فصل:
و اما حدیث ابوبكر صدیق جكه امام احمد /[با اسنادش] روایت كرده است: پیامبرجشبی را صبح كرد و بعد نماز صبح خواند و نشست تا اینكه وقت ضحی فرا رسید، او خندید، نماز ظهر و عصر و مغرب را خواند و با كسی صحبت نكرد تا اینكه نماز عشایش را نیز خواند و سپس بلند شد و بسوی اهلش رفت. مردم به ابوبكر سگفتند: آیا نمیپرسی دلیل این كار پیامبر چیست؟ پیامبر كاری كرد كه قبلاً آنرا انجام نمیداد، [حضرت ابوبكر س]گفت: و سوال شد از ایشان، و او فرمود: بله، امر دنیا و آخرت بر من ارائه شد و از اولین تا آخرین انسانها بر روی زمین بلندی جمع شدند و مردم گروه گروه شدند و در حالیكه نزدیک بود که عرق به گونههایشان برسد، نزد آدم ÷رفتند و گفتند: ای آدم تو پدر انسانها هستی و تو را خداوند ﻷبین بندگانش برگزیده است، مارا نزد پروردگارت شفاعت كن، فرمود: به لقاء پروردگار رسیدهام، همانگونه كه به لقاء پروردگارتان آمدهاید، بسوی پدر بعدیتان نوح ÷ بروید، ﴿إِنَّ ٱللَّهَ ٱصۡطَفَىٰٓ ءَادَمَ وَنُوحٗا وَءَالَ إِبۡرَٰهِيمَ وَءَالَ عِمۡرَٰنَ عَلَى ٱلۡعَٰلَمِينَ ٣٣﴾آلعمران: ۳۳] [۴۰]، فرمود: بسوی نوح ÷راهی میشوند و به او میگویند: ما را نزد پروردگارت شفاعت كن، تو كسی هستی كه خداوند ترا برگزیده است و با دعای تو خانهای از كفرورزندگان باقی نماند (و همهی خانههای آنان را الله ویران كرد)، میفرماید: این كار بر عهدهی من نیست به نزد ابراهیم ÷بروید، او كسی است كه خداوند او را خلیل(یكی از بالاترین درجات دوستی) خود گرفته است؛ بسوی ابراهیم ÷راهی میشوند و او میفرماید: این كار بر عهدهی من نیست به نزد موسی ÷بروید. او كسی است كه خداوند با او صحبت كرده است، [نزد حضرت موسی ع می-روند]، و او می فرماید: این كار بر عهدهی من نمیباشد، به نزد عیسی بن مریم ÷بروید، او كسی است كه (به اذن خداوند) بیماری پیسی و كوری را درمان كرد و مرده را زنده كرد، [به نزد حضرت عیسی ÷میروند] و او میفرماید: این كار بر عهدهی من نیست، به نزد آقای فرزندان آدم، محمد جبروید، شفاعت شما را نزد پروردگار ﻷخواهد كرد. پیامبر همراه جبرئیل به نزد پروردگار میروند، سپس خداوند ﻷمیفرماید: [ای جبرئیل] به او اذن بده و بشارت بهشت، و جیرئیل همراه پیامبر بر میگردند و پیامبر جبه اندازهی جمعهای به سجده میافتد، خداوند میفرماید: سرت را بلند كن و بگو! سخنانت شنیده میشود، شفاعت کن! و شفاعتت پذیرفته می-شود.
(راوی) گفت: سرش را بلند میكند، و وقتی بسوی پروردگارش مینگرد به مدت جمعه دیگری به سجده میافتد و خداوند ﻷبه او میفرماید: بگو! سخنانت شنیده میشود و شفاعت كن! و شفاعتت پذیرفته میشود، گفت: میخواهد سجده كند كه جیرئیل (÷) دو بازوی او را میگیرد و خداوند دری از دعا را میگشاید كه برای هیچ كس قبل از او هرگز نگشوده است، و میفرماید: پروردگارا! بدون هیچ فخری، مرا آقای فرزندان آدم خلق كردی، و بدون هیچ فخری، روز قیامت اولین كسی هستم كه زمین را برای او شكافتی [تا از آن خارج شود]، تا اینكه مرا بحوضی رساندی كه وسعت آن از فاصلهی بین صنعاء و ایله بیشتر است، سپس گفته میشود: صدّیقان را بخوانید و آنها شفاعت میكنند، سپس گفته میشود: پیامبران را بخوانید و پیامبری میآید كه با او ده تا چهل نفر هستند و پیامبری میآید كه پنج یا شش نفر با او میباشند و پیامبری میآید كه كسی با او نیست سپس شهداء میآیند و كسانی را كه میخواهند [به اذن خداوند] شفاعت میكنند، وقتی كار شهداء به اتمام رسید خداوند عزوجل میفرماید: من مهربانترین مهربانان هستم، هر كس كه به من ذرهای شرک نورزیده باشد وارد بهشت شود، و آنها داخل بهشت میگردند، سپس خداوند ﻷمیفرماید: به اهل آتش بنگرید! آیا هیچ عمل خیری برای آنها نوشته شده است؟ و مردی را در جهنم مییابند و به او گفته میشود: آیا هیچ عمل خیری انجام دادهای و او میگوید: خیر، بجز اینكه در خرید و فروش با مردم گذشت داشتم، خداوند ﻷمیفرماید: از بندهی من گذشت كنید كه او از بندگان من گذشت میكرد، سپس مرد دیگری را از جهنم خارج میكنند، و به او میگویند: آیا هرگز عمل خیری انجام دادهای و او میگوید: خیر، بجز اینكه به فرزندم وصیت كردم، وقتی فوت كردم مرا در آتش بسوزاند، سپس مرا آسیاب كند تا مثل آرد شوم و مرا به دریا ببرد و در طوفان رها سازد، پس از آن خداوند پروردگار جهانیان قادر نخواهد بود تا مرا جزا دهد، و خداوند ﻷمیفرماید: برای چه این كار را كردی و جواب میدهد: از ترس تو، از پس آن خداوند ﻷمیفرماید: به اندازه بزرگترین پادشاهی كه دیدهای و ده برابر آن برای تو [نعمت] خواهد بود و او میگوید: آیا مرا به استهزاء گرفتهای و [و البته كه] تو پادشاه [عالَم] هستی، [پیامبرج]فرمود: این همان چیزی است كه در هنگام ضحی(قبل از اذان ظهر) به آن خندیدم [۴۱].
[۴۰] «الله، آدم و نوح و خاندان ابراهیم (از قبیل: اسماعیل، اسحاق، و یعقوب) و خاندان عِمران (از قبیل: موسی، هارون، عیسی و مادرش مریم) را از میان جهانیان برگزید». [۴۱] احمد در المسند: (۱/۴) و طبعة الدار آن: (۱۵)، والهیثمی در مجمع الزوائد: (۱۰/۳۷۴) و طبعة الدار آن (۱۸۵۰۷)، و ابویعلی در المسند: (۵۶)، و البزار در مسند: (۳۴۶۵).