پژوهشی پیرامون اصول و فروع شیعه دوازده امامی- جلد اول

فهرست کتاب

اختلاف نظر محدثین درباره حدیث مزبور

اختلاف نظر محدثین درباره حدیث مزبور

تاکنون روشن شد که امام احمد و مسلم حدیث مزبور را از زیدبن ارقم روایت نموده‌اند که هیچ اختلافی درباره درستی آن وجود ندارد و همچنین روایات دیگر حدیث و ضعف آن‌ها را دریافتیم. در این جا نکته‌ی مهمی وجود دارد و آن اینکه ضعف آن‌ها از یک جا که کوفه باشد سرچشمه می‌گیرد. که این امر گفته امام بخاری درباره حدیث عطیه را به یاد می‌آورد که: احادیث این کوفیها منکر و غیر معروف‌اند. از این جا درمی یابیم که چرا ابن الجوزی این حدیث را جزو احادیث ساختگی برشمرده است، گرچه روایات در مجموع، حدیث را به مرتبه جعل پایین نمی‌آورند.

صاحب (فیض القدیر شرح الجامع الصغیر) حدیث را از سند امام احمد و معجم طبرانی از طریق زیدبن ثابت نقل می‌کند، سیوطی و مناوی حدیث را صحیح شمارده‌اند، مناوی می‌گوید: هیثمی گفته: راویان سندش معتبراند، ابو یعلی نیز آن را از طریق سندی نقل می‌کند که اشکالی ندارد و همچنین حافظ عبدالعزیز بن الاخضر آن را روایت می‌کند ولی عبدالعزیز اضافه می‌کند. در حجة الوداع بوده ابن الجوزی که گمان برده جعلی است، به خطا رفته است. امام سمهودی می‌گوید: این مسأله را بیش از بیست نفر صحابه بازگو نموده‌اند، پیشتر به روایت امام احمد از زیدبن ثابت و ضعف آن اشاره نمودیم، با تأمل در روایت طبرانی همان نقطه ضعف را می‌بینیم.

چرا که از طریق قاسم بن حسان نقل شده است. دیدگاه هیثمی درباره آن معتبر دانستن قاسم است، حال آنکه دیدگاه وی درباره حجه الوداع را قبلا بیان نمودیم، لذا صحیح شمردن آن پذیرفتنی نمی‌باشد، جز اینکه ماهم معتقدیم نباید حدیث را در شمار احادیث جعلی به حساب آورد. با وجود این، ابن الجوزی دلیلی برای تایید نظر خود دارد، لذا بعید نیست منشأ حدیث کوفه و (دار الضرب) می‌باشد که امام مالک به آن اشاره می‌کند، و از اینجا ممکن است به بیست صحابه و بلکه به هفتاد نفر هم نسبت داده شود. البته اگر روایت آن از یک نفر صحابه هم ثابت گردد برای صحیح شماردن آن کافی است مگر اینکه آن یک نفر جزو کسانی باشد که سزاوار کسب افتخار همراهی پیامبر نبوده باشد.

شاید نکته مهم در اینجا این باشد که امام احمد بن حنبل (راوی حدیث) گفته است حدیث ضعیف و غیر قابل اعتماد می‌باشد، پس نسبت دادن آن به هیچ یک از صحابه صحیح نیست. شیخ الاسلام ابن تیمیه حدیث را رد کرده و گفته: درباره آن از امام احمد سوال شد، تضعیفش کرد و همچنین عده‌ای دیگر از علماء آن را صحیح ندانسته‌اند[١١٣]. از علمای معاصر هم ناصرالدین الالبانی / معتقد به صحیح بودن روایت تمسک به کتاب و سنت می‌باشد و با سیوطی و مناوی در صحیح دانستن حدیث دست انداختن به کتاب و اهل بیت همگام می‌شود و آن را در کتاب (صحیح الجامع الصغیر) می-آورد[١١٤]. در دیدار اخیرش از قطر خدمت ایشان رسیدم و بحث و گفتگویی درباره حدیث میان ما در گرفت، نقاط ضعف روایاتی که خودم گرد آورده بودم بیان کردم، در پاسخ گفت: این روایات اگر ضعیف هم باشد ضعف حدیث را نمی‌رساند. چرا که امکان دارد از طریق صحیح دیگری روایت شده باشد که به تو نرسیده است سپس به دو منبع اشاره کرد که حدیث را روایت کرده و من قبلا آن‌ها را مورد اعتماد قرار نداده بودم: یکی معجم طبرانی بوده که پس از مطالعه آن دیدیم قاسم بن حسان در سندش وجود دارد، بنابراین روایت معجم نیز صحیح نمی‌باشد و دیگری کتاب مستدرک حاکم بود، روایت او گونه‌ای بود که شنیدن اعمش از حبیب را می‌رساند، ولی همچنان نقاط ضعف دیگری باقی می‌ماند.

استاد علت پذیرفتن حدیث را به خاطر نمی‌آورد، و امکان مراجعه به نوشته‌هایش هم به دلیل دوری از خانه و کتابخانه‌اش برای او میسر نبود پس از سفر ایشان گفته‌های ابن تیمیه را در این باره مطالعه نمودم، و لذا هنگامی که از آن اطلاع یافت، کپی نوشته‌های ابن تیمیه را درخواست کرد.

استاد گرانمایه در تصحیح حدیث به کتاب (المشکاة) اشاره می‌کند، لذا لازم دیدم بدان مراجعه نمایم شاید به دلیل او پی ببرم در جلد سوم کتاب (مشکاة المصابیح ص ١٧٣٥) دو روایت آمده یکی حدیث: ٦١٤٣ و دیگری حدیث: ٦١٤٤. هردو روایت را با تخریجشان بررسی کردم که ناگاه به چیز سرسام آوری برخوردم. در اینجا عین عبارات کتاب را نقل می-کنم:

أ- حدیث: ٦١٤٣: از جابر روایت شده می‌گوید: پیامبر خدا را در عرفه دیدم که سوار بر شتر گوش بریده‌اش سخنرانی می‌کرد شنیدم می‌گفت: ای مردم، من چیزی را میانتان فرو نهاده‌ام که اگر بدان تمسک ورزید گمراه نخواهید شد، کتاب خدا و اهل بیتم. ترمذی روایت کرده است.

حدیث دیگر هم (٦١٤٤) به این شرح است: از زیدبن ارقم روایت شده می‌گوید: پیامبر خدا فرمود: من چیزی را میانتان فرو می‌گذارم تا زمانی که بدان دست اندازید. پس از من به گمراهی نمی‌گرایید. یکی از آن‌ها بلند مرتبه‌تر از دیگری می‌باشد: کتاب خدا که ریسمان امتداد یافته‌ای از آسمان به زمین است و اهل بیتم، و این دو از یکدیگر فاصله نمی‌گیرند تا وارد حوض می‌گردند پس بنگرید چگونه در مورد آن‌ها مرا جانشینی می‌کنید. ترمذی روایت نموده است. این بود روایت مزبور و اما بررسی محدثان درباره‌شان بدین صورت می‌باشد: ترمذی در مورد روایت نخست می‌گوید: حدیثی است در رتبه حسن غریب.

آلبانی می‌گوید: سندش ضعیف است.

و اما درباره روایت دوم، ترمذی می‌گوید: حدیث در رتبه حسن غریب است، البانی معتقد است: سندش ضعیف می‌باشد، ولی به عنوان تائیدی برای حدیث قبلی به حساب می-آید.

این چیزی بود که مطالعه نموده و با همان عبارت ذکر کردم، ضعیفی که شاهد ضعیف دیگری باشد او را نه تنها به مرتبه صحیح ارتقاء نمی‌دهد، بلکه گاهی ضعفش را نیز می-افزاید. پس تصرف استاد از کجا نشأت گرفته است؟

بعد از ملاقات با استاد گرانمایه روایت‌های طبرانی در معجم الکبیر را پیگیری کردم ودر نهایت پانزده حدیث را یافتم: نه تا از آن‌ها از زیدبن ارقم روایت شده بود که عبارت بودند از: حدیث ٢٦٨١ در جلد سوم، هشت حدیث از جلد پنجم به این ترتیب: ٤٩٨٠، ٤٩٨١، ٤٩٨٢، ٥٠٢٥، ٥٠٢٦، ٥٠٢٧، ٥٠٢٨ و ٥٠٤٠. قبلا دانستیم که کدام روایت از زیدبن ارقم صحیح می‌باشد و دیگر نیازی به تحقیق درباره این روایات وجود ندارد.

شش حدیث دیگر هم اینگونه بودند. دو حدیث ٢٦٧٨ و ٢٦٧٩ در جلد سوم که عطیه از ابوسعید نقل می‌کند. دو حدیث: ٢٦٨٠ و ٢٦٨٣ در جلد سوم که زیدبن حسن انماطی روایت می‌کند و دو حدیث: ٤٩٢٢ و ٤٩٢٣ در جلد پنجم که قاسم بن حسان روایت می‌کند از این پیگیری می‌فهمیم که ضعف و اشکال این روایات هم همان اشکال روایت‌های سند امام احمد و سنن ترمذی است و کوفی بودن و پیدایش حدیث در دارالضرب کوفه را تقویت می‌بخشد، همچنانکه مرا به صحت روشی که تحقیقاتم را با آن آغاز نمودم، اطمینان بیشتری می‌دهد، و مراجعه به کتاب‌های هشتگانه را کافی دانستم زیرا مراجعه به دیگر کتب چیز تازه‌ای را برای ما در برندارد.

[١١٣]- منهاج الفقه النبوی ٤/١٠٥.

[١١٤]- صحیح الجامع الصغیر ٢/٢١٧ حدیث ٢٤٥٤.