مرگ
برادران وخواهران مسلمان!
شما و خویشتن را به تقوى و ترس از خدا سفارش مىکنم، زیرا که تقوى سبب نجات و بهترین توشه در دنیا وآخرت است.
﴿يَوْمَ لَا يَنْفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ٨٨ إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ٨٩﴾[الشعراء: ۸۸-۸٩]. «روزى که مال و فرزند نفعى نمىرساند مگر کسى که با قلب سالم به پیشگاه خدا بیاید». همچنین خداوند متعال مىفرماید: ﴿كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَإِنَّمَا تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَأُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فَازَ وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ١٨٥﴾[آل عمران: ۱۸۵]. «هر نفسى چشنده مرگ است، و جز این نیست که در روز قیامت پاداش تان به شما کامل داده خواهد شد، پس هر کس که از آتش [جهنّم] دور داشته و به بهشت در آورده شود، بى شک رستگار شده است. و زندگانى دنیا جز مایه فریب نیست».
این است حقیقت مرگ و بعد از مرگ، مرگى که بزودى هرکس از ما آنرا خواهد چشید، غنى و تنگدست، سالم و مریض، کوچک و بزرگ، رئیس و مرئوس، هچ کسى از مرگ نجات نخواهد یافت، گرچه به دورترین نقطه، یا عالىترین قله، یا عمیقترین درّه فرار کند، خداوند، مىفرماید: ﴿أَيْنَمَا تَكُونُوا يُدْرِكْكُمُ الْمَوْتُ وَلَوْ كُنْتُمْ فِي بُرُوجٍ مُشَيَّدَةٍ﴾[النساء: ٧۸]. «هرجاى که باشید مرگ به سراغ شما خواهد آمد اگر چه در قصرهاى شامخ و محکم باشید».
مرگ با اینکه پدیدهاى کاملا مشخص وآثارش نمایان است یکى از پیچدهترین اسرارى بشمار مىرود که عقول دانشمندان و پژوهشگران را به حیرت واداشته وآنان را گیچ کرده است، این مشخص است که مرگ به روح بستگى دارد، خداوند متعال مىفرماید: ﴿وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا٨٥﴾[الإسراء: ۸۵]. «از تو (اى پیامبر!) درباره روح مىپرسند، بگو: روح از امر پروردگار من است، و بشما از علم جز اندکى داده نشده است».
جوان چاق و چله و سالم و تندرست، و قهرمان تنومندى را که در میدان پهلوانى مىکند مىبینید در یک لحظه به پیکرى بىجان مبدل شده است، جسمى که هیچ حرکتى ندارد، آن جوانى رفت و آن قوت و نیرو متلاشى گردید، حواس از کار افتاد، گوش و چشم و بویائى معطل شد، زبان گنگ شد، چه بسا او یک عالم و دانشمند، ادیب شیرین سخن، پزشک ماهر و مخترع چیره دست باشد اما اگر عمر تمام شود و اجل بسر رسد مگر این داشتهها مىتواند جلو مرگ را بگیرد، خداوند حکیم مىفرماید: ﴿إِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ فَلَا يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلَا يَسْتَقْدِمُونَ٤٩﴾[یونس: ۴٩]. «هرگاه اجلشان فرا رسد نه یک لحظه عقب خواهد رفت و نه جلو». عون بن عبدالله بن عتبه بن مسعود/ بالاى منبر مىرفت و مىفرمود: «چقدر زیادند کسانى که روز را آغاز کردهاند اما به پایان نمىرسانند، منتظر فردایند اما در نمىیابند، اگر مرگ و فرا رسیدنش را تصور کنید همه آروزها و غرورها برایتان تلخ خواهد شد».
انسان در حالى که کاملا تندرست است و از سلامتى و عافیت لذت مىبرد و مشغول بازى و تفریح و سرگرمى است و با غرور و خود خواهى گردنش را بلند مىگیرد و دستور صادر مىکند ناگهان بیمارى مرگ همچون شیر درندهاى که بر شکارش حمله آور مىشود هجوم مىآورد، جسمش را نحیف، صدایش را ضعیف، و استخوانها و مفاصلش را سست مىکند و توان و نیرویش را از بین مىبرد و پس از اینکه به ناچار از این دنیا کوچ مىکند نامه اعمالش را درهم مىپیچد.
چقدر نزدیک است مرگ! هر روز به ما نزدیک و ما به او نزدیکتر مىشویم، بین ما و او هیچ فاصلهاى جز فرا رسیدن مهلت نیست، پس ما جزو مردگان هستیم و این عمر در حقیقت مانند گلى است که اول شکوفا و سپس پژمرده و پرپر مىشود، یا چراغى که اول روشن و سپس خاموش مىگردد، یا ستارهاى که اول مىدرخشد و سپس خاکستر مىشود.
دنیا پرستان و آزمندان باید به ریگها و خاکهاى پراگنده و سنگهاى خراب شده و افتاده روى قبرها با دقت و کنجکاوى بنگرند تا بدانند که راه شهوتها و لذتهاى حرام گرچه بظاهر خوشگوار و مزین به گل و غنچه است اما در نهایت هرکس به همین جایى خواهد رسید که صاحبان قبر رسیدند، پس خوشا به حال کسى که پـیک مرگ در حالى به سراغش مىآید که به سرنوشت آزمندان گرفتار نیامده است، و کسى که قرآن و مرگ او را نترساند، حتى اگر کوهها در جلو چشمانش به حرکت در آیند و یکدیگر را شاخ بزنند بازهم نخواهد ترسید و پند نخواهد گرفت.
آنچه امروز در قبرستان مىبینیم بزرگترین وسیله براى عبرت گرفتن و پند پذیرفتن است کسى که امروز جنازهاى را بردوش دارد خودش فردا بردوش دیگران خواهد بود، کسى که امروز از دفن دیگرى برگشته فردا دیگران از دفن او بر خواهند گشت، و او را تنها خواهند گذاشت فقط عملش در کنارش خواهد بود، اگر خوب باشد نتیجهاش خوب و اگر بد باشد نتیجهاش بد خواهد بود.
در عصرما مىبینم بعضى کسانى که با جنازه حرکت مىکنند مىخندند و بازى مىکنند، یا اینکه براى ریا و شهرت طلبى در جنازه شرکت مىکند، علت این است که دلها سخت شده و قیامت و هول برزخ و عذاب قبر را از یاد برده است، از خداوند منان مىخواهیم که ما را از این غفلت بیدار کند، کسى که به هر حال مرگ به سراغش خواهد آمد و بسترش خاک و قرارگاهش قبر خواهد بود، کسى که در بطن زمین باید بخوابد و قیامت انتظارش را مىکشد و بهشت یا دوزخ جایگاهش خواهد بود، باید بیاد مرگ باشد و براى آن آمادگى بگیرد و دربارۀ آن فکرکند، باید خودش را جزو مردگان بشمار آورد زیرا هر چیزى که آمدنى باشد نزدیک است، هرگاه ملک الموت بیاید نه مالت مىتواند او را از تو دور کند و نه کثرت خویشان و طرف دارانت.
کجایند آنانیکه به آرزو رسیدند و هیچ کسى را حریف خود نمىدانستند؟ آنها جمع کردند اما نتوانستند بخورند، ساختند اما نتوانستند سکونت کنند، اما متأسفانه ما مرگ را فراموش مىکنیم و چنان مستانه در دریاى زندگى شنا مىکنیم که گویا همیشه در این دنیا خواهیم ماند، اویس قرنى/مىفرماید: «وَتَوَسَّدُوا الْمَوتَ إِذا نمتُم وَاجعَلُوهُ نَصبَ أَعيُنِكُم إِذا قُمتُم»«هرگاه مىخوابید مرگ را بالشت خود تصور کنید و هرگناه بیدار هستید آنرا نصب العین خود بدانید».
کسى که مرگ را بیاد مىآورد دنیا و مشکلات آن در چشم او کوچک و بى اهمیت جلوه مىکند، چنین شخصى همت عالى و عزیمت قوى دارد و از ریا کارى و شهرت طلبى بدور است او فقط به بهشت و نعمتهاى دائم آن مىاندیشد، بیاد آوردن مرگ بخاطر این نیست که زندگى را بر انسان تلخ کند که در یک گوشه بنشیند، از دنیا کناره کشى کند بترسد، و از کار و تولید دست بکشد، بلکه براى آن است که او را از گناه باز دارد و قلب سخت او را نرم کند، اما بهر حال کار کند و سازندگى داشته باشد، مرگ را بیاد مىآوریم تا اینکه روش آمادگى براى مردن و زندگى پس از مرگ را بیاموزیم، با چى؟ با عمل نیک و با طاعت، با کوشش در عبادت، روزه، شب زنده دارى، امر به معروف، و نهى از منکر، کمک به مستمندان و غیره.
عبدالرحمن بن مهدى/مىفرماید: «اگر به حماد بن سلمه گفته شود تو فردا مىمیرى نمىتواند ذرهاى بر آنچه عمل مىکند بیفزاید». چرا؟ زیرا که تمام اوقاتش با عبادت و ذکر و اوراد پُر بود.
چگونه براى مرگ آمادگى بگیریم؟ با ترک منکرات وگناهان، فریاد رسى مظلومان، و اداى حقوق دیگران، با از بین بردن دشمنیها، کنیه توزى ها، حسد ورزىها و صیقل دادن دلها، با احسان به پدر و مادر، و رابطه نیکو با خویشان و همسایگان.
ابن مبارک /مىنویسد که: صالح المّرى مىفرمود: «اگر یک لحظه مرگ را از یاد ببرم قلم فاسد مىشود».
گفته شده: «کسى که پیوسته مرگ را بیاد آورد، سه نعمت نصیبش مىگردد: زود توبه کردن، قناعت قلب، نشاط و تازگى در عبادت، و کسى که مرگ را از یاد ببرد با سه چیز ناپسند روبرو مىشود: دیر توبه کردن، بخاطر کفاف رضایت را از دست دادن، کسالت در عبادت». کسى که ابرهاى خواهشات بر او سایه افگنده و در وادى غفلت حرکت مىکند چگونه مىخواهد براى مرگ آمادگى بگیرد؟ کسى که پرواى حلال و حرام را ندارد چگونه مىخواهد براى مردن آمادگى بگیرد؟ کسى که قرآن را ترک کرده و نماز صبح را با جماعت نمىخواند، کسى که مال مردم را به باطل مىخورد کسى که سود مىخورد، کسى که زنا مىکند چگونه مىخواهد براى مردن آمادگى بگیرد؟ کسى که زبانش را به غیبت و خبر چینى ملوث کرده و قلبش سرشار از کنیه و حسد است و اوقاتش را در جستجوى عیوب مسلمین، عزت و آبروى دیگران و شایعه پراکنى و ترویج اخبار دروغین مىگذارند چگونه مىخواهد براى مردن آمادگى بگیرد؟.
پیامبران‡هنگام مردن اختیار داده مىشوند که در دنیا بمانند یا اینکه به آن مقام کریم منـتقل شوند که بلا شک هر پیامبرى ترجیح مىدهد که به دار نعمتهاى دائم منـتقل گردد، همین جریان براى پیامبرمان صپیش آمده که به ایشان اختیار داده شد ولى ایشان نیز بهشت را انتخاب فرمودند، در صحیح بخارى و صحیح مسلم از أم المؤمنین عائشةلروایت شده که ایشان مىفرماید: پیامبر صهنگامى که هنوز تندرست بودند مىفرمودند: «لَمْ يُقْبَضْ نَبِىٌّ قَطُّ حَتَّى يَرَى مَقْعَدَهُ مِنَ الْجَنَّةِ ثُمَّ يُخَيَّرُ»«هیچ پیامبرى قبض روح نشده تا اینکه جایگاهش را در بهشت ببیند و سپس به او اختیار داده مىشود». هنگامى که ایشان مریض شدند و سرشان بر روى رانم گذاشته بود لحظهاى بیهوش شدند و آنگاه بهوش آمدند سپس چشمانشان را به سقف دوختند و فرمودند: «اللَّهُمَّ الرَّفِيقَ الأَعْلَى»«پروردگارا! مىخواهم به رفیق اعلى ملحق شوم» با خود گفتم: بنا برین ماندن با ما را انتخاب نمىکنند و دانستم که این عین همان حدیثى است که براى ما بیان مىفرمودند، سپس ام المؤمنین فرمود: این آخرین جملهاى بود که ایشان بر زبان آوردند، «اللَّهُمَّ الرَّفِيقَ الأَعْلَى».
هنگام مردن و سختى آن، و در قبر و تاریکى آن، و در قیامت و هولناکى آن مردم دو گروه خواهند شد، گروه اول کسانى که در هنگام مشکلات و سختىها ثابت قدم مىمانند و از خوف و وحشت در امان بوده و مژده بهشت داده مىشوند، و گروه دیگر کسانى که با نهایت ذلت و خوارى روبرو خواهند شد.
خداوند مىفرماید: ﴿إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ٣٠﴾[فصلت: ۳۰]. «کسانى که گفتند: پروردگار ما الله است سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان فرود آیند و مژده دهند که نترسید و غمگین نشوید و خوش خبرى باد شما را به بهشتى که وعده داده مىشدید». فرشتگان بر مؤمنان فرود مىآیند، کسانى که در هنگام مرگ استقامت خواهند داشت و در قبرهایشان و در هنگام برانگیخته شدن در روز حشر دلهایشان مطمئن خواهد بود و از ترس و هول قیامت در امان خواهند بود، به آنان خواهند گفت: از آنچه بدان روى مىآورید نترسید، و بر آنچه که در دنیا گذاشتید از اهل و عیال و مال و غیره غمگین نباشید ﴿نَحْنُ أَوْلِيَاؤُكُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ﴾[فصلت: ۳۱]. «ما هستیم دوستان شما در زندگانى دنیا و در آخرت». آرى ما هستیم دوستان شما در آخرت که شما را از وحشت قبر و هنگام دمیدن در صور مأنوس مىداریم و در روز برانگیخته شدن به شما اطمینان مىبخشیم.
کفار هنگامى که پیک مرگ بر آنان فرود آید، و با سختى هاى مرگ روبرو شوند در کمال اهانت و ذلت بسر خواهند برد ﴿وَلَوْ تَرَى إِذِ الظَّالِمُونَ فِي غَمَرَاتِ الْمَوْتِ وَالْمَلَائِكَةُ بَاسِطُو أَيْدِيهِمْ أَخْرِجُوا أَنْفُسَكُمُ الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنْتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ وَكُنْتُمْ عَنْ آيَاتِهِ تَسْتَكْبِرُونَ٩٣﴾[الأنعام: ٩۳]. «و چون ببینى، آن گاه که ستمکاران در سکرات مرگاند و فرشتگان دستان خود را گشادهاند [و مىگویند:] جانهایتان را بیرون آورید [شگفت زده مىشوى]. امروز به [سزاى] آنچه به ناحق بر خداوند مىگفتید و [به سزاى آنکه] از آیاتش سرکشى مىکردید، به عذاب خوار کننده کیفر داده مىشوید».
وحسرت آنان زیاد مىشود و آرزوى باز گشت به دنیا را خواهند کرد چنانکه خداوند درباره آنان مىفرماید: ﴿حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ٩٩ لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ﴾[المؤمنون: ٩٩-۱۰۰]. «تا آن گاه که مرگ به سوى کسى از آنان آید، گوید: پروردگارا، مرا باز گردان باشد که در سرایى که [آنجا کارهاى نیک را] فروگذار کردهام، کار نیک انجام دهم» قتادة/که تابعى و مفسرى مشهور است درباره این آیه مىفرماید: «بخدا سوگند او آرزو نکرده که به دنیا باز گردد تا اینکه نزد مال و عیال برود و دنیا جمع کند و به شهوترانى مشغول شود، بلکه آروزکرده است که بر گردد و به عبادت خدا مشغول شود، پس خداوند خشنود باد از بندهاى که آنچه کافر در هنگام دیدن عذاب تمنا مىکند از هم اکنون انجام دهد».
بارك الله لي ولكم في القرآن العظيم.....