رکن چهارم: ایمان به پیامبران†
دلیل ایمان به پیامبران چیست؟
دلائل زیادی از قرآن و سنت وجود دارد.
خداوند میفرماید:
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يَكۡفُرُونَ بِٱللَّهِ وَرُسُلِهِۦ وَيُرِيدُونَ أَن يُفَرِّقُواْ بَيۡنَ ٱللَّهِ وَرُسُلِهِۦ وَيَقُولُونَ نُؤۡمِنُ بِبَعۡضٖ وَنَكۡفُرُ بِبَعۡضٖ وَيُرِيدُونَ أَن يَتَّخِذُواْ بَيۡنَ ذَٰلِكَ سَبِيلًا ١٥٠ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡكَٰفِرُونَ حَقّٗاۚ وَأَعۡتَدۡنَا لِلۡكَٰفِرِينَ عَذَابٗا مُّهِينٗا ١٥١ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ بِٱللَّهِ وَرُسُلِهِۦ وَلَمۡ يُفَرِّقُواْ بَيۡنَ أَحَدٖ مِّنۡهُمۡ أُوْلَٰٓئِكَ سَوۡفَ يُؤۡتِيهِمۡ أُجُورَهُمۡۚ وَكَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِيمٗا ١٥٢﴾[النساء: ۱۵۰-۱۵۲].
«کسانى که به خدا و پیامبرانش کفر مىورزند و مىخواهند میان خدا و پیامبران او جدایى اندازند و مىگویند ما به بعضى ایمان داریم و بعضى را انکار مىکنیم و مىخواهند میان این [دو] راهى براى خود اختیار کنند. آنان در حقیقت کافرند و ما براى کافران عذابى خفتآور آماده کردهایم. و کسانى که به خدا و پیامبرانش ایمان آورده و میان هیچ کدام از آنان فرق نمىگذارند به زودى [خدا] پاداش آنان را عطا مىکند».
و پیامبر جفرمودند:
«آمنت بالله ورسله» [۱۵۷].
«به خداوند و پیامبرانش ایمان دارم».
***
ایمان به پیامبران به چه معناست؟
ایمان به پیامبران به معنی تصدیقی قطعی است به اینکه خداوند در هر امتی و برای هر قومی، پیامبری را از خود آن قوم فرستاده است، تا اینکه آنها را به پرستش خداوند یگانه دعوت کنند و به بیزاری و کفر نسبت به آن چه غیر از خداوند، پرستیده میشود، امر نمایند و اقرار است به این که همهی آنها راستگو و مقبول، نیکوکار و هدایتشده، بخشنده و نیکسیرت، پرهیزگار و مؤمن، و تأیید شده توسط برهانهای ظاهری و آیات روشن الهی هستند و اینکه آنها آنچه را که به ابلاغ آن مأمور بودهاند، انجام دادهاند و چیزی از آن را کتمان ننموده و تغییر ندادهاند و چیزی را از خود به آن اضافه نکردهاند و از آن نکاستهاند.
﴿فَهَلۡ عَلَى ٱلرُّسُلِ إِلَّا ٱلۡبَلَٰغُ ٱلۡمُبِينُ ٣٥﴾[النحل: ۳۵].
«آیا جز ابلاغ آشکار بر پیامبران [وظیفهاى] است».
همهی آنها بر راه راست بودند و خداوند، ابراهیم [۱۵۸]÷و محمد جرا به دوستی خود برگزید [۱۵۹]و با موسی÷صحبت نمود [۱۶۰]و ادریس÷را به درجهای عالی رساند [۱۶۱]و عیسی÷بنده و فرستاده و روح و کلمهی الهی بود که بر مریم (علیها السلام) القاء شد [۱۶۲]و خداوند بعضی را بر بعضی دیگر برتری داده و درجات بعضی را ترفیع نموده است [۱۶۳].
آیا دعوت پیامبران÷در آن چه که بدان امر نمودهاند و یا از آن نهی کردهاند، یکسان است؟
بله- دعوت پیامبران از اولین پیامبر (آدم)÷تا پیامبر خاتم (محمد) جبه سوی اصل و اساس عبادت بوده است که همان توحید و یگانه دانستن خداوند در تمامی انواع عبادت است که شاملعبادات قولی، اعتقادی و عملی و انکار و دوری از آن چه غیر خداوند پرستش میشوند، میباشد.
اما فرائضی که به وسیلهی آنها بندهی خداوند را عبادت میکند، مانند نماز و روزه، بر بعضی از آنها بر خلاف بعضی دیگر فرض بوده و بر بعضی از آنها اموری تحریم شده است که برای برخی دیگر حلال بوده است تا این گونه خداوند بندگانش را امتحان کند.
﴿لِيَبۡلُوَكُمۡ أَيُّكُمۡ أَحۡسَنُ عَمَلٗاۚ﴾[الملک: ۲].
«تا شما را بیازماید که کدامتان نیکوکارترید».
***
دلیل اینکه گفته شد پیامبران در اصل عبادت متفقند، چیست؟
در قرآن دو نوع دلیل بر این امر وجود دارد:
الف) دلایل مجمل:
﴿وَلَقَدۡ بَعَثۡنَا فِي كُلِّ أُمَّةٖ رَّسُولًا أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱجۡتَنِبُواْ ٱلطَّٰغُوتَۖ﴾[النحل: ۳۶].
«در حقیقت در میان هر امتى فرستادهاى برانگیختیم [تا بگوید] خدا را بپرستید و از طاغوت [فریبگر] بپرهیزید».
﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِكَ مِن رَّسُولٍ إِلَّا نُوحِيٓ إِلَيۡهِ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠ فَٱعۡبُدُونِ ٢٥﴾[الأنبیاء: ۲۵].
«و پیش از تو هیچ پیامبرى نفرستادیم مگر اینکه به او وحى کردیم که خدایى جز من نیست، پس مرا بپرستید».
﴿وَسَۡٔلۡ مَنۡ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِكَ مِن رُّسُلِنَآ أَجَعَلۡنَا مِن دُونِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ءَالِهَةٗ يُعۡبَدُونَ ٤٥﴾[الزخرف: ۴۵].
«و از رسولان ما که پیش از تو گسیل داشتیم جویا شو آیا در برابر [خداى] رحمان خدایانى که مورد پرستش قرار گیرند، مقرر داشتهایم».
ب) دلایل مفصل:
﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا نُوحًا إِلَىٰ قَوۡمِهِۦ فَقَالَ يَٰقَوۡمِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَكُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَيۡرُهُۥٓۚ أَفَلَا تَتَّقُونَ ٢٣﴾[المؤمنون: ۲۳].
«و به یقین نوح را به سوى قومش فرستادیم پس [به آنان] گفت اى قوم من خدا را بپرستید شما را جز او خدایى نیست مگر پروا ندارید».
﴿۞وَإِلَىٰ ثَمُودَ أَخَاهُمۡ صَٰلِحٗاۚ قَالَ يَٰقَوۡمِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَكُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَيۡرُهُۥ﴾[هود: ۶۱].
«و به سوى [قوم] ثمود برادرشان صالح را [فرستادیم] گفت اى قوم من خدا را بپرستید براى شما هیچ معبودى جز او نیست».
﴿وَإِلَىٰ عَادٍ أَخَاهُمۡ هُودٗاۚ قَالَ يَٰقَوۡمِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَكُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَيۡرُهُۥٓۖ﴾[هود: ۵۰].
«و به سوى [قوم] عاد برادرشان هود را [فرستادیم هود] گفت اى قوم من خدا را بپرستید جز او هیچ معبودى براى شما نیست».
﴿۞وَإِلَىٰ مَدۡيَنَ أَخَاهُمۡ شُعَيۡبٗاۚ قَالَ يَٰقَوۡمِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَكُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَيۡرُهُۥ﴾[هود: ۸۴].
«و به سوى [اهل] مدین برادرشان شعیب را [فرستادیم] گفت: اى قوم من خدا را بپرستید براى شما جز او معبودى نیست».
﴿وَإِذۡ قَالَ إِبۡرَٰهِيمُ لِأَبِيهِ وَقَوۡمِهِۦٓ إِنَّنِي بَرَآءٞ مِّمَّا تَعۡبُدُونَ ٢٦ إِلَّا ٱلَّذِي فَطَرَنِي﴾[الزخرف:۲۶- ۲۷].
«و چون ابراهیم به [نا]پدرى خود و قومش گفت من واقعا از آنچه مىپرستید بیزارم. مگر [از] آن کس که مرا پدید آورد».
﴿إِنَّمَآ إِلَٰهُكُمُ ٱللَّهُ ٱلَّذِي لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۚ وَسِعَ كُلَّ شَيۡءٍ عِلۡمٗا ٩٨﴾[طه: ۹۸].
«معبود شما تنها آن خدایى است که جز او معبودى نیست و دانش او همه چیز را در بر گرفته است».
﴿وَقَالَ ٱلۡمَسِيحُ يَٰبَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمۡۖ إِنَّهُۥ مَن يُشۡرِكۡ بِٱللَّهِ فَقَدۡ حَرَّمَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِ ٱلۡجَنَّةَ وَمَأۡوَىٰهُ ٱلنَّارُۖ وَمَا لِلظَّٰلِمِينَ مِنۡ أَنصَارٖ ٧٢﴾[المائدة: ۷۲].
«کسانى که گفتند خدا همان مسیح پسر مریم است قطعا کافر شدهاند و حال آنکه مسیح مىگفت اى فرزندان اسرائیل پروردگار من و پروردگار خودتان را بپرستید که هر کس به خدا شرک آورد قطعا خدا بهشت را بر او حرام ساخته و جایگاهش آتش است و براى ستمکاران یاورانى نیست».
﴿قُلۡ إِنَّمَآ أَنَا۠ مُنذِرٞۖ وَمَا مِنۡ إِلَٰهٍ إِلَّا ٱللَّهُ ٱلۡوَٰحِدُ ٱلۡقَهَّارُ ٦٥﴾[ص: ۶۵].
«بگو من فقط هشداردهندهاى هستم و جز خداى یگانه قهار معبودى دیگر نیست».
***
دلیل اختلاف شریعتها در فروعات و حلال و حرامها، چیست؟
خداوند میفرماید:
﴿لِكُلّٖ جَعَلۡنَا مِنكُمۡ شِرۡعَةٗ وَمِنۡهَاجٗاۚ وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ لَجَعَلَكُمۡ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ وَلَٰكِن لِّيَبۡلُوَكُمۡ فِي مَآ ءَاتَىٰكُمۡۖ فَٱسۡتَبِقُواْ ٱلۡخَيۡرَٰتِۚ﴾[المائدة: ۴۸].
«براى هریک از شما [امتها] شریعت و راه روشنى قرار دادهایم و اگر خدا مىخواست شما را یک امت قرار مىداد ولى [خواست] تا شما را در آنچه به شما داده است بیازماید پس در کارهاى نیک بر یکدیگر سبقت گیرید».
ابن عباس [۱۶۴]الهاشمیب دربارهی این که خداوند میفرماید: ﴿شِرۡعَةٗ وَمِنۡهَاجٗاۚ﴾میگوید:
«منظور راه و سنت است».
مجاهد [۱۶۵]، عکرمه [۱۶۶]و حـسن بصری [۱۶۷]، قتاده [۱۶۸]، ضحاک [۱۶۹]، سدی [۱۷۰]و ابواسحاق السبیعی [۱۷۱]نیز بر این اعتقادند.
و در صحیح بخاری آمده است که پیامبر جفرمودند:
«نحن معشر الأنبياء أخوة لعلات ديننا واحد» [۱۷۲].
«ما پیامبران مانند برادران پدری هستیم و دینمان واحد است».
یعنی خداوند تمام فرستادگان و کتابهایش را با توحید فرستاده است، اما شرایع و اوامر و نواهی و حلال و حرام در آنها مختلفاند.
﴿لِيَبۡلُوَكُمۡ أَيُّكُمۡ أَحۡسَنُ عَمَلٗاۚ﴾[الملک: ۲].
«تا شما را بیازماید که کدامتان نیکوکارترید».
***
آیا خداوند داستان همهی پیامبران را در قرآن آورده است؟
آن اندازه از داستان آنها را که مایهی عبرت، موعظه و کفایت باشد، آورده است.
﴿وَرُسُلٗا قَدۡ قَصَصۡنَٰهُمۡ عَلَيۡكَ مِن قَبۡلُ وَرُسُلٗا لَّمۡ نَقۡصُصۡهُمۡ عَلَيۡكَۚ﴾[النساء: ۱۶۴].
«و پیامبرانى [را فرستادیم] که در حقیقت [ماجراى] آنان را قبلاً بر تو حکایت نمودیم و پیامبرانى [را نیز برانگیختهایم] که [سرگذشت] ایشان را بر تو بازگو نکردهایم».
بنابراین به آن چه از داستان آنان که مفصلاً بیان شده است به صورت مفصل و آن چه که مجمل و خلاصه آمده است، به صورت مجمل ایمان میآوریم.
***
اسم چند نفر از آنها در قرآن آمده است؟
اسامی ۲۵ نفر در قرآن آمدهاند که عبارتند از: آدم، نوح، ادریس، هود، صالح، ابراهیم، اسماعیل، اسحاق، یعقوب، یوسف، لوط، شعیب، یونس، موسی، هارون، الیاس، زکریا، یحیی، الیسع، ذالکفل، داود، سلیمان، ایوب، عیسی، محمدو اسباط (که اسم مجموعهای از پیامبران است) درود و سلام خدا بر محمد جو همهی آنها باد [۱۷۳].
***
پیامبران اولوالعزم چه کسانیاند؟
این پیامبران پنج نفر هستند که خداوند به صورت فرد فرد در دو جای قرآن اسم آنها را آورده است.
۱) در سورهی احزاب که میفرماید:
﴿وَإِذۡ أَخَذۡنَا مِنَ ٱلنَّبِيِّۧنَ مِيثَٰقَهُمۡ وَمِنكَ وَمِن نُّوحٖ وَإِبۡرَٰهِيمَ وَمُوسَىٰ وَعِيسَى ٱبۡنِ مَرۡيَمَۖ﴾[الأحزاب: ۷].
«و [یاد کن] هنگامى را که از پیامبران پیمان گرفتیم و از تو و از نوح و ابراهیم و موسى و عیسى پسر مریم و از [همه] آنان پیمانى استوار گرفتیم».
۲) در سورهی شوری که میفرماید:
﴿۞شَرَعَ لَكُم مِّنَ ٱلدِّينِ مَا وَصَّىٰ بِهِۦ نُوحٗا وَٱلَّذِيٓ أَوۡحَيۡنَآ إِلَيۡكَ وَمَا وَصَّيۡنَا بِهِۦٓ إِبۡرَٰهِيمَ وَمُوسَىٰ وَعِيسَىٰٓۖ﴾[الشوری: ۱۳].
«از [احکام] دین آنچه را که به نوح درباره آن سفارش کرد براى شما تشریع کرد و آنچه را به تو وحى کردیم و آنچه را که درباره آن به ابراهیم و موسى و عیسى سفارش نمودیم».
***
اولین رسول چه کسی است؟
اولین پیامبر بعد از به وجود آمدن اختلاف در میان بشر، نوح÷بوده است.
آن گونه که خداوند میفرماید:
﴿إِنَّآ أَوۡحَيۡنَآ إِلَيۡكَ كَمَآ أَوۡحَيۡنَآ إِلَىٰ نُوحٖ وَٱلنَّبِيِّۧنَ مِنۢ بَعۡدِهِۦۚ﴾[النساء: ۱۶۳].
«ما همچنانکه به نوح و پیامبران بعد از او وحى کردیم به تو [نیز] وحى کردیم».
﴿كَذَّبَتۡ قَبۡلَهُمۡ قَوۡمُ نُوحٖ وَٱلۡأَحۡزَابُ مِنۢ بَعۡدِهِمۡۖ﴾[غافر: ۵].
«پیش از اینان قوم نوح و بعد از آنان دستههاى مخالف [دیگر] به تکذیب پرداختند».
***
اختلاف چه زمانی به وجود آمد؟
ابن عباسسمیفرماید:
«فاصلهزمانی بین آدم و نوح ده قرن بوده است در این ده قرن همه مردم بر یک شریعت و برنامه که همان دین صحیح الهی است، زیستهاند، بعد از آن مردم دچار اختلاف و انحراف از راه راست شدند [۱۷۴]».
﴿فَبَعَثَ ٱللَّهُ ٱلنَّبِيِّۧنَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ﴾[البقرة: ۲۱۳].
«پس خداوند پیامبران را نویدآور و بیمدهنده برانگیخت».
***
«خاتمالنبیین» خاتم پیامبران چه کسی است؟
محمد جآخرین پیامبر است و بعد از او پیامبر دیگری نخواهد آمد.
***
دلیل اینکه محمد جخاتمالنبیین است، چیست؟
خداوند میفرماید:
﴿مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَآ أَحَدٖ مِّن رِّجَالِكُمۡ وَلَٰكِن رَّسُولَ ٱللَّهِ وَخَاتَمَ ٱلنَّبِيِّۧنَۗ﴾[الأحزاب: ۴۰].
«محمد پدر هیچ یک از مردان شما نیست ولى فرستاده خدا و خاتم پیامبران است».
پیامبر جنیز میفرماید:
«إنه سيكون بعدي كذابون ثلاثون كلهم يدعي أنه نبي وأنا خاتمالنبيين ولا نبي بعدي» [۱۷۵].
«همانا بعد از من ۳۰ نفر دورغگو خواهند آمد که ادعای پیامبری میکنند و (بدانید) من خاتم پیامبران هستم وپیامبر دیگری بعد از من نخواهد آمد».
و نیز به علی [۱۷۶]سمیفرماید: «ألا ترضی أن تكون مني بمنزلة هارون من موسی إلاّ أنه لا نبي بعدي» [۱۷۷]«آیا راضی نیستی بدان که منزلت تو در نزد من به مانند منزلت هارون نزد موسی باشد، با این تفاوت که بعد از من پیامبر دیگری نخواهد آمد».
و در حدیث دجال میفرماید: «و أنا خاتم النبيين ولا نبي بعدي» [۱۷۸].
«من خاتم پیامبران هستم وپیامبر دیگری بعد از من نخواهد آمد».
ادلهی غیر اینها بسیارند.
***
پیامبر ما محمد جبا چه چیزی بر دیگر پیامبران برتری داده شده است؟
پیامبر جاختصاصات بسیاری دارد که به صورت جداگانه تألیف شده است [۱۷۹]. از جمله: همانگونه که گفتیم، خاتم پیامبران است.نیز اینکه سید و سرور فرزندان آدم÷است، آنگونه که خود در تفسیر آیه زیر میفرمایند:
﴿۞تِلۡكَ ٱلرُّسُلُ فَضَّلۡنَا بَعۡضَهُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖۘ مِّنۡهُم مَّن كَلَّمَ ٱللَّهُۖ وَرَفَعَ بَعۡضَهُمۡ دَرَجَٰتٖۚ﴾[البقرة: ۲۵۳].
«برخى از آن پیامبران را بر برخى دیگر برترى بخشیدیم از آنان کسى بود که خدا با او سخن گفت و درجات بعضى از آنان را بالا برد».
و میفرماید: «أنا سيد ولد آدم ولا فخر» [۱۸۰].
«من سرور اولاد آدم هستم و این امر نیز مایه فخر و کبر برای من نمیشود».
و از جمله این که خداوند او را برای عامهی جن و انس فرستاده است.
همانگونه که خود میفرماید: ﴿قُلۡ يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِنِّي رَسُولُ ٱللَّهِ إِلَيۡكُمۡ جَمِيعًا﴾[الأعراف: ۱۵۸].
«بگو اى مردم من پیامبر خدا به سوى همه شما هستم».
﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَٰكَ إِلَّا كَآفَّةٗ لِّلنَّاسِ بَشِيرٗا وَنَذِيرٗا﴾[سبأ: ۲۸].
«ما تو را جز [به سمت] بشارتگر و هشداردهنده براى تمام مردم نفرستادیم».
پیامبر جنیز میفرماید: «أعطيت خمساً لم يعطهن أحد قبلي: نصرت بالرعب مسيرة شهر وجعلت لي الأرض مسجداً وطهوراً، فأيما رجل من أمتي أدركته الصلاة فليصل، وأحلت لي الغنائم ولم تحل لأحد قبلي، وأعطيت الشفاعة، وكان النبي يبعث إلی قومه خاصة وبعثت إلی الناس عامة» [۱۸۱].
«پنج ویژگی به من داده شده است که به هیچ کدام از پیامبران قبل از من تعلق نگرفته است:
- در حالیکه به اندازه یک ماه با دشمنم فاصله داشته باشم، رعب و وحشت من در دل او میافتد.
- تمام سرزمین برای من پاک و مطهر و سجدهگاه قرار داده شده است. پس هر کس از امت من هر زمان که وقت نماز شد، در هر جا که باشد، میتواند نمازش را بخواند.
- گرفتن غنیمت برای من جایز است در حالیکه برای احدی قبل از من، جایز نبوده است.
- میتوانم روز قیامت به اذن خداوند شفاعت کنم.
- پیامبران قبل از من هر کدام به سوی قوم خود روانه شدهاند، اما من برای همهی مردم مبعوث گشتهام».
و نیز میفرماید: «والذي نفسي بيده لا يسمع بي أحد من هذه الأمة يهودي ولا نصراني ثم يموت ولم يؤمن بالذي أرسلت به إلاّ كان من أصحاب النار» [۱۸۲].
«قسم به ذاتی که جانم در دست اوست اگر کسی از این امت یهودی باشد و یا نصرانی اسم من را بشنود و به آنچه آوردهام، ایمان نیاورد و سپس بمیرد، محققاً جایگاه او آتش جهنم خواهد بود».
در این زمینه پیامبر جاختصاصات دیگری نیز دارد که میتوان برای یافتن آنها در نصوص شرعی تفحص نمود [۱۸۳].
[۱۵۷] بخاری ۷/۱۱۲- مسلم ۸/۱۹۲- ابوداود ۴/۱۲۰ رقم ۴۳۲۹- احمد ۱/۳۹۶- ۴۰۴ و ۲/۱۴۸ و ۳/۳۶۸. [۱۵۸] نساء ۱۲۵ [۱۵۹] خلیل بودن پیامبر جدر سنت ثابت شده است. ابن مسعودسروایت میکند که پیامبر خدا جفرمود: «از خلیل بودن با هر خلیلی بری هستم و اگر کسی را به خلیلی میگرفتم، ابوبکرسرا انتخاب میکردم. اما خلیلِ یارِ شما[پیامبر]، خداوند است». مسلم ۷/۱۰۸- ترمذی ۵/۶۰۶ رقم ۳۶۵۵- ابن ماجه ۱/۳۶ رقم ۹۳ - مسند احمد ۱/۳۷۷ - ترمذی میگوید: حدیث حسن صحیح است. [۱۶۰] نساء ۱۶۴ [۱۶۱] مریم ۵۶-۵۷ [۱۶۲] نساء۱۷۱ [۱۶۳] بقره ۲۵۳ [۱۶۴] امام ابوالعباس عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب الهاشمیب، پسر عموی رسول خدا ج، در هنگام وفات رسولالله ج۱۳ سال داشت. پیامبر جبرای او دعا کرد که خداوند او را علم دین بیاموزد و در دین فقیه گرداند. در طائف در سال ۶۸ فوت نمود و محمدبن حنیفه بر او نماز گذارد. ۱/۴۰-۴۱ - این تفسیر را بخاری از ابن عباس در ۵/۱۸۵ آورده است. [۱۶۵] امام حافظ مفسر ابوالحجاج مجاهد بن الجبر المخزومی یکی از تابعین است که حدیث را از سعدبنابیوقاصسو عائشهلو ابوهریرهسو ابن عباسبشنیده است. قرآن را در مدتی که در حضور ابن عباسببود، بر او خواند و یکی از عالمان زمان گشت تا جائی که میفرماید: «قرآن را سه بار بر ابن عباسبعرضه کردم، هر بار در مورد هر آیه از او میپرسیدم، چگونه و درباره چه کسی نازل شده است». قتاده، عمروبن دینار، اعمش و... از او روایت نمودهاند. در سال ۱۰۳ هجری در هشتاد و سه سالگی فوت نمود. ۱/۹۲-۹۳. [۱۶۶] عالم بزرگ ابوعبدالله عکرمه بربری مدنی هاشمی، از ابن عباس و عایشه و ابوهریره و عقبهبن عامر و ابوسعیدشو... روایت نموده است. دربارهی خود میفرماید: «چهل سال طلب علم نمودم. ابن عباس زنجیر بر پایم مینهاد تا قرآن و سنت را بیاموزم». مردمان بسیاری از او روایت نمودهاند. بعضی او را به خوارج نسبت دادهاند. در سال ۱۰۷ در مدینه فوت نمود. ۱/۹۵-۹۶. [۱۶۷] شیخالاسلام ابوسعید حسن بن ابیالحسن بصری در مدینه بزرگ شد و قرآن را حفظ نمود. خطیب، شجاع، مجاهد و بحری از علوم بود. عدهای از اصحاب را دیده است از جمله عثمانس، عمران بن حصینس، مغیرهبن شعبه عبدالرحمان بن سمرهس، ابن عباس، ابن عمر، جابرشو... و از آنان روایت نموده است. بسیاری از او روایت نمودهاند. از جمله قتاده، یونس، خالدالحذاء، در حدیث ثقه، حجه و مأمون به شمار میآید، ولی آثار تدلیس در او دیده شده است. در سال ۱۱۰ در سن ۸۸ سالگی فوت نمود. ۱/۷۱-۷۲. [۱۶۸] حافظ علامه ابوالخطاب قتاده بن دعامه بن قتاده السدوسی الحجری از آخرین تابعین به شمار میآید که از عبدالله بن سرجسسو انس بن مالکسو مسعر و شعبه و معمرشروایت کرده است، در حفظ مشهور بوده است اما از طبقات مدلسین به حساب میآید. بر اثر طاعون در سن ۵۷سالگی در سال ۱۱۰ فوت نمود. ۱/۱۲۲-۱۲۴. [۱۶۹] ضحاک بن مُزاحم هلالی عدهای او را جزء تابعین قرار دادهاند، اما عدهای معتقدند که از اصحاب حدیثی روایت ننموده است. از عدهای از تابعین روایت نموده است از جمله: اسودبن یزید نخعی، عطاء و... از مفسرین به شمار میآید. در سال ۱۰۶ هجری فوت نموده است. رک: تهذیبالتهذیب ۴/۴۵۳-۴۵۴ - طبقاتالمفسرین ۱/۱۲۲. [۱۷۰] محمدبن مروان بن اسماعیل سُدی صاحب تفسیر که از اعمش و کلبی روایت نموده است، و پسرش علی و اشجعی و... از او روایت نمودهاند، رک ابن حجر در تهذیب ۹/۴۳۶ - میزان الاعتدال ۴/۳۲ - طبقات المفسرین داوودی ۲/۲۵۵- ۲۵۶. [۱۷۱] ابواسحاق عمروبن عبدالله همدانی کوفی سبیعی از اعلام تابعی میباشد که از تعدادی از اصحاب روایت نموده است. از جمله زیدبن ارقم و عبدالله بن عمرو و عدی بن حاتمو براء بن عازبشو... از او، اعمش، شبعه، ثوری روایت نمودهاند. در حدیث ثقه است. در سال ۱۲۷ فوت نمود. ۱/۱۱۴-۱۱۶. [۱۷۲] بخاری ۴/۱۴۱-۱۴۲- مسلم ۷/۹۶- ابوداود ۴/۲۱۸ رقم ۴۶۷۵ - مسند احمد ۲/۴۰۶ و ۴۳۷. در حدیث اشاره به اشتراک دین انبیاء در اصول و تفاوتهایشان در فروع میکند، چون که برادران پدری، پدرشان واحد، ولی مادران متفاوتی دارند. [۱۷۳] پیامبرانی که در قرآن ذکر آنها آمده است ۲۵ نفر هستند. انعام ۸۳-۸۶. اسامی ۱۸ نفر آنان در آیه فوق آمده است. هفت نفر دیگر نیز در آیات زیر آمدهاند: آدم: بقره۳۱- هود: اعراف۶۵- صالح: اعراف۷۳- شعیب: اعراف۸۵- ادریس: مریم۵۶- ذیالکفل: انبیاء۸۵- محمد: فتح۲۹. [۱۷۴] این اثر را ابن جریر از ابن عباسبآورده است، به این صورت که: «بین آدم و نوح ده قرن فاصله بود که در این ده قرن همهی مردم بر شریعت الهی بودهاند». تفسیر ابن جریر تحقیق شاکر ۴/۲۷۵- حاکم آن را بر شرط بخاری صحیح میداند و ذهبی نیز با او موافق است. ۲/۵۴۶-۵۴۷. [۱۷۵] ابوداود: ۴/۹۸ رقم ۴۲۵۲- ترمذی ۴/۴۹۹ و ۴۹۸- احمد ۵/۱۶ و۴۱ و ۴۶ ترمذی آن را «حسن صحیح» میداند. [۱۷۶] علی بن ابیطالبس: یکی از عشره مبشره و چهارمین خلیفه راشد، نیز پسر عموی رسول خدا و شوهر دخترش فاطمهل، در خردسالی ایمان آورد و در شب هجرت رسولالله جدر جای او خوابید، مناقب او در شمار نمیآید. ذهبی آنها را در کتابی به نام «فتحالمطالب فی مناقب علیبن ابیطالب» آورده است. در ۱۷رمضان ۴۰هجری در سن ۶۳سالگی به شهادت رسید. [۱۷۷] بخاری ۴/۲۰۸- مسلم ۷/۱۲۰- احمد ۱/۱۷۰-۱۷۷ و ۳/۳۲ و ابن ماجه ۱/۴۲ رقم ۱۱۵. [۱۷۸] احمد ۳/۷۹ [۱۷۹] از این مصنفات میتوان به کتاب ابونعیم احمدبن عبدالله اصبهانی متوفی سال۴۳۰ اشاره کرد. [۱۸۰] ترمذی ۴/ ۶۲۲ رقم ۲۴۳۴ آن را «حسن صحیح» دانسته- ابوداود ۴/۲۱۸ رقم ۴۶۷۳- ابن ماجه ۲/۱۴۴۰ رقم ۴۳۰۸ احمد ۱/۵. [۱۸۱] متفقعلیه: بخاری ۱/۸۶ و ۱۱۳- مسلم ۲/۶۳- دارمی ۲/۱۴۲ رقم۲۴۷۰. [۱۸۲] مسلم ۱/۲- احمد۲/۳۰۷. [۱۸۳] اختصاصات پیامبر جبسیارند ابن حجر در فتحالباری هفده ویژگی پیامبر جرا برشمرده است: پنجتا از آنها در حدیث فوق آمده است. ۶- جوامعالکلم (احادیث و کلمات پیامبر کوتاه ولی پرمعنی هستند) ۷- پایان یافتن انبیاء به او ۸- قراردادن صفوف مسلمانان همانند صفوف ملائکه ۹- خواتیم سوره بقره ۱۰- فتح سراسر زمین برای امت او ۱۱- نام بردن او به احمد ۱۲- بهترین امت بودنِ امت او ۱۳- بخشش گناهان پس و پیش او ۱۴- کوثر ۱۵- لواء حمد ۱۶- اسلام آوردن شیطانی که همراه اوست. ابن عباسبهفدهمین ویژگی را از یاد برده است. صنعانی آن ویژگی را در تعلیقش بر «إحکام الأحکام» ابن دقیق العید آورده بعنوان «یاور بودن همسرانش با او» و چهار خاصیت دیگر را به آنها افزوده است: سخاوت- شجاعت - - قدرتمند بودن. ابن حجر در فتح آورده است که بعضی از علماء تا ۶۰ ویژگی را برای پیامبر جآوردهاند. والله اعلم. فتحالباری ۱/۴۳۶- ۴۳۹- «العدة حاشیه الصنعانی علی إحکام الأحکام لابن دقیق العید» ۱/۴۴۰- ۴۴۱.