۲- سرقت (دزدی)
سرقت: بمعنای گرفتن مال محفوظِ غیر به طریقۀ خفیه به غیر اجازه را گویند.
چون نظام امنیت جهانی بر حفظ ملکیت افراد و اشخاص استوار است، مصؤنیت ملکیت از مقتضای فطرت انسانی، ومطابق شریعت اسلامی است.
بناء خداوند أبرمتخلفین نظام امنیت، نظام فطرت، نظام شریعت، مجازات شدید را وضع کرده است. چنانکه میفرماید: ﴿وَٱلسَّارِقُ وَٱلسَّارِقَةُ فَٱقۡطَعُوٓاْ أَيۡدِيَهُمَا جَزَآءَۢ بِمَا كَسَبَا نَكَٰلٗا مِّنَ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٞ ٣٨﴾[المائدة: ۳۸].
دست مرد و زن دزد را بخاطر عملی که انجام دادهاند به عنوان مجازاتی الهی قطع کنید! خداوند (برکارخود) غالب و (درقانون گذاری خویش) حکیم است.
بناءً برای هرجنایتی جزای مناسبی وضع کرده تا مانع پخش آن جنایت گردد.
مال و ثروت بخشش وعطای الهی بربندگان است وامانت و امتحان خداوندی است درکیفیت مصرف وادای حقوق الهی مثل(زکاۀ) وغیره فرائض وواجبات را باید مطابق به فرمان الهی اجراء گردد.
خداوند راجع به نظام مالی در اسلام و حفظ اموال مردم قوانین خاصی را وضع کرده است که در هیچ نظام مالی دنیا وجود ندارد، ازهمین جمله است مجازات دزد، منتهی سرقت ودزدی عملی مشخصی است که تعریف مشخص و شروط و ضوابط مشخص دارد که ازدیگربخشهای دزدی مجزا است. مثل: خیانت، اختلاس، غلول، طرار، نباش، انتهاب (چورچپاول) و... اگرچه جرم و گناهی دیگر بخشهای دزدی کمتر از سرقت نیست چنانکه پیامبر اسلام میفرماید:
۱- «شرّاك مِن نَارٍ اَو شِراَکَان مِن نَارٍ» [۵۷].
این حدیث بخش ازروایت ابوهریره است، مفهوم حدیث چنین است:آنکه از مال غنیمت و لو یک ویا دو بند بوت را (خفیه) میگیرد درآتش دوزخ است.
۲- راجع به غلول و یا خیانت در مال غنیمت و دیگر اموال مسلمانها قرآنکریم میفرماید: ﴿وَمَن يَغۡلُلۡ يَأۡتِ بِمَا غَلَّ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ﴾[آل عمران: ۱۶۱] وهرکس خیانت کند، در روز قیامت آنچه را که در آن خیانت کرده است با خود (به صحنۀ محشر) میآورد.
راجع به جلوگیری ازاجرای حدود وقصاص، یک سلسله ترحم کاذب وجود دارد که گفته میشود که دست دزد را بریدن قساوت است، ویا به انسانیت وانسان دوستی جور نمیآید. خیر دزد اگردزدی هم کرد دستش را نبُریم بگذاریم که باشد وبعداً تربیت میکنیم! تربیتهای که نتیجهاش را همیشه دردنیا دیدهایم.
جواب: واقعیت چنین نیست که هرزه گویان ودنباله روان بیهدف میگویند، بلکه نتیجۀ ترحم کاذب بردزدان، جنایتکاران، وزنا کاران همان است که فعلاً میبینیم.
بلکه واقعیت آن است که، اگر به قانون خدا عمل شود، ودست یک نفر دزد بریده شود، دیگر تخم دزدی برچیده میشود، درصورتی که ما حالامی بینیم به خاطر دزدی چه جنایتها و آدم کشیها میشود! یعنی خود دزدی مستلزم آدمکشیها وجنایتهای خیلی فوق العاده است.
زیرا ترحم بردزد و زانی، ظلم وستم برتمام مظلومان است. قرآن میفرماید: ﴿وَلَا تَأۡخُذۡكُم بِهِمَا رَأۡفَةٞ فِي دِينِ ٱللَّهِ﴾[النور: ۲].
یعنی: دراجرای دین (قانون) خدا رأفت(ورحمت کاذب) نسبت به ایشان نداشته باشید. زیرا درآن جای که پای مجازات الهی درمیان است، مجازات به مصلحت تمام بشریت است.
چنانچه سعدی میگوید:
ترحم با پلنگ تیزدندان
ستمکاری بود برگوسفندان
واقعیت این است که عاطفۀ انسانی نزدیک را میبیند نه دور را، اگرمی توانست دور را مثل نزدیک ببیند، اصلاً چنین ترحم کاذبی را نمیکرد.
خلاصه اینکه دزدی به هرشکل واشکال که باشد و ازهر کسی که باشد واز هر جای واز هرمال که باشد عمل زشت و منفور خلاف شرع وخلاف اخلاق انسانی و اسلامی است.
ضررهای گونا گونی را متوجه جامعه میسازد از جمله:
۱- موجودیت سرقت و دزدی سبب اخلال امنیت عامه و باعث رنج و عذاب مردم واهالی مسکونی میگردد.
۲- باعث تشویش و رعب و علت بیاعتمادی جامعه نسبت به یک دیگر میگردد.
۳- باعث اسراف و تبذیرسرمایۀ باد آورده میگردد، و اسراف از نگاه شرع مبین حرام است.
۴- دزدی سبب رفع ایمان مؤمن میگردد، چنانچه پیامبر صمیفرماید: «عَن أبّو هُریرة (س) أنَّ رَسُولُ الله صقَالَ: لاَ یَزنِی الزَّانِی حِینَ یَزنِی وَهُوَ مُؤمِن وَلاَ یَسرِقُ السَارِ قُ حِینَ یَسرِق وَهُوَ مُؤمِن وَلاَ یَشرِبُ الخمرَ حِینَ یَشرِبهَا وَهُوَ مُؤمِن» [۵۸]یعنی: زانی زنا نمیکند درحالت ایمان، دزد، دزدی نمیکند در حالت ایمان، شرابی شراب را نمینوشد درحالت ایمان. به این معنی که درحالت زنا، درحالت دزدی، در حالت شراب نوشی ایمان از مسلمان دور میشود، و بعد از اِجرای آن عمل زشت ایمان برمیگردد.
اِمام نووی(/) درشرح حدیث فوق مینویسد:
«اَی لاَ یَفعَلَ هَذِهِ المَعَاصِیَ وَهُوَ کَامِلُ الإیمَان...»یعنی: آن که دارای ایمان کامل است مرتکب چنین معاصی نمیگردد [۵۹].
[۵۷] صحیح مسلم، باب غلظ تحریم الغلول. [۵۸] (صحیح مسلم، باب نقصان الإیمان بالمعاصی). [۵۹] استاد گرامی! با در نظر داشت شروط چهار گانۀ که درتعریف ذکر گردیده. وبا در نظر داشت مقدار سرقت. و آرای فقهای کرام و توجیهات شان. و با در نظر داشت اوامر پیامبراسلام صراجع به حدود (الحدود تندرء با لشبهات) درصورت امکان شروط و ظروف، سوالات محصلین و شبهات واهی عقلانیها ومرضیها را کاملاً تشریح و تحلیل نماید.