جواب اعتراض چهارم:
اگر امتناع صحابه از آوردن لوح و دوات معصیت بود، تنها عمر س (العیاذ بالله) مرتکب آن نگردید، بلکه تمام اهل خانه شریک معصیت شدند، خصوصاً علی رضی الله عنه چرا که ایشان عین آن چیزی را انجام داد که عمر س آن را انجام داد. امام احمد حنبل در مسند خویش حدیثی را از علی س تخریج کرده که چنین میفرماید: «أَمَرَنِي النَّبِيُّ ج أَنْ آتِيَهُ بِطَبَقٍ يَكْتُبُ فِيهِ مَا لاَ تَضِلُّ أُمَّتُهُ مِنْ بَعْدِهِ - قَالَ - فَخَشِيتُ أَنْ تَفُوتَنِي نَفْسُهُ. قَالَ: قُلْتُ: إِنِّي أَحْفَظُ وَأَعِى. قَالَ: أُوصِى بِالصَّلاَةِ وَالزَّكَاةِ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ»[٧١].
«پیامبر ج به من دستور داد تا برایش صفحه بیاورم تا بر روی آن چیزی بنویسد که امت او بعد از وفاتش گمراه نوشد، من ترسیدم که خود پیامبر از من فوت نشود (یعنی ترسیدم که او وفات کند و من حضور نداشته باشم) من گفتم: (من آنچه را شما بگویید) حفظ میکنم و نگه میدارم، آنگاه فرمود: من شما را به (ادای) نماز و (پرداخت) زکات و (در حق) بردگان وصیت میکنم.
از این حدیث دو چیز صراحتاً و دلالتاً ثابت میشود:
١- علی و عمر ب رأیشان این بود که این وقت چیزی نوشته نشود، عمر س گفت: «قد غلبت عليه الوجع» (درد پیامبر ج شدت گرفته است). و علی س گفت: «فخشيت أن تفوتني نفسه» (من ترسیدم که پیامبر در غیاب من وفات نماید).
اگر این دستور پیامبر حتماً باید اجرا میشد چرا علی س اقدام نکرد و گفت: «إني أحفظ وأعی».
٢- این که آنچه پیامبر ج میخواست بنویسد در بارۀ خلافت نبود، بلکه در بارۀ تأکید به نماز و زکات و بردهها بود. آری، عمر س اعتقاد داشت که پیامبر ج تا زمانی که منافقین را نابود نکند و فارس و روم را فتح نکند از دنیا نمیرود، به همین خاطر گفت: فعلاً پیامبر را اذیت نکنید، چرا که هرگاه صحت یابد خودش در این باره مینویسد، اینها هم بیانگر این مطلب است که عمر س بنابر اعتقادی که داشت انتظار نداشت، پیامبر ج در این وقت وفات میکند چنانچه در صحیح بخاری تصریح شده است. «من كُنْتُ أَرْجُو أَنْ يَعِيشَ رَسُولُ اللَّهِ ج حَتَّى يَدْبُرَنَا يُرِيدُ بِذَلِكَ أَنْ يَكُونَ آخِرَهُمْ»[٧٢].
«من امیدوار بودم که پیامبر ج زنده میمانند و بعد از مرگ ما وفات میکند».
از طرفی دیگر، عمر س اعتقاد داشت که پیامبر ج چیزی را برای بیان نگذاشته است. علاوه بر این، در بسیاری از موارد اتفاق افتاده است که عمر س نزد پیامبر اکرم ج اظهار نظر کرده است و پیامبر ج رای او را تصویب کرده است، اینجا هم چنین شد، چون پیامبر ج چیزی نگفت و نظر عمر س را تصویب نمود. اگر چنانچه نظر عمر س اشتباه میبود، پیامبر ج حتماً تذکر میداد، پس معلوم شد که قول عمر س العیاذ بالله نه از روی عناد بوده و نه گناه و معصیت و این تنها عمر س نبود که قلم و قرطاس نیاورد، بلکه تمام اهل خانه با او در این امر شریک بودند، چون هیچیکی برای این کار اقدام نکرد و اینطور هم نشده که یکی برای قلم و کاغذ بلند شود و عمر س دست او را بگیرد و مانع رفتن او نشود و قول عمر س اظهار نظری بود که آن را بیان کرد و چون هیچکس برای این کار اقدام نکرد، معلوم شد که این امر برای وجوب نبود و عدم وجوب قول پیامبر برای همه اهل خانه اتفاقی بود، چون اگر گروه و یا شخصی امر پیامبر را وجوبی میدانستند، حتماً اقدام میکردند.
[٧١]- مسند امام احمد حنبل، ج ١، ص ٩٠.
[٧٢]- صحیح بخاری، حدیث ٧٢١٩.