فرازهايى از توحيد عبادت
اى بندگان خدا!
از خدا بترسید، و چنانکه حق عبادت است پیوسته او را پرستش کنید، و شکر نعمتهایش را بجاى آورید که پاداش شکر در نزد او زیادت نعمت است، و از گرفت و عقوبت او شدیدا حذر کنید ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ١٠٢﴾[آل عمران: ۱۰۲]. «اى مؤمنان! آنچانکه حق ترسیدن است از خدا بترسید و نمیرید مگر در حالیکه مسلمان باشید».
اى مسلمانان!
چنانکه حق تعظیم است خدا را تعظیم کنید، و در دلایل و نشانههاى عظمت و نعمتهایش و در ملک و سلطان و در عجائب مخلوقاتش و در قدرت بى نظیر آفرینش او فکر کنید تا اینکه ایمانتان به او محکمتر و باور و تصدیقتان قوى ترگردد.
خداوند متعال در کتاب عزیزش مىفرماید: ﴿وَفِي الْأَرْضِ آيَاتٌ لِلْمُوقِنِينَ٢٠﴾[الذاریات: ۲۰]. «و در زمین نشانههایى است براى یقین کنندگان». و همچنین مىفرماید: ﴿إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ١٩٠﴾[آل عمران: ۱٩۰]. «براستى که در آفرینش آسمانها و زمین و اختلاف شب و روز البته نشانههایى است براى صاحبان خرد».
مخلوقاتى بى شمار و عجیب، و کائناتى عظیم و مهیب، مشرق و مغرب، جنگ و صلح، خشک و تر، شور و شرین، ستاره و سیاره، باد و باران، شب و روز، گیاه و دانه، فرد وگروه، زنده و مرده، نشانه در پى نشانه، چقدر خداى پاک و نازنینى و چقدر إله بزرگ و قدرتمندى است، دلائل قدرتش را براى آنانکه فکر کنند نمایان و شواهدش را براى آنان که بنگرند آشکار کرده است، و آیات و معجزاتش را براى غافلان بیان فرموده است و براى معاندان عذرى باقى نگذاشته، و دلائل و بهانههاى منکرین را ریشه کن کرده است، پس با برکت است خدایى که بهترین آفرینندگان است.
عبدالله بن مسعودسمىفرماید: «بین آسمان دنیا تا آسمان بعدى فاصله پانصد سال است، و بین هر آسمان تا آسمان دیگر پانصد سال است، و بین آسمان تا کرسى پانصد سال است، و عرش بالاى آب و خداوند متعال با کیفتیى که خودش مىداند بالاى عرش است و او مىداند که شما درچه حالى هستید».
امام دارمى/این اثر را در رد جهمیه آورده است.
پیامبرخدا صمىفرماید: «آسمانهاى هفتگانه در برابر کرسى همچون حلقهاى است که در کویرى افتاده باشد و کرسى در مقابل عرش مانند همان حلقه در برابر کرسى است».
امام بیهقى/آنرا در کتاب الأسماء والصفات آورده است و ابن جریر نیز با سند خودش آنرا در تفسیرش نقل کرده است.
از ابن عباسبنقل شده که فرمود: «آسمانها و زمین هاى هفت گانه در دست بلا کیف خداوند همچون دانه اسپندى است که در دست یکى از شما باشد».
اى مسلمانان!
از دلائل عظمت پروردگار بزرگ حدیثى است که بخارى و مسلم با روایت عبدالله بن مسعودسروایت کردهاند که فرمود: یکى از احبار یهود خدمت رسول خداصآمد وگفت: در روز قیامت خداوند آسمانها را بر یک انگشت، زمینها را بر یک انگشت، آب را بر یک انگشت، و بقیه مخلوقات را بر یک انگشت بلا کیف خویش گذاشته آنها را تکان داده و مىفرماید: «أنا الملك أنا الملك»، پادشاه منم پادشاه منم، عبدالله بن مسعودسمىفرماید: پیامبرصرا دیدم که از روى باور و تعجب بقدرى خندیدند که دندانهایشان نمایان گردید سپس فرمودند: ﴿وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَالْأَرْضُ جَمِيعًا قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَالسَّمَاوَاتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ٦٧﴾[الزمر: ۶٧]. «و خداوند را چنان که سزاوار بزرگى اوست، ارج ننهادند. و روز قیامت زمین، یک جا در قبضه [قدرت] اوست. و آسمانها در دست [قدرت] او درهم نوردیده شوند. او پاک و منزّه است و از آنچه شرک مىآورند برتر است».
و همچنین پیامبر صفرمودند: «به من اجازه داده شده که درباره فرشتهاى از فرشتگان الهى که از حاملین عرش است سخن بگویم، بین نرمى گوش تا شانهاش فاصله هفتصد سال راه است». (روایت از ابو داوداست).
امام بخارى/باروایت أبو هریرةسنقل مىکند که پیامبر صفرمودند: «هرگاه خداوند امرى در آسمان صادر کند فرشتگان از روى تسلیم و تعظیم بالهایشان را به هم مىزنند، گویا زنجیرى است که به سنگ مىخورد، پس وقتى که مطمئن شوند و خوف از آنان زائل گردد تعجب کنان به یکدیگر گویند: پروردگارتان چه فرمود؟، آنگاه خود در جواب سوال کننده گویند، حق گفت و اوست پروردگار بلند مرتبه و بزرگ» پس چقدر پاک است پروردگار بزرگ و باعظمت، هیچ خدایى جز او نیست که همیشه زنده است و هرگز نمىمیرد، این بود بعضى نصوص که بر آیات ظاهر و قدرت قاهر و عظمت حیرت آور پروردگار دلالت مىکند، پس آیا خدا را چنانکه لازم است شناختیم؟ و طورى که باید تعظیم کنیم تعظیم کردیم؟ در حالى که ما بندگان و مخلوقات او هستیم آیا حق او را ادا کردیم؟!
معاذ بن جبلسمىفرماید: من و رسول خدا صبر الاغى سوار بودیم ، فرمودند: «اى معاذ! آیا مىدانى که حق خدا بر بندگان، و حق بندگان بر خدا چیست؟ گفتم: خدا و رسولش بهتر مىداند، فرمودند: حق خدا بربندگان این است که او را بپرستند و چیزى یا کسى را با او شریک نسازند، و حق بندگان بر خدا این است که کسى که به او شریک نیاورد عذابش نکند». (متفق علیه).
اى مسلمانان!
بزرگترین ظلم و سنگینترین گناه این است که به خدا شریک آورده شود و حق خالصى که فقط مال اوست به دیگران داده شود و دیگران را با او مساوى دانسته شود، ﴿مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ وَمَأْوَاهُ النَّارُ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصَارٍ٧٢﴾[المائدة: ٧۲]. «کسى که به خدا شریک بیاورد یقینا خداوند بهشت را بر او حرام کرده است جایگاهش دوزخ است، و ستمکاران را هیچ یاور و مددگارى نخواهد بود». همچنین خداوند متعال مىفرماید: ﴿فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ٣٠ حُنَفَاءَ لِلَّهِ غَيْرَ مُشْرِكِينَ بِهِ وَمَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَكَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّمَاءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّيْرُ أَوْ تَهْوِي بِهِ الرِّيحُ فِي مَكَانٍ سَحِيقٍ٣١﴾[الحج: ۳۰-۳۱]. «از پلیدى بتها و سخن دروغ پرهیز کنید و به خدا روى آورید و از مشرکان نباشید، و کسى که به خدا شریک آورد گویا اینکه از آسمان افتاده است، و پرندگان لاشخوار او را مىربایند، یا اینکه باد او را به درهاى دور دست مىاندازد».
بندگان خدا!
از شرک و اشکال آن و اسباب و وسائل آن بپرهیزید، و بدانیدکه علم داشتن به شرک یگانه راه نجات و خلاصى از آن است، حذیفه ابن الیمانسمىفرماید: «مردم درباره خیر از رسول خدا صسوال مىکردند اما من درباره شرّ مىپرسیدم از ترس اینکه مبادا به دام آن گرفتار آیم». (متفق علیه).
اى مسلمانان!
آنچه بسیار تأسف آور است این که بعضى مسلمانان کم علم، که از شریعت پیامبرشان محمد صآگاهى کامل ندارند، و دید و مطالعه و آگاهىشان محدود است در بعضى از مسائل اعتقادى و احکام عملى به چیز هایى آلوده مىشوند که با اصل توحید یا حد اقل کمال مطلوب آن تناقض آشکار دارد، بنابراین واجب است که در چنین مواردى هشدار داده شود، بویژه در توحید عبادت، و طاعت از پروردگار دانا و مقتدر که در این زمینه دلائل قرآن و سنت بسیار روشن و قاطع و بیان آنان بسیار آشکار است، این وضوح و قاطعیت بحدى است که تشنه را سیراب کرده، بیچاره را کمک نموده، سرگردان را راه نموده، و اولیاء رحمن را بر اولیاء شیطان غلبه و پیروزى مىبخشد، ﴿وَلَا يَأْتُونَكَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْنَاكَ بِالْحَقِّ وَأَحْسَنَ تَفْسِيرًا٣٣﴾[الفرقان: ۳۳]. «و [آن کافران] در حقّ تو مثلى نمىآورند مگر آنکه برایت [پاسخى] راستین و نیک بیانتر مىآوریم».
اى مسلمانان!
از لوازم توحید این است که از شرک به خدا پرهیز گردد، چه در الفاظ و چه در مبانى، کسى که به غیر خدا قسم مىخورد حتى اگر معناى زشت آنرا در نظر نداشته باشد باز هم چنین عملى شرک اصغر است که صاحب آن گنهکار و مواجه با خطر است أما اگر در دلش این باشد که آنچه به او سوگند مىخورد مانند خدا مستحق تعظیم است چنین اعتقادى شرک اکبر است، رسول گرامى صمىفرماید: «کسى که بغیر خدا سوگند بخورد یقیناً مشرک شده است». (روایت ازاحمد است).
همچنین پیامبر صمىفرمایند: «به پدران و مادران و شرکایتان سوگند نخورید، جز به خدا به هیچ چیز یا کس دیگرى سوگند نخورید و هرگاه به خدا هم خواستید سوگند بخورید، راستگو باشید». (روایت از از ابو داود است).
بنابراین به پیغمبر و ولى وکعبه و شرف و زندگى و غیره سوگند خوردن جایز نیست، جز به خدا و أسماء و صفات او سوگند درست نیست، اگر کسى چنین گناهى مرتکب شد و به غیر خدا سوگند خورد واجب است که توبه کند و دو باره چنین کارى نکند.
امام نسائى/از سعد ابن ابى وقاصسروایت مىکند که فرمود: «تازه مسلمان شده بودم که داشتیم درباره چیزى صحبت مىکردیم، من به لات و عزى قسم خوردم، اصحاب رسول اللهصبه من گفتند: چقدر سخن زشتى گفتى، فورا برو به رسول اللهصاطلاع بده، چون از نظر ما تو کافر شدى، آمدم و به حضرتش اطلاع دادم، فرمودند: سه بار بگو: «لآ إله إلا الله وحده لاشريك له»و سه بار از شر شیطان به خدا پناه بجوى، و سه بار به طرف چپ تف کن و دو باره این اشتباه را تکرار نکنى».
اى مسلمانان!
از الفاظ شرک آمیز و زشت و کلمات ناشایستى که از آن نهى شده و خالق را به مخلوق تشبیه مىکند پرهیز کنید، مثل جمله: «ماشاء الله وشئت»، یا «مالى إلا الله وأنت»، یا «توكلت على الله وعليك»، و امثال اینها، در مسند امام احمد آمده است که مردى به پیامبر صگفت: «ما شاء الله وشئت»یعنى «آنچه خدا بخواهد و تو بخواهى». پیامبر صفرمودند: «أجعلتنى لله نداً بل ماشاء الله وحده»«آیا مرا با خدا شریک گردانیدى بلکه آنچه تنها خدا بخواهد».
بندگان خدا!
با اسماء حسنى و صفات علیاى خدا به او توسل بجوئید با اظهار حاجت و فقر و ناتوانى به پیشگاه او، به او توسل بجوئید، با عمل صالح و جدا کردن توحید از هرگونه شرک و آلودگى به او توسل بجوئید، فقط با انواع مشروع توسل خود را به خدا نزدیک کنید و از الفاظ بى اساس و بدعت آلود و توسل هاى خود ساخته که انسان را به شرک ملوث مىکند پرهیز کنید، مانند توسل به جاه پیامبر صیا حرمت یا برکت یا حق پیامبر صیا حق اولیاء یا دیگر انواع توسل ممنوع و دعاهاى نامشروع.
اى مسلمانان!
از آنچه که بعضى مردم عوام یا جاهل انجام مىدهند بپرهیزید، مانند دلبستگى به تعویذات و امثال آن، مىبینید که بعضى حلقه مىپوشند، نخ گره مىزنند، مهره آویزان مىکنند، استخوان مىبندند، دنب گرگ و پوست دیگر حیوانات به گردن انسان و حیوان و به دروازه و غیره آویزان مىکنند به گمان اینکه اینها مصیبتى را دفع کرده و بلایى را دور مىکنند، یا جلو چشم کسى را مىگیرند که به اصطلاح نظر نکند یا حسد نورزد در حالیکه همه اینها یا شرک و یا اسبابى است که انسان را به شرک و سپس به هلاکت مىکشاند، چون ذاتى که باید به او پناه برده شود و مصیبت را دفع مىکند فقط خداى ذو الجلال است ﴿وَإِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلَا كَاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ وَإِنْ يَمْسَسْكَ بِخَيْرٍ فَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ١٧ وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ١٨﴾[الأنعام: ۱٧-۱۸]. یعنى: «اگر خداوند زیانى به تو برساند هیچ کسى جز او نمىتواند آنرا بر طرف سازد، و اگر خیرى به تو رساند، او برهمه چیز تواناست، اوست که بر بندگان خود قاهر و مسلط است و اوست حکیم آگاه».
اى مسلمانان!
اینگونه خرافات و پناه بردن به این تار و پودها دردى را دوا نمىکند، و جلو مشکل و مصیبتى را نمىگیرد، بنابراین واجب است که این چیزها را دور بیندازیم، از عمران بن حصینسروایت است که پیامبر صبر بازوى شخصى حلقهاى از برنز دیدند، فرمودند: «این چیست؟ گفت: براى جلو گیرى از ضعف و سستى است فرمودند: این جز اینکه سستى را بیشتر بکند فایده دیگرى ندارد بازش کن و بینداز که اگر با این حالت مردى و این حلقه همچنان با تو بود هرگز رستگار نخواهى شد». (روایت از امام احمد است).
همچنین پیامبر صبراى کسى که تعویذ ببندد دعاى بد فرمودند، «کسى که تعویذ ببندد خداوند او را به مرادش نرساند و کسى که مهره یا چیز دیگر بگردن آویزد خداوند او را آسایش نبخشد».
در روایت دیگرى است که گروهى به خدمت رسول اللهصآمدند ایشان با نه نفر بیعت کردند و یکى را گذاشتند. سوال شد اى رسول خدا! چه شد که با نه نفر بیعت کردید و دهمى را رها نمودید، فرمودند: چونکه او تعویذى بسته داشت آن مرد تعویذش را باز کرد و دور انداخت آنگاه پیامبر صبا او نیز بیعت کردند و فرمودند: «کسى که تعویذ ببندد یقینا مشرک شده است» «مَنْ عَلَّقَ تَمِيمَةً فَقَدْ أَشْرَكَ».
روایت شده که «حذیفة ابن الیمانسمردى را دید که بر اثر تب به دستش نخى بسته داشت حذیفة ابن الیمانسنخ را کند و فرمود: اگر به همین حالت بمیرى و این نخ را همراه داشته باشى بر تو نماز نخواهم خواند».
اى مسلمانان!
مبادا نزد ساحران و فالبینان و غیبگویان و ستاره شناسان و شعبده بازان بروید، کسانى که ادعا دارند علم غیب مىدانند و از اسرار پنهان خبر مىدهند، زیرا همه اینها فریبکار و نیرنگ باز و دروغگو و فرصت طلب هستند، که با استغاثه از جنات و ایجاد یک سرى حروف و اشارات و رموز بازار خرافات را گرم دارند چه بسا این جادوگران از کسانى که پیش آنان رفت و آمد مىکنند مىخواهند که حیواناتى با رنگهاى مختلف ذبح کنند و جسم یا درو دیوار و غیره را با آن رنگین نمایند، که بدون شک آنان در این زمینه به جنات و شیاطین تقرب مىجویند و آنان را مىپرستند و به خداى رحمن شریک مىآورند در حالى که پیامبر صمىفرمایند: «لَعَنَ اللهُ مَن ذَبَحَ لِغَيرِ اللهِ». «خداوند لعنت کند کسى را که براى غیر خدا ذبح مىکند». (روایت از مسلم است).
و از دیگر نیرنگها و مکاریهاى آنان این است که به افراد ساده لوحى که نزد آنان رفت وآمد مىکنند چیزى مىدهند که فلان جا دفنش کنند یا بسوزانند یا به دریا بیندازند و دیگر انواع خرافات و شعبده بازى ها.
پس بندگان خدا!
از رفتن نزد آنان و سوال کردن از آنان و باور کردن آنان بپرهیزید پیامبر صادقمانصمىفرمایند: «کسى که نزد ساحرى برود و از او چیزى بپرسد تا چهل شبانه روز نمازش قبول نمىشود». (روایت از مسلم است).
همچنین پیامبر خدا صمىفرمایند: «کسى که نزد ساحر یا فالبینى برود و او را در آنچه ادعا مىکند تصدیق کند یقینا به آنچه بر محمد صنازل شده کافر گردیده است». (روایت از احمد است).
از عمران بن حصینسروایت است که پیامبر صفرمودند: «از ما نیست کسى که بدشگونى کند یا برایش بد شگونى شود یا فال ببیند یا برایش فال دیده شود، یا سحرکند یا برایش سحر شود». (روایت از بزار است).
اى مسلمانان!
سعى کنید که توحید را از هرگونه شائبهاى پاک نگهدارید و از لوث و پلیدى شرک بر حذر باشید، و بدانید که تبرک جستن به درخت و سنگ و زمین و غار وآثار باقى مانده کسى جایز نیست، از ابو واقد لیثىسروایت است که گفت: مشرکین مکه درخت سدرى داشتند که ذات انواط نامیده مىشد و در پاى آن براى تبرک مىنشستند و اسلحهشان را به آن آویزان مىکردند هنگامى که با رسول خدا صبه قصد حنین بیرون آمدیم در سر راه ناگهان درخت سدر بسیار بزرگ و سبزى نمایان شد بعضى گفتند: اى رسول خدا! چنانکه آنان درختى دارند براى ما نیز درختى تعیین کنید، پیامبر صفرمودند: «قسم به ذاتى که جانم در قبضه اوست شما چیزى گفتید مانند آنچه بنى اسرائیل به حضرت موسى گفتند که ﴿اجْعَلْ لَنَا إِلَهًا كَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ﴾[الأعراف: ۱۳۸]. «براى ما نیز خدایى تعیین کن چنانکه آنان خدایانى دارند» موسى÷فرمود: ﴿قَالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ١٣٨﴾[الأعراف: ۱۳۸]. «شما قومى نادان هستید» اینها عادات زشتى است که گذشتگان شما داشتهاند آیا شما نیز آنها را یکى یکى زنده مىکنید». (روایت از احمد است).
اى مسلمانان!
بدانید که به قبر پیامبر صنیز تبرک جستن جایز نیست و نه جاى تولدشان و نه به قبور دیگر پیامبران‡و همچنین به ذوات صالحین وآثار و لباسها و جاهاى عبادتشان تبرک جائز نیست، همچنین تبرک جستن به دیوارهاى مساجد و خاک و دروازه آنان جائز نیست، همچنین بوسیدن و دست کشیدن به آنان جائز نیست حتى اگر مسجد الحرام یا مسجد مصطفى صباشد آنچه جائز است بوسیدن حجرأسود، و دست کشیدن به آن و نیز دست کشیدن رکن یمانى است، بدلیل حدیثى که ابن عمربروایت مىکند که جز رکن یمانى و حجر أسود ندیدیم که پیامبر صبه جاى دیگرى از کعبه دست بکشند. (متفق علیه).
حتى دست کشیدن به این دو رکن باید به نیت تعبد و اتباع باشد و نه تبرک، زیرا حضرت عمر فاروقسهنگام بوسیدن حجر اسود فرمودند: «وَاللَّهِ إِنِّى لأُقَبِّلُكَ وَإِنِّى أَعْلَمُ أَنَّكَ حَجَرٌ وَأَنَّكَ لاَ تَضُرُّ وَلاَ تَنْفَعُ وَلَوْلاَ أَنِّى رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِصقَبَّلَكَ مَا قَبَّلْتُكَ»«بخدا سوگند من درحالى ترا مىبوسم که مىدانم سنگى بیش نیستى و هیچ ضرر و فایدهاى نمىرسانى اگر رسول خداصرا نمىدیدم که ترا بوسید هرگز ترا نمىبوسیدم». خلاصه اینکه تبرک جستن به هیچ چیزى جایز نیست مگر آنکه از کتاب خدا و سنت رسول الله صدلیلى وجود داشته باشد.
اى مسلمانان!
از دیگر انواع شرک که انسان را به هلاکت و تباهى مىکشاند استغاثه از مردگان است، و اینکه انسان آنان را بخواند و به کمک بطلبد و از آنان بخواهد که حاجتى را برآورند و مشکلى را حل کنند، و اینکه با ذبح نمودن و نذر کردن چیزى به آنان تقرب جوید، یا اینکه بر قبرشان طواف کند، یا دروازهها و دیوارها و پردهها را ببوسد، یا در کنار قبرها بنشیند و مجاورت کند و بر آنان پرده و چادر بکشد، و دیگر کارهایى که از صفات بت پرستان و اولیاء شیطان است و چه بسا بعضى از این کارها شرک اکبر است که اعمال را باطل مىکند و با کتاب و سنت تصادم آشکار دارد، خداوند متعال مىفرماید: ﴿وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ يَدْعُو مِنْ دُونِ اللَّهِ مَنْ لَا يَسْتَجِيبُ لَهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَهُمْ عَنْ دُعَائِهِمْ غَافِلُونَ٥ وَإِذَا حُشِرَ النَّاسُ كَانُوا لَهُمْ أَعْدَاءً وَكَانُوا بِعِبَادَتِهِمْ كَافِرِينَ٦﴾[الأحقاف: ۵-۶].
«و کیست گمراهتر از کسى که به جاى خداوند کسى را [به دعا] بخواند که تا روز قیامت پاسخش را ندهند و ایشان از دعاى آنان بىخبرند، و چون مردم گرد آورده شوند، دشمنان ایشان باشند، و عبادتشان را منکر شوند».
همچنین خداوند متعال مىفرماید: ﴿ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَهُ الْمُلْكُ وَالَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مَا يَمْلِكُونَ مِنْ قِطْمِيرٍ١٣ إِنْ تَدْعُوهُمْ لَا يَسْمَعُوا دُعَاءَكُمْ وَلَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجَابُوا لَكُمْ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكْفُرُونَ بِشِرْكِكُمْ وَلَا يُنَبِّئُكَ مِثْلُ خَبِيرٍ١٤﴾[فاطر:۱۳-۱۴].
«چنین است خداوند پروردگار تان، که فرمانروایى او راست، و کسانى را که به جاى او مىخوانید، حتى مالک پوست هستۀ خرما نیستند. اگر بخوانید شان، نداى شما را نمىشنوند، و اگر هم مىشنیدند، پاسختان را نمىدادند، و روز قیامت، شرک شما را انکار مىکنند، و هیچ کس چون ذات آگاه تو را آگاه نمىسازد».
اى مسلمانان!
غلو و زیاده روى در قبور أنبیاء، و صالحین به اینکه مثلاً در کنار آنها نماز خوانده شود یا بر آنها گنبد ساخته شود یا مزین و آراسته گردد یا بر آنها چادر کشیده شود همه اینها از گناهان کبیره و اسبابى است که انسان را به شرک مىکشاند زیرا که چنین اعمالى رفته رفته قبرها را به بت تبدیل مىکند.
در بخارى از أم المؤمنین عایشهلو عبدالله بن عباسبروایت است که گفتند: هنگامى که رسول خداصدر حالت احتضار (جان دادن) بسر مىبردند صورتشان را با ردائى که داشتند مىپوشاندند، چون نفسشان تنگ مىشد آنرا از چهرهشان دور مىکردند و جهت برحذر داشتن از افعال شرکانه یهود و نصارى مىفرمودند: «لَعَنَ اللَّهُ الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى, اِتَّخَذُوا قُبُورَ أَنْبِيَائِهِمْ مَسَاجِد»«خداوند لعنت کند یهود و نصارى را که قبور پیامبرانشان را مسجد گرفتند».
همچنین پیامبر خدا صفرمودند: «از بدترین مردم کسانى هستند که هنگام بر پاشدن قیامت زنده باشند و کسانى که قبرهاى پیامبرانشان را مسجد مىگیرند».
اى مسلمانان!
قبرها را ساختن و گچ کردن و بر آنها کتیـبه نوشتن همه اینها کارهایى است که در دین ما مردود و ممنوع ست، از جابرسروایت است که گفت: «رسول خدا صنهى فرمودهاند از اینکه قبرها گچ کارى شود و بر روى آن نشسته شود و اینکه بر روى آن بنا کرده شود». (روایت از مسلم است، و ترمذى و غیره با اسناد صحیح جمله اضافهاى نقل کردهاند «وَأَن يَكتُبَ عَليهِ»و اینکه با آن نوشته شود)».
و در صحیح مسلم از على ابن ابى طالبسروایت است که به ابى الهیاج اسدى فرمود: «آیا ترا براى آن کارى نفرستم که پیامبر صمرا فرستاد، مرا فرستاد که هیچ تمثالى را نگذارم مگر اینکه نابودش کنم و هیچ قبر بلندى را نگذارم مگر اینکه هموراش کنم».
بندگان خدا!
عبادت خدا در کنار قبر ولى یا پیامبر یا هرکس دیگر وسیلهاى براى شرک است، وگویا اینکه قبر را مسجد گرفته است حتى اگر بر آن مسجدى بنا نکند، لذا دعا در کنار قبور حتى قبر پیامبر صجائز نیست لذا کنار قبر پیامبر صاز جاهاى قبولیت دعا نیست.
أبو یعلى و حافظ ضیاء در المختاره روایت مىکنند که على ابن الحسین/مردى را دید که کنار مرقد پیامبر صمىآید و دعا مىکند، او را منع کرد و فرمود: آیا حدیثى را برایتان بیان کنم که از پدرم شنیده ام، و پدرم از جدم و جدّم از رسول اللهصشنیده است «لا تَتَّخِذُوا قَبْرِي عِيدًا، وَلا بُيُوتَكُمْ قُبُورًا، فَإِنَّ تَسْلِيمَكُمْ يَبْلُغُنِي أَيْنَمَا كُنْتُمْ». «قبر مرا جشن گاه قرار ندهید، و نه خانههایتان را قبرستان، و بر من دورد بفرستید که هرکجا باشید درود و سلام شما به من مىرسد».
خداوند من و شما را از مهتدین و پیروان صادق سید المرسلین صبگرداند.
أقُولُ ما تَسمَعُونَ وَأَستَغفِرُ اللهَ لِي وَلَكُم وَلِسائِرِ الـمُسلِمِينَ...