شهادت
برادران مسلمان!
یکى از بزرگترین اهداف اسلام، بر قرار کردن عدالت و برابرى است، اسلام آمده است که عدالت بر قرار کند و هرگونه ظلم و ستمى را نابود گرداند، پس عدالت و برابرى عمدهترین هدف رسالت محمدى صبلکه تمامى رسالتها بوده است، ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ﴾[الحدید:۲۵]. «بدرستی که ما رسولان خویش را با معجزات فرستادیم و با آنان کتاب و میزان فرود آوردیم تا اینکه مردم به عدالت بر خیزند». عدالتى که در تمامى شئون زندگى حاکم باشد، و همۀ حقوق خالق و مخلوق را در برگیرد، و همه گفتارها و کردارها را شامل گردد، در هر میدان عدالت حاکم باشد و با هر انسانى از روى عدالت رفتار شود، ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى﴾[النحل: ٩۰]. «براستی که خداوند به عدالت و نیکو کارى و اداى حق خویشاوندان فرمان مىدهد».
اسلام در حالى این مبادى حق و اهداف سالم را ترسیم مىکند و این برنامههاى خیر خواهانه را پایه ریزى مىکند که براى رسیدن به آن راهکارهاى سالم و راه حلهاى عملى دارد که سلامتى آنرا تضمین مىکند و از موانع و تضادهایى که برسر راه است آنرا محفوظ مىدارد، از بارزترین اسبابى که به بر قرارى عدالت کمک مىکند شهادتدادن، و شناختن نفس و اهمیت و رعایت حقوق آن است، شهادت یا گواهى معیارى است که حق را از باطل باز مىشناسد، و مرزى است که حق طلبى را از ادعاهاى کاذب و دروغین جدا مىکند.
یکى از علماء مىفرماید: «شهادت بمنزله روح براى حقوق است، خداوند جانداران را باروح، و حقوق را باشهادت صادقانه زنده داشته است» براى بر قرارى زندگى اجتماعى و اتفاقاتى که در آن مىافتد، و حوادثى که در پىدارد، و عمل کردهاى ارادى یا غیر ارادى و مشکلات خانوادگىاى که رخ مىدهد شهادت ناگزیر است، قاضى شریح/مىفرماید: «حکم بیمارى، و شهادت داروى شفا بخش است، پس اگر مىخواهى مریض شفا یابد از دارو استفاده کن».
برادران وخواهران مسلمان!
حق شهادت را اداء کردن یک واجب حتمى است، خداوند متعال مىفرماید: ﴿وَأَقِيمُوا الشَّهَادَةَ لِلَّهِ﴾[الطلاق: ۲]. «شهادت را براى خدا بر پاى دارید». کسانى که شهادت مىدهند جزو نیکو کاران و در زمرۀ اهل فضل و ایمان هستند، لذا خداوند مىفرماید: ﴿وَالَّذِينَ هُمْ بِشَهَادَاتِهِمْ قَائِمُونَ٣٣﴾[المعارج: ۳۳]. «(از دیگر صفات مؤمنان رستگار این است که) آنان بر شهادتشان قائمند».
شهادت بر حق یکى از واجبات ایمان و مقتضیات مسلمانى است حتى اگر بر علیه خود شخص یا نزدیکترین خویشاوندانش باشد ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ﴾[النساء: ۱۳۵]. «اى مؤمنان! به عدل و داد برخیزید و در راه رضاى خدا شاهد باشید (شهادت دهید) ولو آنکه به زیان خودتان یا پدر و مادر و خویشاوندان تان باشد».
اى بندگان خدا!
اقامت شهادت، شامل دو عنصر است، اول تحمل شهادت یعنى حضور یافتن، در هنگام بستن قرار داد و طى شدن معاملات، دوم اداى شهادت در دادگاه یا در حضور قاضى.
علماء مىفرمایند: اگر از کسى خواسته شود که بر سر معاملهاى یا بستن قرار دادى یا دیگر معاملات اجتماعى که به حقوق مردم متعلق است براى شهادت حاضر شود وکس دیگرى نباشد که جاى او را پرکند، در این صورت شاهد شدن واجب مىگردد، در غیر این صورت تحمل شهادت مستحب است که در مورد آن ترغیب و تشویق آمده است، و در حقوق عموم حکم فرض کفایى را دارد، این بود نکات عمدۀ مربوط به تحمل شهادت، یعنى شاهد شدن را پذیرفتن و در رابطه با اداى شهادت. علماء مىفرمایند: اداى شهادت فرض کفایى است که اگر عدهاى بقدر کفایت حاضر شوند و شهادت دهند گناه آن از بقیه ساقط مىگردد.
اما اگر همه از گواهى دادن امتناع ورزند در آن صورت همگى بطور یکسان گنهگار مىشوند، اگر در جایى جز چند نفر معین کس دیگرى نباشد و در صورتیکه آنها از اداى شهادت امتناع ورزند حق انسانى ضایع شود در این صورت شهادت دادن فرض عین مىگردد، چنانکه خداوند مىفرماید: ﴿وَلَا يَأْبَ الشُّهَدَاءُ إِذَا مَا دُعُوا﴾[البقرة:۲۸۲]. «و گواهان هرگاه براى اداى شهادت فرا خوانده شوند حق ندارند انکار کنند». این درباره حقوق العباد است، و اما در حدود که حقوق الله است پنهان کارى و اسرار وآبروى دیگران را محفوظ داشتن بهتر است پس وقتى که اداى شهادت چنین اهمیتى داشته باشد عکس آن که کتمان شهادت است مسلمًا از نظر شرعى کارى زشت و ناپسند است چنانکه مىفرماید: ﴿وَلَا تَكْتُمُوا الشَّهَادَةَ وَمَنْ يَكْتُمْهَا فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ﴾[البقرة: ۲۸۳]. «و شهادت را کتمان نکنید و هر کسى که آنرا کتمان کند قلبش گنهکار است».
یکى از علماء مىفرماید: خداوند بقدرى که درباره کتمان شهادت لفظ سخت بکار برده درباره هیچ گناهى چنین لهجهاى بکار نبرده اینجا مىفرماید: (قلبش گنهکار است).
پس کتمان شهادت گناهى بزرگ و جنایت عظیمى است، چنانکه خداوند متعال بنقل از شهود وصیت مىفرماید: ﴿وَلَا نَكْتُمُ شَهَادَةَ اللَّهِ إِنَّا إِذًا لَمِنَ الْآثِمِينَ١٠٦﴾[المائدة: ۱۰۶]. «و ما شهادت خدا را کتمان نمىکنیم (زیرا که حتما) در آن صورت از گنهکاران خواهیم بود» ابن عباسبمىفرماید: شهادت زور یعنى گواهى دادن به دروغ، و این از بزرگترین گناهان کبیره است و همچنین است کتمان آن یعنى پوشیدن و مخفى داشتن شهادت.
اى مسلمانان!
حالا که این حقایق ارزشمند برایمان روشن گردید، لازم است بدانیم که شریعت اسلام که شهادت را محور اثبات حدود الهى و راهى براى اظهار حقوق قرار مىدهد آنرا با اصول و ظوابطى احاطه کرده است که این ظوابط بمنزلۀ دیوارى آهنین گرداگرد شهادت بشمار مىرود، که در دائره آن اهداف شریعت متحقق گردیده و جلو هرگونه انحراف و کجروى گرفته مىشود.
بنابراین، اصل در شریعت این است که شهادات مبتنى بر علم و بیان باشد، و از اعتماد و اطمینان سر چشمه بگیرد، لذا خداوند متعال مىفرماید: ﴿إِلَّا مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ٨٦﴾[الزخرف: ۸۶]. «مگر کسى که بحق گواهى دهد در حالى که آنان مىدانند». همچنین خداوند از زبان برادران یوسف÷مىفرماید: ﴿وَمَا شَهِدْنَا إِلَّا بِمَا عَلِمْنَا﴾[یوسف: ۸۱]. «و ما شهادت نمىدهیم مگر آنچه را که دانستیم». علماء مىفرمایند: اصل این است که شهادت از روى مشاهده عینى باشد، و مستندش قوىترین سبب علم باشد که همان شاهد عینى است، پس آنچه که مربوط به مشاهده است مانند قتل و دزدى، و زنا و غصب و غیره نباید کسى شهادت دهد مگر اینکه با چشم سردیده باشد، و آنچه مربوط به شنیدن است نباید کسى گواهى شهادت دهد مگر اینکه شنیده باشد، و گویندهاش را بشناسد، مانند عقد نکاح و عقد خرید و فروش، و اجازه و طلاق و غیره.
برادران وخواهران مسلمان!
با توجه به آنچه گفتیم شهادت دادن انسان درباره چیزى که نمىداند، یا خلاف آنچه که مىداند، جنایت عظیم و گناه بزرگى بشمار مىرود.
آرى، چگونه گناه و جنایت نباشد در حالى که این عین شهادت زور است، و شهادت زور در نزد علماء شهادت دروغى است که هیچ بویى از راستى نبرده است، به هر دلیل و با هر انگیزهاى که باشد. علامه ابن حجر عسقلانى/مىفرماید: «زور آن است که بر خلاف واقعیت گفته شود، گاهى به قول نسبت داده مىشود، که شامل دروغ و دیگر اقوال باطل مىگردد و گاهى به شهادت نسبت داده مىشود که در آن صورت به خود شهادت منحصر مىگردد». بعضى علماى دیگر فرمودهاند: «زور دروغى است که در ظاهر بسیار خوب جلوه داده شود تا اینکه گمان برند که راست است».
بندگان خدا!
شهادت زور از بزرگترین گناهان کبیره است، خداوند متعال مىفرماید: ﴿وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ٣٠﴾[الحج: ۳۰]. «و از شهادت دروغ پرهیز کنید».
امام ترمذى و غیره روایت مىکنند که: پیامبر صروزى خطبه دادند و فرمودند: «اى مردم شهادت زور معادل با شرک به خدا است آنگاه رسول الله صاین آیه را تلاوت فرمودند: ﴿فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ٣٠﴾[الحج: ۳۰]. «پس از پلیدى بتها و شهادت دروغ پرهیز کنید».
(این روایت با اسناد موقوف از ابن مسعودسنیز روایت شده که درجهاش حسن است) و در صحیحین روایت شده که پیامبر صسه بار فرمودند: «آیا خبر ندهم شما را از بزرگترین گناهان کبیره؟ گفتند: بلى یا رسول الله، فرمودند: شریک آوردن به خدا، عقوق پدر و مادر ، آنگاه از حالت تکیه نشستند و فرمودند: خبر دار! (قول زور) و آنقدر این جمله را تکرار کردند که آرزو مىکردیم ساکت شوند».
شهادت زور ضررش واضح و آثارش زشت است، جاى تعجب نیست که چنین باشد، زیرا که شهادت را از وظیفه اصلىاش که اظهار حق و بر قرارى عدالت بوده منصرف و به سندى براى باطل و پشتوانهاى براى ظلم تبدیل مىکند، چرا شهادت از چنین وظیفۀ مقدسى منحرف گردیده و براى محو انصاف و عدالت و از هم گسسن احکام و قوانین و از بین بردن امنیت و استقرار بکار گرفته شود.
پس بندگان خدا! از خدا بترسید و در جستجوى راه پرهیز گاران و مؤمنانى باشید که خداوند درباره آنان مىفرماید: ﴿وَالَّذِينَ لَا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا٧٢﴾[الفرقان: ٧۲]. «(بندگان واقعى خداى رحمان) کسانى هستند که شهادت دروغ نمىدهند، و هرگاه، برکار لغو و بیهودهاى بگذرند کریمانه مىگذرند».
بارك الله لي ولكم في القرآن العظيم...