جواب اعتراض اول و دوم در روایات مربوط به عایشه رضی الله عنها
عایشه به برائت و پاکی خود ایمان داشت این است که در بحرانیترین موقع و حساسترین زمان و در لابلای ابرهای سوء تفاهم که رسول خدا ص از وی طلب استغفار کرد، بدون این که کوچکترین خللی در اراده پاک او وارد شود، داستان غمانگیز یعقوب ÷ را جلوهگر ساخت و کار خود را به خدا واگذار نمود.
رسول الله ص با وجودی که عایشه ل را خوب میشناخت و به برائت و پاکی او اطمینان کامل داشت، اما مطرحشدن این سوال که چرا رسول ص هم در کار عایشه ل توقف کرد و برائت او را صادر ننمود، و چرا در باره او به تحقیقات پرداخت و با اصحابش مشاوره کرد، و چرا نفرمود «سُبْحَانَكَ هَذا بُهْتَانٌ عَظِيمٌ» همچنان که اصحاب او قبل از نزول وحی برائت ام المؤمنین را تصدیق میکردند منطقی به نظر میرسد؟ با وجود منطقی بودن چنین سوالاتی میتوان گفت: این پرسش و رایزنی جهت اتمام حکمتهای روشن خداوند بود که این داستان سبب پیداشدن آن حکمتها گردید، و این عمل برای رسول خدا ص و تمام امت اسلام تا روز قیامت امتحان و آزمایش بود که در رابطه داستان افک جماعتی را بلند و گروهی را پست و خوار نماید.
آزمایش و امتحان چنان اقتضاء میکرد که وحی به مدت یک ماه از پیامبر ص تاخیر نماید و در نزول وحی فترت حاصل شود تا حکمتی را که خدای تعالی میخواست و مقدر کرده بود به اتمام برسد، و بر وجه تکمیل شده ظاهر شود و مسلمانان راستگو و صدیق و باایمان و باثبات و خوشگمان به خدا و رسول او و اهل بیت پیامبر ص شناخته شده و منافقان رسوا گردند و بهتان بستن و نفاق انگیزی ایشان برای رسول خدا ص و ایمان داران ظاهر گردد، میزان خطر و اسرار باطن منافقین و عبودیت و بندگی عایشه صدیقه و پدرش ظاهر و نعمت خدا بر ایشان تمام و نیازمندی و فروتنی و امیدواریشان به خدا بیشتر شدت یابد.
دلیل دیگر در مورد تاخیر وحی این است که قضیه به جای باریک رسیده بود و دل مؤمنان شدیداً مشتاق و آرزومند کسب آگاهی در این موضوع بود تا وحی بر پیامبر نازل شد، در حالی که پیامبر و اهل بیت او و ابوبکر و اهل خانهاش و اصحاب و باقی مسلمانان به شدت نیازمند آن بودند، همانند بارانی بود که به زمین خشک و بیآب بارید، و اگر خداوند در آغاز کار و ابتدای فتنهگری منافقان وحی را نازل میفرمود بسیاری از این حکمتها و الطافی که ما از آنها خبر نداریم از دست میرفت.
دلیل دیگر این است که خداوند با فرستادن آیات برائت قدر و منزلت پیامبر ص و اهل بیت او را گرامی داشت، و خداوند خود دفاع از عایشه ل را انجام داد و یاوهسرایی و شایعه پراکنی دشمنان خدا را که در حق پیامبر ص و اهل بیتش روا میداشتند تکذیب نمود و آنها را سرزنش کرد که نباید هرگز لب به چنین سخنی بگشایند و انتقام رسول خدا ص و خانوادهاش را از اهل افک گرفت.
دلیل دیگر این است که هدف منافقان و اهل افک بدنامکردن و اذیت و آزار رسول الله ص بود، و زمانی که همسرش را متهم کند مشکل است که خودش شخصاً از او دفاع کند، با وجودی که به پاکدامنی همسرش یقین داشته باشد.
رسول خدا ص هرگز گمان بد به همسرش نبرده بود، و برای همین بود که در موقع اشاعه این خبر فرمود: «چرا در مورد خاندان من حرفهایی میگویند در حالی که سوگند به خدا من از همسر خود جز نیکی ندیدهام، و هم مردی را متهم کردهاند که از او نیز جز خوبی ندیدهام و به خانه من نیامده مگر به همراه خودم» و بدین ترتیب قرائن و شواهدی پیش پیامبر ص در دست بود که برائت ساحت مقدس عایشه ل را گواهی میداد، ولی برای حصول یقین و احساس ثبات و دستیابی به حسن ظن صبر و استقامت نموده و مدت یک ماه ثابتقدم ماند؛ و با نزول وحی مسرور گردید و عزت و احترام وی در نزد امت افزایش یافت[٥٧].
دلیل دیگری که در مورد تاخیر وحی و اعلان نکردن بلافاصله برائت عایشه ل از جانب پیامبر میتوان ذکر کرد، این است که از آن جائی که پیامبر ص به پاکی همسرش یقین و اعتقاد داشت هدف بسیار والایی را دنبال مینمود، و آنهم نزول آیاتی در باره برائت عایشه ل است، و گویا پیامبر قصد داشت تا پاکدامنی زنان و به خصوص پاکدامنی عایشه یکی از اعتقادات دینی مسلمان گردد و وسیلهای باشد برای تمییز و تشخیص حق از باطل و محکومنمودن تفکر بداندیشان و سیهدلان.
علاوه بر مواردی که ذکر گردید علت دیگری را نیز میتوان به این ترتیب بیان کرد: این شایعه به گوش پیامبر ص رسید در حالی که او در حد انسانیت عادیاش بود، مانند یکی از مردم تصرف و تأمل و اندیشه میکرد، ضمن حدود عصمتی که برای انبیاء و مرسلین شناخته شده است، پس با آن رو به رو شد چنانچه هر بشری از مردم به مانند آن رو به رو میشود اطلاعی بر غیبی پوشیده و ضمیری مجهول و قصد پیچیدۀ کاذب ندارد، پس مضطرب میشود چنانکه دیگران مضطرب میشوند و شک میکنند چنانکه دیگران مضطرب میشود و شک میکنند، چنانکه دیگران شک میکند رایها را زیر و رو میکند و در آن به مشورت صاحبان رای از اصحابش یاری میطلبد.
و از مقتضای حکمت الهی در ابراز این جنبه انسانی خالصش آن بود که در تمام این فاصله زمانی، وحی به تاخیر افتاد تا دو حقیقت تجلی کنند.
حقیقت اول: این که به خاطر نبوت و رسالتش از بشر بودنش خارج نشده است، پس شایسته نیست برای کسی که به او ایمان دارد، این که تصور کند که نبوت او را از حدود بشریت کنار زده است، پس امور یا تأثیراتی در اشیاء به او نسبت دهد که جز به خدای واحد نسبتدادنش درست نیست.
حقیقت دوم: آن است که وحی الهی شعوری نفسانی نیست که از وجود هستی پیامبر ص برآید، چنانچه چیزی نیست که تسلیم اراده و انتظار و آرزوهایش شود، زیرا اگر چنین بود قطعاً بر او آسان بود که این مشکل را از روز میلادش پایان دهد و نفس خود را دامن و نتایج آن راحت سازد[٥٨].
[٥٧]- عایشه در حیات محمد، ص ١٣٥- ١٣٦ به نقل از محاسن التاویل.
[٥٨]- خورشید حقیقت، ص ٣٦٩- ٣٧٠.