۸- شرط مدیریت صحیح
از نظر دانشمندان اداری شروط اساسی برای احراز وظائف مهم دولتی ومدیریت صحیح متفاوت است، ولی آنچه را که قرآن کریم در سه مورد ذکر نموده ازمهمترین واساسیترین تمام شروط است:
۱- از زبان دختر شعیب (÷) در مورد استخدام موسی (÷) در جملۀ کوتاهی ذکر نموده است.
۲- واز زبان کارمند سلیمان (÷) راجع به انتقال عرش بلقیس ذکر گردیده.
۳- واز زبان یوسف (÷) راجع به پیشنهاد احراز وزارت اقتصاد ودارایی مصرذکر گردیده.
دراین موارد مهمترین و اساسیترین شرایط مدیریت، به صورت کلی وفشرده خلاصه گردیده است که:
۱- قدرت. ۲- امانت. ویا به عبارت دیگر«علم وآگاهی» توأم با «عدالت و تقوا» است. چنانچه میفرماید:
۱- ﴿قَالَتۡ إِحۡدَىٰهُمَا يَٰٓأَبَتِ ٱسۡتَٔۡجِرۡهُۖ إِنَّ خَيۡرَ مَنِ ٱسۡتَٔۡجَرۡتَ ٱلۡقَوِيُّ ٱلۡأَمِينُ ٢٦﴾[القصص: ۲۶].
یعنی: یکی ازآن دو(دختر) گفت: ای پدرم! اورا استخدام کن، زیرا بهترین کسی را که میتوانی استخدام کنی آن کس است که قوی وامین باشد (واوهمین مرد است).
بدیهی است که منظوراز«قدرت» تنها قدرت جسمانی نیست، بلکه مراد، قدرت وقوت برانجام مسؤلیت است.
چنانچه مشاهده میگردد: یک طبیب قوی وامین، طبیبی است که ازکارخود، آگاهی کافی و برآن تسلط کامل داشته باشد.
ویک مدیر قوی کسی است که حوزۀ مأموریت خود را به خوبی بشناسد، از«انگیزهها» باخبرباشد، در«برنامه ریزی» مسلط باشد، واز«ابتکار» سهم کافی، ودر«تنظیم کارها» مهارت لازم داشته باشد، «اهداف را روشن کند» ونیروها را برای رسیدن به هدف «بسیج» کند، درعین حال، دلسوز وخیرخواه وامین و راستکار باشد.
آنهائیکه درسپردن مسؤلیت، وکارها، تنها به امانت وپاکی قناعت میکنند، به همان اندازه در اشتباهند که برای پذیرش مسؤلیت، قدرت داشتن شخص را کافی بدانند، به غیررعایت نمودن امانت.
«متخصصان خائن وآگاهان، نا درست» عین همان ضربه را میزنند که «راستکاران نا آگاه وبی اطلاع»! میزنند.
اگر بخواهیم کشوری را تخریب کنیم، باید کارهای مهم اجتماعی را بدست یکی ازاین دو گروه بسپاریم !
«مدیران نا پاک» و «پاکان غیر مدیر» نتیجۀ هر دویکی است! تعلیمات والای قرآن ومنطق اسلام اینست که، هر کار باید بدست افراد نیرومند و توانا و امین باشد تا نظام جامعه به کامیابی برسد.
واگر دراسباب وعلل زوال حکومتها در طول تاریخ بیندیشیم، میبینیم عامل اصلی سقوط، سپردن کار بدست یکی ازدو گروه فوق بوده است.
جالب این که، در برنامههای اسلامی، درهمه جا «علم» و«تقوا» درکنارهم قرار دارد، به مفهوم این که باید: وزراء ورئیسها، قضات وفرماندهان وغیره همه عادل وعالم به امورباشند.
۲- ﴿قَالَ عِفۡرِيتٞ مِّنَ ٱلۡجِنِّ أَنَا۠ ءَاتِيكَ بِهِۦ قَبۡلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِكَۖ وَإِنِّي عَلَيۡهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٞ ٣٩﴾[النمل: ۳۹].
یعنی: عفریتی از جنّیان سلیمان گفت: من آن را برای تو حاضرمی کنم پیش ازآن که (مجلس به پایان برسد و) تواز جای خود برخیزی. ومن نسبت به این کار توانا وامینم.
۳- ﴿قَالَ ٱجۡعَلۡنِي عَلَىٰ خَزَآئِنِ ٱلۡأَرۡضِۖ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٞ ٥٥﴾[یوسف: ۵۵] یعنی: یوسف گفت: مرا سرپرست اموال و محصولات زمین کن، چرا که من بسیارحافظ ونگهدار(خزائن ومستغلاّت، و) بس آگاه (ازمسایل اقتصادی و زراعتی) میباشم.
استدلال یوسف (÷) براحراز پوست خزاین مصرکه میگوید: ﴿إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٞ﴾دلیل براهمیت «مدیریت» در کنار«امانت» است، ونشان میدهد که پاکی وامانت به تنهایی برای پذیزش یک پوست حساس اجتماعی کافی نیست، بلکه علاوه برآن، آگاهی وتخصص ومدیریت نیز لازم است! چرا که یوسف(÷) «علم» را درکنار«حفیظ» قرار داده است.
درآیات فوق مهمترین شرط برای یک کارمند ویا کارگرِ نمونه، دوچیز بیان شده: نخست قدرت وتوانائی ودیگر امانت وراستکاری.
البته گاهی مبانی اخلاقی وانسانی ایجاب میکند که مؤظف دارای این دو صفت باشد. (چنانکه در مورد موسی (÷) ذکر گردیده است).
وگاهی نظام جامعه وحکومت صالح ایجاب میکند که: مؤظف به این دو صفت الزاماً متصف باشد، طوری که عفریت ازجنّ اظهار میکند.
۴- درعهد خلافت راشده مقرریهای مامورین برمبنای کفایت وامانت صورت میگرفت. رسول الله صوالیان، قضات وفرماندهان را از میان انسانهای با کفایت و با صلاحیت انتخاب میکرد واگر در وظیفۀ معین کفایت وصلاحیت نمیداشت ولواین که از جملۀ اخیار صحابه هم میبود از استخدامش معذرت میخواست، چنانچه در صحیح مسلم آمده است ابوذر(س) از رسول الله صخواست که او را درکاری مقررنماید، طوری که روایت میکند:
«قَلتُ: یَا رَسُولُ اللهِ ألاَ تَستَعمِلنِی؟ قَالَ: فَضَرَبَ بِیَدِهِ عَلَی مُنکِبِی ثُمَ قَالَ: یَا أباذر إنَّك ضَعِیفٌ وَانها أمَانَةٌ وَانها یَومَ القِیَامَةِ خِزیٌ وَنَدَامَةِ، إلاَّ مَن أخَذهَا بِحَقِهَا، وَأدَی الذِی عَلَیهِ فِیهَا» [۴۴].
ابوذر(س) روایت میکند که گفتم: ای رسول خدا مرا بر وظیفۀ مقررنمی کنید؟ گفت: رسول الله صدستاش را بر شانه ام زد (گذاشت) بعداً فرمود: ای ابوذریقیناً تو ضعیف هستی واین وظیفه امانت است، واین در روزقیامت رسوایی وندامت است، مگر برای کسی که گرفت آن را به حق آن (مطابق (کفایت وامانت) وادا کرد آن حق ِ را که وظیفه بالایش دارد.
در این حدیث فوق وظایف دولتی را پیامبراسلام امانت خوانده است، پس سپاریدن امانت به غیراهل آن(که شایستگی وکفایت وامانت نداشته باشد) به نصّ قرآن کریم خیانت است.
چنانچه میفرماید: ﴿۞إِنَّ ٱللَّهَ يَأۡمُرُكُمۡ أَن تُؤَدُّواْ ٱلۡأَمَٰنَٰتِ إِلَىٰٓ أَهۡلِهَا﴾[النساء: ۵۸]. بیگمان خداوند به شما دستورمیدهد که امانتها را به صاحبان آن برسانید.
خُلاصه اینکه رسول الله صدرمدینۀ منوره با فراهم شدن ارکان سه گانه: دولت، ملت، اقلیم، حاکمیت دولت اسلامی را برمبنای قدرت وامانت، دِرایت وکفایت اشخاص تشکیل ونظام اِداری داخلی و سیاست خارجی آن را وضع نمود، ازساکنان مدینه از میان قبایل مختلف وپیروان ادیان موجود درآن ملتی یکپارچه ومتحد ساخت.
امّا به هرحال، هیچ کار بزرگ وکوچکی درجامعه بدون موجودیت این دو شرط، انجام پذیرنیست، خواه ازتقوا سر چشمه گیرد، ویا ازنظام قانونی جامعه.
نا گفته نباید گذاشت که، در کناراین دو شرط، شروط دیگری نیزهست، اما اساس وپایه این دو است.
[۴۴] (اخرجه مسلم:۱۸۲۵، کتاب الامارۀ، باب کراهیۀ طلب الامارۀ).