٢- بداء (تغییر تصمیم)
البداء: آشکار و بیان کردن - عربها میگویند. بدا. بدوا و بدوا و بداء و بداً و بداء و همچنین به معنی رأی تازه دادن.
و هردو معنی در قرآن وارد شده معنی اول: درسوره زمر آیه ٤٧:
﴿وَبَدَا لَهُم مِّنَ ٱللَّهِ مَا لَمۡ يَكُونُواْ يَحۡتَسِبُونَ٤٧﴾[الزمر: ٤٧]
«از جانب خدا چیزی برای ایشان جلوهگر و پدیدار میشود که گمانش نمیبردند».
و آیه ٢٨٤ بقره:
﴿وَإِن تُبۡدُواْ مَا فِيٓ أَنفُسِكُمۡ أَوۡ تُخۡفُوهُ﴾[البقرة: ٢٨٤]
«اگر آنچه را که در دل دارید آشکار سازید یا پنهان دارید».
و برای معنی دوم آیه ٣٥ سوره یوسف:
﴿ثُمَّ بَدَا لَهُم مِّنۢ بَعۡدِ مَا رَأَوُاْ ٱلۡأٓيَٰتِ لَيَسۡجُنُنَّهُۥ حَتَّىٰ حِينٖ٣٥﴾[يوسف: ٣٥]
«و بعد از آن که نشانه ها را دیدند، تصمیم گرفتند او را تا مدتی زندانی کنند» بداء در هردو معنی موجب جهل و ندانستن قبل از ظهور و آشکار شدن برای ما انسانها است اما شیعه بداء را به خدا نسبت میدهند!! آیا این به معنی نسبت دادن جهل به خداوند است. حاشا لله! خداوند از این بلندتر و برتر است.
مسلمین رأی تنزیه و پاکی خداوند را از این صفات دارند، و بداء را طرد کردهاند و قلم را بر آنها مسلط کردهاند و آنها را با کفر و الحاد کوبیدهاند و دلائل محکمی بر علم خداوند اقامه کرده-اند[١٦٢].
مشخص است که بداء با چنین مفهومی شیعه را از دائره امت اسلامی خارج میکند. اما به نظر من آنها مطلقاً قصد ندارند که جهل را به خدا نسبت دهند، و حتی معتقدند که خداوند علم محیط دارد و هر حادثهای که رخ میدهد یا رخ داده، در لوح المحفوظ ثبت شده و درباره آیه: ﴿يَمۡحُواْ ٱللَّهُ مَا يَشَآءُ وَيُثۡبِتُۖ﴾[الرعد: ٣٩] «خداوند هرچه را بخواهد، محو یا اثبات میکند» گفتهاند. درباره لوح المحفوظ نیست بلکه مفاد آن نوشته شده منقوش و مدام نگهداری میشود[١٦٣].
در اصول کافی در مورد بداء و با همان عنوان از ابی عبدالله جعفر صادق حدیثی روایت شده «امام گفته، هر چیزی برای خدا آشکار شود، قبل از آن، آشکار شدن در علم خداوند بوده است».
و گفته بر اساس جهل برای خدا آشکار نشد، از او پرسیدند آیا امکان دارد امروز خدا چیزی را بداند و قبلاً آن ندانسته باشد؟ فرمود: نه: کسی که چنین بگوید، خدا او را خوار و ذلیل کند.
گفته شده آیا ماکان و مایکون را دانسته؟ فرمود: بلی، قبل از درست کردن مخلوقات.
امام محمد حسین آل کاشف میگوید: «هرچند اصل معنی بداء کشف و ظهور بعد از نامعلومی و خفاء است اما هدف آشکار شدن چیزی بعد از پوشیدن و خفاء برای خدا نیست، پناه بر خدا، چه گناهکار و کری چنین چیزی میگوید؟ بلکه هدف آشکار کردن چیزی از طرف خدا برای کسی بعد از خفاء، میگویم (بَدَأ الله) یعنی بدا حکم الله - حکم یا امر خدا آشکار شد»[١٦٤].
بداء: با این تفسیر با علم کامل و تام خداوند تعارضی ندارد، همه مسلمانان آشکار شدن احکام پنهان خداوند را قبول دارند و در حدیث بخاری بداء به خدا نسبت داده شده است.
از ابی هریره روایت شده «از رسول خدا شنیدیم که میفرمود: میان بنی اسرائیل سه مرد کر و کچل و کور وجود داشتند، در علم خدا گشته بود که آنها را امتحان کند، و ملائکه به سوی آنها میفرستد. و ملائکه پیش کر میآید تا آخر حدیث.....»[١٦٥].
پس چرا بداء مخصوص شیعه است؟
آنها از آن دفاع میکنند و ارزش آن را تا اندازه بالاتر بردهاند که گفته شده با هیچ چیز مثل بداء خداوند عبادت نشده، خداوند با هیچ چیزی به اندازه بداء بزرگ نمیشود.
بیان کردن کیفیت بداء توسط آنها با این مسئله روشن میشود: آنها میگویند «خداوند قدرتمند بعضی مواقع به ملائکه یا پیامبران مقرب حادثه ای گزارش میدهد، اما چیزها را می-پوشاند که اگر آنها رخ دهند نتیجه غیر از گزارش خدا خواهد بود، و در علم خداوند گذاشته آن تغیر نتیجه تحقق پیدا خواهد کرد.»
مثلا خداوند خبر میدهد که فلانی سی سال زندگی میکند و بعد از آن میمیرد و این را از آنها پنهان میکند که این مقدار به خاطر صدقه ندادن است، اما آن شخص صدقه میدهد و اجل او به تاخیر میافتد وقتی آن چیز پنهان شد، آشکار شد. گفته میشود، از علم خدا گذشته بود که اجل فلانی زیاد میشود پس بداء در تکوین مانند نسخ در تشریع است[١٦٦].
اما ما حکمت نسخ در شریعت را میدانیم ولی حکمت بداء در تکوین چیست؟
خداوند چگونه اخبار ناقص میدهد؟ و اگر ملائکه و رسول او به مردم خبر دادند. چه فرق بین آنها و بین ستاره شناسان دروغگو وجود دارد؟[١٦٧].
غلو تندروی در امامان و منزلت فوق بشری به آنها دادن همانگونه که دیدیم انگیزه و دافع حقیقی برای عقیده به بداء است و عصمت و غیبت را به آنها نسبت دادهاند، اگر دم از غیب زدهاند و واقع آنها را تکذیب کردهاند باید راه فراری داشته باشند و آن راه همان قول به بداء است،پس بداء دریچهی فراری است برای مواجه شدن در بم بست عیب.
و اولین کسی که به بداء دعوت کرد مختار ثقفی بود چون دم از غیب میزد. وقتی وقائع خلاف گفته و اخبار او به وقوع میپیوستند، میگفت، در علم خدا این طور گشته بود یعنی ما غیب را دانستم اما خداوند خواسته، چیزی از من پنهان کند، و حالا آن را آشکار ساخته است!! [١٦٨].
روایت شده محمد بن زینب وقتی با عیسی بن موسی بن محمد بن عبدالله بن عباس فرماندار کوفه جنگید به جای نیزه نی قرار داد. و از سنگ و چاقو استفاده کرد، و به لشکرش گفت: آنها را بکشید نی شما مانند نیزه و شمشیر کارگر است و نیزه و شمشیر و اسلحه آنها به شما ضرری نمیرسانند،
هوشیار باشید در شما نفوذ نکنند، ده نفر، ده نفر آنها را به جنگ بطلبید.
وقتی نزدیک سی نفر از آنها کشته شد، به فرمانده گفتند مگر نمیبینید، با ما چه میکنند و از دست آنها چه میکشیم، مثل اینکه نی ما کارگر نیست و در آنها تاثیر نمیگذارد. ولی اسلحه و نیزه آنها در ما تاثیر گذار است و همه ما را کشتند. گفت: اگر تقدیر خدا چنین است من چه گناهی دارم. یعنی خداوند در غیب به من اطلاع داده که چنین میشود ولی در علم خدا خلاف این تقدیر شده است؟[١٦٩].
بدین علت در اصول کافی از عبدالله روایت شده «خداوند دو علم دارد. علمی که تنها خدا آن را میداند و بداء در این قسم است و علمی که به ملائکه و رسول یاد داده و ماهم آن را می-دانیم»[١٧٠].
اگر چیزی گزارش دادیم، و به واقعیت پیوست بگویید: خداوند راست فرمود و اگر خلاف آن به واقعیت پیوست بگویید: خداوند راست فرمود: دو اجر دارید یکی برای تصدیق و دیگری معتقد بودن به بداء.
پس بداء: هرچند با علم خداوند منافات ندارد ولی برای گمراه کردن مردم که امامان علم غیب میدانند از آن استفاده میشود، اگر خلاف گفته آنها چیزی رخ داد میگویند در تقدیر دیگر خدا بود! و کسی دروغ را تصدیق کند دو دفعه پاداش میگیرد!!
همه مسلمانان به جز شیعه از این عقیده ابراز بیزاری میکنند و برای ابطال آن آیه:
﴿وَمَا كَانَ ٱللَّهُ لِيُطۡلِعَكُمۡ عَلَى ٱلۡغَيۡبِ﴾[آل عمران: ١٧٩]
«خداوند بر این نبود که شما را بر غیب مطلع سازد» آل عمران ١٧٩ - کافی است
و همچنین آیه ١٨٨ اعراف:
﴿قُل لَّآ أَمۡلِكُ لِنَفۡسِي نَفۡعٗا وَلَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَآءَ ٱللَّهُۚ وَلَوۡ كُنتُ أَعۡلَمُ ٱلۡغَيۡبَ لَٱسۡتَكۡثَرۡتُ مِنَ ٱلۡخَيۡرِ وَمَا مَسَّنِيَ ٱلسُّوٓءُۚ إِنۡ أَنَا۠ إِلَّا نَذِيرٞ وَبَشِيرٞ لِّقَوۡمٖ يُؤۡمِنُونَ١٨٨﴾[الأعراف: ١٨٨]
«بگو، من مالک سودی و زیانی برای خود نیستم. مگر آن مقداری که خدا بخواهد اگر غیب میدانستم، قطعاً منافع فراوانی نصیب خود میکردم»
و آیه ٥٠ انعام:
﴿قُل لَّآ أَقُولُ لَكُمۡ عِندِي خَزَآئِنُ ٱللَّهِ وَلَآ أَعۡلَمُ ٱلۡغَيۡبَ﴾[الأنعام: ٥٠]
«بگو من نمیگویم گنجینههای یزدان در تصرف من است و نمیگویم غیب میدانم»
در این راستا اثبات میشود که حتی رسول خدا ج هم غیب نمیداند.
هر چند بعضی از عالمان شیعه مانند محمد جواد مغیه منکر غیب دانستن امامان و حتی منکر نسبت دادن چنین عقیدهای به اهل شیعه است و میگوید: چگونه به شیعه امامیه غیب دانستن ائمه نسبت دادهاند در حالی که آنها به قرآن ایمان دارند و آیه «اگر غیب نمیدانستیم، خیر فراوانی نصیب خودم میکردم.» ١٨٨ـ اعراف آیه «غیب تنها مال خدا است» یا آیه «بگو هیچکس غیر از خدا غیب نمیداند» را میخوانند.
و قول طبرسی را ذکر میکند که میگوید: کسی این (علم غیب) را به شیعه نسبت دهد به آنها ظلم کرده است و نمیدانیم که کسی از آنها به کسی دیگر گفته باشد: غیب می-دانید.
پس میگوید: باید چنین گفته را طرد کرد. و میگوید: شیعه چنین ادعایی ندارند. و هرکس چنین چیزی به آنها نسبت دهد یا بچه یا دروغگوی افتراء زننده است؟[١٧١].
این کلام شیخ بود ولی واقع شیعه غیر از این است. چندین نفر از شیعه چنین ادعای کردهاند و اگر اعتقاد شیعه نمیبود، گفته نمیشد چون گفته شده پس ادعای آنها است.
[١٦٢]- الوشیعه ص ١١٠ – ١٢٠.
[١٦٣]- الدین و الاسلام ص ١٧١
[١٦٤]- الدین الاسلام ص ١٧٣ - الشیعه و التشیع ٥٣ - ٥٤
[١٦٥]- بخاری - کتاب بدء خلق - باب بنی اسرائیل
[١٦٦]- الدین و الاسلام ص ١٧٢ - جوامع الکلام ص ١٢٥ الدعوة الإسلامية ص ٣٥
[١٦٧]- الدعوة الإسلامية ص ٣٧-٣٨.
[١٦٨]- الدعوه فی نسخ القرآن ١/٢٥/٢٦ - ضحی الاسلام ١/٣٥٤ - مال و غل شهرستانی ١/١٣٢
[١٦٩]- فرق الشیعه ص ٧٠
[١٧٠]- فرق الشیعه ج ١/ص١٢٧
[١٧١]- الشیعه و التشیع ٢٧-٢٨