فرازهایی از عقیده اهل سنت و جماعت

فهرست کتاب

کفر و اقسام آن

کفر و اقسام آن

کفر اکبر چند قسم است؟

از آنچه گفته شد، می‌فهمیم که کفر اکبر چهار [۳۳۵]قسم است:

کفر جهل و تکذیب

کفر جحود و انکار

کفر سرکشی و استکبار

کفر دورویی و نفاق.

***

کفر جهل و تکذیب چیست؟

تکذیبی که در فرد، هم بصورت ظاهری و هم باطنی دیده شود و این تکذیب از جهل او به دین نشأت گرفته باشد، کفر تکذیب است. همانند کفر اکثر مشرکان قریش و امت‌های قبلی که خداوند درباره‌ی آن‌ها می‌فرماید:

﴿ٱلَّذِينَ كَذَّبُواْ بِٱلۡكِتَٰبِ وَبِمَآ أَرۡسَلۡنَا بِهِۦ رُسُلَنَاۖ فَسَوۡفَ يَعۡلَمُونَ ٧٠[غافر: ۷۰].

«کسانى که کتاب [خدا] و آنچه را که فرستادگان خود را بدان گسیل داشته‏ایم تکذیب کرده‏اند به زودى خواهند دانست».

﴿وَأَعۡرِضۡ عَنِ ٱلۡجَٰهِلِينَ ١٩٩[الأعراف: ۱۹۹].

«و از نادانان رخ برتاب».

﴿وَيَوۡمَ نَحۡشُرُ مِن كُلِّ أُمَّةٖ فَوۡجٗا مِّمَّن يُكَذِّبُ بِ‍َٔايَٰتِنَا فَهُمۡ يُوزَعُونَ ٨٣ حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءُو قَالَ أَكَذَّبۡتُم بِ‍َٔايَٰتِي وَلَمۡ تُحِيطُواْ بِهَا عِلۡمًا أَمَّاذَا كُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ ٨٤[النمل: ۸۳- ۸۴].

«و آن روز که از هر امتى گروهى از کسانى را که آیات ما را تکذیب کرده‏اند محشور مى‏گردانیم پس آنان نگاه داشته مى‏شوند تا همه به هم بپیوندند. تا چون [همه‌ی کافران] بیایند [خدا] مى‏فرماید آیا نشانه‏هاى مرا به دروغ گرفتید و حال آنکه از نظر علم بدانها احاطه نداشتید آیا [در طول حیات] چه مى‏کردید».

﴿بَلۡ كَذَّبُواْ بِمَا لَمۡ يُحِيطُواْ بِعِلۡمِهِۦ وَلَمَّا يَأۡتِهِمۡ تَأۡوِيلُهُۥۚ[یونس: ۳۹].

«بلکه چیزى را دروغ شمردند که به علم آن احاطه نداشتند و هنوز تاویل آن برایشان نیامده است».

***

کفر جحود و انکار چیست؟

اگر فرد باطناً حق را شناخته و بدان علم داشته باشد، اما آن را کتمان کند و در ظاهر از آن پیروی ننماید، کفر او کفر جحود و انکار است. مانند کفر فرعون و قوم او به موسی÷و کفر یهود به محمد ج.

خداوند درباره‌ی فرعون و قومش می‌فرماید:

﴿وَجَحَدُواْ بِهَا وَٱسۡتَيۡقَنَتۡهَآ أَنفُسُهُمۡ ظُلۡمٗا وَعُلُوّٗاۚ[النمل: ۱۴].

«و با آنکه دل‌هایشان بدان یقین داشت از روى ظلم و تکبر آن را انکار کردند».

و خداوند درباره‌ی یهود می‌فرماید:

﴿فَلَمَّا جَآءَهُم مَّا عَرَفُواْ كَفَرُواْ بِهِۦۚ[البقرة: ۸۹].

«ولى همین که آنچه [که اوصافش] را مى‏شناختند برایشان آمد انکارش کردند».

﴿وَإِنَّ فَرِيقٗا مِّنۡهُمۡ لَيَكۡتُمُونَ ٱلۡحَقَّ وَهُمۡ يَعۡلَمُونَ ١٤٦[البقرة: ۱۴۶].

«و مسلما گروهى از ایشان حقیقت را نهفته مى‏دارند و خودشان [هم] مى‏دانند».

***

کفر عناد و استکبار چیست؟

عدم اطاعت و فرمانبرداری برای حق در صورتی که ظاهراً بدان اقرار نموده و علناً حق بودن آن را اعلام می‌کند همانند کفر ابلیس که خداوند درباره‌ی او می‌فرماید:

﴿إِلَّآ إِبۡلِيسَ أَبَىٰ وَٱسۡتَكۡبَرَ وَكَانَ مِنَ ٱلۡكَٰفِرِينَ ٣٤[البقرة: ۳۴].

«پس بجز ابلیس که سر باز زد و کبر ورزید و از کافران شد [همه] به سجده درافتادند».

و ابلیس امر خداوند را مبتنی بر سجده رفتن برای آدم جحد و انکار نمی‌کرد بلکه آن را حق می‌پنداشت ولی بر آن اعتراض می‌نمود و در حکیمانه و عادلانه بودن آن طعن می‌زد و می‌گفت:

﴿ءَأَسۡجُدُ لِمَنۡ خَلَقۡتَ طِينٗا ٦١[الإسراء: ۶۱].

«آیا براى کسى که از گل آفریدى سجده کنم».

﴿لَمۡ أَكُن لِّأَسۡجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقۡتَهُۥ مِن صَلۡصَٰلٖ مِّنۡ حَمَإٖ مَّسۡنُونٖ ٣٣[الحجر: ۳۳].

«من آن نیستم که براى بشرى که او را از گلى خشک از گلى سیاه و بدبو آفریده‏اى سجده کنم».

﴿أَنَا۠ خَيۡرٞ مِّنۡهُ خَلَقۡتَنِي مِن نَّارٖ وَخَلَقۡتَهُۥ مِن طِينٖ ١٢[الأعراف: ۱۲].

«من از او بهترم مرا از آتشى آفریدى و او را از گل آفریدى».

***

کفر نفاق چیست؟

عمل وانقیاد و پیروی ظاهری اما بدون تصدیق قلبی که به صورت ریاء برای مردم صورت می‌گیرد، کفر نفاق است. مانند کفر عبدالله بن اُبَی [۳۳۶]و طرفداران او که خداوند درباره‌ی آن‌ها می‌فرماید:

﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَقُولُ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَبِٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَمَا هُم بِمُؤۡمِنِينَ ٨ يُخَٰدِعُونَ ٱللَّهَ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَمَا يَخۡدَعُونَ إِلَّآ أَنفُسَهُمۡ وَمَا يَشۡعُرُونَ ٩ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٞ فَزَادَهُمُ ٱللَّهُ مَرَضٗاۖ وَلَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمُۢ بِمَا كَانُواْ يَكۡذِبُونَ ١٠إلی قوله:﴿إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞ ٢٠[البقرة: ۸-۲۰].

«و برخى از مردم مى‏گویند ما به خدا و روز بازپسین ایمان آورده‏ایم ولى گروندگان [راستین] نیستند. با خدا و مؤمنان نیرنگ مى‏بازند ولى جز بر خویشتن نیرنگ نمى‏زنند و نمى‏فهمند. در دل‌هایشان مرضى است و خدا بر مرضشان افزود و به [سزاى] آنچه به دروغ می‌گفتند عذابى دردناک [در پیش] خواهند داشت». تا آنجا که می‌فرماید: «خدا بر همه چیز تواناست».

و آیاتی دیگر.

***

کفر اصغر یا کفر عملی که خروج از اسلام را در پی ندارد، چیست؟

تمام معصیت‌هایی که شارع برآن‌ها اسم کفر را آورده، در حالی که اسم ایمان را از فاعل آن‌ها نفی ننموده است، کفر اصغر می‌باشد.

مانند اینکه پیامبر جمی‌فرماید:

«لا ترجعوا بعدي كفاراً يضرب بعضكم رقاب بعض» [۳۳۷].

«بعد از من با کشتن و گردن زدن همدیگر کافر نشوید».

و می‌فرماید:

«سباب المسلم فسوق وقتاله كفر» [۳۳۸].

«فحش و ناسزا گفتن به مؤمن فسق و کشتن او کفر است».

پیامبر جبر کشتن مسلمان توسط دیگر مسلمانان لفظ کفر و بر قاتل مسلمانان لفظ کفار را آورده است. در حالیکه خداوند می‌فرماید:

﴿وَإِن طَآئِفَتَانِ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٱقۡتَتَلُواْ فَأَصۡلِحُواْ بَيۡنَهُمَاۖ[الحجرات: ۹].

«و اگر دو طایفه از مؤمنان با هم بجنگند میان آن دو را اصلاح دهید».

﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ إِخۡوَةٞ فَأَصۡلِحُواْ بَيۡنَ أَخَوَيۡكُمۡۚ[الحجرات: ۱۰].

«در حقیقت مؤمنان با هم برادرند پس میان برادرانتان را سازش دهید».

خداوند در بین مسلمانانی که با همدیگر قتال می‌کنند، قائل به «برادری ایمانی» می‌باشد. پس بدیهی است که اصل ایمان را از آن‌ها نفی ننموده است.

در آیه‌ی قصاص نیز خداوند می‌فرماید:

﴿فَمَنۡ عُفِيَ لَهُۥ مِنۡ أَخِيهِ شَيۡءٞ فَٱتِّبَاعُۢ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَأَدَآءٌ إِلَيۡهِ بِإِحۡسَٰنٖۗ[البقرة: ۱۷۸].

«هر کس که از جانب برادر [دینى]اش [یعنى ولى مقتول] چیزى [از حق قصاص] به او گذشت شود [باید از گذشت ولى مقتول] به طور پسندیده پیروى کند و با [رعایت] احسان [خونبها را] به او بپردازد».

در این آیه نیز اخوت اسلامی برای قاتل و خانواده مقتول ثابت شده‌است.

همچنین پیامبر جمی‌فرماید:

«لا يزني الزاني حين يزني وهو مؤمن، ولا يسرق حين يسرق وهو مؤمن، ولا يشرب الخمر حين يشربها وهو مؤمن» [۳۳۹]. «زناکار در حین ارتکاب زنا و سارق در حین سرقت و شراب‌خوار در حین شرب خمر مؤمن نیستند».

و در حدیث ابوذر [۳۴۰]آمده که پیامبر جفرمود:

«ما من عبد قال لا إله إلا الله ثم مات علی ذلك إلا دخل الجنة». قلت: وإن زني وإن سرق؟ قال: «وإن زني وإن سرق ثلاثاً، ثم قال في الرابعة: علی رغم أنف أبي‌ذر» [۳۴۱].

و در صحیحین نیز از ابوذر غفاریسروایت شده‌است که پیغمبر فرمود: «هر بنده‌ای که لااله‌الاالله را گفته و بر آن بمیرد، وارد بهشت می‌شود. [ابوذر می‌گوید] گفتم: هرچند که زنا و سرقت هم کرده باشد؟ [پیامبر در جواب] فرمود: بله هرچند که زنا وسرقت هم نموده باشد. سه بار این مطلب را تکرار فرمودند. و مرتبه‌ی چهارم فرمودند: اینچنین خواهد بود علی رغم خاک آلود بودن بینی اباذر[کنایه بر خلاف میل اباذر]».

این احادیث دلالت می‌کند بر اینکه ایمان به صورت کلی از زناکار وسارق و شرابخوار زایل نگشته است. زیرا که فرموده‌ی پیامبر‌ جمبنی بر اینکه این افراد وارد بهشت می‌شوند، نشان می‌دهد که با ارتکاب این گناهان اصلایمان از آن‌ها زایل نمی‌گردد. برداشت فوق نیز برگرفته از این مطلب است که غیر از مؤمنان کس دیگری وارد بهشت نمی‌شود. منظور پیامبر جاز این احادیث اشاره به نقصان ایمان و از دست رفتن کمال آن است. و تنها هنگامی بنده با انجام این معاصی کافر می‌شود که انجام آن‌ها را حلال و جایز بداند. چون که در این حال عمل و اعتقاد فرد مستلزم تکذیب قرآن و پیامبر در مسأله‌ی تحریم و تحلیل است تا جائیکه حتی اگر آن‌ها را هم انجام ندهد و فقط معتقد به حلال بودن آن‌ها باشد، باز هم دچار کفر اکبر گشته است. والله أعلم.

***

چطور می‌توان گفته که سجده بر بت، توهین به قرآن، ناسزاگویی به پیامبر جو استهزا به دین و اینگونه موارد جزء کفر ظاهری و عملی هستند و باعث خروج فرد از دین اسلام می‌گردند درصورتی که گفته شد که کفر عملی شخصی را از اسلام خارج نمی‌کند، جواب چیست؟

باید بدانیم که این اعمال و آنچه در این سیاق انجام شود، فقط به این دلیل به آن‌ها لفظ «کفر عملی» اطلاق می‌شود که ظاهراً و عملاً انجام می‌گیرد. اما این اعمال تا هنگامیکه عمل قلب از جمله نیت و اخلاص و محبت و انقیاد از بین نرفته باشد، صورت نمی‌پذیرند. پس این گونه اعمال هرچند که ظاهراً و عملاً صورت می‌گیرند، اما مستلزم کفر اعتقادی هستند و جز از منافقی که از دین خارج شده است یا معاندی که تمرد و سرکشی نموده است، سرنمی‌زنند و آیا چیزی غیر از این باعث شد که کفار در غزوه تبوک آن کلمات کفرآمیز را بر زبان جاری کنند.

خداوند می‌فرماید: ﴿قَالُواْ كَلِمَةَ ٱلۡكُفۡرِ وَكَفَرُواْ بَعۡدَ إِسۡلَٰمِهِمۡ وَهَمُّواْ بِمَا لَمۡ يَنَالُواْۚ[التوبة: ۷۴].

«در حالى که قطعا سخن کفر گفته و پس از اسلام آوردنشان کفر ورزیده‏اند و بر آنچه موفق به انجام آن نشدند همت گماشتند».

در حالیکه هرگاه از آن‌ها می‌پرسیدی می‌گفتند: ﴿إِنَّمَا كُنَّا نَخُوضُ وَنَلۡعَبُۚ[التوبة: ۶۵].

«می‌گویند: (مراد ما طعن و مسخره نبوده بلکه با همدیگر) بازی و شوخی می‌کردیم».

﴿وَلَئِن سَأَلۡتَهُمۡ لَيَقُولُنَّ إِنَّمَا كُنَّا نَخُوضُ وَنَلۡعَبُۚ قُلۡ أَبِٱللَّهِ وَءَايَٰتِهِۦ وَرَسُولِهِۦ كُنتُمۡ تَسۡتَهۡزِءُونَ ٦٥ لَا تَعۡتَذِرُواْ قَدۡ كَفَرۡتُم بَعۡدَ إِيمَٰنِكُمۡۚ[التوبة: ۶۵- ۶۶].

«بگو: آیا الله، و آیات و پیامبرش را به مسخره می‌گیرید؟. عذر و بهانه نیاورید؛ به راستی پس از ایمانتان، کفر ورزیده‌اید».

و نام بردن کفر اصغر به کفر عملی به صورت مطلق جایز نیست بلکه حمل آن بر کفر عملی محض جایز است که مستلزم اعتقاد به کفر و مناقض قول و عمل قلب نیست.

***

ظلم و فسق و نفاق بر چند دسته تقسیم می‌شوند؟

هرکدام از این‌ها بر دو دسته تقسیم می‌شوند:

- اکبر: که این دسته همان کفر اکبر است.

- اصغر: که کمتر از کفر است.

***

مثال هر کدام از انواع ظلم (اصغر و اکبر) چیست؟

نمونه‌ی«ظلم اکبر» آن است که خداوند می‌فرماید:

﴿وَلَا تَدۡعُ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَنفَعُكَ وَلَا يَضُرُّكَۖ فَإِن فَعَلۡتَ فَإِنَّكَ إِذٗا مِّنَ ٱلظَّٰلِمِينَ ١٠٦[یونس: ۱۰۶].

«و به جاى خدا چیزى را که سود و زیانى به تو نمى‏رساند مخوان که اگر چنین کنى در آن صورت قطعا از جمله ستمکارانى».

﴿إِنَّ ٱلشِّرۡكَ لَظُلۡمٌ عَظِيمٞ ١٣[لقمان: ۱۳].

«به راستى شرک، ستمى بزرگ است».

﴿إِنَّهُۥ مَن يُشۡرِكۡ بِٱللَّهِ فَقَدۡ حَرَّمَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِ ٱلۡجَنَّةَ وَمَأۡوَىٰهُ ٱلنَّارُۖ وَمَا لِلظَّٰلِمِينَ مِنۡ أَنصَارٖ ٧٢[المائدة: ۷۲].

«هرکس به خدا شرک آورد قطعا خدا بهشت را بر او حرام ساخته و جایگاهش آتش است و براى ستمکاران یاورانى نیست».

و نمونه‌ی «ظلم اصغر» آن که خداوند می‌فرماید:

﴿وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ رَبَّكُمۡۖ لَا تُخۡرِجُوهُنَّ مِنۢ بُيُوتِهِنَّ وَلَا يَخۡرُجۡنَ إِلَّآ أَن يَأۡتِينَ بِفَٰحِشَةٖ مُّبَيِّنَةٖۚ وَتِلۡكَ حُدُودُ ٱللَّهِۚ وَمَن يَتَعَدَّ حُدُودَ ٱللَّهِ فَقَدۡ ظَلَمَ نَفۡسَهُۥ[الطلاق: ۱].

«و از الله، پروردگارتان بترسید آنان را از خانه‏هایشان بیرون مکنید و بیرون نروند مگر آنکه مرتکب کار زشت آشکارى شده باشند این است احکام الهى و هر کس از مقررات خدا [پاى] فراتر نهد قطعا به خودش ستم کرده است».

﴿وَلَا تُمۡسِكُوهُنَّ ضِرَارٗا لِّتَعۡتَدُواْۚ وَمَن يَفۡعَلۡ ذَٰلِكَ فَقَدۡ ظَلَمَ نَفۡسَهُۥ[البقرة: ۲۳۱].

«و[لى] آنان را براى [آزار و] زیان رساندن [به ایشان] نگاه مدارید تا [به حقوقشان] تعدى کنید و هرکس چنین کند قطعا بر خود ستم نموده است».

***

نمونه‌ی فسق اکبر و اصغر چیست؟

«فسق اکبر» مانند آنچه که خداوند می‌فرماید:

﴿إِنَّ ٱلۡمُنَٰفِقِينَ هُمُ ٱلۡفَٰسِقُونَ ٦٧[التوبة: ۶۷].

«در حقیقت این منافقانند که فاسقند».

﴿إِلَّآ إِبۡلِيسَ كَانَ مِنَ ٱلۡجِنِّ فَفَسَقَ عَنۡ أَمۡرِ رَبِّهِۦٓ[الکهف: ۵۰].

«پس [همه] جز ابلیس سجده کردند؛ که از [گروه] جن بود و از فرمان پروردگارش سرپیچید».

﴿وَنَجَّيۡنَٰهُ مِنَ ٱلۡقَرۡيَةِ ٱلَّتِي كَانَت تَّعۡمَلُ ٱلۡخَبَٰٓئِثَۚ إِنَّهُمۡ كَانُواْ قَوۡمَ سَوۡءٖ فَٰسِقِينَ ٧٤

[الأنبیاء: ۷۴].

«و او را از آن شهرى که [مردمش] کارهاى پلید [جنسى] مى‏کردند نجات دادیم به راستى آن‌ها گروه بد و منحرفى بودند».

و «فسق اصغر» مانند آیاتی که خداوند درباره‌ی کسی که زنی را قذف نموده باشد، می‌فرماید:

﴿وَلَا تَقۡبَلُواْ لَهُمۡ شَهَٰدَةً أَبَدٗاۚ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡفَٰسِقُونَ ٤[النور: ۴].

«و هیچگاه شهادتى از آن‌ها نپذیرید و اینانند که خود فاسقند».

ومی‌فرماید:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِن جَآءَكُمۡ فَاسِقُۢ بِنَبَإٖ فَتَبَيَّنُوٓاْ أَن تُصِيبُواْ قَوۡمَۢا بِجَهَٰلَةٖ فَتُصۡبِحُواْ عَلَىٰ مَا فَعَلۡتُمۡ نَٰدِمِينَ ٦[الحجرات: ۶].

«اى کسانی که ایمان آورده‏اید اگر فاسقى برایتان خبرى آورد نیک وارسى کنید مبادا به نادانى گروهى را آسیب برسانید و [بعد] از آنچه کرده‏اید پشیمان شوید».

روایت است که در مورد ولید بن عقبه [۳۴۲]نازل شده است.

***

نمونه‌ی نفاق اکبر و نفاق اصغر چیست؟

آنچه که در آیات اول سوره‌ی بقره آمده است نمونه‌ی «نفاق اکبر» است و اینکه می‌فرماید:

﴿إِنَّ ٱلۡمُنَٰفِقِينَ يُخَٰدِعُونَ ٱللَّهَ وَهُوَ خَٰدِعُهُمۡ[النساء: ۱۴۲].

«منافقان با خدا نیرنگ مى‏کنند و حال آنکه او با آنان نیرنگ خواهد کرد».

﴿إِنَّ ٱلۡمُنَٰفِقِينَ فِي ٱلدَّرۡكِ ٱلۡأَسۡفَلِ مِنَ ٱلنَّارِ وَلَن تَجِدَ لَهُمۡ نَصِيرًا ١٤٥[النساء: ۱۴۵].

«آرى منافقان در فروترین درجات دوزخند و هرگز براى آنان یاورى نخواهى یافت».

﴿إِذَا جَآءَكَ ٱلۡمُنَٰفِقُونَ قَالُواْ نَشۡهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ يَعۡلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُۥ وَٱللَّهُ يَشۡهَدُ إِنَّ ٱلۡمُنَٰفِقِينَ لَكَٰذِبُونَ ١[المنافقون: ۱].

«چون منافقان نزد تو آیند گویند گواهى مى‏دهیم که تو واقعا پیامبر خدایى و خدا [هم] مى‏داند که تو واقعا پیامبر او هستى و خدا گواهى مى‏دهد که مردم دوچهره سخت دروغگویند».

و نمونه‌ی نفاق اصغر حدیث نبوی است که می‌فرماید:

«آية المنافق ثلاث إذا حدّث كذب وإذا وعد أخلف وإذا ائتمن خان» [۳۴۳].

«نشانه‌های منافق سه دسته‌اند: هنگام سخن گفتن دروغ می‌گوید، هر وقت که وعده دهد، خلف وعدهمی‌کند و آنگاه که امانتی به او سپرده شود، در آن خیانت می‌کند».

و یا حدیث «أربع من كن فيه كان منافقًا..» [۳۴۴]. الحدیث.

«اگر چهار صفت در فردی باشند، منافق است..».

[۳۳۵] ابن قیم انواع کفر را با احتساب کفر شک پنج نوع می‌داند. کفر شک: تردید بین تصدیق و تکذیب است. مدارج‌السالکین ۱/۳۶۶-۳۶۷. [۳۳۶] عبدالله بن اُبّی بن سلول سردسته‌ی منافقان زمان رسول خدا جکه زندگی خود را صرف فریب و حیله‌پردازی بر علیه مسلمانان نمود. هنگامیکه در شوال سال ۹هجری فوت نمود، پسرش عبدالله به نزد رسول خدا جآمد و از او لباسش را خواست، تا کفن پدرش نماید. پیامبر جلباسش را به او داد و مقداری از آب دهانش را در آن قرارداد و بر میتش نمازگزارد. عمرساین کار پیامبر جرا انکار نمود. اما پیامبر جفرمود من مختارم. تا اینکه خداوندآیه‌ی ۸۴ سوره‌ی توبه را نازل فرمود، آنجا که می‌فرماید: «و هرگز بر هیچ مرده‏اى از آنان نماز مگزار و بر سر قبرش نایست». رک: البدایه و النهایه ۵/۳۱. [۳۳۷] بخاری ۸/۹۱- مسلم ۱/۵۸- نسائی ۷/۱۲۶-۱۲۷- ابوداود ۴/۲۲۱ رقم ۴۶۸۶- ترمذی ۴/۴۸۶ رقم ۲۱۹۳- ابن ماجه ۲/۱۳۰۰رقم ۳۹۴۲ و ۳۹۴۳- دارمی ۱/۳۹۵ رقم ۱۹۲۷- احمد۱/۲۳۰ و ۱/۴۰۲ و ۲/۸۵، ۸۷، ۳/۴۷۷ و ۴/۷۶ و ۴/۵۳۱ و ۴/۳۵۸ ، ۳۶۲ ،۳۶۶ و ۵/۲۷ و ۳۹ و ۴۴ و ۵/۶۸ و ۵/۷۲. [۳۳۸] بخاری ۸/۹۱- مسلم ۱/۵۸- ترمذی ۴/۳۵۳ رقم ۱۹۸۳- نسائی ۷/۱۲۱-۱۲۲- ابن ماجه ۲/۱۲۹۹ رقم ۳۹۳۹ و ۳۹۴۱- احمد ۱/۱۷۶-۱۷۷ و ۱/۳۸۵ و ۴۱۱ و ۴۱۷ و... [۳۳۹] بخاری ۸/۱۳- مسلم ۱/۵۴-۵۵- ترمذی ۵/۱۵ رقم ۲۶۲۵- نسائی ۸/۳۱۳-ابن ماجه ۲/۱۲۹۹رقم ۳۹۳۶- احمد ۲/۲۴۳ و ۳۱۷ و ۳۷۶ و ۴۷۹ و ۳/۳۴۶ و ۶/۱۳۹- دارمی ۲/۴۱ رقم ۲۱۱۲. [۳۴۰] صحابی جلیل جندب بن جناده، ابوذر غفاریساز اولین و سابقین مسلمانان بود. در علم و زهد و جهاد و اخلاص قدوه به شمار می‌رود. در بدر حضور نداشت. لکن عُمرساو را با قراء قرار داد. در علم با ابن مسعودسهم‌تراز بود. هیچگاه مالی ذخیره ننمود.همیشه حق را آشکار می‌کرد. بعد از انقطاع از یاران، چند سالی را در ربذه گذراند در سال ۳۳ فوت نمود. ۱/۱۷-۱۹. [۳۴۱] بخاری ۷/ ۱۷۶-۱۷۷- مسلم ۱/۶۶- ترمذی ۵/۲۴- احمد ۵/۱۵۲-۱۵۹-۱۶۱-۱۶۶. [۳۴۲] ولید بن عقبه بن ابی معیط را پیامبر جبرای اخذ زکات از حارث بن ضرار خزاعی فرستاد. اما در وسط راه برگشت و گفت که حارث او را از اخذ زکات منع نموده است. تا این آیه نازل شد. رک: ابن کثیر ۴/۲۰۸-۲۱۰. [۳۴۳] (متفق علیه)بخاری ۱/۱۴- مسلم ۱/۵۶- ترمذی ۵/۱۹ رقم ۲۶۳۱. [۳۴۴] (متفق علیه)بخاری ۱/۱۴- مسلم ۱/۵۶ ترمذی ۵/۱۹ رقم ۲۶۳۲- ابوداود ۴/۲۲۱ رقم ۴۶۸۸