۷- نظم و دسپلین
چون دین مبین اسلام دین نظم و قانون است، در همه بخشهای عبادی، سیاسی، وظایف اشخاص وافراد دراسلام تعین و تشخیص گردیده است، اگر دقیقاً فکر شود دراجرای همۀ اوامر شرعی، قبل از انجام عمل، وظایف تعین و در محدودۀ قانون شرع مردم به اطاعت وپیروی از امیرومسؤل مسلمان مؤظف گردیدند.
بگونۀ مثال نمازکه مهمترین رکن اساسی اسلام و وجبۀ شرعی واخلاقی هرمسلمان است، با رعیت نمودن نظم خاص ودسپلین معین اجراء میگردد، که ازطهارت ونظافت شروع وبا رعایت نظم اجتماعی در صفوف مرصوص اخلاص وبندگی استاده ومنتظرامر راعی (امام) میباشند، وبا قرائت، قیام، وقعده، رکوع، وسجده، اجراء میگردد وبا تقدیم تحفۀ عمومی (اَلسّلام علیکم ورحمة الله)شعار ناب واساسی اسلام بالآخره بپایان میرسد.
خلاصه: به غیررعایت نظم هیچ عمل شرعی پذیرفته نمیشود. چنانکه در روایت ذیل مطالعه میگردد، اسلام موضوع نظم وقانون را دربخش عبادت(نماز) دربخش زعامت و سیاست، دربخش حریت فردی، وملکیت شخصی ودر بخش آداب واخلاق درحین نشست وبرخواست (چوکی) چقدردقیق بررسی وبه اجرای آن مسلمانها را مأمورگردانیده است.
«عَن اَبِی مَسعُود قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهصیَؤُمُ القَومَ اَقرَأهُم لِکِتَابُ اللهِ، فَاِن کَانُوا فِی القِرَاءَةِ سَوَآء فَأعلَمُهُم بِالسُّنةِ،فَإنّ کَانُوا فِی السُنّةِ سَوَاءٌ فَاَقدَمُهُم هِجرَةً، فَإن کَانُوا فِی الهِجرَةِ سَوَاء فَاَقدَمُهُم سِنّاً، وَلاَ یَؤُمَنَّ الرَجُلُ الرَجُلَ فِی سُلطَانِهِ وَلاَ یَقعُدَ فِی بَیتـِهِ عَلَی تَکرِمَتِهِ إلاَّ بِإذنِهِ» [۴۲].
(ازابی مسعود(س) روایت است که رسول الله صفرمود: امامت کند مردم را قاریترین آنها به کتاب الله واگر در قرائت همه برابر بودند (در مقداروحسن قرأت وعلم) پس امامت کند عالمترین شان به سنت، واگر درسنت برابربودند، پس سابقترین شان درهجرت ذی حق است، واگردرهجرت نیز برابر بودند، پس مُسنترین شان امامت کند، ولی هیچ کس امامت نکند درمحل تعین شدۀ دیگری وهیچ کسی ننشیند درمحل (چوکی) تعین شدۀ دیگری مگر باجازۀ آن شخص [۴۳].
پس درحدیث فوق درارتباط به تنظیم وانضباط به چند اصول اجتماعی تأکید گردیده است:
۱- تنظیم اصول واساس امامت ورهبری که معیار مؤفقیت دراین پوست همان اصل مهم اسلام که اصل شائسته سالاری، وبرتری علمی دربخش منابع شرعی که قرآن وسنت است، با درنظرداشت تقدم هجرت، یعنی مجاهدات دینی، وتقدم سنّ که بیانگر تجربه، وقار وجایگاۀ اجتماعی است.
۲- تنظیم اصول زعامت وفرماندهی، یعنی برای هیچ کس اجازه نیست دروظایف محولۀ دیگران تشبث ومداخله نماید.
۳- عدم مداخله دروظایف دیگران در محدودۀ صلاحیت وقدرت شان.
۴- احترام به مقام وجایگاه (چوکی) هرشخص و اجتناب ازنشستن درجایگاه شخص دیگری مگرباجازۀ آن شخص.
موضوع شاهد، وغرض استشهاد ازحدیث فوق همین اصل چهارم است که جزء مهم از اخلاق اجتماعی محسوب میگردد.
واین اصل حیثیت اجتماعی هر مسلمان را درهمۀ بخشها، وحتی درنشست وبرخواست تعین و به آن ارج میگذارد، و جایگاه اشخاص را ازحق مسلم شان میداند وهمه گان را دراجتماع به رعایت آن امر، و از تشبث به حقوق دگران منع میکند.
تذکره: امروز که مسألۀ چوکی ویا جایگاه دراجتماع ما اسباب تفاخرگردیده وعدم رعایت این اصل شرعی درمقاعد، وحافلات و مراکب ودر بسا موارد دیگر از معضلات مهم اجتماعی ما است.
بسیاری ازتحصیل کردگان ما که دیده میشوند درهوا وهوس آن مقام وچوکی هستند که نه حیثیت اجتماعی شان ایجاب میکند، ونه مقام دینی شان و نه میزان وچوکات اصل شائسته سالاری برای شان اجازه میدهد.
و با صطلاح روز اگر در ترازوی دِرَایت و کِفایت وزن شوند به مراتب سبک تراند از آن مقام وجایگاه.
پس حلّ این معضلۀ اجتماعی ازنگاه اسلام این است که:
دانشمندان محترم به خصوص جوانان باغرورما باید به هر صورت اصل شائسته سالاری و اصول دِرایت وکفایت را دقیقاً ازاسلام بیاموزند، و نه ازافکار و نظریات سفسطه گویان وهرزه سرایان.
اخلاق اجتماعی اسلام را درهمۀ بخشها خصوص درمجالس اولاً به خود و ثانیاً به ما دونان و اجتماع خود تطبیق نمایند.
[۴۲] (متفق علیه، ونیزدرمشکاۀ باب الامامۀ، ج/ا/۱۰۰) [۴۳] (متفق علیه، ونیزمشکاۀ درباب الامامۀ آوره است).