غرض بازنویسی تاریخ نیست، بررسی تاریخ است
الحمد لله رب العالمين والصلاة والسلام على سيد المرسلين وآله الطاهرين وأصحابه المجاهدين.
چه عظمتی، چه مقامی، چه سری، او [پیامبر] چه دعایی را ورد کرده بود که طلسم مادی دنیا را شکست. او با چه زبانی از خدا خواسته بود که درهای آسمان به فراخی بر او گشوده شدند، چگونه ایستاده بود که همۀ خفتگان بیدار شدند، راه را چگونه قدم برداشته بود که همۀ خارهایش گل شدند و راستی این نسیم عنبرین از کجا وزید که بوی جانپرور آن مشام انسانها را مست و عاشق خود کرد.
چه عاملی باعث شد که به سرعت دین او جهانگیر شود و نام مقدسش بر سر زبانها چون عسل شیرین و خاک پای او توتیای چشم انسانها گردد.
چه انگیزهای باعث شد که آنانی که تشنۀ خون او بودند به سرعت به دین او روی آورند، و چون پروانههای عاشق و مرغان بیجان، کلام او را آویزه گوش، و جان فدایش کنند و شمشیرهایی که قصد جان او را کرده بودند در نیام شده و گردن دشمنانش را قلم کنند، پاسخ و رمز این چراها در دو کلمه است، گذشت و یکرنگی.
سخنگفتن در بارۀ سیره و سنت پیامبر گرامی اسلام حضرت ختمی مرتبت ص کار بسیار دشوار و مشکلی است، علاوه بر این سخن از حوادث و اتفاقاتی که برای این بزرگوار از ابتدای تولد تا هنگام رحلت نیز به وقوع پیوست، خود احتیاج به دقت فراوان و کافی را میطلبد، خصوصاً در این ارتباط که مؤرخان در مورد یک حادثه و رویداد دیدگاههای متفاوت و گوناگون دارند و در ارتباط با یک حادثه نظر واحدی را شاهد نیستیم، لذا برآن شدم تا چنین حوادثی که مؤرخان دیدگاههای متفاوتی دارند را مورد بررسی قرار دهم.
حوادث دوران پیامبر ص را میتوان به سه دسته تقسیم نمود:
١- حوادث دوران کودکی. ٢- حوادث دوران جوانی. ٣- حوادث دوران بعثت.
با این وجود شاید مبهمترین حوادث برای مسلمانان امروزی حوادثی باشد که در دوران بعثت برای پیامبر اتفاق افتاده است، چرا که هریک از دو فرقه اسلامی در این مورد نظریاتی را ارائه میدهند که باهم سازگاری و سنخیت ندارد.
وضعیت نابهنجار و جهان پر از ظلم و بیعدالتی و تجاوز و خصومت و بیمهری باعث ظهور و بعثت پیامبر گرامی اسلام ص گردید.
تا قبل از بعثت پیامبر ص اگرچه علوم مختلف رشد کرده بود و تجربههای بسیار بااهمیتی کسب و آداب و هنر رشد کرده بود و فلسفهها و افکار گوناگون رواج یافته بود، اما با این همه سبکمغزی و بیفکری بر انسانها غلبه داشت و ملتهای بسیاری به جایگاهی فروتر از منزلتی پرآوازه که شایسته آنها بود سقوط کردند، بتپرستی و موهومپرستی تمدنهای مصر و یونان و هند و چین و امپراطور روم و ایران را نابود ساخته بود و سقوط در دره نیستی را بر آنها تحمیل کرد. انسانی که خداوند او را خلیفه خود در زمین قرار داده بود، بندهای شد که مقهور بیارزشترین چیزها در آسمانها و زمین گردید.
بتپرستی بر دین ابراهیمی حمله برد، نه آنگونه که زنبورها به برگهای بهاری هجوم میبرند، بلکه به مانند ملخهائی که به باغهای پرمحصول حمله میکنند و آن را به بیابانی خشک و لم یزرع مبدل میسازند.
عظیمترین مصیبتی که در اثر تجاوز بتپرستیها به ادیان وارد آمد، آن چیزی بود که بر شریعت حضرت عیسی بن مریم وارد شد و آن را به نحو دردآوری دگرگون ساخت، روشنائیش را به تاریکی گرداند و اندیشهاش را یک معمای پیچیده کرد.
وقتی قرن ششم میلادی فرا رسید منارههای هدایت در شرق و غرب زمین خاموش شده بود و شیطان حضور خود را در مناطق بسیار وسیع و گسترده رو به فزونی نهاد و خارهای کِشته خود را امتدادیافته میدید.
بالآخره زمین جنگلی هراسناک بود که بیرحمی، جسارت، تجاوز و کشتار آن را فرا گرفته بود و انسانهای ضعیف از نصرت امنیت و آرامش محروم بودند، هرگونه نیکی و خیر که در آغوش بتپرستی قرار میگرفت به عقل کفر میورزید، خدا را فراموش میکرد و در برابر دروغگویان دجال تسلیم میشد.
پیامبر ص با بعثت خویش دنیایی را دگرگون ساخت و دنیایی تازه آفرید که در آن به انسانها عدل و عدالت و برقراری دوستی و مودت و آزادی و برابری را آموخت، دنیایی را آفرید که تماشاگران را مات و مبهوت خویش نمود و باعث گردید تا پایههای ظلم و بیعدالتی و اخلاق زشت و نکوهیده این جهان محو شد، او به انسانها کرامت و عزت آنها را یادآوری نمود، و هنگامی که به حقیقت وجود ارزش خودشان پی بردند بر آن شدند تا جهانی را از ظلم و ستم برهانند و موفق به این کار نیز شدند.
در شرح حال نبی اکرم ص با آن که ما او را مبعوث از جانب خداوند و راهنمای بشریت میدانیم و دین او را کاملترین ادیان و خود او را خاتم انبیاء میشناسیم، و بدین جهت دین او را برتر از زمان و مکان و مصون از تغییر میدانیم، ناچاریم سیر حوادث تاریخی را بدانگونه که در طبیعت و در عالم ماده اتفاق افتاده است، دنبال کنیم. پیامبر اکرم ص مانند هر بشری از پدر و مادری به دنیا آمده و بزرگ شده و ازدواج کرده و سرانجام از دنیا رفته است. زاد و مرگ، رشد و بلوغ و جوانی و پیری، سرنوشت محتوم هر موجود زندهای است. در زندگانی او از این جهت امر خارق العاده وجود ندارد. اگر در بارۀ او از روی تاریخ داوری میکنیم باید امور خارق العاده و معجزات را به جنبه الهی او منسوب سازیم، و در آن از روی اعتقادمان سخن بگوییم و اگر تاریخ در این باره ساکت باشد ما این سکوت را به نفی و انکار بدل نکنیم و فقط در باب معجزهای که تاریخی است تأکید کنیم، و آن قرآن است که ثابت شده است ابدی است و کسی را یا رأی آن نبوده است که نظیر و مانندی برای آن بیاورد، و قول خداوند و وعده او که آن را حفظ خواهد کرد و از هر تغییر و تبدیل مصون خواهد داشت، در طی چهارده قرن به حصول و انجاز پیوسته است و تا آخر نیز چنین خواهد بود. و از اینجاست که بنابر بشر بودن پیامبر تنها در مورد اتفاقات و حوادثی نمیتوان اظهار نظر و عقیده کرد که حکم آن در قرآن اثبات شده است، اما در مورد اتفاقات و حوادثی که حکمی در این باره در قرآن نیامده است روایتهای متعدد و متفاوت و گاهی مغایر باهم وجود دارد که انسان برای درک و فهم و تشخیص روایت درست از نادرست باید حس کنجکاو و تیزبینی خویش را به کار بندد و تحت تأثیر هرگونه روایت و نقل قولی قرار نگیرد. هرچند مباحث ذکر شده جای تحقیق و بررسی زیادی را میطلبد، از مجموعه مباحث ذکر شده در این کتاب هم میتوان به موارد مشابه و مغایر و متضاد پی برد، و هم میتوان خود در اینگونه مباحث نتیجه کلی و اصلی را گرفت.
امیدوارم که مباحث ذکر شده راهی باشد برای شناختن بهتر حوادث دوران پیامبر و آشنایی کامل با سیره و سنت پیامبر اکرم ص.
در پایان از زحمات اساتید بزرگوار جناب آقای دکتر الویری، دکتر قائدان، دکتر حاجی بابایی و استاد عبدالرحمان سربازی و مسئولین محترم دارالإفتاء و التحقیق چابهار که در تهیه و تنظیم این اثر مرا راهنمایی و کمک نمودهاند تشکر و قدردانی مینمایم.
همچنین از کلیه دوستان که با اینجانب همکاری نمودند، خصوصاً آقایان حفیدی، رحمانی، شافعی و مبارکی کمال تشکر و قدردانی را دارم.
موسی عزیزی- ٢٠ / ٣ / ٨٠