شروط لا إله إلا الله
شروط لا اله الا الله که جز با وجود همهی آن شروط، شهادت برای شهادتدهنده، هیچ نفعی دربرندارد، کدامند؟
لا اله الا الله هفت شرط دارد:
اول: علم به معنی و مفهوم آن از هر دو جنبهی نفی و اثبات.
دوم: یقین قلبی به آن.
سوم: انقیاد و فرمانبرداری ظاهری و باطنی [از اوامر و مقتضیات لااله الا الله بر مسمان]
چهارم: قبول و پذیرفتن مدلولات آن به نحوی که چیزی از لوازم و مقتضیات آن مردود شمارده نشود.
پنجم: اخلاص در آن.
ششم: صدق و راستی نسبت به لا اله الا الله از اعماق قلب نه فقط از طریق زبان.
هفتم: محبت و دوستی برای لا اله الا الله و اهل آن [و تمام افرادی که زیر پرچم لا اله الا الله جمع شدهاند] و دوستی و دشمنی در پناه آن و بخاطر آن [۲۳].
***
چه دلیلی از کتاب و سنت بر شرط «علم» وجود دارد؟
خداوند میفرماید: ﴿إِلَّا مَن شَهِدَ بِٱلۡحَقِّ﴾یعنی شهادت به «لا اله الا الله» دهند ﴿وَهُمۡ يَعۡلَمُونَ ٨٦﴾[الزخرف: ۸۶] و در حالکیه در قلبهایشان معنی آنچه را بر زبانشان جاری میشود، درک میکنند.
و پیامبرجمیفرماید:
«من مات وهو يعلم أن لا إله إلا الله دخل الجنة» [۲۴].
«کسی که بمیرد، در حالی که بداند و علم داشته باشد، که معبودی حقیقی غیر از خداوندوجود ندارد، وارد بهشت میشود».
***
دلیل اینکه «یقین» جزء شروط لا اله الا الله به شمار میآید، با توجه به کتاب و سنّت چیست؟
دلیل آن، سخن خداوند است که میفرماید:
﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ ثُمَّ لَمۡ يَرۡتَابُواْ وَجَٰهَدُواْ بِأَمۡوَٰلِهِمۡ وَأَنفُسِهِمۡ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِۚ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلصَّٰدِقُونَ ١٥﴾[الحجرات: ۱۵].
«مؤمنان (واقعی) تنها کسانیند که به خدا و پیغمبرش ایمان آوردهاند، سپس هرگز شک و تردیدی به خود راه ندادهاند. و با مال و جان خویش در راه خدا به تلاش ایستادهاند و به جهاد برخاستهاند.آنان (بلی آنان، در ایمان خود) درست و راستگویند».
و نیز پیامبرجمیفرماید: «أشهد أن لا إله إلا الله وأني رسول الله لا يلقی الله بهما عبد غير شاكٍ فيهما إلا دخل الجنة» [۲۵]. «هرکس در حالی خدا را ملاقات کند که شهادت دهد، خدای به حقی غیر از الله وجود ندارد و همانا من (پیامبر) رسول اویم، و در آن (شهادتین) شک و تردیدی نداشته باشد، حتماً وارد بهشت میشود». و به ابوهریرهسمیفرماید: «من لقيت وراء هذا الحائط يشهد أن لا إله إلاّ الله مستيقناً بها قلبه فبشره بالجنة» [۲۶].
«از این خانه که خارج شدی اگر کسی را دیدی که شهادت داد که معبود به حقی غیر از الله وجود ندارد و از صمیم قلب بدان (شهادت) یقین داشت، او را به بهشت بشارت بده».
***
دلایل کتاب و سنت مبنی بر اینکه «انقیاد» شرطی از شروط لا اله الا الله است کدامند؟
خداوند میفرماید:
﴿۞وَمَن يُسۡلِمۡ وَجۡهَهُۥٓ إِلَى ٱللَّهِ وَهُوَ مُحۡسِنٞ فَقَدِ ٱسۡتَمۡسَكَ بِٱلۡعُرۡوَةِ ٱلۡوُثۡقَىٰۗ﴾[لقمان: ۲۲].
«و هر کس خود را -در حالى که نیکوکار باشد- تسلیم خدا کند، قطعاً در ریسمان استوارترى چنگ درزده، و فرجام کارها به سوى خداست».
پیامبرجنیز میفرمایند: «لا يؤمن أحدكم حتی يكون هواه تبعاً لما جئتُ به» [۲۷].
«ایمان هیچ یک از شما کامل نخواهد شد، مگر اینکه هوی و هوسش پیرو آنچه باشد که من آوردهام».
***
از کتاب و سنت برای اینکه «قبول» شرط لا اله الاالله است، چه دلیلی داریم؟
خداوند در شأن آن کسی که لا اله الا الله را قبول نمیکند میفرماید:
﴿۞ٱحۡشُرُواْ ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ وَأَزۡوَٰجَهُمۡ وَمَا كَانُواْ يَعۡبُدُونَ ٢٢﴾تا آنجا که میفرماید: ﴿إِنَّهُمۡ كَانُوٓاْ إِذَا قِيلَ لَهُمۡ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا ٱللَّهُ يَسۡتَكۡبِرُونَ ٣٥ وَيَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِكُوٓاْ ءَالِهَتِنَا لِشَاعِرٖ مَّجۡنُونِۢ ٣٦ بَلۡ جَآءَ بِٱلۡحَقِّ وَصَدَّقَ ٱلۡمُرۡسَلِينَ ٣٧﴾[الصافات: ۲۲-۳۷].
«کسانى را که ستم کردهاند با همردیفانشان و آنچه غیر از خدا مىپرستیدهاندگرد آورید». تا جایی که میفرماید: «(چرا که) وقتی که بدانان گفته میشد: جز خدا معبودی نیست، بزرگی مینمودند (و خویشتن را بالاتر از آن میدیدند که یکتاپرستی را بپذیرند). و میگفتند: آیا ما برای (سخن) چکامهسرای دیوانهای، معبودهای خویشتن را رها سازیم؟!. (اما او شاعر و مجنون نیست و) بلکه حق را آورده و پیغمبران را تصدیق کرده است. (محتوی دعوت محمد ج و هماهنگی آن با دعوت انبیاء، دلیل صدق گفتار او است)».
و پیامبر جمیفرماید: «مثل ما بعثني الله به من الهدی والعلم كمثل الغيث الكثير أصاب أرضاً، فكان منها نقية، قبلت الماء فأنبتت الكلأ والعشب الكثير وكان منها أجادب أمسكت الماء، فنفع الله به الناس فشربوا وسقوا وزرعوا؛ وأصاب منها طائفة أخری إنما هي قيعان لا تمسك ماء ولا تنبت كلأ، فذلك مثل من فقه في دين الله ونفعه ما بعثني الله به فعلم وعلّم ومثل من لم يرفع بذلك رأساً ولم يقبل هدی الله الذي أرسلت به» [۲۸].
«مثال آنچه از هدایت و علم که خداوند مرا به آن برانگیخته است مانند باران فراوانی است که بر زمین میبارد، قسمتی از زمین صاف و هموار است و آب را جذب میکند و در آن گیاه و علف فراوان میروید [پس هم به خود و هم به دیگران سود میرساند]. قسمتی از آن نیز صاف ولی بایر و بیحاصل است، آب را در خود نگه میدارد و از این طریق خداوند، به مردم سود میرساند و مردم از آبِ آن مینوشند و آبیاری و زراعت میکنند [پس فقط به دیگران سود میرساند]. این باران بر قسمتی دیگر از زمین نیز میبارد که نه آب را در خود حفظ میکند و نه گیاهی در آن میروید. این مثال کسی است که در دین الهی تفقه یافته است و از آنچه خداوند به من داده به او سود رسانیده است، پس آن را فراگرفته و به دیگران آموخته است. همچنین آن مثال کسی است که خود را به آن مشغول نمیکند و هدایتی را که خداوند مرا به آن فرستاده است، قبول نمیکند».
***
چه دلیلی از کتاب و سنت بر شرط «اخلاص» وجود دارد؟
خداوند میفرماید:
﴿أَلَا لِلَّهِ ٱلدِّينُ ٱلۡخَالِصُۚ﴾[الزمر: ۳].
«هان! تنها طاعت و عبادت خالصانه برای خداست و بس».
﴿فَٱعۡبُدِ ٱللَّهَ مُخۡلِصٗا لَّهُ ٱلدِّينَ ٢﴾[الزمر: ۲].
«خدا را پرستش کن و پرستش خود را سره و خاص او گردان».
و پیامبر جمیفرماید: «أسعد الناس بشفاعتي من قال لا إله إلاّ الله خالصاً من قلبه» [۲۹].
«خوشبختترین مردم و نزدیکترین آنها به شفاعت من [در روز قیامت] کسی است که با اخلاص و از صمیم قلب اعتراف میکند که خدایی بحق جز الله وجود ندارد».
و پیامبر جمیفرماید: «إن الله تعالی حرم علی النار من قال لا إله إلا الله يبتغي بذلك وجه الله» [۳۰].
«خداوند [وجود] آن کس را که شهادت لا اله الا الله را بر زبان میآورد و تنها هدف او از این گفتار جلب رضایت الهی است، بر آتش دوزخ حرام گردانیده است».
***
از کتاب و سنت برای اینکه «صدق» شرط لا اله الاالله است، چه دلیلی داریم؟
خداوند میفرماید:
﴿الٓمٓ ١ أَحَسِبَ ٱلنَّاسُ أَن يُتۡرَكُوٓاْ أَن يَقُولُوٓاْ ءَامَنَّا وَهُمۡ لَا يُفۡتَنُونَ ٢ وَلَقَدۡ فَتَنَّا ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِمۡۖ فَلَيَعۡلَمَنَّ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ صَدَقُواْ وَلَيَعۡلَمَنَّ ٱلۡكَٰذِبِينَ ٣﴾[العنکبوت: ۱-۳].
«الف، لام، میم. آیا مردمان گمان بردهاند همین که بگویند ایمان آوردهایم (و به یگانگی خدا و رسالت پیغمبر اقرار کردهایم) به حال خود رها میشوند و ایشان (با تکالیف و وظایف و رنجها و سختهایی که باید در راه آیین آسمانی تحمل کرد) آزمایش نمیگردند؟!. ما کسانی را که قبل از ایشان بودهاند (با انواع تکالیف و مشقات و با اقسام نعمتها و محنتها) آزمایش کردهایم. آخر باید خدا بداند چه کسانی راست میگویند، و چه کسانی دروغ میگویند».
و پیامبر جمیفرماید:
«ما من أحد يشهد أن لا إله إلا الله وأن محمداً رسول الله صدقاً من قلبه إلاّ حرمه الله علی النار» [۳۱].
«هرکس که از ته قلب و از روی صداقت و اخلاص به وحدانیت خداوند اعتراف کند و شریکی برای او قرار ندهد و به رسالت محمد ایمان داشته باشد، خداوند بدن او را بر آتش دوزخ حرام مینماید و از عذاب آن در امان میباشد».
هنگامی که پیامبر جبه فردی بادیهنشین شرایع اسلام را یاد داد. او در جواب گفت: «به خدا قسم نه چیزی بر آن اضافه میکنم و نه چیزی از آن کم مینمایم». پیامبر جفرمودند: «أفلح إن صدق» [۳۲].
«اگر راست بگوید (صدق داشته باشد) رستگار شده است».
***
از کتاب و سنت برای اینکه «محبت» شرط لا اله الاالله است، چه دلیلی داریم؟
خداوند میفرمایند:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مَن يَرۡتَدَّ مِنكُمۡ عَن دِينِهِۦ فَسَوۡفَ يَأۡتِي ٱللَّهُ بِقَوۡمٖ يُحِبُّهُمۡ وَيُحِبُّونَهُۥ﴾[المائدة: ۵۴].
«ای مؤمنان! هر کس از شما از آئین خود بازگردد (و از ایمان به کفر گراید، کوچکترین زیانی به خدا نمیرساند و در آینده) خداوند جمعیتی را (به جای ایشان بر روی زمین) خواهد آورد که خداوند دوستشان میدارد و آنان هم خدا را دوست میدارند».
و پیامبر جنیز فرمودند:
«ثلاث من كن فيه وجد بهن حلاوة الإيمان أن يكون الله ورسوله أحب إليه مما سواهما وأن يحب المرء لا يحبه إلا لله وأن يكره أن يعود في الكفر بعد إذ أنقذه الله منه كما يكره أن يقذف في النار» [۳۳].
«کسی که این سه خصلت را داشته باشد شیرینی ایمان را میچشد، یکی این که، الله و رسولش را از همه بیشتر دوست داشته باشد، دوم این که محبتش با هر کس به خاطر خوشنودی الله باشد، سوم این که برگشتن به سوی کفر، بعد از رهایی از آن، مانند رفتن در آتش برایش ناگوار باشد».
[۲۳]
لا الــــه را قبـــل الا الله ببیـــــن
هفت شرطش عـزت دنیـــا و دیـن
گــر بگوید با زبان تنهـا چـه سـود
قائلـی کـو شرطهــایش را نبـــــود
علم وصدق پاک واخلاص وقبول
خـود یقین و انقیـادی چون رسـول
شرطهــایش بــا محبت شـد تمــام
لطف حق یارت چو هستی بردوام
[۲۴] مسلم ۱/۴۱ - ابن خزیمه در کتاب التوحید: ۲/۸۱۷ ظاهر حدیث این توهم را ایجاد میکند که معرفت قلبی به صاحبش نفع میرساند هر چند که نطق و عملی نداشته باشد. مرجئه از این حدیث سوءاستفاده نموده و آن را به معرفت قلب معنی کردهاند و این را تنها شرط لا اله الاالله قرار دادهاند. به زعم باطل آنها، هر کس که دارای معرفت قلبی باشد، هر چند که کفریات وگناهان زیادی را نیز به همراه بیاورد، به بهشت وارد میشود. اما این تفسیر درست نیست. چون که در این گونه مباحث باید تمام احادیث وارده را بررسی نموده و بین آنها و بین احادیث حساب روز قیامت جمع نمود. پس حدیث فوق اینگونه معنی میشود که بندهای که با علم به لاالهالاالله بمیرد و بقیه شروط آن را ادا نماید بعد از حساب و کتاب وارد بهشت میشود. یعنی اینکه اگر گناهی مرتکب شده باشد، جزای آن را میبیند و چون که این فرد جزو مؤمنین است، در نهایت وارد بهشت میشود. رک صحیح مسلم به شرح نووی۱/۲۱۹.
[۲۵] مسلم ۱/۴۱-۴۲ - احمد نیز آن را از ابوهریرهسروایت میکند و در آن قصهای آمده است به شرح زیر:
«در هنگام غزوه تبوک مردم را گرسنگی فرا گرفت. گفتند. ای پیامبر خدا اجازه دهید شترهای آبکشمان را سر ببریم و از آنان بخوریم و بهره گیریم. پیامبر جفرمود: این کار را انجام دهید. عمربن خطابسنزد پیامبر آمد و فرمود: ای رسول خدا اگر این کار را انجام دهند، بارکشهایمان کم میشود. شما از آنان بخواهید که باقیمانده توشههایشان را جمع کنند و از خداوند بخواهید در آن برکت اندازد. امید است که خداوند این کار را آسان کند. پس پیامبر خدا جپارچهای چرمین خواست و آن را گسترانید.سپس از آنان خواست که مانده توشههایشان را جمع نمایند. کسانی بودند که یک مشت دانه،کسی دیگر مشتی خرما و دیگری گوشت میآوردند. تا اینکه پارچه پر از این خوراکها شد. سپس پیامبر جدعا کرد که خداوند در آن برکت اندازد. سپس فرمود: هر کس ظرف خود را پر کند. ابوهریرهسمیفرماید: تمام سپاه ظرفهای خود را پر کردند و از آن سیر خوردند در حالیکه هنوز بر سر سفره مقداری از آن باقی بود در این حال پیامبر جفرمودند: «أشهد أن لا إله إلا الله وأني رسول الله لا يلقی الله بهما عبد غير شاكٍ فيهما إلا دخل الجنة»الحدیث مسند ۳/۱۱ قصه در شرح مسلم ۱/۴۱-۴۲ آمده است.
[۲۶] مسلم ۱/۴۴- ۴۵ قسمتی از یک حدیث طولانی است.
[۲۷] این حدیث را نصر بن ابراهیم المقدسی در «کتاب الحجة علی تارکی سلوک المحجة» آن را روایت کرده است و نووی در اربعین آن را حسن صحیح دانسته است. ابن حجر رجال سند آن را ثقه میداند اما ابن رجب به دلیل وجود نُعیم بن حماد آن را ضعیف بیان کرده است همچنین البانی در تعلیقی که بر حدیث ۱۵ از کتاب السنه ابن ابی عاصم دارد، آن را ضعیف میداند. اما بخاری، ابوداود، ترمذی و ابن ماجه از نعیم روایت کردهاند. حدیث با این اسناد ضعیف است. چون که مدار آن بر نعیم بن حماد میچرخد. اما یحیی بن معین و احمد بن حنبل و العجلی او را ثقه دانستهاند. در هر صورت معنی حدیث صحیح است،زیرا در قرآن دلالتهایی بر آن وجود دارد.همانند آیات نساء۶۵/- احزاب۳۶ برای تفصیل بیشتر رک جامعالعلوم و الحکم ابن رجب ۳۳۸، السنه ابن ابی عاصم ۱/۱۲-۱۳ - اربعین مع شرح ابن دقیق ۱۰۴ - فتحالباری ۱۳/۱۸۹ – ۱۰۹.
[۲۸] متفق علیه: بخاری ۱-۲۸ - مسلم ۷/۶۳.
[۲۹] بخاری: ۱/۳۳ و ۷/۲۰۴ - مسند احمد ۲/۳۷۳.
[۳۰] بخاری ۱/۱۰۹-۱۱۰ - مسند احمد ۴/۴۴
[۳۱] حدیث به صورت کامل به این شرح است: انس بن مالکسروایت میکند که معاذ ردیف و همدوش پیامبرجبود، که فرمودند: ای معاذبن جبل. معاذسگفت: لبیک این را سه بار تکرار نمودند. پیامبر جفرمود: «هرکس که از ته قلب و از روی صداقت و اخلاص به وحدانیت خداوند اعتراف کند و شریکی برای او قرار ندهد و به رسالت محمد ایمان داشته باشد، خداوند بدن او را بر آتش دوزخ حرام مینماید و از عذاب آن در امان میباشد». معاذسگفت: ای پیامبر خدا آیا مردم را به این امر آگاه نکنم، تا همدیگر را بشارت دهند. فرمود: آن هنگام توکل میکنند [و از انجام عمل صالح کوتاهی مینمایند]. معاذسدر هنگام مرگ از ترس اینکه امری از امور دین را کتمان کردهباشد، این حدیث را روایت نمود. بخاری ۱/۴۱ - مسلم ۱/۴۵ (صدقاً) را نیاورده است.
[۳۲] بخاری ۱/۱۷ - مسلم ۱/۳۱-۳۲ - نسائی ۱/۲۲۶-۲۲۹ و ۸/۱۱۸-۱۱۹- احمد ۱/۲۵۰، ۲۶۴ - مالک ۱/۱۸۸.
[۳۳] متفق علیه: لفظ آورده شده در متن، لفظ امام مسلم است. بخاری ۱/۹-۱۰ - مسلم ۱/۴۸ مؤلف در رسالهای به نام «مفتاح دارالسلام فی تحقیق شهادتی الاسلام» این شروط و ادله را به تفصیل آوردهاست. رک کتاب معارج القبول شرح سلم الوصول ازمؤلف ۱/۲۷۳-۲۷۹ - فتحالمجید شرح کتاب التوحید عبدالرحمن آل شیخ ۷۰.