١- چرا در مورد شیعه کتب و مباحث زیادی نوشته شده است؟
پس از آنکه سال ١٣٧٦ هـ (١٩٥٧ م) در دانشکده دارالعلوم فارغالتحصیل شدم و به بخش تحقیقات عالی پیوستم، یکی از اساتیدی که مرا آموزش میداد، استاد محمد المدنی / بود، که ایشان یکی از اعضای برجسته (دارالتقریب بین المذاهب) قاهره به شمار میرفت و بیشتر اوقات در مورد شیعه و مسایل فقهی ایشان برایمان صحبت میکرد که آنها اختلاف زیادی با مذاهب چهارگانه اهل سنت ندارند و میتوان ایشان را به عنوان مذهبی پنجم به حساب آورد.
شیعه بیشتر از هفتاد گروه و دسته هستند، ولی منظور استاد از شیعه، تنها شیعه جعفری اثنی-عشری بود و هم او بنیانگذار اندیشه دار التقریب و مجری آن بود.
حاصل درک و دریافتهایم از استاد، پایاننامه فوق لیسانس بود تحت عنوان: فقه شیعه امامیه و موارد اختلاف آن با مذاهب چهارگانه. ابتدا خواستم تنها موارد خلافی را، یعنی آن دسته از آراء که تنها به ایشان اختصاص دارد، تعیین نمایم و در آنها به بحث و تحقیق بپبردازم.
ولی هنگامیکه بحث را آغاز کردم و از منابع دست اولشان اطلاع یافتم، واقعیت را کاملاً بر خلاف آنچه شنیده بودم یافته، و دیدم مسأله امامت که به عنوان اصلی از اصول دین تعیین و مقرر نمودهاند، در منابع شریعت و تمام ابواب فقهی تاثیرگذار است، و لذا موضوع پایاننامه را به این عنوان تغییر دادم: نقش و تاثیر امامت در فقه و اصول جعفری.
بنابراین تحقیقم را با راهنمایی استاد المدنی و به خاطر تقریب، آغاز کردم ولی پژوهش علمی دارای مهر و نشان خاص خودش میباشد که تحت تاثیر گرایشات و آرزوهای هیچکس قرار نمیگیرد.
کاملاً طبیعی بود که من به نوشتن پایاننامه فوق لیسانس و دکتری اکتفا نکنم و این تخصص در تحقیقات و مطالعات دیگری نیز بروز نماید، و لذا به تالیف چندین کتاب در چارچوب زنجیره تحقیقاتی درباره فرقهها، اقدام نمودم.
با توضیحات بالا روشن شد که علت فراوانی مباحث در این زمینه چیست؟ و مقصود من از نوشتن این مباحث وارد شدن از در گفتمان با شیعه نیست، بلکه میخواهم حاصل تحقیقاتم را به اهل سنت و جماعت و عموم مسلمانان در پرتو منابعی که امت اسلامی آنها را پذیرفتهاند و به روشی علمی که همه مسلمانان بر آن اتفاق نظر دارند، تقدیم نمایم.