مفاد بیعت عقبه دوم:
١- پرستش خدای یکتا و روی بر تافتن از شرک به خدا؛
٢- شنوایی و اطاعت از پیامبر ص به هنگام کثرت مشغله و یا بیکاری؛
٣- انفاق مال در هنگام برخورداری از ثروت و تنگدستی؛
٤- استواری در امر به معروف و نهی از منکر؛
٥- دعوت به خداوند و نهراسیدن از سرزنش هیچ سرزنش کنندهای؛
٦- یاری پیامبر ص و بازداشتن دشمن و دفاع از وی، همانند دفاع از خویشتن و همسر و فرزندان؛
٧- جنگ به همراه رسول خدا ص با هر دشمن سرخ و سیاه و به هنگام ضرورت قتل اشراف و بزرگان کافر قوم؛
٨- تحمل و مقاومت در برابر مصائب مالی و جانی؛
اما این بیعت با بیعت عقبه اول تفاوتهایی داشت:
١- اول این که شماره بیعتکنندگان در بیعت اول دوازده نفر بود، اما در این بیعت هفتاد و پنج نفر بود، و مفاد عهدنامه اول فرهنگی بود، ولی مفاد عهدنامه دوم بیشتر سیاسی بود.
٢- تفاوت روش برخورد پیامبر ص با مخاطبان در کارهای فرهنگی و سیاسی.
به این ترتیب که پیامبر ص در بیعت عقبه اول بدون هیچ مقدمهای شروع به سخنگفتن نمود، اما در بیعت عقبه دوم قبل از این که پیامبر ص شروع به سخنگفتن نماید، اولاً بیعتکنندگان چه در مکه و چه در یثرب میدانستند که اصول و مبانی بیعت چیست و برای چه مسائلی با پیامبر ص بیعت میکنند. ثانیاً عباس عموی پیامبر ص قبل از این که پیامبر ص شروع به سخنگفتن نماید به ایراد سخن پرداخت و گفت: «ای قوم انصار، میدانید که محمد ص به نزد ما چه عزیز و مکرم و محترم است و نمیخواهیم که یک لحظه از پیش وی دور شویم و یا این که او از ما دور شود و جانب وی از مکاید اعداء مصون و محروس میداریم و مراقب احوال وی میباشیم، لیکن چون میل چنان است که به جانب مدینه هجرت نماید و پیش شما مقام سازد، ما نیز رضای وی میخواهیم، پس اگر شما خواهید که وی را به مدینه برید و او را مقیم و ساکن آنجا گردانید، شما را با وی بیعت چنان باید کرد، همچنان که زن و فرزند خود از دشمنان نگاهدارید، او را نیز نگاه دارید، همچنان که دفاع از حریم کنید، از آن وی کنید و به جان و مال از وی نگردید و با دوست وی، دوست باشید و با دشمن وی، دشمن باشید. پس اگر سر این دارید بیایید و بیعت کنید و اگر نه هم اکنون اولیتر که او را مشغول ندارید»[٤٨].
بدین ترتیب قریش وقتی از چنین وضعی آگاه گردیدند در صدد قتل پیامبر ص برآمدند، اما خداوند پیامبر را از این قصد کفار آگاه نمود و پیامبر ص با ابوبکر س به غار ثور رفت، و علی س نیز در بستر پیامبر خوابید، و چون قریش برای کشتن پیامبر ص آمدند، چون علی س را در بستر پیامبر دیدند مأیوس و ناامید برگشتند.
٣- بن بست دعوت در مکه و اطرف آن در سالهای یازدهم و دوازدهم بعثت به کاملترین شکل خود رسیده بود. طی این سالها تمام تلاش پیامبر ص در مکه، نه تنها ثمری به بار نمیآورد و به مسلمانشدن کسی منجر نمیشد، بلکه سفرهای تبلیغی وی حتی تاکنده نیز حاصلی نداشت.
٤- پیروان پیامبر ص در معرض انواع تحقیرها، دشنامها، سرزنشها و آزار و شکنجه قرار داشتند، و گاه چنان عرصه بر آنان تنگ میشد که خداوند رحمان با نازلکردن آیاتی در قصص انبیاء دلهای شکسته و روحیۀ افسرده آنان را شفا و جلا میبخشید. فشارها و آزارها و تحقیرهای بسیار گسترده در سالهای آخر بعثت از سوی سران شرک اعمال نمیشد، بلکه خویشاوندان مسلمین نیز چه در مقام نصیحت و دلسوزی و چه از موضع سرزنش و حتی آزار، بر درهای آنان میافزودند[٤٩].
از آنجایی که لازمۀ اجرای دعوت و تبلیغ همۀ احکام الهی داشتن حکومت است، چون این ظرفیت در مکه وجود نداشت، لذا پیامبر ص دستور مهاجرت را صادر فرمود.
[٤٨]- تاریخ صدر اسلام (عنصر نبوت)، دکتر زرگری نژاد، (تهران، سمت، ١٣٧٨، ص ٣٠٤- ٣٠٦)، به نقل از طبقات کبری، ج ١، ص ٢٢٢. - سیرت رسول الله، ج ١، ص ٤٣٨- ٤٣٩. - سیرۀ ابن هشام، ج ٢، ص ٤٤٦، الروض الانف، ج ١٤ ص ٨٢. - السیرۀ الحلبیه، ج ٢، ص ١٧، و خورشید حقیقت، رمضان بوطی، ص ٢٢٠.
[٤٩]- تاریخ صدر اسلام، ص ٣٠١- ٣٠٢.