اولاً: خوئی در کتابش: البيان فی تفسير القرآن
* خوئی سعی نموده که تحریف قرآن را انکار نماید، و در عین حال او به روشهای پوشیده و مکارانه به تحریف قایل است.
خوئی بخاطر بدست آوردن فضیلت تقیه، تحریف قرآن را از روی تقیه انکار نموده است. (رجوع شود به تقیه نزد شیعه).
و آنچه که بر این دلالت دارد در ذیل ذکر میشود:
أ- خوئی میگوید: همانا کثرت روایات درباره واقع شدن تحریف در قرآن،؛ میتوان بطور قطع گفت که بعضی از آنها از ائمه صادر شده است، و یا لااقل اطمینان پیدا کرد، و بعضی از این روایت از طریق معتبر روایت شده است [۲۹۹].
ب- جواب خوئی بر برخی از احادیث موثقی که میگوید: قرآن ناقص است مانند:
* «هیچ احدی غیر از اوصیاء نمیتواند ادعاء کند که تمام قرآن ظاهرش و باطنش نزد وی میباشد» [۳۰۰].
* و همچنین حدیث: «هیچ احدی ادعای جمعآوری قرآن آن طوری که نازل شده نکرده مگر شخص دروغگو، زیرا که جمعآوری و نگهداریش نکرده آنچنان که خداوند نازل کرده مگر علی بن ابی طالب و ائمه بعد از وی÷ [۳۰۱].
* و همچنین حدیث: «اگر قرآن بطوری که نازل شده بود خوانده شود هر آئینه ما را مییافتید که نامیده شدهایم» [۳۰۲].
* و همچنین حدیث: جبرئیل این آیه را این چنین بر محمد نازل کرد:
﴿وَإِن كُنتُمۡ فِي رَيۡبٖ مِّمَّا نَزَّلۡنَا عَلَىٰ عَبۡدِنَا(في علي) فَأۡتُواْ بِسُورَةٖ مِّن مِّثۡلِهِۦ﴾ [۳۰۳][البقرة: ۲۳].
خوئی بر این احادیث چنین رد نموده است، اولاً خوئی به ثابت بودن روایات اعتراف کرده، و اینکه درباره مصحف علیسسخن میگوید، مصحفی که با این قرآن مغایرت دارد در ترتیب سورهها و در آن اضافاتی است که در این قرآن نیست.
و از جمله آن اضافات اسامی ائمه میباشد. ولی خوئی تاکید دارد که این زیادات و اضافات از جانب خداوند بخاطر تفسیر نازل شده است [۳۰۴].
و این اعتراف خوئی است، مبنی بر اینکه صحابه جرأت بر پوشیدن تفسیر قرآن که از جانب خداوند نازل شده بود کردند. و این کار را بخاطر از بین بردن معانی قرآن انجام دادند. زیرا هنگامی که معانی که از جانب خداوند برای قرآن نازل شده از بین برود الفاظ قرآن بدون فایده میماند آنگاه صحابهشبرحسب رای خودشان قرآن را تفسیر میکنند، و این دلیلی است بر اینکه خوئی به تحریف قرآن اعتراف دارد.
ج- خوئی روایات تفسیر قمی را تصحیح نموده و آنها را نقد نکرده است، و این دلیل بر موافق وی با رأی قمی است که در قرآن طعن میزند.
رجوع شود به معجم رجال الحدیث، خوئی، در جای که درباره علی بن ابراهیم سخن میگوید.
د- عدم رد خوئی بر آن علمای که به تحریف قائل هستند.
ه- خوئی دعای صنمی قریش را معتمد دانسته، و در این دعا ذکر شده که همانا ابوبکر و عمر کتاب خدا را تحریف نمودهاند.
و- آن دسته از علمای که در قرآن طعن زدهاند، خوئی آنان را با لقب آیت الله و علامه ذکر میکند.
توجه شود: برادر مسلمان، آن کسانی که در کتاب خدا طعنهزدهاند مراجع بزرگ شیعه هستند، و اگر کتابهای آنان نمیبود خوئی به مقام مرجعیت شیعه نمیرسید.
[۲۹۹] البیان ص، ۲۲۶. [۳۰۰] اصول کافی ج، ۱/۲۸۵. [۳۰۱] اصول کافی ج، ۱ ص، ۲۸۴. [۳۰۲] تفسیر عیاشی ج، ۱ ص،۲۵. [۳۰۳] اصول کافی ج، ۱ ص، ۴۸۴. [۳۰۴] البیان ص، ۲۲۳ به بعد.