پژوهشی پیرامون اصول و فروع شیعه دوازده امامی- جلد اول

فهرست کتاب

١- نهج البلاغه

١- نهج البلاغه

کتابی بدون اسناد است تالیف و تصحیح آن توسط شریف رضی متوفی ٤٠٦ هـ. یا برادرش شریف مرتضی متوفی ٤٣٦ هـ صورت گرفته باشد یا نه، در هردو صورت نقل آن به علی متصل نیست، چون تالیف و جمع آن در قرن چهارهم بوده همانگونه که عبدالله بن مبارک و ابن سیرین و دیگران گفته‌اند «اگر اسناد وجود نداشته باشد هرکس هرچه بخواهد می‌گوید».

این بر نهج‌البلاغه هم صدق می‌کند.

حاکم از عبدالله بن مبارک روایت می‌کند «نسبت دادن اسناد: امریست دینی. چون اگر اسناد نباشد هرکس هرچه بخواهد می‌گوید».

و بعد از آن شیعی غیر رافضی می‌گوید: «اگر اسناد و خواستن اسناد توسط اهل حدیث و مواظبت بر حفظ اسناد نمی‌بود کاخ اسلام از بین می‌رفت، اهل الحاد و بدعت با جعل حدیث و قلب اسناد قدرت پیدا می‌کردند، چون اخبار بدون سند عقیم هستند».

روایت شده ابن ابی فرده نزد زهری حدیثی را بدون اسناد ذکر می‌کند: زهری می‌گوید: «خدا تو را بکشد ای ابن ابی فرده چه چیزی تو را علیه خدا جرئت بخشیده! حدیث را بدونه اسناد روایت می‌کنید ؟ برای ما بدون بند و افسار حدیث می‌خوانید» علوم الحدیث ص ٦٠.

پس کتاب نهج‌البلاغه بدون بند و افسار است، از نظر علمی ارزشی ندارد در پرتو روش علمی برای هیچ یک از فروع دارای اعتبار نیست چه رسد به اصول دین.

اگر ثابت شد که شریف رضی کتابی دارد - همانطور که ثابت می‌شود - از شرح حال او مشخص می‌گردد که به روایات او استدلال نمی‌شود، یعنی نهج‌البلاغه اگر از راه شریف رضی به علی متصل باشد استدلال به روایات آن درست نیست، چه رسد که همه آن بدون اسناد باشد.

در سال ١٤٠٦ هجری (١٩٨٦م): چاپ جدیدی از نهج‌البلاغه منتشر شد که در آن چنین آمده بود که «نسخه جدید تحقیق شده و قابل اعتماد است، شامل مطالبی است، که اثبات می‌کند، نهج-البلاغه اثر علی است و از خطبه و نامه‌ها و احکام او گرفته شده است» تحقیق مال صبری ابراهیم است و علامه عبدالسلام محمد هارون بر آن مقدمه گماشته است.

به این نسخه نگاه کنیم تا ببینیم استاد در مقدمه چه گفته است و نتیجه تحقیق او را ببینیم استاد در مقدمه می‌گوید: «مسئله‌ای است همراه کتاب، یا کتابی است همراه مسئله، کتاب ما نهج-البلاغه در راس امهات کتاب‌های ادبی عرب قرار گرفته است، مدام مکتب ادبی از فرهنگ عربی که از نهج‌البلاغه برداشت شده استقبال می‌کند. ما در گذشته‌ی نزدیک دو گمان اساسی داشتیم: اول؛ چه کسی نویسنده کتاب است؟ آیا شریف رضی است یا برادرش مرتضی؟

دوم اینکه این ثروت فراوان از خطبه‌ها و نامه‌ها و حکمت‌ها تا چه اندازه صحت دارند، به عبارت دقیق‌تر اعتبار این کمیت فراوان و نسبتش به علی تا چه اندازه است؟ چه کسی در این مورد قضاوت می‌کند؟

بسیاری از عالمان قرن ششم هجری گمان کرده‌اند این نصوصی که به خلیفه چهارم نسبت داده شده‌اند درست شده بلیغان و فصحاء شیعه هستند، این‌ها را درست کرده‌اند، تا یقین مردم به فصاحت و بزرگی علی افزوده شود، هرچند فصاحت و بلاغت و بلندی علی نیازمند دلیل نیست، گمان برده‌اند که شریف و دیگران خود را در وصف آن‌ها قرارداده-اند.

گفته‌اند «چیزی که این شک را آتش می‌زند و آن را قوی‌تر می‌گرداند، عتراض گرفتن از صحابه در بسیاری از جاها و همچنین لهجه و صناعت لفظی آن مخالف ادبیات مألوف و معهود عصر نبوی است (عصر نبوی ابیاتی ساده و بدون تقلید داشتند، اما بعضی از جملات نهج‌البلاغه مال آن عصر نیست بلکه عصر قاطی شدن عرب و عجم است)».

و همچنین گفته‌اند که:«دقت توصیف و غرابت تصویری در صور اول اسلام وجود نداشته است، و اصطلاحاتی مانند این و کیف و لغات کلامی و اظهار نظرها و شیوه جدل که همه این‌ها بعد از اشاعه فلسفه رواج یافته، و مردم آن را به کار می‌برده‌اند، و همچنین بر همه‌گان روشن است که حساب و کلام و تقسیمات ریاضی منظم در زمان علی متداول نبوده‌اند.

گفته ‌شده «کتاب شامل ادعاهای غیبی است که منزلت علی بزرگ‌تر و ایمان او خالص‌تر از آن است که علی خود را به آن‌ها مشغول کند و آن‌ها را بسازد».

و همچنین بعضی مقاطع کتاب طولانی و بعضی مختصر هستند، و بسیاری از نصوص آن متاثر از کتب ادب و تاریخ تألیف شده قبل از رضی و برادرش می‌باشند، بعضی از نصوص مانند نامه به اشتر نخعی، بیش از اندازه طولانی هستند، این‌ها همه غیر از نصوصی که شیعه بودن در آن جاری است و تعصب مذهبی شیعی که منزلت علی را بلند می‌کند، به کثرت مشاهده می‌شود.

مسئله‌ای دیگر که موجب شک می‌شود این است که همه این نصوص نه در اول و نه در میانه مصادری برای موثق کردن و روایات شدن ثبت نکرده‌اند، آنگونه که در امثال کتاب‌های که با نظری خاص به آن‌ها نگاه می‌شود این ثبت کردن‌ها مألوف است.

همه این‌ها شب‌هاتی و مسائلی هستند که سر در می‌آورند و شناور می‌شوند، و محقق را به تفکر بیشتری و مدارسه طولانی‌تر وا می‌دارند شب‌هات و مسائل به سینه هر محقق این کتاب ماندگار رسوخ می‌کنند دوست دارد به گونه‌ای آن را مدارسه کند که این کثافات را از او بزدایند و در این میان تحقیق یقینی آشکار شود.

بدین سبب من به بحثی که محقق دقیق‌تر و صبورتر و با حوصله‌تر از من آن را به عهده گرفت غبطه می‌خورم که آن محقق دکتر صبوری است ایشان به گونه‌ای در نسبت دادن کتاب به رضی تحقیق کرده است که دیگر جایی برای تردید باقی نگذاشته است.

بر اساس این تحقیق امکان دارد تمام نصوص این کتاب با اشکال‌های گوناگونش مانند خطبه‌ها و نامه‌ها و حکمت‌ها را به صاحبانش نسبت دهیم و یکی از آن‌ها امام علی است در خلاصه یا تفصیل یا تنها در تفصیل، برای اولین بار میان محققین این کتاب با این روش بی‌همتا، صورت گرفت.

و بعد از این مقدمه به نتایج اعتبارسازی دکتر صبوری می‌رسیم.

بعد از این گشت و گذار اعتماد سازی او را در مقابل پنج مرحله از نصوص می-بینیم.

١- نصوصی که نسبت آن‌ها به علی ثابت شده است.

٢- نصوصی که تنها شیعه آن را نقل کرده‌اند.

٣- نصوصی که کسی آن‌ها را روایت نکرده.

٤- نصوصی که به علل خاص در صحت نسبت آن تردید و شک وجود دارد.

٥- نصوصی که نسبت دادن آن‌ها به دیگران ثابت شده است. ص ٨١: ٩٧

هدف ما در تحقیق تنها مرحله اول است، محقق چگونه توانسته آن‌ها را به امام علی نسبت دهد؟

محقق روش خودش را در مسند کردن روشن می‌کند و ص ٦٥ می‌گوید:

«می‌خواهم، نصوصی که صاحب کتاب نهج‌البلاغه آورده آن‌ها را در بطون کتب ادبی و تاریخی کشف کنم و خودم را ملزم می‌کنم در این راستا بر اقوال گذشتگان و معاصرین رضی اعتماد کنم، و اقوال کسانی را که بعد از او یا معاصرش نبودند دور کنم».

قبل از نگاه کردن به مراجعش، می‌بینیم رافضی برای تحقیقش به کتب ادبی و تاریخی استدلال می‌کند همانطور که می‌دانیم کتب ادبی در فروع شریعت(١) اعتباری ندارند.

بعد از نتایج مستند سازی محقق به تحقیق نصوص و توثیق آن‌ها رو می‌آورد و با توثیق (مستند سازی) خطبه‌ها شروع می‌کند.

خطبه اول را از سرآغاز تا جمله «ولا وقت معدود» ثابت می‌کند و مرجعش در این اثبات کتاب «العقد الفريد لابن عبد ربه» (ص ١٠١) می‌باشد و کتاب او پنج خط است ولی در اصل کتاب بیشتر از صد و پنجاه خط وجود دارد.

و محقق در(ص ١٠١) می‌گوید: عبارت در دو کتاب «تأریخ یعقوبی» و «الامامه والسیاسه ابن قتیبه» یافت می‌شود.

می‌گویم: «نسبت دادن کتاب به ابن قتیبه درست نیست، و همچنین دیگر مرجعهایش در مجال شریعت اعتبار علمی ندارند و در صفحه ٢٩٧ تا ٣٠٩ مراجع بحث را ذکر می-کند.

به غیر از مسند امام احمد: همه مرجع‌ها کتب ادبی و تاریخی هستند و تنها مسند حجت شرعی است و بحث و بررسی نقل از آن گذشت پس درست نیست به نصوص نهج‌البلاغه در هیچ مجالی از مجالات شریعت استدلال شود و حجت شرعی گردند.

دیگر نیازمند نقد و مناقشه آن رافضی نیستیم و احتیاج نداریم که بیان کنیم تمام نصوص نهج‌البلاغه درباره طعن صحابه و ابوبکر و عمر و آن‌هایی که مخالف قرآن و سنت رسول خدا هستند، ثابت نشده که مال علی باشند و صحیح نیستند