه قرآن به این امر، صراحتاً دلالت می‌کند) بلکه علی،‌ فاطمه، حسن و حسینشهم داخل می‌باشند. (چرا که تصریح آن در احادیث صحیحه آمده است).

• بلکه فراتر از این، بستگان نزدیک دیگر رسول اکرم جیعنی: عموی ایشان عباس سو فرزندانش و دیگر پسر عموهای ایشان، در اهل بیتی که حکم به تکریم و احترام آنها داده شده، درجه به درجه داخل هستند. به اینان «بنو هاشم» گفته می‌شود و گرفتن زکات برای آنها شرعاً ناجایز است. از زید بن ارقم که راوی حدیث ثقلین می‌باشد پرسیده شد: آیا ازواج مطهرات در اهل بیت رسول اکرم جداخل نیستند؟ حضرت زید بن ارقم فرمود:

«نساوه من اهل بيته و لكن اهل بيته من حرم الصدقه بعده قال و من هم قال هم آل علي و آل عقيل و آل جعفر و آل عباس قال كل هولاء حرم الصدقه قال نعم (مسلم) و في الاكمال شرح مسلم: قد جاء ذلك عن زيد مفسرا في غير هذا و قيل من آل محمد قال الذين لا تحل لهم الصدقه الخ».

یعنی: ازواج مطهرات از اهل بیت ایشان هستند (ولی در اینجا مراد از اهل بیت که دستور به اکرام آنها داده می‌شود) کسانی هستند که گرفتن صدقه (زکات) بر آنان حرام است وآنها آل علی،‌ آل عقیل، آل جعفر و آل عباس می‌باشند [۷۱].

خلاصه اینکه در اهل بیتی که حقوقشان در حدیث ثقلین یادآوری شده، محبت و اکرام آنان بر امت لازم گردانیده شده، ازواج مطهرات رسول الله ج، دختران ایشان، داماد ایشان، نوه‌های ایشان، عموی ایشان و پسر عموهای ایشان مرتبه به مرتبه داخل هستند. اهل بیتی که هر یک بنا بر فضائل منصوص خود استحقاق احترام، تعظیم، عظمت و مرتبه‌ای را داراست که رسول الله جدر احادیث صحیح برای آنان ثابت کرده و به آنان دستور داده است.

البته به خاطر باید سپرد که اگر چه تمام اهل بیت، فی الجمله مستحق اکرام، تعظیم و محبت هستندامّا در میان آنها فرق مراتب هم هست و این فرق مراتب فقط از احادیث صحیح ثابت است. (اینجا مجال تفصیل آن نیست). مثلاً برای ما هر چهار دختر رسول الله ج، قابل احترام، قابل تعظیم و اکرام هستند اما از میان این چهار مقامی که سیده فاطمه (رضی الله عنها) دارد بنات مکرمات دیگر ندارند. چرا که رسول اکرمج، به فاطمه (رضی الله عنها) لقب «سیده نساء اهل الجنه» (سرور زنان بهشت) دادند [۷۲].

۵- در آخر، این را نیز باید دانست که حکم محبت و اکرام با اهل بیت تنها به دلیل پیوند خویشاوندی نیست (و گر نه ابولهب و ابوجهل نیز از خویشاوندان ایشان بودند) بلکه همراه پیوند خویشاوندی،‌ دلیل اصلی آن، سرمایه اصلی ایمان است که در نتیجه محبت و قربت رسول الله جنصیب اهل بیت شد. اهل بیت چونکه مستقیماً تحت تربیت و مراقبت رسول الله جبودند در تزکیه نفس، بهره ای وافر بردند و بدین گونه پیوند خویشاوندی به همراه سرمایه ایمانی به رونق و درخشندگی ایشان افزوده است. این واقعیت را رسول الله جدر یک حدیث بیان فرموده‌اند. حدیث متفق علیه است. عبارت بخاری نقل می‌شود:

ان عمرو بن العاص قال سمت النبي ج- جهاراً غير سر - يقول: ان آل ابي فلان ليسوا باوليائي، انما وليي الله و صالح المؤمنين … (و في روايه) و لكن لهم رحم ابلها ببلالها.

عمر و بن العاص سمی‌فرماید: از رسول اکرم جشنیدم، در حالی که به آواز بلند نه آهسته می‌فرمودند: خانواده ابی فلان، ولی (محبوب) من نیستند؛ ولی (محبوب، یار، یاور، دوست) من الله است و مؤمنین نیکوکار هستند. بله، پیوند و نسبت خویشاوندی،‌ با کسانی است که آنان را با تَری آن، همیشه تر می‌کنم. (یعنی به خاطر خویشاوندی،‌ کمکهای مالی به آنان می‌کنم) [۷۳].

این حدیث پاک، همانطور که مرتبه خویشاوندی را واضح می‌گرداند همینطور در فهم ترجمه و مفهوم لفظ «ولی» نیز ما را یاری می‌رساند. چرا که همین لفظ در قسمت دوم خطبه غدیر خم «موالات علی» هم مذکور است که اینک به توفیق الله تعالی به بیان آن می‌پردازیم.

[۵۴] مسلم شریف، به حواله سابق [۵۵] نسائی ۵/۴۵، مسند احمد ۳/۱۷ و ۲۶ [۵۶] موطا امام مالک باب النهی عن القول فی القدر، مولانا محمد زکریا در بحثی بر سند این حدیث و دیگر روایات می‌فرماید: قال الزرقاوی بلاغه صحیح کما قال ابن عیینه و قد اخرجه ابن عبدالبر من حدیث کثیر بن عبدالله بن عمرو بن عوف عن ابیه عن جده و قال فی التجوید هذا حدیث محفوظ مشهور عن النبی جعند اهل العلم شهره یکاد یستغنی بها عن الاسناد، و قد ذکرناه مسنداً فی کتاب التمهید قلت و ذکر الحدیث صاحب المشکوه عن مالک مرسلاً کما فی الموطا اوجز المسالک ج ۱۴ ص ۱۰۰ [۵۷] قد رواه الحاکم فی المستدرک عن ابن عباس و عن ابی هریره و أقره الذهبی باسناده عن ابی هریره راجع المستدرک ۱/۹۳ طبع حیدرآباد دکن، ۱۳۳۴ هـ و الجامع الصغیر مع شرحه فیض القدیر ۳/۲۴۰ و اوجز المسالک ۱۴/۱۰۰ و حدیث الثقلین و فقهه للدکتور علی احمد السالوس ص ۹. [۵۸] ترمذی، ابو داوود، ابن ماجه به حواله مشکوه المصابیح، مرقاه المفاتیح ۱/۲۴۲ [۵۹] اشاره به این آیه قرآن کریم است: ﴿لَقَدۡ مَنَّ ٱللَّهُ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ إِذۡ بَعَثَ فِيهِمۡ رَسُولٗا مِّنۡ أَنفُسِهِمۡ يَتۡلُواْ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتِهِۦ وَيُزَكِّيهِمۡ وَيُعَلِّمُهُمُ ٱلۡكِتَٰبَ وَٱلۡحِكۡمَةَ وَإِن كَانُواْ مِن قَبۡلُ لَفِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٍ ١٦٤[آل عمران: ۱۶۴]. [لَقَدْ مَنَّ اللهُ عَلَى المُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ یتْلُو عَلَیهِمْ آَیاتِهِ وَیزَکیهِمْ وَیعَلِّمُهُمُ الکتَابَ وَالحِکمَةَ وَإِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُبِینٍ] {آل عمران:۱۶۴} ترجمه: به تحقیق الله منت نهاد بر مومنین که رسولی از خودشان را در میان آنان فرستاد که آیات قرآن را بر آنها تلاوت می‌کند و آنان را تزکیه و تربیت می‌کند و به آنان کتاب و حکمت، تعلیم می‌دهد و بدون تردید اینان پیش از این، در گمراهی آشکاری بودند. از این آیه، واضح می‌گردد که بعثت رسول الله ج، سه مقصد داشت: (۱) تلاوت قرآن (۲) تزکیه نفس (۳) تعلیم کتاب و حکمت. مراد از کتاب، قرآن است و مراد از حکمت، سخنان رسول الله ج((سنت)) که بر روی زمین، سرچشمه ای بزرگتر از آن برای حکمت نیست. [۶۰] این مطلب را باید همیشه، خیلی خوب به خاطر داشت که اهل بیت، در صحابه کرام داخل هستند. از آنان جدا نیستند. هر جا ذکری از صحابه می‌شود بدون شک اهل بیت را نیز شامل می‌شود. مثال این ((خلفای راشدین))، ((عشره مبشره)) و ((اصحاب بدر)) هستند که طبقه‌ای جدا از جماعت صحابه نیستند. در صحابه شامل هستند؛ اما به سبب بعضی از امتیازات خصوصی به ایشان لقب جداگانه‌ای داده شد. اهل بیت نیز در صحابه شامل هستند اما به سبب امتیاز خاصشان، به آنان لقب جداگانه‌ای داده شده است. البته به آن دسته از اهل بیت که رسول الله جرا دیدار نکرده اند،تابعین و تبع تایعین گفته می‌شود. [۶۱] چنانچه در فقه حنفی، اقوال و افعال علیس، عبدالله بن مسعودسو جعفر صادق و در سلسله های تزکیه، مقام، و دیگر اهل بیت از نگاه علماء پوشیده نیست. [۶۲] آیه سوره شوری ﴿قُل لَّآ أَسۡ‍َٔلُكُمۡ عَلَيۡهِ أَجۡرًا إِلَّا ٱلۡمَوَدَّةَ فِي ٱلۡقُرۡبَىٰۗتفاسیر مختلفی دارد که اینجا جای بیانش نیست. [۶۳] قال ابن العربی: و اما حدیث ثقلین فقد قال النبی جاذکرکم الله فی اهل بیتی، و هذا دلیل علی انه لا حظ لهم فی الامر، و لو کان لهم حظ فیه لما وصی بهم (عارضه الاحوذی بشرح الترمذی ۱۳/۱۷۵) علامه ابن العربی در شرح ترمذی می‌نویسد: فرمان رسول الله جدر حدیث ثقلین (در خطاب به صحابه کرام) ((من درباره اهل بیتم شما را به خدا ترسی وصیت می‌کنم)) خود دلیلی است بر اینکه اهل بیت سهمی در خلافت ندارند، اگر سهمی در خلافت می‌داشتند درباره ایشان به صحابه کرام این چنین وصیتی نمی‌نمودند. (عارضه الاحوذی). [۶۴] هدیه الشیعه از حضرت نانوتوی (رح) ص ۴۸۷ طبع لاهور [۶۵] یعنی قرآن را محکم بگیرند. در پرتو سنت به آن عمل کنند و با اهل بیت، با محبت و اکرام رفتار نمایید. جهت تحقیق مفهوم مذکور حدیث ثقلین مراجعه کنید: هدایات الرشید از مولانا خلیل احمد سهارنپوری ص ۹۳ تا ۹۵ مطبوعه دهلی ۱۳۰۶ هـ [۶۶] (البقره: ۱۲۱) شأن نزول این آیه اگر چه درباره اهل کتاب است اما این آیه، لفظاً و حکماً عام است. (مفتی محمد رفیع) [۶۷] تحفه اثنا عشریه مطبوعه نورمحمد اصح المطابع لیتو پرنتنگ [۶۸] سوره احزاب: ۳۴ [۶۹] تفسیر معارف القرآن از محمد ادریس کاند هلوی ج ۵ ص ۴۹۵ [۷۰] مشکوه المصابیح، باب مناقب اهل بیت النبی ج(مرقات ج ۱۱ ص ۳۷۰) [۷۱] اکمال اکمال المعلم به شرح صحیح الامام مسلم ۶: ۲۲۶ نیز تفسیر مظهری عربی ۷/۳۴۱ [۷۲] جامع الترمذی به نقل از مشکوه (مرقات ۱۱/۴۰۷) [۷۳] صحیح بخاری، کتاب الادب، باب تبل الرحم ببلالها راجع لشرح الحدیث و تعیین لفظ فلان، فتح الباری لابن حجر ج ۱۰ ص ۴۲۰، ۴۲۲