جواب اعتراض پنجم:
اگر واقعاً مقصود از این تحریر استخلاف و جانشینی میبود، پس مقصود از نوشتن خلافت، خلافت برای ابوبکر س بود، چون او شخصی بود که قبلاً او را در حج خلیفه خود تعیین کرده بود، و در طول مرض خویش او را خلیفه تعیین کرده بود و شخص پیامبر ج دوست داشت که ابوبکر خلیفه شود و خواست خلافت او را بنویسد، اما بعداً منصرف شد تا سنت شوری زنده بماند چون میدانست که صحابه غیر از ابوبکر س کسی دیگر را خلیفه نمیکند، چنانچه در حدیث صحیح مسلم آمده است که پیامبر ج به عایشه ل خطاب کرده فرمود:
«ادْعِى لِي أَبَا بَكْرٍ وَأَخَاكِ حَتَّى أَكْتُبَ كِتَابًا فَإِنِّى أَخَافُ أَنْ يَتَمَنَّى مُتَمَنٍّ وَيَقُولَ قَائِلٌ أَنَا أَوْلَى. وَيَأْبَي اللَّهُ وَالْمُؤْمِنُونَ إِلاَّ أَبَا بَكْرٍ»[٧٣].
«صدا کن ابوبکر را و برادرت را تا من کتابی (نوشتهای در امر خلافت) بنویسم، چون میترسم شخصی (در امر خلافت) تمنا و آرزو بکند و بگوید: من شایستهتر هستم، اما خدا و مؤمنان غیر از ابوبکر کسی دیگر را قبول نمیکنند».
در حدیثی که امام بخاری آن را تخریج کرده چنین میآید:
«لَقَدْ هَمَمْتُ أَوْ أَرَدْتُ أَنْ أُرْسِلَ إِلَى أَبِي بَكْرٍ وَابْنِهِ فَأَعْهَدَ أَنْ يَقُولَ الْقَائِلُونَ أَوْ يَتَمَنَّي الْمُتَمَنُّونَ. ثُمَّ قُلْتُ: يَأْبَي اللَّهُ وَيَدْفَعُ الْمُؤْمِنُونَ، أَوْ يَدْفَعُ اللَّهُ وَيَأْبَي الْمُؤْمِنُونَ»[٧٤].
«خواستم تا بفرستم (شخصی را) به سوی ابوبکر و پسرش و او را زمامدار امور قرار دهم تا اشخاص و افرادی که آرزو (خلافت را) دارند چیزی (به نفع خود) نگویند، پس گفتم: خدا و مؤمنین غیر از ابوبکر کسی دیگر را نمیخواهند».
والسلام
***
در پایان از انتقادات و پیشنهادات خوانندگان محترم با کمال میل و رغبت استقبال مینمایم.
[٧٣]- صحیح مسلم، شماره حدیث ٦١٣٧.
[٧٤]- صحیح بخاری، شماره حدیث ٧٢١٧.