٥- خوارج و ديدگاهشان درباره امامت
خوارج تا کنون نیز در صحنه حیاتاند[٢١].
در طول تاریخ به سه دسته تقسیم شدهاند. خوارج به رغم اختلافاتی که دارند، درباره نکات زیر اتفاق نظر دارند:
تکفیر علی، عثمان، اصحاب جمل، و دو داور (ابو موسی اشعری و عمروبن عاص) و کسی که به داوری آن دو راضی باشد و وجوب شورش علیه فرمانروای ستمکار.
خوارج درباره امامت دارای دیدگاه منحصر به فرد خود میباشند:
امام باید از طرف یک نفر آزاده مسلمان انتخاب گردد، و اگر انتخاب گشت نباید کنارهگیری کند یا به تحکیم تن در دهد. تا زمانیکه دادگر و به دور از ظلم و ستم است باید فرمانروای مسلمانان باشد، جنگ علیه کسی که در برابر او قیام کرد واجب است، ولی اگر اخلاقش را تغییر و از حق روگردان شد، واجب است اقدام به عذل یا خودکشی وی نمود. مانند جمهور؛ قریشی بودن را برای امام لازم نمیدانند، امت هرکه را دلش خواست میتواند انتخاب بنماید، گرچه بندهای حبشی باشد. همچنانکه گروهی از ایشان به اسم (النجدات) اتفاق نظر دارند که مردم نیازی به امام ندارند بلکه لازم است خودشان امور خود را منصفانه فیصله دهند ولی اگر دیدند این کار جز در صورت وجود امام امکانپذیر نیست و در نتیجه امام را تعیین و نصب نمودند، جایز است. بنابراین منصوب کردن امام از نظر ایشان واجب شرعی نیست بلکه جایز میباشد، و هرگاه حکم وجوب را گرفت این به خاطر مصلحت و نیاز است نه چیز دیگر. عدهای دیگر نیز تحت عنوان (الشبیبیه) پیروان شبیب بن یزید الشیبانی از ایشان جدا شدند، معتقدند زن اگر شایستگی و توانایی داشت میتواند منصب امامت را تصاحب نماید. علیه مخالفان خود شورش کردند، گمان کردند (غزاله) مادر شبیب پس از تشنه شدن شبیب، تا زمانیکه کشته شد امام بود[٢٢].
[٢١]- این گروه اباضیه نام دارند، ایشان میانهروتر از خوارج و از لحاظ فکری نزدیکترین گروه به مسلمانان هستند آنان بیشتر از خوارج با افراط و زیادهرو فاصله دارند و لذا باقی ماندهاند، دارای فقه خوب و علماء مبرزی هستند، گروههایی از آنان ساکن صحراهای غربی و گروهی نیز در کشور (زنگبار) ساکنند. درباره مخالفانشان میگویند: آنان نمک نشناسند نه کافر، اعتقادی چون وجود خداوند را انکار نمیکنند ولی پیرامون خدا کوتاهی کردهاند به کتاب: تاریخ المذاهب الاسلامی ج ١ ص ٩١ مراجعه کن. همچنانکه گروههایی از آنان ساکن عمان، الجزائر و تونساند.
[٢٢]- الفرق بین الفرق ص ٤٥ و نیز تا صفحه ٦٧ برای آگاهی از خوارج و دیدگاههایشان. و همچنین: الملل و النحل ج ١/١١٤ - ١٣٨ و: الخطط التعریزیت ج ٤ ص ١٧٨ - ١٨٠ و: فجرالاسلام ١/٣١٤ و ٣٢٥ و: تاریخ المذاهب الاسلامیه ١/٩٦ و ٩٢.