۵- مشارکت زن در کار، با مردان
این مشارکت، در کارهایی است که مخالف قاعده و قانون و منافی حال زنان نباشد، چون اسلام زن را به آن مکلف نکرده است و ضامن زندگی آبرومندانه و عادلانه اوست، زن یا پیش پدر و مادرش است یا در خانه شوهرش.
در حالت اول، پدر کفیل خرج اوست، هنگامی که به خانه شوهر رفت، نفقه و مخارجش به عهده شوهر است.
اگر ولی او فوت نمود و یا شوهرش مُرد و ثروت و مالی هم نداشت، دولت باید وظیفۀ مخارج زن را قبول کند و او را سرپرستی کند و نباید کارهایی که در شأن زن نیست به وسیلۀ او انجام دهد.
اسلام هیچگاه به انجام اعمالی که متعلق به مرد است زن را مجبور نمیکند؛ نظر اسلام با حالات و طبیعت زن موافقت دارد و علم الحدیث آن را تأیید کرده است.
استاد بزرگ، محمد فرید وجدی [۲۰۲] نظریات کافی و لازم در این رابطه بیان داشته که شایسته است در این مورد جملاتی نقل کنیم:
مشارکت زن در کارهایی که از عهده او خارج است با میزان علم جدید و سرشت اصلیاش مغایرت دارد و ایجاد خطر عظیم در جامعه مینماید. سرشت اصلی زن به غیر از کارهایی که خداوند متعال زن را به آن کار مهم که تکثیر و تربیت نوع انسان است اختصاص داده، مانع تکلیف بر انجام کاری است که دارای زحمت و مشقت فراوان باشد، پس نباید زنان را به زور و اکراه بر کارهایی که قدرت و توانایی انجام آن را ندارند وادار کرد تا جایی که مجبور به ترک منزل و به جا گذاشتن بچههایش شود.
جلوگیری از این امر به شدت نیازمند حمایت و رعایت حال زن است. و همچنانکه گفته شد: سرشت اصلی زن مخالف آن است، البته در قرون و زمانهای گذشته دریغ نداشتهاند که زنان کار و آگاهی را خارج از محدودۀ خانواده یاد گیرند و فقط او را به زندگی داخلی اختصاص ندادهاند...
این مگر بیارزشی در زندگی وحشیانه همانند بیشهنشینان آفریقا و استرالیا نیست، که مردان مینشینند و استراحت میکنند و زنان برای کارهای سخت مانند کندن ریشه، درختان و برگهای آن خارج میشوند. و بعضی از حیوانات کوچک را شکار کنند و با آن تغذیه مینمایند. و مانند وحشی درنده، آنان ارزشی در جامعه ندارند و در استدلال و منطق دارای اعتباری نیستند.
فیلسوف بزرگ «اگوست کُنت» [۲۰۳] فرانسوی که مؤسس فلسفه اثباتی یا پوزیتویسم است در کتاب «النظام السیاسی علی مقتضی الفلسفة الوضعیة» میگوید:
لازم است زن به زندگی خانوادگی خود بپردازد و او را مکلف به انجام کار مردان ننمائید، چون از وظیفه طبیعی خودش بازمیایستد و استعدادهای ظریف فطری را از دست میدهد. بر مردان لازم است نفقه مخارج زنان را تأمین کنند و هیچگونه توقعی عملی از زنان نداشته باشند، همچنانکه برای کتاب و شعر و فلسفه خرج میکنند. اگر جماعت مردان جهت ثمره و نتایج زحماتشان به ساعتها فراغت و استراحت احتیاج دارند، به همان اندازه زنان به آن استراحت و فراغت برای ادای وظیفه اجتماعی از قبیل بارداری و وضع حمل و تربیت اولاد احتیاج دارند، بلکه بیشتر.
و از جهت دیگر، به خاطر ضعف و ناتوانی زنان در کار خارج از منزل باید مسامحه و گذشت بشود و گرنه مورد طعن رقابت مردان قرار میگیرند و چیزی جز گذشت از نابکاریهایشان عاید آنان نمیشود و به گرفتاری فقر و تنگدستی و نداری دچار میشوند و چیزی از درآمد و قوت زندگی به جز ضرری واضح نصیبشان نخواهد شد و باعث بلای آشکار به اجتماعشان میشود.
این رأی ثابت و علم حق است، ولی آنچه در مورد زنان نوشته شده، ضد اینست و از سوی کسانی است که ظاهرپذیرند و رأی و دستور جمعی است که اهل قصه و داستان بیمعنی هستند، و عدهای آشوبگر که عادت و روشی حیوانی دارند و با نوشتههای مضرّانه و مخّلانه برای زنان دستور و روشی دادهاند که زن به مقتضی فطرت، حق خارجشدن از منزل را دارند و با خدعه و نیرنگ؛ روستانشینان را که آگاهی کامل ندارند منحرف ساخته و با این مطلب، قصد ترویج و ترغیب نیّت و نوشتههای شوم خودشان را دارند که در آن مدعی تجدید حیات زندگی اجتماعی زن در جامعه میباشند و اعتباری به حیات و زندگی موروثی و پیروی از آثار گذشتگان نمیدهند.
و این مطلب و نوشتهها بیشتر در اروپا و شرق که مردمشان تمایل و علاقه به خواندن کتابهای سطحی و داستان و قصههایی که موافق غرائز شهوانیتشان میباشد تأثیر گذاشته است؛ و با این نظریه موافقند و مردم در تحقیق آن دفاع جنونانه کردهاند.
پس زنان به گردش و مهاجرت و به کار خارج روی نهادند و بر اثر این درهم آمیختن و آشکارشدن عاداتی که موافق زندگی صالحانه و آبرومندانه نیست، علاقۀ خائنانه و روابط نامشروع میان دو جنس مرد و زن پیدا شد و بیزنی و بیشوهری در میان جوامع شیوع پیدا کرد.
و این شر و گرفتاری سد معبری بر ازدواجهای مشروع ساخته، و موجب آشکارکردن زیبائیهای زنان در برابر بیگانگان که مخالف ذوق صحیح و طبع سلیم است میشود و مردم را در چیزهای باطل و بیهوده قرار میدهد.
بعد میبینند که زنان به شکل لخت و بدون لباس که آن سرچشمۀ بدبختیها است، درمیآید؛ حتی همه روزه روزنامهها تصویر زنان را با شکلهای زننده و بیحجاب و بیبند و بار منتشر میکنند.
و وقت گرانبهای خود را صرف مطالعه آن مینمایند و فرزندان خود را دعوت به آن میکنند، بیخبر و ناآگاه که چه تأثیر بد و قبیحی در خانواده و در جامعه گذاشته است.
و اگر انسان به چیزی عادت کرد و به آن الفت گرفت، سعی مینماید تا تمام ابعاد و اطوار آن را تبلیغ کند و آن را به نهایت برساند، تا سرانجام به نصف عریان و لختی قناعت نمیکند و باید کاملاً عریان و برهنه و بدون لباس باشند. ابتکار و شروع به کارهایی که سابقه نداشته، آن هم نه تنها در تماشاخانههای عمومی؛ بلکه باید در تمام حالات عادی، برهنه و عریان باشند.
در مراکز شهرها مجالس و محافلی تأسیس کردهاند که مرد و زن هردو برهنه و عریان بدون لباس جمع میشوند و ساعتهای طولانی با رقص و لهو و لعب به اجرای منکرات ادامه میدهند و بعد از پایان جلسه، لباس معمولی را میپوشند و به خانههایشان برمیگردند. بله! دولت سیاست اختناق بر آن مجالس اجرا نموده؛ و افراد آن را متواری ساخته، ولی برای از بینبردن کامل آن عاجز و ناتوان است و روز به روز برنامه فساد آن بیشتر منتشر میشود.
آیا تصور میرود تغییرات انسان در این عمل نامشروع در این حد مورد توقف قرار گیرد، نخیر، چنین نیست؛ مگر وقتی چیزی به وجود آید که در فکر و ظن و گمان کسی نبوده باشد مانند این ضربه مهلک که به نام حیات زن در جامعه منتشر میشود، و این عمل سرکوبکننده که آن هم به مانند عمل حیوانی محض است و طرفداران آن نامردانه و بیشرمانه داخل آن جلسات میشوند.
﴿ظَهَرَ ٱلۡفَسَادُ فِي ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِ بِمَا كَسَبَتۡ أَيۡدِي ٱلنَّاسِ لِيُذِيقَهُم بَعۡضَ ٱلَّذِي عَمِلُواْ لَعَلَّهُمۡ يَرۡجِعُونَ ٤١﴾ [الروم: ۴۱].
«فساد به سبب آنچه دستهای مردم فراهم آورده، در خشکی و دریا نمودار شده است، تا برای بعضی از آنچه که کردهاند به آنان بچشاند، باشد که بازگردند».
اگر محققین و دانشمندان در وضعیت عالم امروز تحقیق و بررسی کنند و دلیل مجالس نامشروع این عصر و زمان را با تشخیص کامل و دقیق مطالعه نمایند، میبینند، اکثر مجالس و اجتماعاتی که انسان شاکی از آن است و علت شکست و ضعف تربیتی و آشوبهای اجتماعی و آشفتگی مالی هستند، همۀ آنها اصل و منشأش مسامحه و گذشت از برنامههای هتک و بیحرمتی زنان است که اختیار تام به آنان سپرده شده و تمام امور را به دست گرفتهاند.
بله، طبیعت و سرشت زن حفظ و نگهداری است، ولی مردان بیبندوبار با خدعه و نیرنگ آن سرشت را از بین میبرند و آنان را به میدان بیبند و باری و گمراهی میکشانند و به حد نهایت [پستی] میرسانند.
زن در این آراء گمراهکننده، زیانبار شده و به چیزی از وعدههایی که گمراهکنندگان به ایشان دادهاند نرسیده و زن از پوشش لباس عزت و افتخار ممنوع شده و آشکارا، مورد هتک و بیاحترامی و ابتذال قرار گرفته و آن هتک و رسواشدن در حقیقت، بیاحترامی در حق زن است.
اعراض و دورینمودن از همسرانی نمونه، از نمونههای آن رسوائی است، زن به واسطۀ عرضهداشتن و خودنمایی بر مردان، بهترین جایگاه ارزش و احترام خود را از دست داده است.
زن یکی از ارکان اصلی خانواده است، تا اینکه مردان پیش زنان آرام گیرند و احساس راحتی بنمایند، ولی به خاطر کثرت معاشرت و در آمیختن در محیط کاری با زنان، مردان زمانی را میطلبند که از زن دور باشند. بنابراین، از همسرداری و ازدواج نگران میشوند و خواهان خالیشدن خانههایشان از زنان میشوند، چون ادامه عیش و زندگی با زنان نه در داخل و نه در خارج برای آنان ارزشی ندارد.
شرکت زنان در رقاصخانهها و سینماها، و وظیفههای ناجور و ناشایسته به آنان نسبتدادن، حیثیت و کرامت زن را نابود کرده و به وسیله این تعالیم فاسد و تربیت باطل، زن از وظیفۀ شریف و گرانبهای خود محروم مانده است.
زن مسئول و محافظ دو امر مهم در دنیا است: یکی تربیت فرزندان، دوم یاد دادن و فهماندن آداب و اخلاق درست به آنان است. آشوبگران و بدخواهان در مقابل کلمات ادب و احترام و شرافت و کرامت زن در جامعه، کلمات دگرگونه و خطرناکی در حیات زن ارائه دادهاند که انسانیت باید از شر شان دوری جوید.
کینهجویان بر ما حمله کردند و صدایشان را تند نمودند، مغرضین گفتند: شما میخواهید زن را زندانی کنید و در ذلت و خواری نگه دارید و از او استقلال و آزادی سلب نمایید و از تمام کارهایی که زن از آن کسب آزادی مینماید محروم و مأیوس میکنید؛ و با این کلمات توخالی و بیمعنی در خدمت بیهودهگویان و کینهتوزیان که نظام طبیعت را در آن میبینند که زن در حیاتش باید در بیبند و باری زندگی کند، بر خطای واضح و آشکار خودشان پوشش گذاشتهاند. آیا سخنان بیاساس و بیمعنی بیهودهگویان برتر از قول و گفتار فیلسوفان و جامعهشناسان است و یا خواسته کسانی است که به چشم خودشان این لغزشهایی را که بر اجتماعشان وارد شده میبینند و پند و نصیحت خیرخواهان را نشنیده و نمیخواهند بشنوند. مردم امروز به راستی این پستی و بداخلاقی و انحطاط معنوی را که تا به حال تاریخ مانند آن را ندیده، پذیرفته است.
گویی حیات بشری تا داخل این رسوایی و پلیدیها نشود قابل اعتبار نیست، پس مرگ بهتر و خوبتر از آن زندگی بیآبرویی و بیبند و باری است و در چنان جامعهای که تمامی کمالات انسانی و فضایل میمیرد، غیرت و حفظ آبرو و ناموس نمیماند. ولی زندگی باید دارای عزت و شرف و شجاعت و مردانگی و پاک از نواقص باشد که اگر انسان همانند بهایم و چارپایان خلق میشد، زندگی او همانند حیوانات چهارپا بود و مرتکب این گناه زشت و فاحش نمیشد.
ولی چون به صورت انسان خلق شده است، پس همچنانکه هوای نفسانی و شهوات جسمانی دارد، درک و شعور و آگاهی به امتیازات معنوی دارد که آن درک و شعور را خداوند به چهارپایان نداده و به انسان داده، تا بر بقیه مخلوقات امتیاز و برتری داشته باشد.
انسان گاهی پستی و خواری میپذیرد و زیادهروی در او پیدا میشود، ولی هیچگاه معنویت خودش را گم نمیکند. و هنگامی که میبیند، داخل گناه و فحشا و کار زشت شده، میداند که معنویت خود را گم کرده، بلافاصله به آن رذایل حمله میبرد و از خودش دور میسازد.
دلیل و برهان ما اینست که انسان بسیاری اوقات در گرداب رذایل میافتد به طوری که رهایی از آن تصور نمیشود و تمام غرایز و کرامت انسانی از بین برده میشوند؛ بعد میداند که آن فطرت پاک هنوز در وجودش مانده، پس از آن رذایل خارج میشود و به زندگی روی میآورد که اگر کار و برنامۀ صحیح، درست پیشرفت نکند و رذایل به انتهای مراتب خود برسد در سراسر کره و زمین فضایل اخلاقی و انسانی از بین میرود و اصلاً دیده نمیشود.
کسانی که حجاب، حرمت و فضائل اخلاقی را به زشتی و ناپسندی نسبت میدهند و اظهار میدارند که زن را ذلیل و زندانی و سلب استقلال کردهاند، مقصودشان رعب و ترساندن مردم و نادیدهگرفتن اصل مطالب است و گرنه چگونه تصور میشود، زن صاحب خانۀ خودش باشد و در آن با کمال افتخار و آبرو زندگی کند، و زندانی و در ذلت قرار گرفته باشد و غیر از این منظوری ندارند. اگر انسان به کاری که برای آن خلق شده مشغول باشد، آیا زندانی است؟ اگر چنین باشد همۀ ما که هریک مشغول به کاری هستیم زندانی و در ذلت زندگی میکنیم و آیا فقط انسان ولگرد و بیبندوبار و سرباز مردم آزادند؟ نخیر، چنین نیست.
[۲۰۲] فرید بن مصطفی وجدی (۱۲۹۵ – ۱۳۷۳هـ). مؤلف دائرة المعارف، متولد اسکندریه و مؤلف کتابهای «الـمدینة والإسلام» - «دائرة الـمعارف القرآن عشر – العشرین» – «صفوۀ العرفان» - «الـمرأة الـمسلمة» در رد «الـمرأة الجدیدة از قاسم امین» - و اسلام در عصر علم. برگرفته از الأعلام، خیرالدین زرکلی، ج ۶ ص ۳۲۹. [۲۰۳] فیلسوف و ریاضیدان فرانسوی (۱۷۹۸ – ۱۸۵۷ م) وی مؤسس مکتب فلسفی اثباتی (پوزیتویسم) میباشد، در نتیجه انتشار عقاید وی فلسفه و علم از شکل تخیل به تجربه و مشاهده متمایل گردید، وی در اواخر زندگی مکتبی به نام «دیانت انسانی» ایجاد کرد که جمعی به آن گرویدند.