فرازهایی از عقیده اهل سنت و جماعت

فهرست کتاب

مرتبه‌ی سوم: احسان

مرتبه‌ی سوم: احسان

دلیل احسان در کتاب و سنت چیست؟

ادله‌ی آن فراوانند، از جمله:

خداوند می‌فرماید:

﴿وَأَحۡسِنُوٓاْۚ إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلۡمُحۡسِنِينَ ١٩٥[البقرة: ۱۹۵].

«و نیکى کنید که خدا نیکوکاران را دوست مى‏دارد».

﴿إِنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلَّذِينَ ٱتَّقَواْ وَّٱلَّذِينَ هُم مُّحۡسِنُونَ ١٢٨[النحل: ۱۲۸].

«در حقیقت خدا با کسانى است که پروا داشته‏اند و [با] کسانى [است] که آن‌ها نیکوکارند».

﴿۞وَمَن يُسۡلِمۡ وَجۡهَهُۥٓ إِلَى ٱللَّهِ وَهُوَ مُحۡسِنٞ فَقَدِ ٱسۡتَمۡسَكَ بِٱلۡعُرۡوَةِ ٱلۡوُثۡقَىٰۗ

[لقمان: ۲۲].

«و هرکس خود را در حالى که نیکوکار باشد تسلیم خدا کند قطعا در ریسمان استوارترى چنگ درزده».

﴿۞لِّلَّذِينَ أَحۡسَنُواْ ٱلۡحُسۡنَىٰ وَزِيَادَةٞۖ[یونس: ۲۶].

«براى کسانى که کار نیکو کرده‏اند نیکویى [بهشت] از آن ایشان است و افزون (بر آن هم که مغفرت و رضوان است) دارند».

﴿هَلۡ جَزَآءُ ٱلۡإِحۡسَٰنِ إِلَّا ٱلۡإِحۡسَٰنُ ٦٠[الرحمن: ۶۰].

«مگر پاداش احسان جز احسان است».

و پیامبر جمی‌فرماید: «إن الله كتب الإحسان علی كل شيء» [۳۳۱].

«همانا خداوند احسان را در هر چیز واجب گردانیده است».

و فرمود ج: «نِعِمَّا للمَمْلُوكِ أنُ يُتَوفَّى؛ يُحسِنُ عِبادَة الله وصحَابَةَ سيِّدِِهِ، نِعِمَّا له» [۳۳۲].

«بهترین امر برای بنده و غلام این است که عبادت خداوند را به نحو احسن ادا نموده و صحبت سیدش را کامل گردانیده باشد».

***

احسان در عبادت به چه معناست؟

پیامبر جدر حدیث جبرئیل آن را تفسیر نموده است آنگاه که جبرئیل از او پرسید:

فأخبرني عن الإحسان؟ قال: «أن تعبد الله كأنك تراه، فإن لم تكن تراه فإنه يراك» [۳۳۳].

«مرا از احسان آگاهی ده، فرمود: به این معنی است که آنگونه خداوند را عبادت کنی که گویا او را می‌بینی و اگر اینکه تو او را نمی‌بینی همانا او تو را می‌بیند».

پیامبر جروشن ساخته است که احسان دارای دو مرتبه متفاوت است:

مرتبه‌ی اول و مرتبه‌ی عالی‌تر: عبادت خداوند به نحوی که آنگونه بدانی که او را می‌بینی. این همان مقام مشاهده است که عبارت است از عمل بنده به مقتضای مشاهده‌ی قلبی پروردگار، به این معنی که قلب انسان به نور ایمان روشن و بصیرت او در شناخت و عرفان پروردگار، نافذ گردد تا اینکه غیبیات را مانند آنچه عیان است، قبول کند. این حقیقت مقام احسان است.

مرتبه دوم: مقام مراقبت به این صورت که بنده بر مبنای استحضار رؤیت الهی در نفس و قلب خود و آگاهی از خداوند و نزدیک بودن او، عبادت خدای را به جای آورد. پس هرگاه این را در اعمالش حاضر کرد و برمقتضای آن عمل نمود، برای خداوند اخلاص یافته است. به این دلیل که استحضار این مقام در عبادت مانع از التفات به غیر او می‌شود.

بر حسب بصیرت شخص این دو مقام تفاوت می‌یابند.

***

ضد ایمان چیست؟

ضد ایمان، کفر است و همانند ایمان، کفر نیز اصل و شعبه‌هایی دارد، و قبلاً گفته شد که اصل ایمان تصدیق اقرارگونه‌ایست که مستلزم اطاعت و انقیاد بدنی می‌باشد.

اصل کفر نیز جحود و انکار و سرپیچی نشأت‌گرفته از استکبار و معصیت است. طاعات و عبادات جملگی شعب ایمان هستند، به همین دلیل است که آن‌ها را ایمان می‌نامند و معاصی جملگی شعب کفر هستند، به همین علت است که آن‌ها را کفر می‌گویند.

کفر بر دو نوع است:

کفر اکبر: که فرد را به کلی از ایمان خارج می‌کند و عبارت ازکفری اعتقادی است که منافی قول قلب و عمل قلب یا یکی از آن‌هاست.

کفر اصغر: که کمال ایمان را نفی می‌کند و آن را به طور کلی زایل نمی‌گرداند. اصطلاح کفر عملی نیز بر آن اطلاق می‌شود. چونکه تناقضی با قول یا عمل قلب ندارد و مستلزم آن نیست.

***

چگونگی منافات کلی کفر اعتقادی با ایمان را توضیح دهید و آنچه را که به صورت مجمل بیان شد، به صورت مفصل شرح دهید.

گفته شد که ایمان شامل قول و عمل است. یعنی قول قلب و قول زبان و عمل قلب و عمل جوارح. قول قلب که تصدیق است و قول زبان که تلفظ به حکم اسلام و شهادتین می‌باشد. عمل قلب، نیز نیت و اخلاص و عمل جوارح، فرمانبرداری در انجام اطاعت می‌باشد.

هرگاه که این چهار مرتبه زایل شد، ایمان از بین می‌رود و اگر تصدیق قلبی از بین رود، بقیه‌ی مراتب نیز فایده‌ای ندارد و تصدیق قلبی شرط انعقاد و نافع بودن ایمان است. نمونه شخصی که قول قلب خود را از دست داده‌باشد، کسی است که اسماء و صفات خداوند و پیام پیامبران و کتب آسمانی را تکذیب کند و اگر عمل قلب از بین برود، ولی هنوز تصدیق وجود داشته باشد، اهل سنت بر این امر اجماع دارند که ایمان در این حالت کاملاً از بین می‌رود. چون که تصدیق [۳۳۴]بدون وجود عمل قلب که شامل محبت و فرمانبرداریست، بی‌فایده است. همانگونه که به ابلیس، فرعون و قوم او و یهود و مشرکین فایده‌ای نرساند در حالی که آن‌ها به صدق پیامبران معتقد بودند و مخفیانه و آشکارا آن را اعلان می‌کردند و می‌گفتند که او دروغگو نیست و لیکن ما به دنبال او نمی‌رویم و به او ایمان نمی‌آوریم.

[۳۳۱] مسلم ۶/۷۲- ابوداود ۳/۱۰۰رقم ۲۸۱۵- نسائی ۷/۲۲۷- ترمذی ۴/۲۳ رقم ۱۴۰۹- ابن ماجه ۲/۱۰۵۸ رقم ۳۱۷۰ دارمی ۲/۹رقم ۱۹۷۶. [۳۳۲] مسلم ۵/۹۴-۹۵- احمد ۲/۲۷۰. [۳۳۳] حدیث جبرئیل÷. تخریج آن گذشت. [۳۳۴] آن‌هایی که می‌گویند: ایمان تنها تصدیق قلبی است، مرجئه هستند. آن‌ها معتقدند که ایمان حقیقی، باور و تصدیق قلب است. اما اطلاق آن براعمال بر سبیل مجاز صورت می‌گیرد. شیخ‌الاسلام ابن تیمیه رد قانع‌کننده‌ای بر آن‌ها می‌دهد. از جمله علمای مرجئه بشر مریسی م۲۱۹ غیلان بن مروان و...هستند مجموع فتاوی ۷/۱۱۶ و بعد از آن- رک: الملل و النحل شهرستانی ۱۳۹-۱۴۶.