حق نگهداری و حمایت از ناموس و آبرو
اسلام در حمایت از ناموس و آبرو و شخصیت و کرامت انسان دستور اکید داده و این امر از وظایفی است که اسلام آن را واجب میداند، همانند نماز و روزه و ذکر و دعا که راه درست و عملی در زندگی میباشد.
و اسلام با برنامههای وسیع و دقیق برای تحقیق و اثبات این امر مهم به این دو آیه اشاره فرموده است: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا يَسۡخَرۡ قَوۡمٞ مِّن قَوۡمٍ عَسَىٰٓ أَن يَكُونُواْ خَيۡرٗا مِّنۡهُمۡ وَلَا نِسَآءٞ مِّن نِّسَآءٍ عَسَىٰٓ أَن يَكُنَّ خَيۡرٗا مِّنۡهُنَّۖ وَلَا تَلۡمِزُوٓاْ أَنفُسَكُمۡ وَلَا تَنَابَزُواْ بِٱلۡأَلۡقَٰبِۖ بِئۡسَ ٱلِٱسۡمُ ٱلۡفُسُوقُ بَعۡدَ ٱلۡإِيمَٰنِۚ وَمَن لَّمۡ يَتُبۡ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ ١١ يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱجۡتَنِبُواْ كَثِيرٗا مِّنَ ٱلظَّنِّ إِنَّ بَعۡضَ ٱلظَّنِّ إِثۡمٞۖ وَ لَا تَجَسَّسُواْ وَلَا يَغۡتَب بَّعۡضُكُم بَعۡضًاۚ أَيُحِبُّ أَحَدُكُمۡ أَن يَأۡكُلَ لَحۡمَ أَخِيهِ مَيۡتٗا فَكَرِهۡتُمُوهُۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ تَوَّابٞ رَّحِيمٞ١٢﴾ [الحجرات: ۱۱-۱۲].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید! نباید قومی، قوم دیگر را ریشخند کنند، شاید آنها از اینها بهتر باشند و نباید زنانی زنان دیگر را ریشخند کنند؛ شاید آنها از اینها بهتر باشند، و از یکدیگر عیب مگیرید و به همدیگر لقبهای زشت ندهید، چه ناپسندیده است نام زشت. ای کسانی که ایمان آوردهاید! از بسیاری گمانها بپرهیزید که پارهای از گمانها گناه است و جاسوسی مکنید و بعضی از شما غیبت بعضی را نکنید، آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مردهاش را بخورد، از آن کراهت دارید، پس از خدا بترسید که خدا توبهپذیر و مهربان است». این آیات چندین معنی در پی دارند:
۱- منع استهزا و ریشخند، هر بدگویی و عیبجویی و غیر آن هرطور که باشد حرام است. خداوند متعال استهزا و مسخره را منع کرده، چون اهانت به شخصیت و شرف و منزلت انسان است و قلب مسخرهشده را جریحهدار میکند، اگر شخص مسخرهشده ابله و سفیه باشد اهانت به او تأثیری ندارد، بلکه تحقیر است.
شوخی و مزاح حلال است نه به اندازهای که از حد شرعی تجاوز کند و به استهزا و مسخره مبّدل شود.
إذا أنت لم تعرف لنفسك حقها
هواناً بها كانت على الناس أهوناً
آنگاه که تو وظیفه و حق نفس خود را نمیشناسی؛ خودت را مسخره میکنی و در نزد مردم خوارتر میشوی.
دلیل نهی قرآنی از استهزا آن است که شاید، به راستی استهزاشدگان از حیث پاکی نفس و نیکی از شخص استهزاکننده به خدا نزدیکتر باشند.
روایت مسلم و احمد از ابوهریرهس که پیامبر ج فرمود: «چه بسا انسانی ژولیده و گردآلود که از درها رانده میشود؛ ولی اگر چیزی از خدا بخواهد، مستجاب شود».
و روایت مسلم از جندب بن عبدالله: که رسول الله فرمود: «مردی گفت: به خدا قسم، خداوند فلانی را نمیبخشد. خداوند تبارک و تعالی فرمود: چه کسی ولی من است [چه کسی به من قسم میخورد که فلانی را نبخشم] من او را عفو کردم و عمل کردم و عمل تو باطل است».
استهزاء و مسخره به مردان و زنان، از گناهان کبیره است که حضرت رسول ج میفرماید: «بس است برای شرّ و بدبختی شخص، اینکه برادر مسلمانش را تحقیر کند».
۲- دومین چیزی که خداوند آن را حرام کرده، طعنهزدن و عیبجویی از دیگران است، با این کار درون برادر مسلمان جریحهدار میشود و باعث ایجاد کینه و دلرنجی و دشمنی میگردد که در حدیث است: «خوشا به حال کسی که با پرداختن به عیب خودش، از عیب دیگران دوری میجوید».
۳- سومین چیزی که خداوند از آن نهی کرده، دادن لقب بد و ناپسند به دیگران است. باید برادر دینی خود را به لقب بد صدا نکنی، چون موجب ناراحتی و تحقیر و تمسخر او میشود، پس به راستی گفتن لفظ زشت و ناپسند به انسان مسلمان کار خوب و شایستهای نیست، و چه ناپسند است نام زشت پس از ایمان!!.
۴- مخالفت با این تعالیم و تربیت اسلامی و رعایت نکردن آن، ظلمی است که خداوند از آن ناراضی است و موجب غضب اوست و کسی که مرتکب این عمل و روش بد شود، باعث تفرقه و جدایی بین مردم و جامعه است، در حالی که خداوند میخواهد مسلمانان باهم تعاون و همکاری نمایند و به مصلحت اجتماع در سایه محبت و مودت زندگی کنند.
۵- نهی از سوء ظن؛ سوء ظن، نسبت دادن کار زشت به دیگران است، تهمت زدن و خیانت به فامیل و نزدیکان و مردم، بدون دلیل صحیح و معتبر، گناهی از گناهان و نادرستترین سخنان است.
به روایت ابوهریرهس که حضرت رسول الله ج فرمود: «از بدگمانی بپرهیزید، بدگمانی نادرستترین سخنان است» [۲۳۴].
تهمت به این خاطر نادرست است، چون هتک حرمت میباشد، اگر کسی سبب تهمت را آشکار و به آن اقرار نمود، سوء ظن در آن حالت حرام نیست، چون از دایره ظن خارج و به مرحله یقین رسیده است، و هرکس خودش را در مدخل اتهام قرار دهد نباید بدگمان را سرزنش کند و خیلی کم اتفاق میافتد که قلب از بدگمانی به دیگران خالی باشد.
رسول خدا ج فرموده است: سه چیز هست که امت من از آن محفوظ نخواهند ماند: «۱- عقیده به بد یمنی. ۲- حسادت. ۳- ظن و بدگمانی. مردی گفت: کسی که دارای این خصلتها باشد چگونه آن را برطرف سازد و علاجش چیست؟ فرمود: اگر حسادت نمودی چشمپوشی کن و استغفار کن. هرگاه بدگمان شدی جستجو مکن و اگر تصمیم گرفتی، به خاطر بد یمنی منصرف نشو».
و حضرت عمرس فرمود: «هیچگاه به سخن برادرت گمان بد مبر».
۶- نهی از جاسوسی و تفتیش عقاید و دنبال عیب مردم بودن.
جاسوسی و تفتیش عقاید و دنبال عیب مردمبودن، جزو صفات کسانی میباشد که منافق هستند، به زبان میگویند و به قلب ایمان ندارند که به جز ضایعکردن عُمْر و ایجاد کینه و غرض، مصلحتی در آن نیست.
به روایت ترمذی از ابی بزره اسلمی که حضرت رسول ج به بالای منبر رفت و با صدای بلند فرمود: «ای جماعتی که تنها به زبان ایمان دارید و ایمان به قلبتان نرسیده است؛ مسلمانان را اذیت نکنید، عیب دیگران را دنبال نکنید، به راستی کسی که به دنبال عیب برادر مسلمانش باشد خداوند به دنبال عیب او خواهد بود، مسلماً کسی که خداوند عیبش را دنبال کند، حتماً رسوا و مفتضحش خواهد کرد، هرچند خودش را در وسط منزلش پنهان کند».
عبدالله بن عمرب به سوی کعبه نگاه کرد و گفت: «چه بویی از بوی تو خوشتر است و چه پاک هستی و چه باعظمت هستی و چه احترام و حرمتی از حرمت و احترام تو برتر، اما [با این اوصاف] انسان مؤمن نزد خداوند از تو برتر و محترمتر است».
به روایت ابوداود، از معاویهس از نبی اکرم ج که فرمود: «شما اگر به دنبال کشف عیبهای مردم باشید، آنان را به فساد میکشانید و یا نزدیک است که آنان را به فساد بکشانید».
و از ابن مسعودس روایت شده: «مردی به پیش او آورده شد، به او گفته شد: این فلان است که شراب از ریشش میچکد. گفت: ما از جاسوسی نهی کردیم، ولی اگر چیزی از آن ظاهر شد به آن گرفتارش میکنیم» [۲۳۵].
۷- نهی از غیبت؛ حضرت رسول ج غیبت را به این صورت تعریف نموده و فرموده است: «آیا میدانید غیبت چیست؟ گفتند: خدا و رسول خدا عالمتر و آگاهترند. فرمود: غیبت آنست که در حق برادر دینی خودت چیزی بگویی که به آن ناراحت و نگران شود، شخصی پرسید: آیا اگر آنچه نسبت به او میگوییم، دارای آن صفت باشد باز غیبت است؟ حضرت ج فرمود: اگر آنچه در بارهاش میگویی، در او باشد، غیبت است و اگر در او نباشد بهتان است» [۲۳۶].
در این حدیث، حقیقت غیبت واضح شده و مسلماً هرچه که انسان به آن نگران باشد غیبت محسوب است؛ خواه مربوط به قیافه و یا به جسم و اخلاق و طایفه و نسب باشد، و نه تنها با زبان، بلکه هرچه موجب تحقیر شود، مانند اشاره و یا سَبُکنگری و عیبجویی، همه اینها غیبت است. خداوند تبارک و تعالی فرموده است: ﴿وَيۡلٞ لِّكُلِّ هُمَزَةٖ لُّمَزَةٍ ١﴾ [الهمزة: ۱]. «وای بر هر بدگوی و عیبجویی».
به سند صحیح به روایت ترمذی، حضرت عایشهل به حضرت رسول ج عرض کرد: «صفیه با این قیافهای که دارد برای شما خوب است؟! (در آن منظور قد کوتاهی بود) پیامبر ج فرمود: با این سخنی که گفتی، اگر آن را با آب دریا مخلوط میکردی، آن را آلوده و متغیر میساخت».
و همچنین از حضرت عایشه روایت شده که: «صفیه دختر حیّی، شترش مریض بود، و زینب هم شتری اضافه داشت. پیامبر ج به زینب فرمود: شتری را به صفیه بده، گفت: به آن یهودی بدهم؟ پیامبر ج ناراحت شد و از او در ماههای ذیحجه و محرم و قمستی از صفر دوری کرد».
پرهیز از غیبت: جریحهدار کردن و خدشهدار نمودن کرامت و شخصیت انسان از آثار غیبت است. چه بسا فتنهها ایجاد مینماید، موجب قطع روابط بین اقوام و فامیل میشود و شخص عیبهای خود را فراموش میکند. قرآن غیبت را به خوردن گوشت برادر مرده تشبیه کرده تا از آن نفرت شود. خداوند متعال میفرماید:
﴿وَلَا يَغۡتَب بَّعۡضُكُم بَعۡضًاۚ أَيُحِبُّ أَحَدُكُمۡ أَن يَأۡكُلَ لَحۡمَ أَخِيهِ مَيۡتٗا فَكَرِهۡتُمُوهُۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ﴾ [الحجرات: ۱۲].
«بعضی از شما غیبت بعضی را نکنند، آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مُردهاش را بخورد، از آن کراهت دارد، پس از خدا بترسید».
هنگامی که بر «ماعز اسلمی» حد جاری گردید، مردی از انصار به رفیقش گفت: این را ببین که نتوانسته نفس خود را از گناه نگاه دارد؛ به مانند سگ رجم شده! حضرت ج آن را شنید و سکوت کرد، یک ساعتی رفتند تا به لاشۀ الاغ مردهای رسیدند. حضرت ج فرمود: کجا هستند فلان و فلان؟ گفتند: [مرد انصاری و رفیقش]: مائیم و حاضریم یا رسول الله! حضرت ج به ایشان فرمود: دو نفری از این لاشۀ مردار بخورید، گفتند: یا رسول الله، خدا شما را بیامرزد، چه کسی از این لاشۀ مردار میخورد. فرمود: «چیزی که شما در بارۀ آن مرد گفتید از این مردار کثیفتر بود. قسم به کسی که نفس من در دست اوست، او اکنون در نهرهای بهشت است» [۲۳۷].
کسانی که از شرفِ و ناموس و عیبجویی مردم پرهیز ندارند و همیشه مشغول غیبت دیگرانند، در قیامت از رباخواران بدترند.
از حضرت عایشهل روایت شده که پیامبر بزرگوار ج به اصحابش فرمود: «آیا بدترین رباها نزد خدا را میشناسید؟ گفتند: خدا و رسول خدا آگاهترند، پیامبر ج فرمود: بدترین رباها نزد خدا حلال دانستن هتک و ناموس انسان مسلمان است، بعد این آیه قرائت فرمود:
﴿وَٱلَّذِينَ يُؤۡذُونَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ بِغَيۡرِ مَا ٱكۡتَسَبُواْ فَقَدِ ٱحۡتَمَلُواْ بُهۡتَٰنٗا وَإِثۡمٗا مُّبِينٗا٥٨﴾ [الأحزاب: ۵۸].
«کسانی که مردان و زنان مؤمن را بیآنکه مرتکب عمل زشت شده باشند، آزار میرسانند، قطعاً تهمت و گناه آشکار به گردن گرفتهاند».
به روایت ابوداود از ابوهریرهس که حضرت ج فرمود: «بزرگترین گناهان، گناهی است که به ناحق دنبال عیب و آبروریزی مرد مسلمان باشی و دو دشنام به تلافی یک دشنام از گناهان کبیره است».
عمر بن عبدالعزیر/ گفت: سَلَف صالح عبادت را تنها در نماز و روزه نمیدانستند و منظور از عبادت دوری از منکرات و زشتیها است.
شرف و شخصیت انسان محترم و مقدس است، باید از لهو و عبث که شایستۀ شأن او نیست پرهیز کند، اما به خاطر مصالح شرعی مطلبهایی را استثناء نمودهاند که غیبت در این حالتهای استثنایی رخصت دارد، ولی باید در وقت ضرورت انجام شود.
اول: یکی از حالتهای استثنایی آن است که گاهی بر انسان ظلمی واقع میشود و خود را در آن باره مظلوم میداند و مظلومیت خودش را پیش کسی که دارای انصاف باشد اظهار میدارد، تا شاید حقش را بگیرد، در این صورت غیبت ظالم رخصت دارد، همچنان که خداوند میفرماید:
﴿لَّا يُحِبُّ ٱللَّهُ ٱلۡجَهۡرَ بِٱلسُّوٓءِ مِنَ ٱلۡقَوۡلِ إِلَّا مَن ظُلِمَ﴾ [النساء: ۱۴۸].
«خداوند بانگ برداشتن به بدزبانی را دوست ندارد، مگر از کسی که بر او ستم رفته باشد».
حضرت رسول ج فرمود: «برای صاحب حق سخنگفتن است».
و بازهم فرمود: «تعلل ورزیدن کسی که قادر به پرداخت دَین خودش است، موجب ناسزاگفتن و حلالشدن مال اوست».
و بازهم فرموده است: «سهلانگاری توانگر در ادای قرض، ظلم است» [۲۳۸].
هنگامی که مظلوم از حق خودش صرفنظر نمود و ساکت شد، سکوتش گناه است و زندگی بیارزش خواهد بود.
حضرت رسول ج فرمود: «هنگامی که امتم ترسید و نتوانست به ظالمی بگوید: ای ظالم! باید از آن خداحافظی و وداع کرد». یعنی شایسته آنند که با ایشان خداحافظی شود.
دوم: مردمانی هستند که از اعلان و آشکار نمودن فسق و فجور و گناه باکی ندارند، چون دارای شرافت و حیثیت نیستند؛ بعد از اینکه پردۀ حیا و حرمتشان برداشته شد دیگر حرمتی ندارند.
مردی به حضور حضرت ج آمد و نمازش را به جماعت حضرت خواند؛ هنگامی که قصد رفتن کرد و بر شترش سوار شد، گفت: پروردگارا، به من و محمد رحم فرما، و هیچکس را در آن رحمت، شریک ما مگردان. حضرت ج فرمود: «به راستی سنگدلی خودت را آشکار کردی، بعداً فرمود: آیا شما میگوئید او خودش گمراه است یا شترش؟ مگر نشنیدید چه گفت»؟
و از حضرت عایشهل روایت شده: مردی به حضور حضرت ج آمد و اجازه ورود خواست. حضرت ج فرمود: «به او اجازه ورود بدهید، بدترین برادر طایفه است» همین که وارد شد، حضرت ج با لفظ شیرین و خوشرویی جوابش داد. حضرت عایشه گفت: آنچه که قبلاً فرمودی، حالا با نرمی و مهربانی جوابش دادی، فرمود: «ای عایشه! بدترین مردم کسی است، به خاطر دوری از شرش او را ترک کنند».
و از ابوداود روایت است که: «بدترین مردم کسانی هستند که احترامشان به خاطر حفظ انسان از شرّ زبانشان است».
و از حضرت عایشه، که گفت: رسول خدا ج فرمود: «من گمان نمیبرم که فلان و فلان از دین ما چیزی بدانند» [۲۳۹].
در این احادیث چنان معلوم است که غیبت فاسق و اهل اشرار درست است تا مردم از شرّشان در امان باشند و شاید بشنوند و از کردار زشتشان پشیمان شوند.
سوم: از غیبتهایی که درست است، کسی که در کاری مورد مشورت قرار میگیرد، حالتی را که پوشیده و پنهان است از روی نصیحت آشکار کند، تا مشورتکننده در ورطه مشکلات قرار نگیرد.
به روایت بخاری و مسلم از فاطمه بنت قیس که گفت: به حضور پیامبر بزرگوار ج رفتم و گفتم که: ابا جَهم و معاویه به خواستگاری من آمده اند! حضرت ج فرمود:
«اما معاویه گدا و مال و ثروت ندارد و اما اباجهم هیچگاه عصایش را از روی دوشش برنمیدارد» [۲۴۰].
چهارم: مثلاً کسی میخواهد فتوایی را در مورد کاری طلب کند، مفتی بعضی از عیبهای آن کار را بیان میدارد و غیر از این راهی ندارد تا طرف بر آن شناخت پیدا کند و نجات یابد.
از حضرت عایشهل روایت است که گفت: هند زن ابوسفیان به پیامبر بزرگوار اسلام ج گفت: ابوسفیان مردی بخیل است، به مقدار کافی خرج به من و فرزندم نمیدهد، مگر چیزی از مال او ببرم و او نداند. حضرت ج فرمود: «با انصاف خرج خودت و فرزندت را ببر».
پنجم: آگاهی و اخطار و دوری از شر و باطلکردن راویان دروغ و هشدار از بدعتهای بدعتکنندگان و بدعتگزاران.
ششم: این است کسی که معروف و مشهور به لقبی از القاب مانند کچل و کور و کرّ و شَل باشد و برای شناخت او گفته شود، نه برای تحقیر و نقص و عیب و غیبت که در این موارد جایز است.
توبه از غیبت: از نبی اکرم ج روایت است که فرمود: «کفاره غیبت طلب بخشش از گناه برای غیبت شده میباشد، با این کلمات که پروردگارا، ما را و او را بیامرز و مشمول رحمت خود بگردان».
[۲۳۴] روایت بخاری و دیگران. [۲۳۵] روایت ابوداود به اسناد صحیح. [۲۳۶] به روایت مسلم، ابوداود و ترمذی از ابوهریره. [۲۳۷] روایت ابن حبان. [۲۳۸] روایت بخاری و مسلم از ابوهریره. [۲۳۹] لیث گفت: این دو (فلان و فلان) منافق بودند. [۲۴۰] یا بسیار زن خود را میزند یا بسیار سفر میکند.