خطبه دوم
از خدا بترسید و چنانکه باید تقوا پیشه کنید، و در همه احوال پنهان و آشکار او را در نظر داشته باشید، بندگان خدا! شخصى که در حال احتضار قرار دارد، چقدر محتاج این است که خداوند قدمش را ثابت نگهدارد و به وى توفیق بخشد تا اینکه آخرین کلامش از دنیا «لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ»باشد، تا اینکه از دنیا با بزرگترین کلمه «لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ»خدا حافظى کند، از معاذ بن جبلسروایت است که گفت: رسول خدا صفرمود: «مَنْ كَانَ آخِرُ كَلامِهِ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ دَخَلَ الْجَنَّةَ». «کسى که آخرین کلامش لاإله إلا الله باشد داخل بهشت مىگردد». (روایت از أبو داود است).
و در مسند احمد آمده است: «وَجَبَت لَهُ الْجَنَّةُ»«بهشت بر او واجب مىگردد».
علامه ابن قیم/مىفرماید: «تلقین کلمه شهادت در هنگام مرگ به این دلیل مستحب است که هر شخص در وقت مردن با جهانى از هول و وحشت روبرو است که به آن عادت ندارد، و شیطان هم به بنده نزدیک است پس از ترس اینکه مبادا غافل شود تلقین کلمه شهادت مستحب است علاوه بر آن گفتن کلمه در هنگام مردن تأثیر زیادى در محو گناهان دارد، چونکه بندهاى که در این حالت بدان اقرار مىکند حتماً از قلبش به آن یقین دارد، و مضمونش را مىداند، پس در چنین حالتى خواهشاتش مرده است، و نفس پس از اعراض کردن اینک روى آورده است، و پس از احساس غرور اکنون احساس عاجزى و ناتوانى مىکند، حرص دنیا دیگر از دلش بیرون شده پس این شهادت خاتمه اعمالش قرار خواهد گرفت، لذا او را از گناهانش پاک کرده و با پروردگارش روبرو مىکند زیرا که وى با گواهى و شهادتى خالص به پیشگاه خدا مىرود که ظاهر و باطن و آشکار و پنهانش یک است». (پایان سخنان ابن قیم/).
همچنین از حدیث فهمیده مىشود که حاضر شدن بر بالین مریضى که در حال احتضار و استقبال مرگ بسر مىبرد مستحب است تا که کلمه را بیادش آورند و مأنوسش گردانند، همچنین علماء مستحب مىدانستند که در هنگام مردن از اعمال نیک او یاد شود تا اینکه به پروردگارش حسن ظن پیدا کند، از جابرسروایت است که پیامبر خدا صفرمودند: «لا يَمُوتَنَّ أَحَدٌ مِنْكُمْ إِلاَّ وَهُوَ يُحْسِنُ الظَّنَّ بِاللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ»«هیچ کسى از شما نمیرد مـگر اینکه به الله – عزوجل – حسن ظن داشت باشد». (روایت از مسلم است).
همچنین در سنت مطهر ترغیب داده شده که از محاسن و نیکهاى مرده سخن گفته شود و زبان را از بدىهایش نگه داشته شود، در صحیح بخارى از عائشهلروایت است که پیامبر صفرمودند: «لا تَسُبُّوا الأَمْوَاتَ فَإِنَّهُمْ قَدْ أَفْضَوْا إِلَى مَا قَدَّمُوا». «مردهها را دشنام ندهید، زیرا که آنان به آنچه عمل کرده بودند رسیدند».
و در صحیح بخارى از أبو الأسود روایت است که گفت: «به مدینه آمدم ، نوعى بیمارى در آن شایع شده بود، خدمت عمر بن خطابسنشستم، جنازهاى از حضورشان گذشت، درباره صاحب آن به نیکى سخن گفته شد حضرت عمرسفرمودند واجب شد، جنازه دیگرى گذشت همچنین از او به نیکى سخن گفته شد حضرت عمرسفرمودند: واجب شد، جنازه سومى گذشت از او بدى سخن گفته شد، فرمودند: واجب شد، أبو الأسود مىگوید: گفتم: چه چیزى واجب شد اى امیر المؤمنین! فرمودند: همچنان که از پیامبر صشنیدم گفتم، پیامبر صفرمودند: «أَيُّمَا مُسْلِمٍ شَهِدَ لَهُ أَرْبَعَةٌ بِخَيْرٍ أَدْخَلَهُ اللَّهِ الْجَنَّةَ»«هر مسلمانى که چهار نفر براى او به خیر گواهى دهند خداوند او را در بهشت داخل مىکند» گفتیم: اگر سه نفر بودند، فرمودند: حتى اگر سه نفر باشند، گفتیم: دو نفر؟ فرمودند: و دو نفر، دیگر ازیک نفر نپرسیدیم». در چنین قضیهاى رأى فضلاء و راستگویان معتبر است، و گواهى دشمن قبول نمىشود.
مستحب است کسى که میت را مىشوید اگر چیز ناپسندى دید آنرا بپوشاند، و از حقوق مسلمان بر برادر مسلمانش این است که جنازهاش را تشییع کند، بر او نماز بخواند، و برایش دعا کند، در صحیح بخارى از أبو هریرةسروایت است که رسول خداصفرمودند: کسى که با ایمان و احتساب (در نظر داشتن اجر) در پى جنازه مسلمان حرکت کند تا اینکه بر او نماز خوانده شود و از دفنش فارغ شوند پاداش او دو قیراط خواهد بود، هر قیراط به اندازه کوه احد است، وکسى که بر او نماز بخواند و پیش از دفن برگردد پاداش او یک قیراط است.
روح مؤمن به قرضش معلق است تا اینکه أداء شود، قرض خدا نیز باید أدا شود چونکه خداوند سبحان لایقتر است که با او وفا شود.
ابن مسعودسمىفرماید: «لَيسَ لِلمُؤمِنِ راحةٌ دُونَ لِقاءِ الله»«مؤمن جز به لقاء الله آرام نمىگیرد».
﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ٩٠﴾[النحل: ٩۰]. «به راستى خداوند به داد و نیکوکارى و بخشیدن به خویشان فرمان مىدهد و از ناشایستى و کار ناپسند و تجاوز باز مىدارد. به شما اندرز مىدهد باشد که پند پذیرید».
جمعه: ۱٩/۱/۱۴۲۲هـ ق