پژوهشی پیرامون اصول و فروع شیعه دوازده امامی- جلد اول

فهرست کتاب

در این جا نیز نکات زیر را تحلیل می‌کنیم:

در این جا نیز نکات زیر را تحلیل می‌کنیم:

أ- آیه شریفه: ﴿إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامٗاۖ قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِيۖ قَالَ لَا يَنَالُ عَهۡدِي ٱلظَّٰلِمِينَ١٢٤را می‌توان به گونه‌های متعدد تاویل کرد[٦٥]، احتمال دارد مقصود، قرار دادن ابراهیم در کسوت و لباس پیامبری باشد که مردم به او تاسی جویند، زیرا پیروان ادیان مختلف معتقد به اویند و به پیامبریش اعتراف می‌کنند. و احتمال دارد، منظور پیشوایی باشد از پیشوایان که نیکوکاران او را سرمشق خویش قرار دهند. در تاویل عهد نیز اختلاف نظر وجود دارد: برخی گفته‌اند: رسالت و وحی است و برخی هم گفته‌اند: پیشوایی است که این تاویل دوم از تاویل پیشین بر می‌آید و روایت‌های متعددی نیز ان را تقویت می‌نمایند. از ابن عباس نقل شده که درباره: ﴿لَا يَنَالُ عَهۡدِي ٱلظَّٰلِمِينَ١٢٤گفته: یعنی: هیچ پیمانی را با ستمکاران نمی‌بندم، اگر هم بندم نقضش می‌کنم. از مجاهد، و مقاتل بن حبان نیز چنین نقل شده است. ثوری از هارون بن عنتره از پدرش گزارش می‌کند که: یعنی: هیچ ستمکاری دارای عهد و پیمان نیست. عبدالرزاق از محمد از قتاده نقل می‌کند که: یعنی ستمکاران در آخرت بدان عهد دست نمی‌یابند ولی در دنیا بدان دست یافته است چرا که به خدا ایمان آورده، می‌خورد و به زندگی خود ادامه می‌دهد. ابراهیم نخعی، عطاء، حسن و عکرمه نیز چنین گفته‌اند. ربیع‌بن انس می‌گوید: عهدی را که خداوند به بندگانش می‌سپارد. دینش است که به ستمکاران نمی‌رسد، مگر نمی‌بینی که خداوند می‌فرماید: ﴿وَبَٰرَكۡنَا عَلَيۡهِ وَعَلَىٰٓ إِسۡحَٰقَۚ وَمِن ذُرِّيَّتِهِمَا مُحۡسِنٞ وَظَالِمٞ لِّنَفۡسِهِۦ مُبِينٞ١١٣[الصافات: ١١٣] (ما به ابراهیم و اسحاق خیر و برکت دادیم از دودمان این دو نیکوکار به وجود آمدند و هم افرادی که آشکارا به خود ستم کردند.) یعنی: ای ابراهیم! همه افراد دودمان تو نیکوکار و بر حق نیستند. از ابن علیه، عطاء و مقاتل بن حیان نیز چنین روایت شده است. جوبیربن ضحاک می‌گوید: دشمنی که از امرم سرپیچی می‌کند، به فرمانبرداریم دست نمی‌یابد و جز به دوستی که اطاعتم می‌کند نمی‌بخشم. علی‌بن ابی طالب از پیامبر نقل می‌کند که درباره آیه فرمود: اطاعت و فرمانبرداری از من جز در کارهای نیک و پسندیده نیست. پس مادام در تاویل آیه اختلاف نظر وجود دارد، مسلم دانستن آنچه جعفری‌ها بدان اعتقاد ورزیده‌اند فاقد دلیل خواهد بود. سایر دلایل نیز رد می-شوند.

ب- ولی با وجود این، اختلافی در آن نیست که ستمکار سزاور پیشوایی مسلمانان نمی‌باشد. زمخشری می‌گوید: چگونه ممکن است کسی که حکم و شهادتش جایز، نیست، فرمانبرداری از او واجب نیست، اخبارش پذیرفتنی و برای امامت نماز پیش انداخته نخواهد شد، امامت و پیشوایی مسلمانان را به عهده گیرد؟ ابو حنیفه س پنهانی فتوای وجوب یاری دادن زیدبن علی س تحویل دادن اموال و دارایی به او، و همراهی او در شورش علیه راهزن و غارتگر که خود را خلیفه نامگذاری کرده بود، مانند: دوانیقی و امثال او صادر نمود[٦٦]. زنی به او گفت: پسرم را بر همراهی ابراهیم و محمدبن الحسین راهنمایی و دستور دادی تا کشته شد. گفت: ای کاش من به جای پسرت بودم. چگونه جایز است یک نفر ستمکار را به امامت منصوب کرد، در حالیکه وجود امام برای دفع و ستم است. هرگاه ستمکاری برای منصب امامت گمارده شود، ضرب‌المثل معروفی تداعی می‌شود که: کسی که چوپانی را از گرگ بخواهد ستم کرده است[٦٧].

ج- نمی‌شود پذیرفت غیر معصوم اجباراً ستمکار است، یا غیر ستمکار حتماً معصوم است. میان معصوم بودن و ستمکار نبودن فاصله‌ی زیادی وجود دارد، گناهکار پیش از تکلیف نه ستمکار است و نه مورد حساب و بازخواست قرار می‌گیرد. کسی که اندکی گناهان صغیره را مرتکب شده باشد و با توبه و استغفار اثرات آن را از بین برده باشد، ظالم به شمار نمی‌آید، و گناهانی که از روی اشتباه و فراموشی انجام شده باشند - همانگونه که پیامبر خدا می‌فرماید - مورد محاسبه قرار نمی‌گیرند: گناهی که از روی خطا، فراموشی و اجبار انجام شده باشد، از امتم برداشته شده است[٦٨]. آیه زیر هم این مسأله را تایید می‌نماید: ﴿رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذۡنَآ إِن نَّسِينَآ أَوۡ أَخۡطَأۡنَاۚ[البقرة: ٢٨٦] (پروردگارا! اگر ما فراموش کردیم یا به خطا رفتیم ما را مگیر).

د- آلوسی معتقدات اهل تشیع را اینگونه پاسخ می‌دهد: گروهی از شیعه آیه ﴿إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامٗاۖ...را بر نفی امامت ابوبکر، عمر و عثمان مستند خویش قرار داده‌اند، چرا که ایشان مدت زیادی شرک ورزیدند، شرک هم ستم بزرگی است و ظالم هم بر نص قرآن شایستگی حمل بار سنگین پیشوایی را ندارد. جواب این است: نهایت چیزی که از آیه مزبور برداشت می‌شود اینکه: ستمکار در حین ظلم نمی‌تواند به امامت دست یابد، ولی سه نفر فوق وقتی به امامت دست یافتند که در اوج ایمان و نهایت عدالت بودند. آنگاه می‌گوید: کسی که مرتکب کفر یا ظلم شده و سپس توبه کرده و کردارهای شایسته انجام داده است. از نظر لغت، عرف و شرع نیز صحیح نیست واژه کفر یا ظلم بر او اطلاق گردد. زیرا چنانچه در علم اصول مقرر شده: صیغه‌ی مشتق که به کسی نسبت داده می‌شود، در زمانی که به صورت بالفعل در او وجود داشته باشد حقیقت نامیده می‌شود و در غیر این صورت مجاز، مجاز نیز به صورت پیوسته و مداوم نیست بلکه حالت معمول و مرسوم دارد، وگرنه جایز می‌باشد واژه بچه بر کهنسالی،خوابیده بر بیداری، ثروتمند بر نیازمندی، گرسنه بر سیری، زنده بر مرده‌ی و عکس این‌ها اطلاق گردد. و نیز اگر مجاز صورت پیوسته داشته باشد لازم می‌آید: کسی که سوگند خورده باشد که به کافر سلام نکند، بلافاصله بر مومنی سلام کند که چند سال پیش کافر بوده، سوگندش شکسته شود، و کسی نیز چنین سخنی نگفته است[٦٩].

هـ- اینکه گفته می‌شود امام علی هیچ‌گاه برای بت کرنش نکرده، قطعی نیست، و دلیل صحیحی را نیز که آن را به اثبات برساند، نیافته‌ام، ولی اینکه او در سنین کودکی اسلام آورد، در خانه پیامبر بزرگوار پرورش یافت و پسر عموی خویش (پیامبر را) الگو و سرمشق قرار داد، احتمال مزبور را تقویت می‌سازد. و لذا بعد از خدیجه نخستین کسی بود که به اسلام گروید.

کسانی که هیچ گاه برای بت سجده نبرده‌اند بسیار زیادند، مانند آن دسته از صحابه که از اوان کودکی در محیطی اسلامی پرورش یافته، سپس آن‌هایی که در این نوع محیط دیده به جهان گشوده‌اند. پس این امر، به عنوان امتیازی برای امیرالمومنین به حساب نمی-آید.

و- دور بودن از گناهان بزرگ و کوچک، عمدی، اشتباهی و بر اثر فراموشی از بدو تولد تا دم مرگ، در تضاد با فطرت و طبیعت بشری می‌باشد. عقل آن را نمی‌پذیرد مگر به کمک دلیلی نقلی که قطعی و خدشه‌ناپذیر باشد. این آیه نه تنها موضوع دلالت قرآن کریم بر چنین عصمتی حتی برای برترین انسان‌ها که خداوند او را برای حمل آخرین پیام و رسالتش برگزید، منافات دارد. این بحث را در پایان‌نامه‌ای که برای کسب مدرک فوق‌ لیسانس نوشته بودم، اثبات نموده‌ام[٧٠]. در فصل پنجم این بخش نیز بدان می‌پردازم.

ز- یاران بزرگوار او اعم از مهاجرین و انصار که خدا از ایشان خشنود شده و آنان نیز از خدا راضی‌اند، و قرآن کریم بیش‌تر از یک بار به بر شماردن ویژگی‌های آنان پرداخته و می-فرماید: ﴿كُنتُمۡ خَيۡرَ أُمَّةٍ أُخۡرِجَتۡ لِلنَّاسِ [آل عمران: ١١٠](شما بهترین امتی هستید که به سود انسان‌ها پدیدار گشته‌اید.)، مسلمان چطور به خود اجازه می‌دهد که ایشان را در گروه ستمکاران بر شمارد؟! این سخن چطور بر زبان کسی جاری می‌شود که می‌گوید: ظلم برای ذم بکار می‌رود و جایز نیست جز بر کسی که سزاوار نفرین است، اطلاق گردد، چون خداوند می‌فرماید: ﴿أَلَا لَعۡنَةُ ٱللَّهِ عَلَى ٱلظَّٰلِمِينَ١٨[هود: ١٨] (هان! نفرین خدا بر ستمگران باد.)

چگونه ممکن است قرآن کریم ایشان را به عنوان بهترین امت قلمداد کند آنگاه آیتی از آیات آن مبنی بر اینکه ایشان نفرین شدگانند، تاویل گردد؟ بنابراین لازم است جعفری‌ها در تاویل و دیدگاه مبتنی بر آن تجدید نظر نمایند.

به هر حال، آیه مزبور بر این امر دلالت نمی‌کند که باید پیشوای مسلمانان بعد از پیامبر، علی ابن ابی طالب و یا هر شخص دیگری باشد.

[٦٥]- تفسیر ما تریدی: ص ٢٧٩، طبری ٣/١٨ - ٢٤، ابن کثیر ١/١٦٧، آلوسی ١/٣٠٦ـ ٣٠٨، البحر المحیط ١/٣٧٤ـ ٣٧٩ و القرطبی ٢/١٠٧ـ ١٠٩.

[٦٦]- راهزن غارتگر هشام‌بن عبدالملک، دوانیقی منصور برادر سفاح بود، البحر المحیط ١/٣٧٨.

[٦٧]- الکشاف ١/٣٠٩،

[٦٨]- ابن ماجه و ابن ابی عاصم روایت کرده‌اند، ابن حبان و حاکم و دیگران آن را صحیح دانسته‌اند، نوووی در کتاب: اربعین می‌گوید: حسن است.

[٦٩]- تفسیر آلوسی ١/٣٠٧-٣٠٨.

[٧٠]- فقه الشيعه الاماميه و مواضع الخلاف بينه و بين المذاهب الاربعه ج ١ ص ١٨ - ٣٧.