فصل:
حدیث عباده بن صامت كه در مسند احمد آمده است: از پیامبر جنقل میكرد كه میفرمود: همانا از دجال برای شما صحبت كردم و ترسیدم دچار اشتباه شوید [آگاه باشید] كه دجال مردی است كوتاه قد، و در هنگام راه رفتن جلوی پاهای او به هم نزدیک و پاشنههایش نسبت به هم دور میباشد، با موهای فرفری و یک چشم كه یک چشم او كور است؛ چشمش مانند حبه انگور رسیده بیرون زده است و اگر برای شما [شناخت او] دشوار آمد، پس بدانید كه پرودگارتان یک چشم نیست و همانا تا زمانی که نمیرید او(= الله) را نمی بینید [۱۰۴]. اما حدیث مردی از اصحاب پیامبر ج: صنعانی از عباد منصور: شنیدم عدی بن ارطاة در شهر مدائن بر منبری خطبه میگفت و شروع به موعظه كرد تا اینكه گریه كرد و ما نیز به گریه افتادیم، سپس گفت: مانند مردی باشید درحالیكه پسرش را موعظه میكرد به او گفت: ای پسرم چنان نماز بخوان كه گویی نماز دیگری تا زمان مرگ نخواهی داشت، و بیا عَملِمان مانند دو مردی باشد كه انگار در كنار آتش[جهنم] ایستادهاند و تقاضای بازگشت دوباره به دنیا میكنند. و همانا وقتی كه بین من و رسول الله كسی غیر از او نبود شنیدم، رسول الله جفرمود: همانا خداوند ملائكهای دارد كه از ترس او سر و پایشان به لرزه میافتد، در بین آنها ملَكی است كه اشكش از چشمش سرازیر نمیشود بجز اینكه بر ملَكی [دیگر] كه خداوند را تسبیح میكند، میافتد و ملائكه سجود از وقتی كه خداوند آسمانها و زمین را خلق كرده است، سرهایشان را [از سجده] بلند نكردهاند و آنرا بلند نخواهند کرد تا روز قیامت [فرا رسد]، و [ملائكهای] در صفاند و تا روز قیامت صف كشیدنشان شكسته نخواهد شد؛ و وقتی روز قیامت فرا میرسد، و پروردگارشان بر آنها آشكار میشود، به او مینگرند و میگویند: تو پاک و منزه هستی آنچنان كه حق تو بود، عبادتت نكردیم [۱۰۵].
[۱۰۴] احمد در المسند: (۵/۳۲۴)، و در طبعة الدار آن: (۲۲۸۲۸). [۱۰۵] الهندی در كنز العمال: (۲۹۸۳۶)، و الزبیدی در اتحاف السادة المتقین: (۹/۱۲۶) و (۱۰/۲۱۷)، و الخطیب البغدادی در تاریخ بغداد: (۱۲/۳۰۷)، و همچنین از او در الفقیه و المتفقه: (۱۰).