عقیده رستگاران ترجمه العقيدة الصافية

فهرست کتاب

مفهوم الحاد از دیدگاه سید قطب

مفهوم الحاد از دیدگاه سید قطب

استاد سید قطب/در تفسیر آیه:

﴿وَلِلَّهِ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ فَٱدۡعُوهُ بِهَاۖ وَذَرُواْ ٱلَّذِينَ يُلۡحِدُونَ فِيٓ أَسۡمَٰٓئِهِۦۚ سَيُجۡزَوۡنَ مَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ١٨٠[الأعراف: ۱۸۰]

(خدا دارای زیباترین نام‌ها است (که بر بهترین معانی و کامل‌ترین صفات دلالت می‌نمایند. پس به هنگام ستایش یزدان و درخواست حاجات خویش از خدای سبحان) او را بدان نام‌ها فریاد دارید و بخوانید، و به ترک کسانی بگوئید که در نام‌های خدا به تحریف دست می‌یازند (و واژه‌هائی به کار می‌برند که از نظر لفظ یا معنی، منافی ذات یا صفات خدا است)، آنان کیفر کار خود را خواهند دید)، ‏می نویسد: الحاد به معنی انحراف و تحریف است.. مشرکین در شبه جزیره عربستان نام‌های نیکوی خدا را از مسیر اصلی خود منحرف کرده و «لات» را از اسم «الله» و «عزی» را از اسم « عزیز» گرفته بودند. این آیه تاکید می‌کند که اسماء حسنی ویژه خداوند بوده و مؤمنان را فرمان می‌دهد که خدا را از این طریق آن‌ها و بدون تحریف و انحراف به فریاد بطلبند و با تحریف کنندگان منحرف فاصله بگیرند؛ که سرنوشت تهدید آمیز ایشان به خداوند موکول می‌گردد.

البته این حکم حکیمانه خداوند (اعراض از مسیر تحریف کنندگان منحرف) تنها بر آن مناسبت تاریخی و تحریف لفظی اسماء منحصر نمی‌گردد، بلکه همه انواع الحاد در بر می‌گیرد؛ کسانی را نیز که در تصور حقیقت الوهیت به بیراهه رفته و معتقدند: خداوند دارای زن و فرزند است، یا خواست و اراداه خداوند در چارچوب قوانین طبیعی جای می‌گیرد و یا اعمال خدا را به اعمال بندگان تشبیه می‌کنند، در بر می‌گیرد.

و همچنین شامل کسانی می‌شود که معتقدند: خداوند تنها در آسمان و در زمینه تغییر نظام هستی و محاسبه مردم در روز آخرت فرمانروا است، ولی چون در دنیا و زندگی روز مره مردم نقش ندارد نباید به امر قانونگذاری دست یازد، بلکه بایستی مردم از طریق خرد جمعی و تجارب و مصالح خود این خلأ را پر کرده و مقام الوهیت بر یکدیگر را احراز نمایند!، البته همه این‌ها جزو مصادیق الحاد به شمار رفته و باید مسلمانان از آن‌ها دوری جویند، و سرنوشت ملحدان و منحرفان نیز به قیامت موکول می‌گردد. [۵۴۴]

در سخنان ارزشمند سید متوجه معنای تازه‌ای شدیم که جز امثال این رادمردان تاریخ کسی دیگر بدان‌ها پی نمی‌برد، و آن اینکه الحاد شامل ابعاد مختلف الوهیت گشته و موضوع قانونگذاری را نیز تحت پوشش خود قرار می‌دهد که الحاد و انحراف از مسیر اعتدال در این زمینه انحراف از سرشت اصلی و مسیر درست بندگی به شمار می‌رود، یعنی چنان‌چه خداوند آفریننده است باید فرمانروایی نیز به وی اختصاص داده شود، و لذا می‌بینیم قرآن کریم در بسیاری موارد قضیه الوهیت را به ربوبیت ارتباط داده است، برای مثال:

﴿أَلَا لَهُ ٱلۡخَلۡقُ وَٱلۡأَمۡرُۗ[الأعراف: ۵۴]

(آگاه باشید که تنها او می‌آفریند و تنها او فرمان می‌دهد).

بنابراین، چون خداوند متعال انسان را آفریده، می‌داند چه اندیشه‌ای در سر می‌پروراند و از شاهرگ گردن بدو نزدیک‌تر است و او است که منافع و مفاسد زندگی انسان را به خوبی دریافته و برایش قوانین وضع می‌کند، عدم اعتراف به این حق الهی اوج ستم و انحراف محسوب می‌گردد، آخر چطور ممکن است خداوند خالق باشد ولی کسی دیگر بندگی شود؟! او روزی دهنده باشد ولی کسی دیگر مورد سپاس و ستایش قرار گیرد؟!، او مالک باشد ولی کسی دیگر مقام فرمانروایی را احراز نماید؟! بالاخره او اله راستین باشد ولی امر قانونگذاری به کسی دیگر واگذار شود؟!.

این چه الحاد و انحرافی است که برخی در دام آن افتاده و با کل جهان هستی به مخالفت برخاسته‌اند حال آنکه جهان پیرامون‌شان با زبان حال به الوهیت و ربوبیت پروردگارشان اقرار و اعتراف می‌کنند؟!!. و لذا هیچ راهی برای انسان باقی نمانده جز اینکه به این دایره وسیع و فراخنا باز گردد تا نمایش زیبا و بی‌نظیر انسجام و هماهنگی با سایر موجودات تحقق یابد.

بر تمامی انسان‌هایی که از مسیر پروردگار و سرشت سالم خویش منحرف گشته و قوانین و مکاتب تفاله اذهان بشری را جایگزین قوانین الهی کرده‌اند – خواه توجیه داشته باشند یانه، آن را شریعت بنامند یانه، از روی اعتقاد بدان حکم کرده باشند یا زیر لوای آزادی و خواه آن را بر دین خدا برتری باشند یا نه -، لازم است از این گناه بزرگ و نابخشودنی دست برداشته و به فطرت اصلی خویش بازگردند تا پرچم الوهیت کامل پروردگار بر فراز بام دنیا به اهتزاز در آمده، امور سر جای خود قرار گیرند و بساط جاهلیت برچیده شود:

﴿أَفَحُكۡمَ ٱلۡجَٰهِلِيَّةِ يَبۡغُونَۚ وَمَنۡ أَحۡسَنُ مِنَ ٱللَّهِ حُكۡمٗا لِّقَوۡمٖ يُوقِنُونَ٥٠[المائدة: ۵۰]

(آیا (آن فاسقان از پذیرش حکم تو بر طبق آنچه خدا نازل کرده است سرپیچی می‌کنند و) جویای حکم جاهلیت (ناشی از هوی و هوس) هستند؟ آیا چه کسی برای افراد معتقد بهتر از خدا حکم می‌کند؟‏).

باید این ملحدان و بی دینان – اعم از آن‌هایی که جامه دین را از تن درآورده‌اند، یا اساسا به اسلام نگرویده و یا فریبکارانه زیر لوای اسلام و در صفوف مسلمانان استتار نموده‌اند – فکری به حال ناگوار خویش کرده و خوب بدانند که اسلام و مسلمانان از آنان برائت می‌جویند:

﴿يُخَٰدِعُونَ ٱللَّهَ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَمَا يَخۡدَعُونَ إِلَّآ أَنفُسَهُمۡ وَمَا يَشۡعُرُونَ٩[البقرة: ۹]

‏ (اینان به نظرشان) خدا و کسانی را گول می‌زنند که ایمان آورده‌اند، در صورتی که جز خود را نمی‌فریبند ولی نمی‌فهمند).

خداوند آنان را گول می‌زند، در کمین است برایشان، بدیشان مهلت کافی می‌دهد تا بیشتر سرگردان شوند و او است که بر آنان پیروز می‌گردد گر چه بیشتر مردم نمی‌فهمند و ستمکاران خواهند دانست که سرنوشت‌شان به کجا ختم می‌شود.

‏در پایان بحث لازم می‌دانیم این ملحدان منحرف را که اسماء و صفات والای پروردگار را به بیراهه برده و قضیه الوهیت را مخدوش نموده‌اند آماج آیه زیر قرار دهیم که خداوند آنان را چنین تهدید و برحذر می‌دارد:

﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يُلۡحِدُونَ فِيٓ ءَايَٰتِنَا لَا يَخۡفَوۡنَ عَلَيۡنَآۗ أَفَمَن يُلۡقَىٰ فِي ٱلنَّارِ خَيۡرٌ أَم مَّن يَأۡتِيٓ ءَامِنٗا يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِۚ ٱعۡمَلُواْ مَا شِئۡتُمۡ إِنَّهُۥ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِيرٌ٤٠[فصلت: ۴۰]

(کسانی که آیات ما را مورد طعن قرار می‌دهند و به تحریف (حقائق و معانی) آن دست می‌یازند، بر ما پوشیده نخواهند بود (و کیفرشان را خواهیم داد.) آیا کسی که به آتش دوزخ انداخته می‌شود بهتر است یا کسی که (در سایه ایمان) در نهایت امن و امان، روز قیامت (به عرصه محشر) می‌آید؟ هر کاری که می‌خواهید بکنید، او می‌بیند هر آنچه را که انجام می‌دهید).

ابن کثیر/در تحلیل آیه فوق می‌گوید:

ابن عباسبمی‌گوید: الحاد یعنی گذاشتن سخن در غیر جای مناسب خود. قتاده و دیگران می‌گویند: الحاد به معنی کفر و خیره سری است.

جمله: (لا یخفون...) بیانگر تهدید مؤکد خداوند است، یعنی خداوند از کسانی که اسماء و صفات خداوند را مورد تحریف قرار می‌دهند آگاه و با خبر بوده و آن‌ها را گرفتار عذاب دردناکی می‌کند، و لذا می‌فرماید: (أفمن یلقی...) [۵۴۵]

الحاد در سرزمین مکه مکرمه:

تا کنون نگاهی اجمالی به تعریف لغوی و اصطلاحی واژه الحاد و انواع آن داشته و دسته‌های مختلف ملحدان را – با عقاید و عناوین گوناگون - فراخواندیم که بازی با آتش نکرده و هرچه زود‌تر از این کار خطرناک و مرگبار دست کشیده، و به سوی مسیر صحیح بندگی و شاهراه آئین اسلام برگردند.

برای کامل نمودن این بحث لازم می‌دانیم یکی از مسائل مذکور در قرآن (مساله الحاد در سرزمین مکه مکرمه) را نیز که از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است، روشن نماییم، خداوند در این زمینه می‌فرماید:

﴿ وَمَن يُرِدۡ فِيهِ بِإِلۡحَادِۢ بِظُلۡمٖ نُّذِقۡهُ مِنۡ عَذَابٍ أَلِيمٖ٢٥[الحج: ۲۵]

(همچنین کسانی که با توسّل به ظلم (از حدّ اعتدال خارج می‌شوند و) در آن سرزمین مرتکب خلاف می‌گردند، عذاب دردناکی بدیشان می‌چشانیم).

خداوند تجاوز به سرزمین مبارک مکه را از ابتدای آفرینش زمین و آسمان‌ها و تا روز قیامت نیز بر تمامی مخلوقات حرام کرده است، به استثنای پیامبر نور و رحمت جکه خداوند متعال اجازه حمله بدان در روز آزاد سازی مکه را به ایشان داده و فرمود:

﴿وَأَنتَ حِلُّۢ بِهَٰذَا ٱلۡبَلَدِ٢[البلد: ۲]

(شهری که تو ساکن آنجا هستی).

حافظ ابن کثیر در تحلیل این آیه می‌گوید:

شبیب بن بشر از عکرمه از ابن عباسبنقل می‌کند که مراد از «البلد» مکه مکرمه است، «و انت حل...» یعنی:‌ای محمد! برای تو جائز است در آن به جنگ و مبارزه برخیزید.

حسن بصری/می‌گوید: خداوند حمله به مکه در مدتی از یک روز (روز فتح مکه) را برای پیامبر جحلال ساخت.

معنایی که علما بدان اشاره کرده‌اند در حدیث صحیحی نیز آمده است، می‌فرماید:

«إن هذا البلد حرّمه الله یوم خلق السموات والأرض، فهو حرام بحرمة الله إلی یوم القیامة، لا یُعضد شجره، ولا یُختلی خلاه، وإنما أُحلّت لی ساعة من نهار، وقد عادت حرمتها الیوم کحرمتها بالأمس، ألا فلیبلغ الشاهد الغائب». [۵۴۶]

(این شهر از روزی که خداوند آسمان‌ها و زمین را آفریده و تا روز قیامت نیز دارای ارزش و احترام ویژه‌ای بوده و باید درختان و گیاهانش قطع نشوند، تنها برای مدتی از یک روز برای من حلال شد و سپس به حالت نخستین بازگشت، باید هر کدام از حضار این مطالب را به دیگران برساند).

در روایتی دیگر می‌فرماید:

«فإن أحد ترخص بقتال رسول الله جفقولوا: إن الله أذن لرسوله ولم یأذن لکم». [۵۴۷]

(اگر یک نفر حمله پیامبر جرا دستاویز قرار داد، به وی بگویید: خداوند این اجازه را تنها به پیامبر داده است).

بنابراین، خداوند و پیامبرش جانسان‌ها را از فساد و خونریزی و هتک حرمت سرزمین مکه برحذر داشته‌اند، و در مقابل افزایش اجر و پاداش را نیز به ایشان نوید داده تا جایی که ارزش یک رکعت نماز در مسجد الحرام معادل «صد هزار رکعت» سایر اماکن است. بدون شک فساد و انحراف در آنجا هم چند برابر بوده و با جاهای دیگر قابل مقایسه نیست، و لذا باید مسلمانان از گرفتار شدن به لغزش و انحراف در آن سرزمین بی نظیر بیمناک بوده تا در دام عذاب دردناک آخرت نیفتند.

مشرکین در دوران جاهلیت نیز حرمت و جایگاه این سرزمین را در بسیاری اوقات حفظ می‌کردند، و لذا صحابی بزرگوار خبیبسرا در «تنعیم» که خارج از محدوده حرم است، به شهادت رساندند.

نکته پایانی در این زمینه اینکه لازم است بدانیم مراد از ظلم و الحاد مورد اشاره آیه مزبور چیست؟

حافظ ابن کثیر/در این راستا می‌گوید:

بهتر آن است که معنی فعل «یهم» ضمن فعل «یرد» قرار داده شود که متعدی شدنش با حرف «باء» نیز دال بر آن است، و لذا معنایش چنین می‌شود: «بخواهد یکی از معاصی و گناهان بزرگ را در سرزمین مکه انجام دهد»، «بظلم» یعنی: از روی قصد و عمد ستم غیر قابل تاویلی مرتکب شود.

علی بن ابی طلحه از ابن عباسبنقل می‌کند: «بظلم» یعنی: مشرکانه.

مجاهد، قتاده و دیگران می‌گویند: یعنی غیر خدا در آن عبادت شود.

عوفی از ابن عباس پیرامون معنی «بظلم» نقل می‌کند: یعنی اینکه چیزهایی را که حرام است - مانند ظلم و قتل ناحق - مرتکب شوید و هر که چنین کاری انجام دهد سزاوار عذاب دردناکی خواهد شد.

مجاهد می‌گوید: «بظلم» یعنی: اینکه کردار بد و ناشایستی در آن انجام شود، هر که تصمیم انجام چنین کارهایی را در آن بکند –گرچه عملی هم نسازد – مورد مؤاخذه قرار می‌گیرد. [۵۴۸]

ابن ابی حاتم در تفسیر خود می‌گوید:

عبد الله بن مسعودسدر تفسیر آیه: « و من یرد...» می‌گوید: هرکس از سرزمین عدن نیز ظلم و ستم در مکه راه اندازد، خداوند وی را دچار عذاب دردناکی خواهد نمود.

ثوری از سدی از مرة از عبد الله نقل می‌کند: هرکسی در سرزمین مکه اقدام به بدکرداری کند در پرونده‌اش ثبت و ضبط می‌شود، و هرکس از عدن هم بخواهد مردی را در کنار این خانه از پای در آورد، خداوند عذاب سختی را به وی می‌چشاند.

ابن عباسبدر تفسیر آیه مزبور می‌گوید:

این آیه راجع به عبد الله بن أنیس نازل شده است، ماجرا از این قرار است که: پیامبر بزرگوار جوی را همراه دو نفر از ساکنان مکه و مدینه به جایی فرستاد، ایشان در حین انجام مأموریت پیرامون دودمان خویش به فخر فروشی و خود ستایی پرداختند که در نهایت عبد الله به خشم آمد و همراه مدینه ایش را از پای در آورد، سپس مرتد گشت و به سوی سرزمین مکه گریخت، آنگاه این آیه فرود آمد:

﴿وَمَن يُرِدۡ فِيهِ بِإِلۡحَادِۢ بِظُلۡمٖ نُّذِقۡهُ مِنۡ عَذَابٍ أَلِيمٖ٢٥[الحج: ۲۵]

یعنی: هر که در حال ارتداد و کناره گیری از آئین اسلام به مکه پناه برد خداوند وی را گرفتار عذابی دردناک خواهد نمود. [۵۴۹]

[۵۴۴] فی ظلال القرآن / سوره اعراف، آیه: ۱۸۰. [۵۴۵] تفسیر ابن کثیر (۴/۹۹). [۵۴۶] تفسیر ابن کثیر (۴/۴۹۶). [۵۴۷] همان. [۵۴۸] تفسیر ابن کثیر / سوره حج، آیه: ۲۵. [۵۴۹] همان.