۹- عفو و گذشت
چون اسلام دین تحّمل ودرگذری است ومسلمانها را دربخشهای که اجتماع را مختل نکند وبه خودِ افراد ارتباط میگیرد (امورشخصی) به عفو ودرگذری دعوت میدهد:
۱- چنانچه قرآن کریم عفوراازصفات اهل تقوا قرارداه است:
﴿ٱلَّذِينَ يُنفِقُونَ فِي ٱلسَّرَّآءِ وَٱلضَّرَّآءِ وَٱلۡكَٰظِمِينَ ٱلۡغَيۡظَ وَٱلۡعَافِينَ عَنِ ٱلنَّاسِۗ وَٱللَّهُ يُحِبُّ ٱلۡمُحۡسِنِينَ ١٣٤﴾[آل عمران: ۱۳۴].
یعنی:(متقی) آنانی هستند که درخوشی ومشکلات درراه الله نفقه میکنند، وآنانی که غیظ وغضب خود را فرو میبرند و مردم را عفومی نمایند، والله تعالی نیکو کاران را دوست دارد.
۲- در روایت عباده بن صامت رسول الله صعفو ودرگذری را درامورشخصی باعث رفع درجات خوانده است:
«قَالَ رَسُولُ اللهِ صألاَ اُنَبِئُکُم بِمَا یُشَرِّفُ اللهُ بِهِ البُنیَانَ وَیَرفَعُ بِهِ الدَِرَجَاتِ؟ قَالُوا بَلَی یَا رَسُولَ اللهِ صفَقَالَ: تَحلِم عَلَی مَن جَهَلَ عَلَیکَ، وَتَعفُو عَمَّن ظَلَمَك وَتعطِی مَن حَرَّمَك وَتَصِل مَن قَطَعَکَ» [۴۵].
یعنی: رسول الله صفرمود که: آیا شما را خبرندهم به امرکه به سبب آن خداوند منازل تان را بلند، ودرجات تان را بالا میبرد؟ گفتند بلی یا رسول الله صفرمودند: با کسانی که برتو از روی جهالت تجاوز میکند از حلم و گذشت کار بگیر، آنکه برتو ظلم میکند عفوکن، وکسی که تو را از عطای خود محروم میسازد برایش عطا کن، وآن که با تو را بطۀ خود را قطع میکند وصل کن.
۳- ازنمونههای بارزصدراسلام که عفو وگذشت را به زیباترین شکل وصورت آن به نمایش میگذارد ومانند آن را در تاریخ بشرکمترمی توان مشاهده کرد، گذشتی بود که رسول الله صدرمقابل رئیس منافقین ازخود نشان دادند.
عبدالله ابن اُبی، از دشمنان سرسخت ولجوج مسلمین و مخصوصاً شخص پیامبرصبود وهمیشه دراین انتظارمیبود تا مشکلی ویا حادثۀ برای مسلمانها اتفاق بیافتد، وی با همدستی با شیطانان انسی وجنی ازاین حادثه سوء استفاده کرده به دسیسه وتوطئه بپردازد ودرهر فرصت ممکنۀ به طعنه زدن وتجاوز به آبروی مسلمانها اقدام نماید.این شخص همان کسی بود که اتهام بیاساس ودروغی را به اُمُ المُومنین عایشه(ل) نسبت داده وبه اشاعۀ آن پرداخته وبه همکاری منافقین دیگر، آن را در بین مردم مدینه پخش نموده ودر بین خود زمزمه میکردند.
این اتهام که ازنهایت رذالت آنها بازگویی میکرد، آنقدر خطرناک بود که پایههای اجتماع اسلام را به لرزه درآورده وتشکیلات نوپای اسلامی را با خطرنا بودی مواجه میساخت. زیرا از قدیمُ الاَیام در مشرق زمین آبرو وعزت زنان ازجملۀ مقدسترین نوامیس و بلندترین مظهرعزت وشرف جامعه به حساب میآید وآن عزت وحرمت با تمام اقارب و حتی دورترین افراد آن جامعه پیوند میخورد. روی همین علت سوز ودرد این اتهام در قلب رسول الله صویاران پاک بازش خیلی شدید وآزار دهنده بود واحساس کمبودی وسر افگندگی، هرلحظه قلوب شان را زیر بارغم ودرد میفشرد. هیچ چارۀ جزصبرنداشتند. تا اینکه گلبانگ وحی الهی به صدا درآمد وآیات خداوندی (درسورۀ نور، ازآیه:۱۱ـ ۲۶) نازل شده وحقیقت امر را برای همه بیان نموده وپرده ازدسیسه وتوطئۀ بیشرمانۀ منافقین برداشته وپاکی وپا کدامنی مادرمومنان را ازفوق آسمانها برای همیشه اعلان نمود.
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ جَآءُو بِٱلۡإِفۡكِ عُصۡبَةٞ مِّنكُمۡۚ لَا تَحۡسَبُوهُ شَرّٗا لَّكُمۖ بَلۡ هُوَ خَيۡرٞ لَّكُمۡۚ لِكُلِّ ٱمۡرِيٕٖ مِّنۡهُم مَّا ٱكۡتَسَبَ مِنَ ٱلۡإِثۡمِۚ وَٱلَّذِي تَوَلَّىٰ كِبۡرَهُۥ مِنۡهُمۡ لَهُۥ عَذَابٌ عَظِيمٞ ١١﴾
[النور:۱۱].
یعنی: آنانی که این تهمت برزگ را آودند (کردند) گروهی از شما بودند، واین تهمت را برای خود بد مَپندارید بلکه آن برای شما خیراست، وهست هریکی ازایشان را آنچه که کسب کرده است ازگناه، وآنکه بعهده گرفت بخش بزرگ این تهمت را ازایشان، برایش عذاب بزرگ است.
بعد از نزول آیات فوق برکسانی که درپخش این اتهام دردناک اشتراک داشتند حَدّ قذف جاری شد. ولی جرثومۀ اصلی نفاق وشرارت ازاین انتقام نجات یافت وهمچنان درپس پردههای نفاق باقی ماند تا بار دیگربه توطئه ودسیسه سازی علیه مسلمین بپردازد.
بالآخره قلم تقدیر پیروزی مسلمین را رقم زد ولشکریان خدا توانستند که خرافات قرون گذشته را ازبین برده ونور اسلام را جانشین آن سازند، و دشمنان اسلام را در محاصرۀ کامل خود گرفته ودشمنی شان در محدودۀ سینههای شان منحصر گردید. این پیروزی وسر بلندی مسلمین آنقدر برای عبدالله ابن اَبی گران تمام شد که تاب دیدن آن را نیاورده وبعد از آن که بد بویی نفاقش همه جا را متعفن ساخت، با تمام حسرت از دنیا رفت [۴۶].
بعداً تواری جسد، وتکفین وتجهیزابن اُبی طبق سنن اسلامی، (چون ظاهراً به اسلام اعتراف داشت) انجام یافت، پیامبر صطبق خواهش عبد الله پسروی که مرد مومن و مخلصی بود، جنازه خواند و پیراهن خود را داد تا به وی کفن کنند (زیرا برای عباس (س) کاکای پیامبراسلام درحین اسارت دربدر پیراهن خود را ابن ابی داده بود، بخاطربزرگی جسامت عباس پیراهن دیگراصحاب برابرنشد، پیامبرصخواست این احسان در دنیا تأدیه گردد).
ولی عدالت الهی موضوع ابن ابی را درهمین جا قطع نموده وآیات ذیل را نازل نمود:
﴿ٱسۡتَغۡفِرۡ لَهُمۡ أَوۡ لَا تَسۡتَغۡفِرۡ لَهُمۡ إِن تَسۡتَغۡفِرۡ لَهُمۡ سَبۡعِينَ مَرَّةٗ فَلَن يَغۡفِرَ ٱللَّهُ لَهُمۡۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمۡ كَفَرُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦۗ وَٱللَّهُ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡفَٰسِقِينَ ٨٠﴾[التوبة: ۸۰] یعنی: چه برای آنان مغفرت بخواهی ویا نخواهی، حتی اگرهفتاد بار(کنایه ازکثرت) مغفرت بخواهی، هرگز خداوند آنان را مغفرت نمیکند، به این علت که آنان به الله و رسول وی کافرشدند والله تعالی قوم فاسق را هدایت نمیکند.
دراین واقعه کمال درگذری پیامبراسلام صمشاهده میگردد، ونیزقابل درک است که ایمان به خدائی تعالی وتصدیق به روزعقبی اسباب نجات از آخرت است، نه حلوای شب مردهها، واشتراک کلانها، وتشریفاتهای بیمحتوی.
زیرا اجرای مراسم دینی مطابق به سنت رسول الله وادای جنازه واستغفاربرای مومن ومخلص مفید وپرثمراست، نه برای هربی دین، کافر، منافق، بیاخلاص، وبی اعتقاد.
پس اسلام دینی است که برپایههای عفو ودرگذری وسخاوت وکرم بوده، به همین علت است که همیشه فرزندان خود را توصیه میکند تا قلوب شان سخاوتنمد و دستهای شان بخشاینده و ایثارگر باشد وایشان را ترغیب مینماید تا درتقدیم کردن انواع احسان ونیکی ازیک دیگر پیشی کرده، خیر رسانی ونیکو کاری را وظیفهء دایمی خود گردانیده وهیچ وقت آن را ترک نکنند.
[۴۵] (روایت ازمعجم طبرانی). [۴۶] (اخلاق مسلمان، غزالی). شمائل ترمذی/ ج/۲ ص:۲۲، باب ماجاء فی تواضع رسول الله ص.