فصل:
ابی امامه سروایت میكند: كه پیامبر جروزی برای ما خطبه خواند، در خطبهاش بیشتر از دجال صحبت كرد و ما را از آن بر حذر داشت، و برای ما [از احول او] حکایت كرد، تا وقتی كه از خطبه فراغت یافت، در خطبهاش چنین سخنی وجود داشت: همانا خداوند ﻷپیامبری مبعوث نكرده است مگر آنکه [آن پیامبر]، امتش را از او(دجال) بر حذر داشت و من آخرین پیامبران هستم، و شما آخرین امت، و خارج شدن شما از دین غیر ممكن است، تا وقتی من بین شما هستم حجتی بر هر مسلمان میباشم و اگر بعد از من كسی از دین شما خارج شود هر كس حجتگوی خودش است و خداوند [نیز] خلیفهی هر مسلمان(= ناظر بر اعمال هر مسلمان)، همانا او (دجال) از سرزمینی بین عراق و سوریه خروج میكند و مشرق و مغرب را به فساد میكشد، ای بندگان خداوند ثابت قدم باشید، او [كار خود را] در حالی شروع میكند كه میگوید: من پیامبر هستم، [آگاه باشید] بعد از من پیامبری نخواهد بود، و دومی هم نخواهم داشت، وی میگوید: من پروردگار شما هستم، [آگاه باشید ای مسلمانان] پروردگارتان را نمیبینید تا بمیرید، بین دو چشمش(دجال) نوشته شده است: «كافر» و هر مؤمنی [میتواند] آنرا بخواند، هر كس او را دید بر صورتش آب دهان بیاندازد و آیات اول سوره كهف را بخواند، او بر شخصی از بنی آدم مسلط میشود و او را میكشد و زنده میكند و[لی] با شخص دیگری دشمنی نمیكند و بر آن [شخص] مسلط نمیشود، و از فتنههای دیگر او این است كه همراه او باغ و آتشی خواهد بود، و آتش او بهشت و باغ او جهنم است و هر كس به آتشش گرفتار شد چشمانش را ببندد [تا آن وضعیت را مشاهده نكند] و به خداوند استغاثه كند [تا آتش] بر او سرد و سلامت شود، همانگونه كه آتش بر ابراهیم سرد و سلامت شد و (زمانِ فتنهی او) چهل روز است، روز مثل سال، مثل ماه و مثل جمعه(= هفته) و مثل روز، و آخرین روزش مانند سراب است، در [جلو] درب مدینه مردی صُبح میكند و قبل از اینكه به درب دیگری برسد شب میشود، گفتند: ای رسول الله! در آن ایام چگونه نماز بخوانیم؟ فرمود: میتوانید، همانگونه كه در روزهای طولانی میتوانید [۸۲].
[۸۲] طبرانی در المعجم الكبیر: (۱۲/۳۶۲).