۲- نعمت الله جزایری و اعترافش به تحریف قرآن
جزایری در کتابش «الانوار النعمانیه» (۲/۳۵۷-۳۵۸) مینویسد:
همانا تسلیم نمودن اینکه قرائتهای هفتگانه، متواتر و از وحی الهی و همه اینها را روح الامین (جبرئیل) فرود آورده است، منجر به کنار گذاشتن آن روایت مستفیض بلکه روایت متواتر، میشود که همۀ آنها دلالت بر واقع شدن تحریف در کلمات و مواد و اعراب قرآن دارند، و همچنین اصحاب و یاران ما رضوان الله علیهم همگی بر درست بودن و تصدیق نمودن آنها اتفاق نظر دارند [۲۶]. بله، در این مسئله مرتضی و صدوق و شیخ طبری مخالفت کردهاند و گفتهاند که آنچه که بین دو جلد این کتاب است همان قرآنی است که نازل شده است، و در آن تحریف و تبدیل واقع نگردیده است. ولی ظاهراً این قول [۲۷]بخاطر مصلحتهای بسیار از آنان بروز کرده است، از جمله بستن درِ طعنه بر آن است، که اگر در قرآن تحریف و تبدیل شده پس چگونه جایز است به قواعد و احکامش عمل نمود. با وجود ممکن بودن تحریف و تبدیل در آن [۲۸].
و نعمت الله جزایری همچنین ادامه میدهد و آنگاه میگوید که دستان اصحاب بسوی قرآن دراز شد و آن را تحریف نمودند، و آیاتی که بر فضیلت ائمه دلالت داشت آن را حذف نمودند سپس در (ج ۱/۹۷) میگوید:
از وجود روایات ساختگی تعجب نکن [۲۹]همانا که آنها بعد از وفات پیامبر اکرمصدر دین تغییر و تبدیل بزرگتر از این انجام دادند، مانند تغییر دادن قرآن و تحریف کلماتش و حذف نمودن آنچه دربارۀ ستایش آل رسول و ائمه طاهرین و رسوائیها منافقین و اظهار بدیهای آنها میباشد، همچنانکه بیان و توضیح آن در نور القرآن خواهد آمد [۳۰].
و آقای جزایری بر همان نوای مشهور نزد شیعه دف میزند، و آن اینکه قران همانطوریکه نازل شد هیچ کس بجز علیسجمعآوری نکرده است. و همانا قرآن صحیح نزد مهدی میباشد، و همانا صحابه با پیامبر همنشینی و دوستی نکردند مگر بخاطر تغییر دینش، و تحریف نمودند قرآن.
سپس میگوید (۲ / ۳۶۰- ۳۶۲) در روایات و اخبار بسیاری آمده است که همانا قرآن همانطوریکه نازل شده هیچ کسی جمعآوری ننموده است مگر امیر المؤمنین÷به وصیت پیامبر اکرمصپس ایشان بعد از وفات رسول الله، مدت شش ماه مشغول جمعآوری آن بودند، هنگامی که جمعآوری آن تمام کرد بنزد (جانشینان) کسانی که بعد از رسول الله بودند آورد و به آنها گفت:
این کتاب خدا است همچنانکه نازل شده است. آنگاه عمر بن الخطاب به وی گفت: ما نه احتیاجی به تو و نه به قرآن تو داریم، نزد ما قرآنی است که عثمان نوشته است.
پس علی به آنان گفت: هرگز بعد از امروز آن را نخواهید دید، و هیچ احدی آن را نخواهد دید تا فرزندم مهدی÷ظهور کند و در آن قرآن اضافات بسیار است [۳۱]، از تحریف مصون میباشد.
و بخاطر مصلحتی که رسول الله دیده بودند عثمان را از کاتبان وحی قرار داده بود، و آن اینکه قرآن را تکذیب نکنند همچنانکه کاشان گفتند این قرآن دروغ و افتراء، میباشد و جبرئیل امین آن را فرود نیاورده است - بلکه این را گفتند - و همچنین بخاطر مصلحتی مانند این شش ماه قبل از وفاتشان معاویه را از کاتبان وحی قرار داد و عثمان و امثال او حاضر نمیشدند مگر همراه گروه مسلمانان در مسجد پس نمینوشتند مگر آنچه جبرئیل در آنجا فرود میآورد.
و اما آنچه که برای پیامبر در درون منزلش میآورد نمینوشت مگر امیر المؤمنین÷زیرا که او محرم بود برای وارد و بیرون شدن، پس ایشان به تنهایی آنها را مینوشتند، و این قرآنی که اکنون در دست مردم است، خط عثمان است. و آن را امام نامیدند و غیر از آن سوزاندند و پنهان نمودند.
و عثمان هنگام خلافتش آن قرآن را به شهرها و سرزمینها فرستاد، بدین سبب میبینی که قواعد خطش با قواعد و دستور زبان عربی مغایرت دارد.
و عمر بن الخطاب زمان خلافتش کسی را نزد علی÷فرستاد که قرآن اصلی که وی جمعآوری نموده برایش بفرستد، و علی÷میدانست او قرآن را خواسته است تا اینکه بسوزاند مانند قرآن ابن مسعود، و یا اینکه نزد خود پنهان نماید. تا اینکه مردم بگویند، همان قرآن، آن همان کتابی است که عثمان نوشته است لا غیر.
پس علی آن قرآن را نزدش نفرستاد و هم اکنون آن قرآن نزد مولای ما مهدی÷میباشد، همراه با کتابهای دیگر آسمانی، و آنچه که از پیامبر به جای مانده است.
و هنگامیکه امیر المؤمنین÷ [۳۲]بر مسند خلافت نشستند نتوانستند این قرآن را آشکار کنند، و آن را پنهان نمود زیرا که در آشکار کردن آن زشتی و رسوای است برای کسانی که قبل از وی بودند، همچنان ایشان نتوانستند از نماز ضحی نهی کنند، و همچنین نتواستند دو متعه را نافذ نمایند، متعه حج و متعه زنان و قرآنی که عثمان نوشته بود باقی ماند تا اینکه بدست قراء رسید پس آنان نیز با مد و ادغام و التقاء ساکنین، در آن تصرفاتی نمودند مانند تصرفاتی که عثمان و یارانش در آن نموده بودند و همانا آنان در برخی از آیات چنان تصرف کردهاند که سرشت انسان از آن نفرت کرده و عقل داوری نموده که آن چنین نازل نشده است.
و همچنین در (ج، ۲/۳۶۳) میگوید:
پس اگر بگوئی چگونه جایز است خواندن این قرآن با وجود این تغییراتی که در آن بوجود آمده است؟
میگویم، بدرستی که در روایات آمده است که ائمه†به شیعیان امر نمودهاند این مقدار موجود از قرآن در نماز و غیره بخوانند و به احکامش عمل نمایند، تا اینکه مولای ما صاحب الزمان ظهور کند و این قرآن از دست مردم گرفته شود و به آسمان برده شود، و قرآنی که امیر المومنین÷جمعآوری نموده بیرون آورده شود پس خوانده شود و به احکامش عمل شود [۳۳].
[۲۶] یعنی همگی آنها درست بودن روایت تحریف شدن قران را قبول دارند. [۲۷] یعنی انکار تحریف قرآن. [۲۸] مقصد جزایری این است که آنهای که مسئله تحریف شدن قرآن را انکار کردهاند از روی اعتقاد نبوده بلکه بخاطر مصلحت بوده است. [۲۹] منظور احادیث و روایاتی است که درباره مناقب و فضائل اصحاب میباشد. [۳۰] خوانندۀ عزیز: همانا مقصود از «نور القرآن»، فصلی از فصلهای کتاب «الانوار النعمانیه» میباشد، ولیکن این فصل در چاپهای بعدی حذف گردیده است. [۳۱] مقصودش قرآنی است که نزد مهدی میباشد. [۳۲] این سخن از دانشمند شیعه جزایری، پاسخی است برای هر فرد شیعهای که از خودش میپرسد چرا علیسهنگام خلافتش قرآن اصل را آشکار ننمود. [۳۳] این جواب دانشمند جزایری است برای هر فردستی یا شیعه که میپرسد چرا شیعه این قرآن را تلاوت میکند با وجودیکه محرف است؟