گزیده ای از خطبه های نماز جمعه

حقيقت مردانگى

حقيقت مردانگى

ای مؤمنان از خدا بترسید و تقوا پیشه کنید، که تقوا تنها وسیله نجات است.

خداوند متعال مى‌فرماید: ﴿مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ[الأحزاب: ۲۳]. «برخى از آن مؤمنان، بزرگ مردانى هستند که به عهد و پیمانى که با خدا بستند کاملا وفا کردند».

همچنین مى‌فرماید: ﴿رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ يَخَافُونَ يَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ٣٧[النور: ۳٧]. «پاک مردانى که هیچ کسب و تجارتى آنان را از یاد خدا و اقامت نماز و دادن زکات غافل نگرداند و از روزى که دل‌ها و دیده‌ها در آن حیران و مضطرب است ترسان و هرا سانند».

کلمه مرد در اصل لغت جز آنکه در مقابل جنس مخالفش استعمال مى‌شود و معانى بسیار دیگرى را نیز شامل مى‌شود، عرب‌ها هرگاه خواسته باشند یکى را که داراى امتیاز بیشترى است بر دیگرى برترى دهند مى‌گویند: (أرجل الرجلين)یعنى «مرد‌ترین آن دو مرد» و براى کسى که در مقابل مشکلات مقاومت داشته باشد مى‌گویند: (رجل الساعة)یعنى «مرد همه وقت» و هرگاه بخواهند خیلى به کسى افتخار کنند مى‌گویند: (هو من رجالات قومه)یعنى «او از مردان قومش است».

هنگامى که این کلمه در قرآن کریم استعمال شد علاوه از مفهوم معروف آن در مقابل جنس مخالف، معانى بسیار ارزشمند دیگرى نیز به آن افزودگردیده که واقعاً شرافت و ارزش مرد را بالا مى‌برد، مثلاً مى‌بینیم که قرآن در جایى کلمه مرد را صفتى براى بندگان برگزیده‌اش یعنى پیامبراناستعمال مى‌کند: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ[النحل: ۴۳]. «و ما پیش از تو نفرستادیم مگر مردانى که بسوى آنان وحى فرود مى‌آوریم» در جایى دیگر مى‌بینید که وصف مردانگى تعبیرى است که براى مردان شجاع و یارى دهنده حق استعمال مى‌شود، خداوند متعال مى‌فرماید: ﴿وَجَاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ يَسْعَى قَالَ يَا مُوسَى إِنَّ الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ لِيَقْتُلُوكَ فَاخْرُجْ إِنِّي لَكَ مِنَ النَّاصِحِينَ٢٠[القصص: ۲۰]. «و از آخر شهر مردى دوان دوان آمد و گفت اى موسى! سرداران درباره تو توطئه کرده‌اند که ترا بکشند پس بیرون شو از شهر بدرستی که من براى تو از خیر خواهان هستم».

همچنین خداوند متعال مى‌فرماید: ﴿وَقَالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إِيمَانَهُ أَتَقْتُلُونَ رَجُلًا أَنْ يَقُولَ رَبِّيَ اللَّهُ وَقَدْ جَاءَكُمْ بِالْبَيِّنَاتِ مِنْ رَبِّكُمْ[غافر: ۲۸]. «و گفت مردى از آل فرعون که ایمانش را پنهان مى‌کرد آیا مردى را مى‌کشید که مى‌گوید: پروردگارم الله است در حالى که براى شما نشانه‌هاى آشکارى از جانب پروردگارتان آورده است».

پیامبر گرامىصهمواره در تلاش مردان واقعى بودند که او را یارى کنند و دعوتش را رونق بخشند لذا از پروردگارش چنین نعمتى را مى‌خواست، و دعا مى‌فرمود: «اللَّهُمَّ أَعِزَّ الإِسْلاَمَ بِأَحَبِّ هَذَيْنِ الرَّجُلَيْنِ إِلَيْكَ بِأَبِى جَهْلٍ أَوْ بِعُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ». «پروردگارا! اسلام را با هریک از این دو مرد که در نزد تو محبوبتر است عزت بخش، أبو جهل و یا عمر بن خطاب»، راوى مى‌گوید: عمر در نزد وى محبوبتر بود. (روایت از ترمذى است).

آرى پیامبر صدر تلاش مردانى بودند که مردانگى حقیقى داشته و بتوانند در نشر دعوت و عزت اسلام نقش مؤثر داشته باشند.

اسلام عمر فاروقساتفاق بزرگى بود که مردانگى او را در همان لحظات اول مسلمانى‌اش آشکار نمود، تا پیش از این مسلمانان جرأت نمى‌کردند اسلامشان را ظاهر کنند اما با آمدن عمر فاروق اعلان کردند، ابن مسعودسمى‌فرماید: «از روزى که عمر مسلمان شد ما عزت یافتیم». (روایت از بخارى است).

مردانگى عمرسدر قوت بدن و جنگاورى او نبود، در قریش کسانى قویتر از او هم بودند مردانگى او در ایمان محکم و اعتماد به نفسش بود که مردم خود به خود وادار مى‌شدند با دید محبت و احترام به او بنگرند.

بقیه صحابه مخفیانه هجرت کردند اما عمر شمشیرش را حمایل کرد و روى به کعبه آورد و پس از طواف و گذاردن دو رکعت نماز در مقام ابراهیم هجرتش را در انظار عموم اعلان کرد، و خطاب به آنان فرمود: «هر کسى مى‌خواهد مادرش بر او گریه کند، و فرزندش یتیم و همسرش بیوه بماند دنبال من تا پشت این تپه بیاید..». اما کسى جرأت نکرد دنبالش کند.

عمر فاروق براى آموزش مردانگى برنامه مى‌ریزد و مى‌فرماید: «به فرزندانتان تیر اندازى و شنا و اسب سوارى بیاموزید و اشعار پر معنى و زیبا را به آنان تلقین کنید».

مردانگى یک صفت اساسى است که صاحبان همت والا و مردان جدى و پرتلاش براى حصول آن مى‌کوشند، کسانى که اخلاق مردان را از دست بدهند دیگر مرد نیستند فقط هم شکل مردانند و همچون کف روى آب بى وزن و بى خاصیتند، مردانگى با عقیده محکم، راسخ مى‌گردد و با تربیت درست پالایش مى‌یابد و با الگوى خوب رشد مى‌کند، معیار مردانگى از دید عموم مردم صرفاً یک معیار مادى است، کسى که ظاهرى زیبا داشته باشد، توانایى‌اش کامل باشد، سرمایه‌اش زیاد باشد. مرد خوبى است، اما معیار مردانگى در شریعت اسلام این است که انسان اعمال و اخلاقش خوب باشد، مردى از جلو پیامبر صگذشت فرمودند: درباره این چه میگوئید؟ اصحاب گفتند: این شایسته است که اگر خواستگارى کند پذیرفته شود، اگر شفاعت کند قبول گردد، اگر سخن بگوید حرفش شنیده شود، آنگاه ساکت شدند، تا اینکه مسلمان فقیرى گذشت، پیامبر صفرمودند: درباره این چه میگوئید؟ گفتند: اگر خواستگارى کند شایسته نیست پذیرفته شود، اگر شفاعت کند شایسته نیست که شفاعتش قبول گردد، و اگر سخن بگوید شایستگى ندارد که سخنش شنیده شود، پیامبر صفرمودند: «هذا خير من مِلءِ الأرض مِثلِ هذا»«اگر زمین از امثال او پر شود این از همه آن‌ها بهتر است». (روایت از بخارى است).

مردان از ضخامت جسم و شادابى چهره‌شان تشخیص داده نمى‌شوند، از علىسروایت است که فرمود: پیامبر صبه ابن مسعودسدستور دادند که بالاى درختى برود و چیزى بیاورد، هنگامى که بالا مى‌رفت بعضى صحابه از ساق‌هاى باریکش خندیدند، رسول خدا صفرمودند: براى چه مى‌خندید؟ بخدا قسم، پاى عبدالله بن مسعودسدر میزان سنگینتر از کوه احد است. (روایت از احمد است).

مردانگى حقیقى، راى استوار، سخن نیکو، مروت و شهامت، تعاون و همکارى و احساس مسئولیت است.

مردانگى، تحمل مسئولیت در دفاع از توحید و نصیحت و خیر خواهى براى همگان بخاطر رضاى خدا است. خداوند متعال مى‌فرماید: ﴿وَجَاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ يَسْعَى قَالَ يَا مُوسَى إِنَّ الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ لِيَقْتُلُوكَ فَاخْرُجْ إِنِّي لَكَ مِنَ النَّاصِحِينَ٢٠[القصص: ۲۰]. «و در این حال مردى از دور‌ترین نقطه شهر آمد وگفت اى موسى! سران (در بار فرعون) درباره تو مشورت مى‌کنند که ترا به قتل رسانند بزودى از شهر بیرون گریز –و بدانکه- من درباره تو بسیار خیر خواه و مهربانم».

مردانگى قوت در سخن، اظهار حق، جلو گیرى از کار خلاف با حرص و زیرکى است خدواند حکیم مى‌فرماید: ﴿وَقَالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إِيمَانَهُ أَتَقْتُلُونَ رَجُلًا أَنْ يَقُولَ رَبِّيَ اللَّهُ وَقَدْ جَاءَكُمْ بِالْبَيِّنَاتِ مِنْ رَبِّكُمْ وَإِنْ يَكُ كَاذِبًا فَعَلَيْهِ كَذِبُهُ وَإِنْ يَكُ صَادِقًا يُصِبْكُمْ بَعْضُ الَّذِي يَعِدُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ٢٨[غافر: ۲۸]. «ومرد مؤمنى از آل فرعون که ایمانش را پنهان مى‌داشت (به فرعونیان) گفت: آیا مردى را به جرم اینکه مى‌گوید: پروردگار من الله است مى‌کشید، در حالیکه با معجزه و أدله روشن از جانب خدا براى (هدایت) شما آمده است، اگر او دروغگو است (گناه) دروغش بر خود اوست (لیکن) اگر راستگو باشد و از وعده‌هاى او بعضى به شما برسد (همه‌تان هلاک خواهید شد) و خدا البته مردم ستمگار و دروغگو را هرگز هدایت نخواهد کرد».

مردانگى مقاومت در برابر مظاهر فریـبنده و تسلط بر خواهشات، بخاطر ترس از روزى دشوار است، خداوند متعال مى‌فرماید: ﴿رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ يَخَافُونَ يَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ٣٧[النور:۳٧]. «پاک مردانى که هیچ کسب و تجارتى آنانرا از یاد خداوند و اقامت نماز و دادن زکات غافل نگرداند، و از روزى که دل‌ها و دیده‌ها در آن حیران و مضطرب است ترسان و هراسانند».

کسانى که در پى شهوات و غرق در ملذاتند و مقصد زندگى و اهداف متعالى را به فراموشى سپرده‌اند و از آفریدگار جهان روى گردانند از مردانى نیستند که ما از آنان سخن مى‌گوئیم و نه کسانى که قیافه‌هاى فریبنده دارند، اما زبان‌های‌شان از حکمت و مغزهاى‌شان از فکر سازنده خالى است، این‌ها مردان قلابى هستند، که ما با آنان کارى نداریم، سخن ما از مردانى است که قرآن از آنان ستایش مى‌کند، ﴿الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا٦٣ وَالَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدًا وَقِيَامًا٦٤ وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذَابَهَا كَانَ غَرَامًا٦٥ إِنَّهَا سَاءَتْ مُسْتَقَرًّا وَمُقَامًا٦٦ وَالَّذِينَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذَلِكَ قَوَامًا٦٧[الفرقان: ۶۳-۶٧]. «کسانى که بر روى زمین به تواضع و فروتنى روند، و هرگاه مردم جاهل به آن‌ها خطاب (و عتابى) کنند با سلامت نفس (و زبان خوش) جواب دهند، و آنان هستند که شب را به سجده و قیام براى رضاى خدا روز کنند (و روز را به نیکى با خلق به شب آرند) وآنان هستند که (دائم به دعاء و تضرع) می‌گویند: پروردگارا عذاب جهنم را از ما برگردان که سخت عذاب مهلک دائمى است، که آنجا بسیار بد قرار گاه و بد منزلگاهى است. و آنان که چون انفاق کنند، زیاده روى نمى‏کنند و بخل نمى‏ورزند و [شیوه‏شان‏] بین این [دو حدّ] معتدل است».

این مردانگى نیست که جوان از خودش استقلال نداشته و دنباله رو دیگران باشد اگر دیگران کار خوب کردند او هم کار کند اگر بدکردند او کار بد کند هر کار خلافى که دوستانش انجام دادند او نیز انجام دهد تا اینکه به گمان آن‌ها مرد باشد، آیا از علامات مردانگى حقیقى این است که حد اکثر آرزوى یک جوان شب گذرانى بى معنى باشد و بدور از چشم خانواده و سرپرست به عیاشى و شهوترانى حرام مشغول باشد؟ مرد این است یا جوانى که قلبش به مسجد وابسته باشد و جوانى که زن زیبایى او را بطرف خودش بخواند اما او بگوید: من از خدا مى‌ترسم، و جوانى که مخفیانه بخاطر خدا صدقه کند، و جوانى که بخاطر خدا باکسى دوست شود و بخاطر خدا هم از او جدا شود. گروه اول مورد خشم و غضب خداوند قرار مى‌گیرند، اما گروه دوم را خداوند دوستشان مى‌دارد و در روزى که هیچ سایه‌اى جز سایه او نباشد آن‌ها را در سایه عرش خودش جاى مى‌دهد.

تاریخ مسلمانان سرشار از مردانگى و سیرت مردان کامل و هدفمند است شعر و ادبیات‌شان پر مغز و با معنى است، که در آن نشانى از میل به خنثى صفتى دیده نمى‌شود، متأسفانه در این اواخر امت اسلامى در بعضى زمینه‌ها با ادبیاتى سروکار پیداکرده است که بویى از مردانگى از آن به مشام نمى‌رسد، الفاظ رکیک، نغمه‌هاى پوچ، و میل آشکار و مسخره به خنثى صفتى.

بد‌ترین مرضى که در تاریخ هر ملت پدیدار مى‌شود شورش علیه فطرت سلیم بشرى است که خداوند انسان‌ها را بر آن فطرت وطنیت پاک آفریده است، مظهر این بیمارى این است که مرد خودش را به زن و زن خودش را به مرد تشبیه کند.

کجاست مردانگى کسى که در حرکات و رفتار و کردارش گویا یک زن است، موهاى بلند، و زنجیر گردن، راه رفتن با ناز و غمزه و چه بسا رقصیدن مانند زنان، این صفات کجا صفات مردانست، اینگونه رفتارها تخم فساد و زنگ خطرى براى جامعه است، چونکه وجود چنین اعمالى در جامعه اسلامى علامت انحراف و شورش علیه فطرت بشرى و شکست و انحطاط اخلاق امت اسلام است، لذا پیامبر صچنین افرادى را لعنت کرده‌اند: «لَعَنَ رَسُولُ اللَّهِصالْمُتَشَبِّهِينَ مِنَ الرِّجَالِ بِالنِّسَاءِ، وَالْمُتَشَبِّهَاتِ مِنَ النِّسَاءِ بِالرِّجَالِ». (حدیث از بخارى باروایت ابن عباسباست).

یعنى: «رسول خدا صلعنت کرده‌اند مردانى را که خودشان را به زنان و زنانى را که خودشان را به مردان تشبیه مى‌دهند». شبیه همین معنا در حدیث دیگرى چنین آمده است: «پیامبر صلعنت کرده‌اند مردانى را که خودشان را به زنان و زنانى که خودشان را به مردان تشبیه مى‌دهند» و در پایان فرمودند: «أَخْرِجُوهُمْ مِنْ بُيُوتِكُمْ». «آن‌ها را از خانه‌های تان بیرون کنید».

بعضى وسائل تربیتى وارداتى و ناکاره بچه‌هاى مسلمانان را طورى بار آورده‌اندکه صفات مردانگى و مسئولیت‌هاى مردان را نمى‌شناسند و اگر بشناسند از عهده آن بر نمى‌آیند، و چنانکه سزاوار است انجامش نمى‌دهند، این دستاورد برنامه از پیش تعیین شده‌اى است که در تلاش است مردان را با زنان یکى کند تا اینکه مسئولیت هاى شرعى هریک از آنان معطل بماند، و مى‌خواهد لباس زن و مرد را یکى کند، که اگر ظاهر یکى شد کم کم باطن هم یکى مى‌شود.

هرگاه صفات و خصائص مردانگى بر اثر بى توجهى خود مردان ضعیف و کمرنگ و چه بسا کمیاب شود جامعه به هلاکت، خانه به ویرانى و امت به ناتوانى و ذلت، روبرو شده و دائره فساد کم کم به همه جا کشیده خواهد شد.

باركَ اللهُ لِي وَلَكُم فِي القُرآنِ العَظِيمِ وَنَفَعَنِي وَإِيَّاكُم بِما فِيهِ مِن الآياتِ وَالذَّكرِ الحَكِيمِ.