ابوبكر صديقس
إن الحمد لله نحمده ونستعينه ونستغفره ونعوذ بالله من شرور أنفسنا ومن سيئات أعمالنا من يهده الله فلا مضل له ومن يضلل الله فلا هادي له وأشهد أن لا إله إلا الله وحده لا شريك له وأشهد أن محمداً عبده ورسوله صلى الله عليه وعلى آله وأصحابه وسلم تسليماً كثيراً.
أما بعد:
اى بندگان خدا! از خدا بترسید و تقوى پیشه کنید، زیرا که تقوى سعادت دنیا و توشه آخرت است.
اى مسلمانان! ملتها همواره به شخصیتها و رهبران الگوىشان افتخار میکنند و به سیرت و کردارشان اُنس مىگیرند و از آنان پیروى مىکنند، تا اینکه از جمع آنان بشمار آیند.
رسول گرامی اسلامصمىفرمایند: «اَلْمَرْءُ مَعَ مَنْ أَحَبَّ»«انسان با کسى است که او را دوست مىدارد». (روایت از صحیح مسلم است).
هیچ مسلمانى نیست که احسان صحابۀ جانباز پیامبر بر دوش او سنگینى نکند، تمام فضائلى که مسلمانان به آن افتخار مىکنند اعم از ایمان و عبادت و دانش و سعادت، همه از برکت جانفشانیهاى صحابه است. دین را تبلیغ کردند و براى دفاع از آن در راه خدا جهاد نمودند، براستى که آنان درهمۀ زمینهها اعم از عقل و علم و دین و دانش و فقه،کاملترین افراد این امت بودند.
حضرت عبدالله بن مسعودسمیفرماید: «اگر قرار است کسى از کسى پیروى کند، باید از کسانى پیروى نمود که اینک از دنیا رفتهاند، زیرا که زنده از فتنه در امان نیست، آنها اصحاب محمدصهستند که به خدا سوگند بهترین افراد این امت بودند، قلبهایشان از همه پاکتر و علمشان از همه عمیقتر و تکلفشان از همه کمتر بود، آنان گروهی بودند که خداوند براى صحبت پیامبر و اقامت دینش برگزیده بود».
امام شافعى/میفرمایند: آنها در هر فقهى و علمى و دینى و هدایتى و بلکه در هر سبـبى که بوسلیۀ آن مىتوان علم و هدایت کسب نمود از ما جلو بودند رأى آنان در بارۀ ما بهتر از رأى خودمان دربارۀ خویشتن است.
خداوند همواره از صحابه ستایش نموده و به ما خبر داده است که او از آنان خشنود گردیده و برایشان بهشت جاویدانى مهیا کرده است.
در سوره توبه میفرماید: ﴿وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ١٠٠﴾[التوبة: ۱۰۰].
ترجمه: «آنانکه در صدر اسلام سبقت بایمان گرفتند از مهاجرین و انصار وآنانکه بطاعت خدا پیروى آنان کردند از سایر امت (تا روز قیامت) خدا از آنها خشنود است و آنها از خدا، و خدا براى همۀ آنها بهشتى که از زیر درختناش نهرها جاریست مهیا ساخته که در آن بهشت تا ابد متنعم باشند و این به حقیقت سعادت بزرگ است».
هر یک از آنان تلاش جبران ناپذیر و کردار بى نظیرى در جهت خدمت به اسلام داشته و کارنامه فراموش نشدنىاى از خود بیادگار گذاشته است، با ورق زدن دفتر شیرین خاطرات آنان دلها زنده میشود و همتها به جهش درمىآید، و با پیروى از آنان سعادت به استقبال مىشتابد، و با شناختن سیرت و مناقب درخشانشان مىتوان خصال نیکو و کردار زَرّینشان را مشعل راه و رهبر و مقتدا برگزید.
امام ابن الجوزى/میفرماید: «سلف همچنانکه به فرزندانشان سورهاى از قرآن مىآموختند، محبت ابوبکر وعمربرا نیز مىآموختند».
کاملترین و بهترین صحابه که بیش از همۀ اصحاب به کارهاى خیر سبقت مىجسته ابوبکر صدیقسبوده است اسم کامل ایشان، عبدالله بن عثمان بن عامر قریشى است، در میان قریش بسیار محترم و محبوب بود. و همه با وی الفت و محبت داشتند، ایشان در تاریخ و علم انساب عرب مهارت فوق العادهاى داشتند مردم بدلیل عقل و دانش و اخلاق کم نظیرشان با ایشان الفت مىجستند.
هنگامى که اسلام ظهور کرد صدیق اولین کسى بود که با اشتیاق بىما نندى به دامان اسلام شتافت و صادقانه رسول اللهصرا تصدیق نمود و براین صداقت پایدار ماند و هرگز در هیچ مقطع و برههاى حتى دچار کسالت هم نگردید، همه مسلمین در اطلاق لقب صدیق بر وى اجماع دارند.
رسول گرامى اسلامصمیفرمایند: «من گفتم: اى مردم براى شما پیامبر فرستاده شدهام، گفتید: دروغ مىگوئى ابوبکر صدیق بود که گفت راست مىگویى». (روایت از صحیح بخارى است).
او به اسلام دعوت شد و بدون تردد آنرا به آغوش کشید، بنابراین اولین مردى بود که به اسلام گروید. ابوبکر صدیقسکارنامه درخشان و خاطرات تابناکى بجاى گذاشته است. آن بزرگ مرد فرزانه از قدر و منزلت وصف ناپذیرى برخوردار بود، ایشان اولین خلیفه شد و اولین شخصیت از عشرۀ مبشره بود، عاشقانه از اسلام دفاع کرد و پیامبر را یارى نمود. شدت حیاء، کثرت تقوى، اخلاق والا، شفقت و برادرى، و سخاوت و قاطعیت از صفات عمدۀ صدیق بود. ایشان به دلیل فطرت سالم و عقل کاملى که داشت در تمام زندگیش بت نپرستید و شراب نخورد، بلکه بشدت از این گونه نار ساییها نفرت و انزجار داشت. در تمام زندگى دروغى از ایشان شنیده نشد، بلکه ایشان به تمام معنى یک صدیق و راستگو بود.
صدیق اولین کسى بود که دعوت به اسلام را آغاز نمود و در همان اولین لحظات پنچ نفر از عشرۀ مبشره بدست ایشان مسلمان شدند. حضرت عثمان، و طلحه، و سعد، و زبیر، و عبد الرحمن بن عوف، که خدا از همهشان راضى باد، بعد از پیامبرصایشان اولین کسى بود که مورد اذیت و آزار قرار گرفت و مجبور شد از مکه به حبشه هجرت نماید. بدترین شکنجهها را تحمل نمود ایشان در رأس همۀ کسانى قرار داشت که افتخار صحبت پیامبر را داشتند. از لحظهاى که پیامبرصمبعوث شدند تا هنگام وفات، ایشان همواره در رکاب آنحضرت بود صحبت و رفاقت کاملى که ایشان با پیامبر داشت، هیچ کسى دراین افتخار شریک نبود. وى همواره مونس و غمخوار پیامبرصبود.
ایشان تنها کسى بود که در سفر هجرت و در غار ثور پیامبر را یارى و همراهى نمود، در جنگ بدر ایشان تنها کسى بود که با پیامبر در خیمهشان حضور داشت، مال پربرکتى داشت، تجارت مىکرد و از آن در راه خدا انفاق مىنمود، بلکه انفاق ایشان بیشتر از بقیه مورد استفاده و ستایش پیامبرصقرار گرفت لذا فرمودند: «مَا نَفَعَنِي مَالٌ قَطُّ كَمَالِ أَبِي بَكرٍ»«هیچ مالى به اندازۀ مال ابوبکر به کار من نیامد».
ایشان از هر کس دیگرى از آسایش طلبى دورتر بود و آنچه از کفافش زیادتر مىبود، در راه خدا خرج مىکرد، روزى رسید که او تمام مالش را فداى اسلام کرد، عمر فاروقسمیفرماید: «رسول خداصبه ما دستور دادند که در راه خدا انفاق کنیم، پیامبر از من پرسیدند: عمر براى خانواده ات چه گذاشتى؟ گفتم: نصف مالم را، از ابوبکر پرسیدند، براى خانوادهات چه گذاشتهاى؟ گفت: خدا و رسولش را، عمر گفت: در هیچ میدانی نتوانستم از ابوبکر سبقت جویم». (روایت از ابو داود است).
ابوبکر صدیق داراى نفس شریف و روح پاکى بود، هرگز از مخلوقى مال نطلبید و حاجت دنیایش را از کسى نخواست، حتى اگر شلاق از دستش میافتاد به کسى نمىگفت: شلاقم را بده.
مىفرمود: «إِنَّ خَلِيلِي أَمَرَنِيْ أَنْ لاَّ أَسْأَلَ النَّاسَ شَيْئاً»«خلیلم به من دستور داده که از انسانها چیزى نطلبم». (روایت از امام احمد است).
ایمان صدیق از همۀ افراد امت سنگینتر بود، و هیچ کس نمیتواند با ایمان و یقینى که ایشان در دل داشت رقابت کند، حتى اگر ایمان تمامى امت را وزن کنند بجز رسولصایمان ابوبکر از ایمان همه امت سنگین ترخواهد بود.
وى عالمترین صحابه و ذکىترین آنها بود، ایشان در حضور پیامبرصفتوا مىداد و قضاوت مىکرد و پیامبر تأییدش مىنمود، و این منزلت را کس دیگرى نداشت.
صحابه این مقام شامخ او را مىشناختند، ابو سعید خدرىسمىفرماید: ابوبکر عالمترین ما بود.
در زمان خلافت ایشان هیچ مسألهاى نبود که امت درباره آن اختلاف کنند، مگر اینکه ایشان آنرا حل کرد، فاجعۀ وفات پیامبرصرا به امت تفهیم نمود و آنان را بر ایمان ثابت داشت. جاى دفن پیامبر را تعیین کرد، مسأله میراث پیامبر را حل نمود، نماز که ستون دین بشمار مىآید پیامبرصاو را بجاى خودشان امام تعیین نمودند. اولین کاروان حجّى که از مدینه عازم گردید، پیامبر ایشان را در آن، امیرحجّ تعیین کردند.
شیخ الإسلام مىفرماید: «علم مناسک حجّ در عبادات از همه علوم دقیقتر است و هیچ بابى در عبادات مشکلتر از مسائل حجّ نیست، اگر پیامبر صبه علم وافر صدیق اطمینان نمىداشتند هرگز اورا تعیین نمىکردند».
همچنین میفرماید: «هیچ مسألهاى از صدیق ثابت نشده که مخالف با نص بوده باشد و یا اینکه ایشان در مسأله شرعى اشتباه کرده باشد، حتى در بعضى مسائلى که بعد از وفات صدیق با ایشان اختلاف شده قول راجح قول صدیق است».
در تمام زندگى جز براى حج یا عمره یا جهاد از مدینه بیرون نرفته است، زاهدترین صحابه در زندگى بود، هر چه مال جمع مىکرد در راه خدا مىداد، دخترشان عایشه صدیقهلمىفرماید: «هنگامى که پدرم فوت کرد هیچ گونه مالى از خود بجاى نگذاشت».
ایشان پس از وفات پیامبرصنقش امین و حافظ قرآن را درمیان امت بدوش داشت. شجاعترین شخصیت این امت بعد از رسول خداصبود.
شیخ الإسلام مىفرماید : «ابوبکر ازهمۀ صحابه شجاعتر بود، هیچ کسى درین میدان با او برابرى نمىکند» هرگز از او ثابت نشده که در جنگ از دشمن ترسیده باشد، ابوبکر صدیق همیشه ترجیح مىداد خودش را براى پیامبر صبعنوان سپر استعمال کند و از ایشان حفاظت نماید، در بدر تنها با پیامبر در خیمه بود، در أحد و حنین ثابت قدم بود و از پیامبر دور نشد.
خود ایشان مىفرماید: «بعد از شب غار دیگر هرگز ترس به دلم راه نیافت، زیرا پیامبر صهنگامى که نگرانى مرا درباره خودشان احساس کردند فرمودند: ابوبکر! نگران نباش که خداوند به عهده گرفته است این دعوت را پیروز گرداند».
درآن دهشت و بهت زدگى همگانى که با وفات پیامبرصبر همه خیمه گسترانیده بود، با قلبى ثابت و استوار و همتى والا چنان کلمات مؤثرى بر زبان راند که چشمان تاریک همه را روشنائى بخشید.
فرمود: «مَن كانَ يَعْبُدُ مُحَمَّداً فَإنَّ مُحَمَّداً قَد مَاتَ وَمَنْ كَانَ يَعبدالله فَإِنَّ اللهَ حَيٌّ لاَ يَمُوتُ». «هر کسى که محمد را مىپرستید اکنون محمد از دنیا رفته است، و کسى که خدا را مىپرستد خداوند زنده است و هرگز نمىمیرد».
حضرت انسسمىفرماید: «هنگامی که ابوبکر صدیق شروع به سخنرانى کردند ما همه مانند روباه بودیم آنقدر تشویقمان کردند که مثل شیر شدیم».
وى پس از رسول خدا صبا عدالت و حمکت و قاطعیت بىنظیرى امت را رهبرى نمود، اسلام را برپاى داشت و مردم را با آنهمه مخالفین بسیارى که اعم از مرتدین و غیره وجود داشت از درى که بیرون رفته بودند، باز گرداند، رأى ایشان از همه صحابه استوارتر و عقلشان کاملتر بود، پیامبر صهنگامیکه از یارانشان مشورت میگرفتند ابوبکر اولین کسى بود که در مجلس شروع به سخن گفتن مىکرد.
در مسائل مهم و پیچیده رأى ایشان مورد عمل قرار میگرفت، اگر کسى با ایشان اختلاف رأى میکرد، پیامبر رأى ایشان را برمىگزیدند، چنانکه در مورد اسیران بدر و صلح حدیبیه اتفاق افتاد، عمر فاروقسنیز در عصر نبوت به دلیل عقل کامل و رأى محکمى که صدیق داشت به ایشان رجوع مىکرد. درتمام صحابه شخصى که پدر و مادر و فرزندان و نوادگانش همه مسلمان شده و پیامبر را در یافته باشند جز صدیق کس دیگرى وجود ندارد.
شیخ الإسلام مىفرماید: «این خانواده مؤمنى است که در آن یک مشرک و منافق هم وجود ندارد و این فقط ویژگى خانواده صدیقى است،گفته مىشود: بعضى خانهها، خانۀ ایماننند و بعضى خانه نفاق، خانه صدیق خانه ایمان است». از همین خانۀ ایمان بودکه ام المؤمنین عایشه صدیقهلدختر صدیق بوجود آمد و بدست پدر تربیت یا فت و رشد نمود.
صدیق همیشه روزه دار و شب زنده دار و مجاهد بود و در انفاق دست بازى داشت، هنگامیکه قرآن مىخواند اشکش را نمىتوانست کنترل کند و از شدت گریه مردم نمىتوانستند قرائتش را گوش کنند، به هر کار نیکى سبقت مىجست، در یک روز هم روزه مىداشت، هم درجنازه شرکت مىکرد هم مریضى را عیادت مىنمود و هم مسکینى را غذاء مىخوراند، و این صفات در هر مسلمانى که جمع شود وارد بهشت مىگردد.
ابوبکر فصیحترین و سخنورترین مردم زمانش بود، وى گاهى در حضور وگاهى در غیاب پیامبرصبجاى ایشان خطبه ایراد مىفرمود و با هیئتهائى که براى ملا قات پیامبر صمىآمدند پیش از ملاقات حضرتش با آنان مىنشست و زمینه را فراهم مىکرد، وى هرگز پیامبر را نرنجانید و حضرتش با وى بسیار محبت فوق العاده و جانى داشتند.
حضرت عمرو بن عاصسمیفرماید: «از رسول الله صپرسیدم چه کسى را بیشتر دوست دارید؟ فرمودند: عایشه را، گفتم: ازمردان چه کسى را؟ فرمودند: پدرش را، گفتم: بعد از وى؟ فرمودند: عمر را». (روایت از بخارى است).
«پیامبر اکرم صهر صبح و شب او را در خانهاش ملا قات مىکردند و باوى أنس مىگرفتند و مىفرمودند: ابوبکر برادر من است».
حضرت عایشهلمىفرمایند: «از زمانى که به یاد مىآورم پدر و مادرم مسلمان بودند درتمام آن سالها هیچ روزى نبوده است که رسول خدا هر صبح و شام به خانه ما نیایند». پیامبر با وى از اسلام و مصالح مسلمین سخن مىگفتند و یا به مسائلى دینى میپرداختند.
و هاناى مسلمانان! آیا نباید کسى را دوست بداریم که پیامبر او را دوست داشتهاند. رسول خداصمىفرمایند: «نِعمَ الرَّجُلُ أَبُوبَكر». «چقدر مرد شایستهاى است ابوبکر». (روایت از ترمذى است).
پیامبر با وى مشفق و مهربان بودند، هنگامىکه در غار نگرانى او را دیدند، فرمودند: ﴿لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا﴾[التوبة: ۴۰]. «غمگین مباش که خدا باما است».
پیامبر گرامىمان صبا دختر صدیق ازدواج کردند کسى که محبوبترین همسر رسول خدا بود، و حضرتش در حجره و در آغوش وى جان سپردند.
ابوبکر باعث خیر و برکت براى این امت بود. و رسول الله صاو را در حلم و برد بارى به پیامبرانى همچون ابراهیم و عیسىإتشبیه کردند. (روایت ازمسلم است).
ایشان با جان و مالش درکنار رسول خدا بود و تمامى مالش را بخاطر نصرت اسلام فداى رسول الله نمود، تا جائى که حضرتش فرمودند: «هیچ کسى نبوده که برما احسانى بکند و ما احسانش را جبران نکرده باشیم مگر ابوبکر که احسانش را خداوند در روز قیامت جبران خواهدکرد». (روایت از ترمذى است).
لذا پیامبر فرمودند: «ابوبکر بهشتى است» بلکه اولین کسى خواهد بود که بعد از پیامبر وارد بهشت مىگردد. چنانکه فرمودند: «ابوبکر تو دیگر اولین کسى خواهى بود که از امت من وارد بهشت مىگردى». (روایت از ابو داود است).
بلکه در بهشت از درهاى مختلف نماز و روزه و جهاد و صدقه دعوت خواهد شد، صحابهشایشان را دوست داشتند و به او با دیده تقدیر و احترام مىنگریستند.
حضرت عمر فرمود: «والله لَلَيلَةٌ مِن أَبِي بَكر خَيرٌ مِن عُمَرَ وَآلِ عُمَرَ»«بخدا سوگند یک شب و یک روز ابوبکر از عمر و خاندان عمر با ارزش تر است».
همچنین مىفرماید: «ابوبکر بهترین ما و سرورما است» عبدالله بن عمربمىفرماید: ما در زمان پیامبر صهیچ کسى را از ابوبکر برتر نمىدیدیم. (روایت از بخارى است).
بر اثر همین محبت بود که صحابه فرزندانشان را به نام او مىنامیدند، على بن ابى طالبسیکى از فرزندانش را ابو بکر، دیگرى را عمر و سومى را عثمان نامید.
سروران محترم! این بود شمهاى از مناقب صدیقسخداوند به ایشان از طرف ما و همه مسلمین پاداش نیکو عنایت فرماید، پس حق این یار رسول الله را بشناسید و قدر و منـزلتش را بدانید.
أعوذ بالله من الشيطان الرجيم،﴿مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا٢٣﴾[الأحزاب: ۲۳].
ترجمه: «برخی از آن مؤمنان بزرگ مردانى هستندکه به عهدشان با خدا (کاملاً) وفا کردند پس برخى برآن عهد ایستادگى کردند (تا به راه خدا شهید شدند) و برخى به انتظار (فیض شهادت) مقاومت کرده و هیچ عهد خود را تغییر ندادند».