مفاهیم اساسی اسلام در پرتو قرآن و سنت

توحید ربوبیت و توحید الوهیت

توحید ربوبیت و توحید الوهیت

مسأله‌ی اول: که گمان برده بود کفار عرب که پیامبر به سویشان مبعوث گردید از آن جهت کافر و مشرک بوده‌اند که معتقد بودند بت‌ها «ارباب من دون الله» بوده و همان‌ها خالق و رازق هستند و مؤلف گمان کرده که کفار عرب به خالق بودن خداوند باور نداشتند و در مورد آیه‌ی ﴿ وَلَئِن سَأَلۡتَهُم مَّنۡ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ لَيَقُولُنَّ ٱللَّهُۚ [لقمان: ۲۵]. «اگر از آن‌ها سؤال کنی که چه کسی آسمان‌ها و زمین را آفریده است همانا می‌گویند خداوند».

می‌گوید: مشرکان معتقد به این مسأله نبوده و در واقع دروغ گفته‌اند و خداوند این دروغ آنان را نقل کرده است.

این مسأله ریشه‌ی گمراهی بسیاری از مردم [به ظاهر مسلمان] می‌باشد و علت اصلی انتشار آن در بین مردم، منطق مذموم یونان و متکلمانی هستند که شاگردان آن منطق بوده‌‌اند، و این افراد از این مسأله قاعده‌ای ساخته‌اند که کلمه‌ی توحید را براساس آن تفسیر می‌کنند.

و حقیقتی که شک به آن راه ندارد و علماء همه بر آن اتفاق نظر داشته و قرآن به صراحت آن را بیان می‌کند، این است که مشرکان عرب در زمان رسول اکرم جمعتقدند بودند که «الله» خالق و رازق آن‌هاست، و لذا آن‌ها به توحید ربوبیت در افعال خدا، از جمله: رزق، تدبیر، احیاء و اماتت [۵۰]و تسخیر و سایر افعال دیگر ربّ اقرار کرده بودند، و در این موارد کسی را شریک خدا نمی‌دانستند و این توحید همان چیزی است که علماء آن را «توحید ربوبیت» نامیده‌اند.

پس مشرکان به این توحید اقرار می‌کردند ولی اقرارشان باعث مسلمان نامیدن آن‌ها نمی‌شد، زیرا در افعال خود وحدانیت و توحید خدا را مدنظر قرار نمی‌دادند، مثلاً در دعاء، استغاثه، رجاء، خوف، محبت، نذر و قربانی و امثال آن برای خداوند شریک قائل می‌شدند، به عبارت دیگر در توحید الوهیت و توحید در عبادت دچار شرک شده بودند.

و خداوند متعال در قرآن دلایل موجود مبنی بر اقرار مشرکان به توحید ربوبیت و انکار توحید الوهیت را تقسیم‌بندی کرده، به گونه‌ای که اگر مسلمان آن را بخواند بصیرتش در احوال مشرکان نافذتر و درک و فهمش از عقیده‌ی آنان بیشتر می‌شود.

نوع اول از آیات:

مثل فرموده‌ی خداوند: ﴿ قُلۡ مَن يَرۡزُقُكُم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ أَمَّن يَمۡلِكُ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡأَبۡصَٰرَ وَمَن يُخۡرِجُ ٱلۡحَيَّ مِنَ ٱلۡمَيِّتِ وَيُخۡرِجُ ٱلۡمَيِّتَ مِنَ ٱلۡحَيِّ وَمَن يُدَبِّرُ ٱلۡأَمۡرَۚ فَسَيَقُولُونَ ٱللَّهُۚ فَقُلۡ أَفَلَا تَتَّقُونَ٣١ [یونس: ۳۱].

«بگو: چه کسى شما را از آسمان و زمین روزى مى‏دهد؟ یا چه کسى مالک (و خالق) گوش و چشم‌هاست؟ و چه کسى زنده را از مرده، و مرده را از زنده بیرون مى‏آورد؟ و چه کسى امور (جهان) را تدبیر مى‏کند؟ بزودى (در پاسخ) مى‏گویند: «خدا»، بگو: پس چرا تقوا پیشه نمى‏کنید (و از خدا نمى‏ترسید)؟!».

و می‌فرماید: ﴿ قُل لِّمَنِ ٱلۡأَرۡضُ وَمَن فِيهَآ إِن كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٨٤ سَيَقُولُونَ لِلَّهِۚ قُلۡ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ٨٥ قُلۡ مَن رَّبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ ٱلسَّبۡعِ وَرَبُّ ٱلۡعَرۡشِ ٱلۡعَظِيمِ٨٦ سَيَقُولُونَ لِلَّهِۚ قُلۡ أَفَلَا تَتَّقُونَ٨٧ قُلۡ مَنۢ بِيَدِهِۦ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيۡءٖ وَهُوَ يُجِيرُ وَلَا يُجَارُ عَلَيۡهِ إِن كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٨٨ سَيَقُولُونَ لِلَّهِۚ قُلۡ فَأَنَّىٰ تُسۡحَرُونَ٨٩ [المؤمنون: ۸۴-۸۹].

«بگو: «زمین و کسانى که در آن هستند از آن کیست، اگر شما مى‏دانید؟!». بزودى (در پاسخ تو) مى‏گویند: «همه از آن خداست!» بگو: «آیا متذکر نمى‏شوید؟!». بگو: «چه کسى پروردگار آسمان‌هاى هفتگانه، و پروردگار عرش عظیم است؟». بزودى خواهند گفت: «همه این‌ها از آن خداست!» بگو: «آیا تقوا پیشه نمى‏کنید (و از خدا نمى‏ترسید و دست از شرک برنمى‏دارید)؟!». بگو: «اگر مى‏دانید، چه کسى حکومت همه موجودات را در دست دارد، و به بى پناهان پناه مى‏دهد، و نیاز به پناه‏دادن ندارد؟!». خواهند گفت: «(همه این‌ها) از آن خداست‏» بگو: «با این حال چگونه مى‏گویید سحر شده‏اید (و این سخنان سحر و افسون است)؟!».

باید دقت کنیم که بعد از این مقطع اخیر می‌فرماید: ﴿فَأَنَّىٰ تُسۡحَرُونَ یعنی پس چگونه سحر می‌شوید، و فریب می‌خورید. و نکته در اینجاست که خداوند فرموده هرکس به همه‌ی آنچه قبلا گفته شد، اقرار کند ولی در عبادت موحد نباشد، این شخص مسحور است و جاه و ریاست و ... او را فریفته است. [بنابراین بر اقرار آن‌ها حکم مترتب ساخته و آن‌ها را به پذیرفتن توحید الوهیت ملزم ساخته است].

و باز خداوند متعال می‌فرماید: ﴿ وَلَئِن سَأَلۡتَهُم مَّنۡ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَسَخَّرَ ٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَ لَيَقُولُنَّ ٱللَّهُۖ فَأَنَّىٰ يُؤۡفَكُونَ٦١ ٱللَّهُ يَبۡسُطُ ٱلرِّزۡقَ لِمَن يَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦ وَيَقۡدِرُ لَهُۥٓۚ إِنَّ ٱللَّهَ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمٞ٦٢ وَلَئِن سَأَلۡتَهُم مَّن نَّزَّلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَحۡيَا بِهِ ٱلۡأَرۡضَ مِنۢ بَعۡدِ مَوۡتِهَا لَيَقُولُنَّ ٱللَّهُۚ قُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِۚ بَلۡ أَكۡثَرُهُمۡ لَا يَعۡقِلُونَ٦٣ [العنكبوت: ۶۱-۶۳].

«و هر گاه از آنان بپرسى: «چه کسى آسمان‌ا و زمین را آفریده، و خورشید و ماه را مسخر کرده است؟» مى‏گویند: «الله‏»! پس با این حال چگونه آنان را (از عبادت خدا) منحرف مى‏سازند؟! خداوند روزى را براى هرکس از بندگانش بخواهد گسترده مى‏کند، و براى هرکس بخواهد محدود مى‏سازد؛ خداوند به همه چیز داناست! و اگر از آنان بپرسى: «چه کسى از آسمان آبى فرستاد و بوسیله آن زمین را پس از مردنش زنده کرد؟ مى‏گویند: «الله‏»! بگو: «حمد و ستایش مخصوص خداست!» اما بیشتر آن‌ها نمى‏دانند».

و می‌فرماید: ﴿ وَلَئِن سَأَلۡتَهُم مَّنۡ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ لَيَقُولُنَّ ٱللَّهُۚ [لقمان: ۲۵].

«و هرگاه از آنان سؤال کنى: «چه کسى آسمان‌ها و زمین را آفریده است؟» مسلما مى‏گویند: الله».

و فرموده: ﴿ وَلَئِن سَأَلۡتَهُم مَّنۡ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ لَيَقُولُنَّ ٱللَّهُۚ [الزمر: ۳۸].

«و اگر از آن‌ها بپرسى: چه کسى آسمان‌ها و زمین را آفریده؟ حتما مى‏گویند: خدا!».

و این آیات می‌رسانند که مشرکان بر این باور بوده‌اند که: هیچ رازقی جز خدا نبوده و هم او مالک قوای بینایی و شنوایی است، می‌میراند و زنده می‌گرداند و تدبیر امور به دست اوست. و زمین هر چه در آن است مِلک او بوده و کسی در این ملکیت با او شریک نیست [مردم در گرفتاری] به او پناه می‌برند و اوست‌ که پناه می‌دهد ولی کسی نمی‌تواند از دست او بگریزد.

او خالق آسمان‌ها و زمین و تسخیر کننده‌ی ماه و خورشید است.

او باران نازل می‌کند و زمین مرده را زنده می‌کند.

مشرکان عرب و غیره به همه‌ی این موارد اعتقاد داشتند، و قرآن این باورشان را نقل کرده و با احتجاج به این اقرارشان آن‌ها را به توحید در عبادت ملزم ساخته است، به این ترتیب که فرموده: مادامی که به همه‌ی این موارد اقرار می‌کنید پس چرا در عبادت برای خدا شریک قائل می‌شوید و چرا از عقلای مرده و یا از جمادات شفیعانی برگزیده و از آنان طلب شفاعت می‌کنید.

و مؤلف مفاهیم این حقیقت را انکار نموده و می‌گوید: این مشرکان به آنچه خداوند نقل نموده، اقرار نکرده‌اند.

واقعاً که این چه جسارت عظیمی است!

نوع دوم:

مثل فرموده‌ی خداوند: ﴿ قُلۡ أَيُّ شَيۡءٍ أَكۡبَرُ شَهَٰدَةٗۖ قُلِ ٱللَّهُۖ شَهِيدُۢ بَيۡنِي وَبَيۡنَكُمۡۚ وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانُ لِأُنذِرَكُم بِهِۦ وَمَنۢ بَلَغَۚ أَئِنَّكُمۡ لَتَشۡهَدُونَ أَنَّ مَعَ ٱللَّهِ ءَالِهَةً أُخۡرَىٰۚ قُل لَّآ أَشۡهَدُۚ قُلۡ إِنَّمَا هُوَ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞ وَإِنَّنِي بَرِيٓءٞ مِّمَّا تُشۡرِكُونَ١٩ [الأنعام: ۱۹].

«بگو: «بالاترین گواهى، گواهى کیست؟» (و خودت پاسخ بده و) بگو: «خداوند، گواه میان من و شماست؛ و (بهترین دلیل آن این است که) این قرآن بر من وحى شده، تا شما و تمام کسانى را که این قرآن به آن‌ها مى‏رسد، بیم دهم (و از مخالفت فرمان خدا بترسانم). آیا براستى شما گواهى مى‏دهید که معبودان دیگرى با خداست؟!» بگو: «من هرگز چنین گواهى نمى‏دهم‏». بگو: اوست تنها معبود یگانه؛ و من از آنچه براى او شریک قرار مى‏دهید، بیزارم!».

این آیه بیان می‌کند که مشرکان شهادت می‌‌دهند به اینکه الله، اله آن‌هاست ولی می‌گویند معبودان دیگری نیز وجود دارند و این شهادت آن‌ها سه تأکید دارد: قسم، لام مؤکده و ادات تأکید إنّ.

بنابراین لفظ (مع) در آیه‌ی ﴿ أَئِنَّكُمۡ لَتَشۡهَدُونَ أَنَّ مَعَ ٱللَّهِ ءَالِهَةً أُخۡرَىٰۚ .

دلالت بر این مطلب دارد که مشرکان به ربوبیت و الوهیت خداوند اقرار می‌کردند ولی در الوهیت، شریکانی برای خدا قائل می‌شدند و شرکشان از آن جهت بود که معبودان دیگری نیز اتخاذ کرده و آن‌ها را واسطه‌ی بین خود و خدا قرار می‌دادند تا از طریق آن‌ها به خدا برسند و حاجاتشان برآورده و دعاهایشان مستجاب گردد، این عقیده و آیینشان بود.

و با همین معنی و مضمون آیات فراوان دیگری نازل شده‌اند، از جمله: ﴿ إِنَّا كَفَيۡنَٰكَ ٱلۡمُسۡتَهۡزِءِينَ٩٥ ٱلَّذِينَ يَجۡعَلُونَ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَۚ فَسَوۡفَ يَعۡلَمُونَ٩٦ [الحجر: ۹۵-۹۶].

«ما شر استهزاکنندگان را از تو دفع خواهیم کرد؛ همان‌ها که معبود دیگرى با خدا قرار دادند؛ اما بزودى مى‏فهمند».

و یا آیه‌ی: ﴿ وَمَن يَدۡعُ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ لَا بُرۡهَٰنَ لَهُۥ بِهِۦ فَإِنَّمَا حِسَابُهُۥ عِندَ رَبِّهِۦٓۚ إِنَّهُۥ لَا يُفۡلِحُ ٱلۡكَٰفِرُونَ١١٧ [المؤمنون: ۱۱۷].

«و هرکس معبود دیگرى را با خدا بخواند -و مسلما هیچ دلیلى بر آن نخواهد داشت- حساب او نزد پروردگارش خواهد بود؛ یقینا کافران رستگار نخواهند شد».

ونیز در آیاتی فرموده: ﴿ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِۚ بَلۡ هُمۡ قَوۡمٞ يَعۡدِلُونَ [النمل: ۶۰].

«آیا معبود دیگرى با خداست؟! نه، بلکه آن‌ها گروهى هستند که (از روى نادانى، مخلوقات را) همطراز (پروردگارشان) قرار مى‏دهند».

و آیه‌ی: ﴿ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِۚ بَلۡ أَكۡثَرُهُمۡ لَا يَعۡلَمُونَ [النمل: ۶۱].

«آیا معبودى با خداست؟! نه، بلکه بیشتر آنان نمى‏دانند (و جاهلند)».

و یا ﴿ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِۚ قَلِيلٗا مَّا تَذَكَّرُونَ [النمل: ۶۲].

«آیا معبودى با خداست؟! کمتر متذکر مى‏شوید».

و نیز آیه‌ی: ﴿ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِۚ تَعَٰلَى ٱللَّهُ عَمَّا يُشۡرِكُونَ [النمل: ۶۳].

«آیا معبودى با خداست؟! خداوند برتر است از آنچه براى او شریک قرارمى‏دهند».

و نیز آیه‌ی: ﴿ أَءِلَٰهٞ مَّعَ ٱللَّهِۚ قُلۡ هَاتُواْ بُرۡهَٰنَكُمۡ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ [النمل: ۶۴].

«آیا معبودى با خداست؟! بگو: «دلیل‌تان را بیاورید اگر راست مى‏گویید».

و در جای دیگر می‌فرماید: ﴿ فَلَا تَدۡعُ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ فَتَكُونَ مِنَ ٱلۡمُعَذَّبِينَ٢١٣ [الشعراء: ۲۱۳].

«(اى پیامبر!) هیچ معبودى را با خداوند مخوان، که از معذبین خواهى بود».

و در جای دیگر ﴿ ٱلَّذِي جَعَلَ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ فَأَلۡقِيَاهُ فِي ٱلۡعَذَابِ ٱلشَّدِيدِ٢٦ [ق: ۲۶].

«همان کسى که معبود دیگرى با خدا قرار داده، (آرى) او را در عذاب شدید بیفکنید».

و آیاتی دیگر از این قبیل که فراوانند و بیان می‌کنند که مشرکان معتقد بودند معبود دیگری نیز به همراه (الله) وجود دارد، بنابراین مشرکان به توحید ربوبیت اقرار کرده بودند ولی (اله)های دیگری را در عبادت، شریک خدا می‌دانستند و هرکس در این مسأله تدبر نماید و در این آیات کریمه تأمل کند بابی از ابواب علم بر رویش گشوده می‌شود که از طریق آن می‌تواند به فهم صحیحی از حکمت و علت بعثت پیامبران نائل شود.

نوع سوم:

مثل فرموده‌ی خداوند متعال که: ﴿ سَيَقُولُ ٱلَّذِينَ أَشۡرَكُواْ لَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ مَآ أَشۡرَكۡنَا وَلَآ ءَابَآؤُنَا وَلَا حَرَّمۡنَا مِن شَيۡءٖۚ [الأنعام: ۱۴۸].

«بزودى مشرکان (براى تبرئه خویش) مى‏گویند: اگر خدا مى‏خواست، نه ما مشرک مى‏شدیم و نه پدران ما؛ و نه چیزى را تحریم مى‏کردیم!».

و یا در فرموده: ﴿ أَمۡ جَعَلُواْ لِلَّهِ شُرَكَآءَ [الرعد: ۱۶].

«آیا آن‌ها همتایانى براى خدا قرار دادند».

و آیات دیگری از این قبیل که می‌رسانند مشرکان خود به شرکشان در عبادت اقرار می‌کردند و بلکه قرآن در هر جا که مشرکان را مورد خطاب قرار داده با این مضمون و پیش فرض وارد بحث شده است.

و شرک در هر زبانی حتماً متضمن معنی اشتراک دو چیز در یک حکم است، بنابراین مشرکان به توحید ربوبیت اقرار ولی در توحید الوهیت دچار شرک شده بودند.

نوع چهارم:

آیاتی که بیان می‌کنند، مشرکانی که رسول خدا را تکذیب کرده و با او به محاربه و قتال پرداختند تنها در حالت راحتی و آسایش برای خدا شریک قرار می‌دادند و به هنگام سختی و بلا و مصیبت خالصانه خدا را می‌خواندند و از غیر خدا روی برگردانده و واسطه‌ی اتخاذ نمی‌کردند.

و آیاتی با این معنی و مضمون در قرآن متعددند، مثل آیه‌ی: ﴿ حَتَّىٰٓ إِذَا كُنتُمۡ فِي ٱلۡفُلۡكِ وَجَرَيۡنَ بِهِم بِرِيحٖ طَيِّبَةٖ وَفَرِحُواْ بِهَا جَآءَتۡهَا رِيحٌ عَاصِفٞ وَجَآءَهُمُ ٱلۡمَوۡجُ مِن كُلِّ مَكَانٖ وَظَنُّوٓاْ أَنَّهُمۡ أُحِيطَ بِهِمۡ دَعَوُاْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِينَ لَهُ ٱلدِّينَ لَئِنۡ أَنجَيۡتَنَا مِنۡ هَٰذِهِۦ لَنَكُونَنَّ مِنَ ٱلشَّٰكِرِينَ [یونس: ۲۲].

«زمانى که در کشتى قرارمى‏گیرید، و بادهاى موافق، آنان را (بسوى مقصد) حرکت مى‏دهد و خوشحال مى‏شوند، ناگهان طوفان شدیدى مى‏وزد؛ و امواج از هر سو به سراغ آن‌ها مى‏آید؛ و گمان مى‏کنند هلاک خواهند شد؛ در آن هنگام، خدا را از روى اخلاص مى‏خوانند که: اگر ما را از این گرفتارى نجات دهى، حتما از سپاسگزاران خواهیم بود».

و آیه‌ی: ﴿ فَإِذَا رَكِبُواْ فِي ٱلۡفُلۡكِ دَعَوُاْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِينَ لَهُ ٱلدِّينَ فَلَمَّا نَجَّىٰهُمۡ إِلَى ٱلۡبَرِّ إِذَا هُمۡ يُشۡرِكُونَ٦٥ [العنكبوت: ۶۵].

«هنگامى که بر سوار بر کشتى شوند، خدا را با اخلاص مى‏خوانند (و غیر او را فراموش مى‏کنند)؛ اما هنگامى که خدا آنان را به خشکى رساند و نجات داد، باز مشرک مى‏شوند».

و یا آیه‌ی: ﴿ وَإِذَا غَشِيَهُم مَّوۡجٞ كَٱلظُّلَلِ دَعَوُاْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِينَ لَهُ ٱلدِّينَ فَلَمَّا نَجَّىٰهُمۡ إِلَى ٱلۡبَرِّ فَمِنۡهُم مُّقۡتَصِدٞۚ وَمَا يَجۡحَدُ بِ‍َٔايَٰتِنَآ إِلَّا كُلُّ خَتَّارٖ كَفُورٖ٣٢ [لقمان: ۳۲].

«و هنگامى که (در سفر دریا) موجى هم‌چون ابرها آنان را بپوشاند (و بالا رود و بالاى سرشان قرار گیرد)، خدا را با اخلاص مى‏خوانند؛ اما وقتى آن‌ها را به خشکى رساند و نجات داد، بعضى راه اعتدال را پیش مى‏گیرند (و به ایمان خود وفادار مى‏مانند، در حالى که بعضى دیگر فراموش کرده راه کفر پیش مى‏گیرند)؛ ولى آیات ما را هیچ‌کس جز پیمان‏شکنان ناسپاس انکار نمى‏کنند».

پس ای کسی که می‌گویی این کفار در ربوبیت خداوند دچار شرک شده‌اند و نه در عبادت، و آیات را بسان بازیچه تأویل می‌نمایی، آیا این مشرکان به هنگام سختی و بلا خدا را خالصانه به فریاد می‌خوانند درحالی که به ربوبیت و الوهیت او معتقد نیستند.

حقیقتی که انکار آن جایز نبوده و قرآن گویای آن است، اینکه: مشرکان به توحید ربوبیت اقرار می‌کردند و همچنین به توحید الوهیت نیز پی برده بودند و به هنگام سختی و بلا دین خود را برای خدا خالص کرده و طلب دعا و استغاثه از غیر او را ترک می‌نمودند ولی به هنگام رفاه و آسایش - در عمل - مرتکب شرک در عبادت شده و شرکشان را با تأویلات و شبهات باطل توجیه می‌کردند.

آری، به هنگام بلا و مصیبت مخلص شده و ملائکه و انبیاء و صالحان را فراموش کرده و تنها از خدا کمک می‌خواستند.

نوع پنجم:

مثل فرموده‌ی خداوند متعال: ﴿ وَمَا يُؤۡمِنُ أَكۡثَرُهُم بِٱللَّهِ إِلَّا وَهُم مُّشۡرِكُونَ١٠٦ [یوسف: ۱۰۶].

«و بیشتر آن‌ها که مدعى ایمان به خدا هستند، مشرکند».

ایمانشان به خدا عبارت بود از اقرار زبانی به خالق و رازق بودن و زنده کننده و میراننده بودن خداوند، و شرکشان عبارت بود از شریک قرار دادن برای خداوند در دعاء و عبادت، یعنی تنها از خدای یگانه طلب نمی‌کردند. این مطلب، همچنانکه ابن جریر در تفسیرش (۱۳/۵۰-۵۱) نقل کرده، از ابن عباس، عکرمه، مجاهد، عامر، قتاده و عطاء و جمعی دیگر روایت شده است و همچنین ابن ابی حاتم نیز این را نقل کرده است.

هدایت [و حقیقت] این است، ولی آیا [مؤلف و همفکرانش] گوش شنوا دارند و قلوبی دارند که از آخرت بترسند، و آیا نفس‌هایشان از آتش جهنم و غضب خدای جبار واهمه‌ای دارد.

خداوندا! هدایتشان کن که قومی هستند نادان.

[۵۰] به معنی مرداندن و در مقابل إحیاء می‌باشد.