اظهار نظر سوم:
در صفحه ۱۲ از بخش اول واجب بودن پیروی از سلف را توجیه میکند بخاطر اینکه آنها در مورد نصوص فهمیدهتر بودند چونکه زبانشان همچنان سالم مانده و با پیامبرصنیز اختلاط داشتند.
در این جمله نقص بزرگی وجود دارد چونکه نویسنده قضیهای را که با آنها از طریق پیامبر میفهمیدند و میآموختند و تنها از او میپرسیدند جاگذارده و همچنین مشاهده نزول وحی بر پیامبرصو تأویلات پیامبرصبرای آنها را جاگذارده است و این مرتبهای از علم است که هیچکس به آن نرسیده که نویسنده آن را جاگذارده و یا به فراموشی سپرده است.
همچنانکه نویسنده در آخر این صفحه اقرار میکند که پیروی از سلف به معنای گرفتن اقوال آنها و دلیل آوردن برای دیدگاههای آنها نیست بلکه به معنای بازگشت به قواعدی است که براساس آن تصمیمگیری کردهاند.
و معنای این سخن این است که اقوال و افعال سلف حجّت نیست بلکه حجت همان قواعدی است که آن را تعقیب کردهاند و در این کلام تناقض وجود دارد چونکه به معنای این است که ما اقوال سلف را لغو میکنیم و فقط قواعد آن را میگیریم و توسط این قواعد استنباطی غیر از استنباط آنها از نصوص میکنیم و این بیاعتبار کردن کلام سلف است و دعوت به سوی اجتهاد جدید و فهم جدید است که ادعا میشود براساس قواعد سلف میباشد.