تکفیر کسی که امامت ائمه دوازده گانه نزد شیعه را انکار کند:
روایات بسیاری نزدشان وارد شده که تکفیر میکند کسی که امامت ائمه دوازده گانه را انکار نماید. و از جمله روایاتشان در این مورد:
از ابو عبدالله÷روایت است که فرمود:
«کسی که ادعا امامت کند و از اهل آن نباشد پس او کافر است» [۱۴۲]. و اهل آن ائمه دوازده گانه هستند یا کسانی از فقهای شیعه که نیابت از ایشان نمایند.
و از ابو عبدالله÷روایت است که فرمود: «سه کسانی هستند که خداوند در روز قیامت بسوی آنان نگاه نمیکند و آنها را پاک نمیسازد و برایشان عذابی دردناک میباشد: کسی که ادعای امامت از جانب خدا نماید، در حالی از آن وی نیست و کسی که امامی از جانب خدا را انکار نماید، و کسی که گمان داشته باشد که برای این دو [۱۴۳]در اسلام نصیب و بهرهای است» [۱۴۴].
و عبادت نزدشان پذیرفته نیست مگر با ایمان به ولایت اثنی عشر، در بحار مجلسی آمده است: «همانا اگر بندهای، هزار سال خدا را پرستش نماید، و عمل ۷۲ پیامبر را خودش بیاورد، خداوند از وی نمیپذیرد تا اینکه ولایت ما اهل بیت را بشناسد والا خداوند او را در جهنم اندازد [۱۴۵]و از صادق روایت است كه فرمود:
انکار کننده ولایت علی مانند بتپرست میباشد [۱۴۶].
و مجلسی در بحار در این مورد چندین ابواب ذکر کرده است، از آنها: باب همانا اعمال پذیرفته نمیشود مگر با ولایت، و در این باب ۷۱ حدیث از احادیثشان ذکر نموده است [۱۴۷].
(باب: همانا در قبر از ولایت شان پرسیده میشود) و در آن ۲۲ حدیث میباشد [۱۴۸].
(باب: همانا ایشان شفیعان مردم هستند، و همانا بازگشت مردم بسوی ایشان است، و حسابشان بر آنان و همانا در روز قیامت از دوستی و ولایتشان سوال میشود) و در آن ۱۵ حدیث میباشد [۱۴۹].
گفتار علمای شیعه دلالت دارد بر اینکه: همانا منکر ولایت یکی از ائمه اثنی عشر نزد شیعه کافر میباشد.
ابن بابویه قمی در رسالهاش در اعتقادات میگوید:
و اعتقاد ما درباره کسی که امامت امیر المومنین و ائمه بعد از ایشان÷را انکار کند، همانا وی به منزلۀ کسی است که نبوت پیامبران را انکار نماید.
و اعتقادمان درباره کسی که به امامت امیر المؤمنین اقرار کرد، و یکی از ائمه بعد از او را انکار کند، همانا او به منزلۀ کسی است به تمام انبیاء ایمان آورده سپس نبوت محمدصرا انکار نماید و پیامبرصفرموده است:
ائمه بعد از من دوازده تا هستند اول ایشان امیر المؤمنین علی بن ابی طالب و آخرشان قائم میباشد، پیروی از آنان پیروی از من است، و نافرمانی از ایشان نافرمانی من است، پس کسی که یکی از آنان را انکار نماید، پس بتحقیق که مرا انکار نموده است [۱۵۰].
و قمی میگوید: پس کسی که ادعای امامت نماید، و امام نباشد، پس او ستمگر و ملعون میباشد، و کسی که امامت را در غیر اهلش قرار دهد پس وی ستمگر و ملعون است، و پیامبرصمیفرماید: کسی که پس از من امامت علی را انکار نماید پس همانا نبوت مرا انکار نموده است، و کسی که نبوت مرا انکار کند، پس بتحقیق که ربوبیت خدا را انکار نموده است. و صادق فرموده است:
کسی که در کفر دشمنان ما و ستمگران بر ما شک کند، پس او کافر میباشد [۱۵۱].
و ابن مطهر حلی: کسی که به ائمه آنان ایمان نیاورد وی را بدتر از یهود و نصاری میشمارد. میگوید:
امامت لطف عام است و نبوت لطف خاص، زیرا که خالی بودن زمان از پیامبر زنده امکان دارد بر خلاف امام، و انکار لطف عام بدتر است از انکار لطف خاص [۱۵۲].
و عالمشان نعمت الله جزایری میگوید:
همانا ما با آنان یعنی اهل سنت متفق نشدهایم بر خدا، و نه بر پیامبر و نه بر امام، زیرا که آنان میگویند: همانا خدایشان آن کسی که محمدصپیامبرش هست و بعد وی ابوبکر خلیفهاش میباشد. و ما به این خدا قائل نیستیم، و نه به این پیامبر، بلکه میگوییم: همانا خدای که خلیفه پیامبرش ابوبکر باشد، خدای ما نیست و نه آن پیامبر، پیامبر ماست [۱۵۳].
و مفید میگوید:
امامیه اتفاق دارد بر اینکه کسی که امامت یکی از ائمه را انکار کند، و آن اطاعت واجبی که خداوند بر وی واجب گردانیده انکار نماید، پس آن شخص کافر و و گمراه است و سزاوار جاودان ماندن در آتش میباشد [۱۵۴].
و میگوید: امامیه اتفاق دارد بر اینکه همانا تمام اصحاب بدعت کفار هستند، و همانا بر امام لازم است در صورت توان بعد از دعوت دادنشان و اقامه دلیل و حجت بر آنان آنها را به توبه وا دارد، پس اگر از بدعتشان توبه کردند و بسوی درستی آمدند، و در غیر این صورت بخاطر مرتد شدنشان از ایمان، آنان را میکشد، و همانا هر کسی از آنان که بر آن بدعت بمیرد، پس او از اهل آتش میباشد [۱۵۵].
و شیخ ایشان طوسی میگوید:
و رد کردن امامت کفر است همچنانکه رد نمودن نبوت کفر میباشد، زیرا که جاهل بودن به این دو در یک حد میباشد [۱۵۶].
و مجلسی میگوید: و بتحقیق که اخبار متواتر وارد شده است که همانا هیچ عملی از اعمال بدون ولایت پذیرفته نمیشود [۱۵۷].
این بود رأی شیعه درباره کسی که امامت ائمه دوازدهگانه انکار کند [۱۵۸].
و بعد از این شیعه از خود میپرسد:
ولایت با وجود این همه عظمت و اهمیتش برای چه در قرآن ذکر نشده؟
برای چه نماز، و زکات و غیر از آن دو از ارکان اسلام در قرآن ذکر میشود، ولایت ذکر نمیشود؟
پس هنگامی که این مشکل پیش آمد، بسوی این گفتار روی آوردند که قرآن تحریف شده، در آن تغییر ایجاد شده، آیات بسیاری از آن حذف شده، کلمات بسیاری از آن ساقط گردانیده شده، بزرگان اصحاب و امت اسلامی بخاطر کینه با علی و دشمنی با فرزندانش، و بخاطر از بین بردن میراث رسول اللهصاینها را حذف نمودهاند.
سپس روایت دروغین و ساختگی بر رسول خداصو علی و آل بیتش†در کتابهایشان ذکر نمودند.
مثال این مورد:
پس بطور مثال: محمد بن یعقوب کلینی از جابر از ابو جعفر÷روایت میکند که گفت: به وی گفتم: برای چه علی بن ابی طالب امیر المومنین نامیده شده؟ فرمود: خداوند او را نامیده است.
و این چنین در کتابش نازل کرده است.
﴿وَإِذۡ أَخَذَ رَبُّكَ مِنۢ بَنِيٓ ءَادَمَ مِن ظُهُورِهِمۡ ذُرِّيَّتَهُمۡ وَأَشۡهَدَهُمۡ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ أَلَسۡتُ بِرَبِّكُمۡۖ﴾وأن محمداً رسولي وأنت علياً أمير الـمؤمنين) [۱۵۹].
و همچنین از جابر روایت شده که گفت: جبرئیل÷این آیه را بر محمد این چنین نازل کرد:
﴿وَإِن كُنتُمۡ فِي رَيۡبٖ مِّمَّا نَزَّلۡنَا عَلَىٰ عَبۡدِنَا(في علي)فَأۡتُواْ بِسُورَةٖ مِّن مِّثۡلِهِۦ﴾ [۱۶۰][البقرة: ۲۳].
از ابو بصیر از ابو عبدالله÷روایت شده درباره فرمودهء خداوند:
﴿سَأَلَ سَآئِلُۢ بِعَذَابٖ وَاقِعٖ * لِّلۡكَٰفِرِينَ (بولاية علي لَيۡسَ لَهُۥ دَافِعٞ﴾[المعارج: ۱-۲].
پس فرمود:
قسم بخدا، این چنین جبرئیل÷برای محمدصآورده است [۱۶۱].
و از ابو حمزه از ابو جعفر÷روایت شده که فرمود: جبرئیل÷این آیه را این چنین فرود آوردند:
﴿فَأَبَىٰٓ أَكۡثَرُ ٱلنَّاسِ(بولاية علی)إِلَّا كُفُورٗا﴾.
و فرمود: جبرئیل÷این آیه را این چنین فرود آورد:
﴿وَقُلِ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّكُمۡ(فی ولاية علی)فَمَن شَآءَ فَلۡيُؤۡمِن وَمَن شَآءَ فَلۡيَكۡفُرۡۚ إِنَّآ أَعۡتَدۡنَا لِلظَّٰلِمِينَ(آل محمد)نَارًا﴾ [۱۶۲][الکهف: ۲۹].
و از جابر از ابو جعفر÷که فرمود: این آیه این چنین نازل شده:
﴿وَلَوۡ أَنَّهُمۡ فَعَلُواْ مَا يُوعَظُونَ بِهِۦ(في علي)لَكَانَ خَيۡرٗا لَّهُمۡ﴾ [۱۶۳][النساء: ۶۶].
و از منخل از ابو عبدالله÷روایت می كند که فرمود:
جبرئیل÷این آیه را بر محمدصاین چنین فرود آورد:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡكِتَٰبَ ءَامِنُواْ بِمَا نَزَّلۡنَا(في علي نوراً مبيناً)﴾ [۱۶۴][النساء: ۴۷].
و از جابر از ابو جعفر÷فرمود: جبرئیل÷این آیه را بر محمدصاین چنین فرود آورد:
﴿بِئۡسَمَا ٱشۡتَرَوۡاْ بِهِۦٓ أَنفُسَهُمۡ أَن يَكۡفُرُواْ بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ (في علي)بَغۡيًا﴾ [۱۶۵][البقرة: ۹۰].
و علی بن ابراهیم قمی در مقدمه تفسیرش ذکر میکند که، همانا تغییر و تحریف در قرآن بوجود آمده است.
و میگوید: و اما آنچه که مخالف است با آنچه که خداوند نازل کرده است، پس فرموده خداوند:
﴿كُنتُمۡ خَيۡرَ أُمَّةٍ أُخۡرِجَتۡ لِلنَّاسِ تَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَتَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ وَتُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ﴾[آل عمران: ۱۱۰].
ابو عبدالله÷به خواننده این آیه گفت: بهترین امت امیر المومنین و حسن و حسین بن علی را میکشند!؟ پس به ایشان گفته شد: ای پسر رسول الله پس چگونه نازل شده؟
آنگاه فرمود: نازل شد:
﴿كُنتُمۡ خَيۡرَ أُمَّةٍ أُخۡرِجَتۡ لِلنَّاسِ﴾.
و میگوید: و اما آنچه که از آن تحریف شده، پس فرموده خداوند: ﴿لَّٰكِنِ ٱللَّهُ يَشۡهَدُ بِمَآ أَنزَلَ إِلَيۡكَ﴾(في علي) [النساء: ۱۶۶]. چنین نازل شد.
و قول خداوند:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلرَّسُولُ بَلِّغۡ مَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَ﴾(في علي) [۱۶۶][المائدة: ۶۷].
و کلینی از حسین بن میاح از کسانی که به وی خبر دادهاند، گفت: شخصی نزد ابو عبدالله÷:
﴿وَقُلِ ٱعۡمَلُواْ فَسَيَرَى للَّهُ عَمَلَكُمۡ وَرَسُولُهُۥ وَٱلۡمُؤۡمِنُونَ﴾[التوبة: ۱۰۵].
را خواند، پس فرمود: این چنین نیست، همانا آن و المأمونون است پس ما مأمونون هستیم [۱۶۷].
پس اینها بود روایات درباره ولایت، و امثال اینها بسیار است، و در کتابهای حدیث شان و تفسیرشان بسیار میباشد.
پس مقصود این است که آنان قایل به تحریف در قرآن هستند بخاطر اهداف گوناگون که از جمله آن اثبات مسأله امامت ولایت است که آن را اصل و اساس دین قرار دادهاند.
ثانیاً: شیعه بخاطر رهایی یافتن از تناقضی که بین قرآن و کتب شیعه درباره مقام و منزلت صحابهشوجود دارد معتقد به تحریف در قرآن شدهاند
همانا قرآن کریم فضل و برتری اصحاب رسول اللهصرا ذکر میکند، بطوری که قران بر مقام بلند آنها و شأن و مرتبه، و درجه رفیعشان گواهی میدهد.
و خدای عزوجل مهاجرین و انصار را ذکر نموده و اخلاق نیکو، و سیرت خوب آنان را ستوده است، و آنان را به بهشت که نهرها زیر آن جاری است بشارت داده، و به ایشان و بخصوص خلفای رسول الله، ابوبکر و عمر و عثمان و علیشوعده حکومت در زمین، و خلافت ربانی در بین بندگانش برای نشر دین حنیف در تمام گوشه و کنار زمین بر دستهای مبارکشان و بلند نمودن پرچم اسلام و اعلای کلمه الله. و خداوند بعضی از ایشان را گرامی داشته با ذکر نمودنشان همراه رسول الله در کلام جاودانی خود، و نازل کردن سکینه به رسولش و بر ابوبکر، چنانکه خدای عزوجل در قرآن مجیدی که بر محمدصنازل نموده و نگهداریش را خود بعهده، گرفته، در آن مهاجرین و انصار را میسراید که سرآمد آنان ابوبکر و عمر و عثمان و علی و طلحه و زبیر و غیره میباشند.
﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَ مِنَ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِ وَٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُم بِإِحۡسَٰنٖ رَّضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُ وَأَعَدَّ لَهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي تَحۡتَهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدٗاۚ ذَٰلِكَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ۱۰۰﴾[التوبة: ۱۰۰].
و فرمودۀ خداوند:
﴿ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَٰهَدُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ وَٱلَّذِينَ ءَاوَواْ وَّنَصَرُوٓاْ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ حَقّٗاۚ لَّهُم مَّغۡفِرَةٞ وَرِزۡقٞ كَرِيمٞ ٧٤﴾[الأنفال: ۷۴].
و فرمودهاش:
﴿لَا يَسۡتَوِي مِنكُم مَّنۡ أَنفَقَ مِن قَبۡلِ ٱلۡفَتۡحِ وَقَٰتَلَۚ أُوْلَٰٓئِكَ أَعۡظَمُ دَرَجَةٗ مِّنَ ٱلَّذِينَ أَنفَقُواْ مِنۢ بَعۡدُ وَقَٰتَلُواْۚ وَكُلّٗا وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلۡحُسۡنَىٰۚ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِيرٞ﴾ [الحدید: ۱۰].
و فرمودهاش:
﴿فَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ بِهِۦ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَٱتَّبَعُواْ ٱلنُّورَ ٱلَّذِيٓ أُنزِلَ مَعَهُۥٓ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ﴾[الأعراف: ۱۵۷].
و درباره یاران پیامبرصآن کسانی که در حدیبیه بر مردن با ایشان بیعت نمودن چنین میفرماید:
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ ٱللَّهَ يَدُ ٱللَّهِ فَوۡقَ أَيۡدِيهِمۡ﴾[الفتح: ۱۰].
و آنان را مژده بهشت داده و میفرماید:
﴿لَّقَدۡ رَضِيَ ٱللَّهُ عَنِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ إِذۡ يُبَايِعُونَكَ تَحۡتَ ٱلشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمۡ فَأَنزَلَ ٱلسَّكِينَةَ عَلَيۡهِمۡ وَأَثَٰبَهُمۡ فَتۡحٗا قَرِيبٗا﴾[الفتح: ۱۸].
و خداوند درباره اصحابش میفرماید:
﴿مُّحَمَّدٞ رَّسُولُ ٱللَّهِۚ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَيۡنَهُمۡۖ تَرَىٰهُمۡ رُكَّعٗا سُجَّدٗا يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗاۖ سِيمَاهُمۡ فِي وُجُوهِهِم مِّنۡ أَثَرِ ٱلسُّجُودِ﴾[الفتح: ۲۹].
تا آنجا که میفرماید:
﴿وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ مِنۡهُم مَّغۡفِرَةٗ وَأَجۡرًا عَظِيمَۢا﴾[الفتح: ۲۰].
و فرموده خداوند:
﴿لِلۡفُقَرَآءِ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ ٱلَّذِينَ أُخۡرِجُواْ مِن دِيَٰرِهِمۡ وَأَمۡوَٰلِهِمۡ يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗا وَيَنصُرُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓۚ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلصَّٰدِقُونَ ٨ وَٱلَّذِينَ تَبَوَّءُو ٱلدَّارَ وَٱلۡإِيمَٰنَ مِن قَبۡلِهِمۡ يُحِبُّونَ مَنۡ هَاجَرَ إِلَيۡهِمۡ وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمۡ حَاجَةٗ مِّمَّآ أُوتُواْ وَيُؤۡثِرُونَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ وَلَوۡ كَانَ بِهِمۡ خَصَاصَةٞۚ وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفۡسِهِۦ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ ٩﴾[الحشر: ۸-۹].
و فرموده:
﴿...وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ حَبَّبَ إِلَيۡكُمُ ٱلۡإِيمَٰنَ وَزَيَّنَهُۥ فِي قُلُوبِكُمۡ وَكَرَّهَ إِلَيۡكُمُ ٱلۡكُفۡرَ وَٱلۡفُسُوقَ وَٱلۡعِصۡيَانَۚ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلرَّٰشِدُونَ ٧ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَنِعۡمَةٗۚ وَٱللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٞ ٨﴾[الحجرات: ۷-۸].
و درباره خلفای راشدین فرموده است:
﴿وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمۡ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَيَسۡتَخۡلِفَنَّهُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ كَمَا ٱسۡتَخۡلَفَ ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِمۡ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمۡ دِينَهُمُ ٱلَّذِي ٱرۡتَضَىٰ لَهُمۡ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّنۢ بَعۡدِ خَوۡفِهِمۡ أَمۡنٗا﴾[النور: ۵۵].
و دربارهاش فرموده:
﴿إِلَّا تَنصُرُوهُ فَقَدۡ نَصَرَهُ ٱللَّهُ إِذۡ أَخۡرَجَهُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ ثَانِيَ ٱثۡنَيۡنِ إِذۡ هُمَا فِي ٱلۡغَارِ إِذۡ يَقُولُ لِصَٰحِبِهِۦ لَا تَحۡزَنۡ إِنَّ ٱللَّهَ مَعَنَاۖ فَأَنزَلَ ٱللَّهُ سَكِينَتَهُۥ عَلَيۡهِ وَأَيَّدَهُۥ بِجُنُودٖ لَّمۡ تَرَوۡهَا وَجَعَلَ كَلِمَةَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ ٱلسُّفۡلَىٰۗ وَكَلِمَةُ ٱللَّهِ هِيَ ٱلۡعُلۡيَاۗ وَٱللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ٤٠﴾[التوبة: ۴۰].
و خداوند تعالی آنان را نستوده مگر بخاطر این که یار و همدم رسول الله بودهاند و پیروی نمودند آن نوری که بر وی نازل شده است، و برای وی و وزرای مخلص و یارانی محب و مددکارانی راستگو بودند. سرزمین و دیار خود را ترک کردند و فرزندان را رها نمودند و از شریعتش دفاع میکنند و بخاطر تبلیغ سنتش ستیز میکنند.
ارواحشان در راه خدا فدا نمودن برایشان آسان گردید، و بخاطر او مال نزدشان بیارزش گردید. نشانیهای خیر و خوبی و راستی در چهره و سلوک آن آشکار گردید. و خدای عزوجل در کتابش آنان را توصیف نمود و فرمود:
﴿هُوَ ٱلَّذِيٓ أَرۡسَلَ رَسُولَهُۥ بِٱلۡهُدَىٰ وَدِينِ ٱلۡحَقِّ لِيُظۡهِرَهُۥ عَلَى ٱلدِّينِ كُلِّهِۦۚ وَكَفَىٰ بِٱللَّهِ شَهِيدٗا ٢٨ مُّحَمَّدٞ رَّسُولُ ٱللَّهِۚ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَيۡنَهُمۡۖ تَرَىٰهُمۡ رُكَّعٗا سُجَّدٗا يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗاۖ سِيمَاهُمۡ فِي وُجُوهِهِم مِّنۡ أَثَرِ ٱلسُّجُودِۚ ذَٰلِكَ مَثَلُهُمۡ فِي ٱلتَّوۡرَىٰةِۚ وَمَثَلُهُمۡ فِي ٱلۡإِنجِيلِ كَزَرۡعٍ أَخۡرَجَ شَطَۡٔهُۥ فََٔازَرَهُۥ فَٱسۡتَغۡلَظَ فَٱسۡتَوَىٰ عَلَىٰ سُوقِهِۦ يُعۡجِبُ ٱلزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ ٱلۡكُفَّارَۗ وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ مِنۡهُم مَّغۡفِرَةٗ وَأَجۡرًا عَظِيمَۢا ٢٩﴾[الفتح:۲۸-۲۹].
بطرف شرق و غرب بیرون شدند، و سرزمینها یکی یکی فتح نمودند، بیرون شدند و مردمان را از عبادت بندگان بسوی عبادت پروردگار بیرون آوردند و از ستم نظامها و قانونها به سوی عدالت رسالت آسانی بیرون بردند. و هر طاغوتی که ایمان به خدا و روز آخرت نداشت و در جلوی نهضت اسلامی ایستاده بود تا مردم سخن حق را نشنوند، درهم پاشیدند و شکستند در شب رهبان و در روز جنگجو بودند.
﴿تَتَجَافَىٰ جُنُوبُهُمۡ عَنِ ٱلۡمَضَاجِعِ يَدۡعُونَ رَبَّهُمۡ خَوۡفٗا وَطَمَعٗا وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ يُنفِقُونَ ١٦﴾[السجدة: ۱۶].
و با قلبی که به آسمان وابسته بود بر روی زمین راه میرفتند، الله پروردگارشان و اسلام دینشان و محمد پیامبرشان و قرآن قانون (دستور) زندگیشان، و رهایی از آتش و وارد شدن به بهشت بزرگترین آرزوشان بود.
فتوحات آنان هزاران میل امتداد داشت از راه صحرای خشک و دریای هلاککننده و کوههای خطرناک، در زمانی که وسائل نقلیه در آن: شتران، و قاطرها، و الاغها بود، و در هرجای که گذر مینمودند در میان آنان و دشمنان خدا معرکههای رخ میداد که کودکان از شنیدن آن پیر میشوند، و تاریخ این معرکه را با خون شهداء نوشته میشود، پس تنها این نبود بلکه آن دلهای بسته شده را باز کردند بوسیله آن نوری که آن را حمل مینمودند، سپس از سرزمینی بعد از فتح آن بیرون نمیشدند مگر اینکه فرزندان مردم آن منطقه برای جهاد در راه خداوند همراه با برادرانی که در ایمان آوردن از آنان سبقت گرفته بودند و اسلام با قویترین رابطه ایمانی آنها را یکجا نموده بود، بیرون میشدند، تا اینکه زمین را فتح کردند و صدای حق در هر جای بلند شد أشهد أن لا إله إلا الله وأشهد أن محمداً رسول الله [۱۶۸].
و اما آنچه که در کتابهای شیعه است، پس آن کاملاً با کلام خداوند تناقض دارد، چونکه کتابهای شیعه پر از دشنام و تکفیر و لعن اصحاب رسول اللهصو لعن امهات مؤمنین همسران رسول اللهصمیباشد.
[۱۴۲] کافی، کتاب الحجه – باب من ادعی الامامه و لیس لها باهل: (۱/۴۳۴). [۱۴۳] هدفشان آن دو کسانی هست که دولت اسلام را بعد از پیامبرصبر پا داشتند و دینش را منتشر ساختند آن دو خلیفه راشد ابوبکر و عمرش. [۱۴۴] کافی - کتاب حجت - باب من ادعی الامامه و لیس لها باهل – (۱/۴۳۴). [۱۴۵] بحار (۲۷/۱۹۶). [۱۴۶] ماخذ قبلی (۲۷/۱۸۱). [۱۴۷] بحار (۲۷/۱۶۶) و بعد از آن. [۱۴۸] بحار (۲۷/۱۵۷-۱۶۵). [۱۴۹] بحار ج، ۲۷ ص، ۳۱۱-۳۱۷. [۱۵۰] بحار مجلسی ج، ۲۷ ص، ۶۲. [۱۵۱] بحار ج، ۲۷ ص، ۶۲. [۱۵۲] ابن المطهر الحلی، الالفین، ص، ۱۳- موسسه الاعلمی. [۱۵۳] الانوار النعمانیه (۲/۲۷۸) منشورات اعلمی بیروت. [۱۵۴] المسائل از بحار ۲۳/۳۹۱. [۱۵۵] اوائل المقالات ص ۵۱ دار المنشورات الاسلامية، بیروت. و نگاه کنید: بحار ۲۳/۳۹۰. [۱۵۶] نگاه کنید، بحار مجلسی (۳۶۸۸). [۱۵۷] بحار (۸/۳۶۹). [۱۵۸] و کسی که خواسته باشد بیشتر، تکفیر شیعه برای منکرین ائمه اثنی عشر را ببیند، پس مراجعه کنيد به کتاب حقيقة الشيعة تالیف عبدالله موصلی چاپ قاهره. [۱۵۹] اصول کافی - کتاب حجه - ج، ۱ ص، ۴۷۹. [۱۶۰] کتاب حجت از اسول کافی، باب فیه نکت و نتف من التنزیل ج، ۱- ص، ۴۸۴. [۱۶۱] کتاب حجت از اصول کافی، باب فیه نکت .... ج، ۱ ص، ۴۹۰. [۱۶۲] کتاب حجت از کافی - ج، ۱ ص، ۴۹۳. [۱۶۳] کتاب حجت از کافی - ج، ۱ ص، ۴۹۲. [۱۶۴] کتاب حجت از کافی ج، ۱ ص، ۴۸۵. [۱۶۵] کتاب حجت از کافی ج، ۱ص، ۴۸۴. [۱۶۶] تفسیر قمی: مقدمۀ مؤلف ج، ۱ ص، ۳۶. [۱۶۷] کتاب حجت از کافی ج، ۱ ص، ۴۹۲. [۱۶۸] نقل از کتاب (ما یجب أن یعرفه المسلم عن الإمامية). نوشته احمد حمدان، با تصرف.