مختصری از زندگینامهی امام محمد بن عبدالوهاب [۴٩] و دعوت پربرکتش
جنبش سلفیت، سردمدار حرکتهای اسلامی است که پس از مدتها عقب ماندگی و جمود فکری در جهان اسلام پدیدار گشت، همگان را به سوی بازگشت عقیدهی اسلامی به اصول روشن و آشکارش فرا خوانده و بر پاکسازی مفهوم توحید از انواع شرک، تأکید و اصرار دارد.
از جمله پیشوایان حرکت سلفیت، امام مجدد شیخ محمد بن عبدالوهاب/است که ترجمهی ایشان را در ذیل به نگارش میگیریم:
ایشان شیخ الإسلام و امام مجدد محمدبن عبدالوهاب بن سلیمان بن علی بن محمد بن احمد بن راشد بن برید بن مشرف تمیمی (۱۱۱۵-۱۲۰۶ھ. ق) است که در شهر «عیینه» که از شهرهای نجد بوده و هفتاد کیلومتری شمالغرب شهر ریاض قرار دارد به دنیا آمده است. وی در سن ده سالگی نزد پدرش مقداری از فقه حنبلی و تفسیر و حدیث را فرا گرفت و حافظ قرآن کریم شد.
سپس به قصد حج راهی مکه شده و پس از آن جهت کسب علوم شرعی به مدینه منوره رفت و در آنجا با استادش، محمد حیاة السندی (متولد سال ۱۱۶۵ھ .ق) دیدار کرد؛ کسی که بر صحیح بخاری حاشیه نوشته، و امام محمد بن عبدالوهاب از او بسیار متأثر شده است.
مدتی بعد به عیینه برگشت و سپس به سال ۱۱۳۶هـ ق راهی عراق شد تا از شهرهای بصره و بغداد و موصل دیدن نماید. او در هر یک از این شهرها با علما و بزرگانی ملاقات میکرد و از آنان علم و دانش کسب میکرد. بصره را به قصد «احساء» و پس از آن به مقصد «حریملاء» ترک کرد. حریملاء جایی بود که پدرش برای امر قضاوت بدانجا انتقال یافت. محمد بن عبدالوهاب در آنجا آشکارا شروع به انتشار دعوت بهسوی توحید و یکتاپرستی نمود و این در سال ۱۱۴۳ھ ق بود. اما مدت زیادی در آنجا نماند؛ زیرا افرادی از نزدیکانش برای کشتن وی توطئه چیدند.
آنگاه به عیینه روی آورد و دعوتش را بر فرمانروای آنجا، «عثمان بن معمر» عرضه کرد، کسی که محمد بن عبدالوهاب همراه او اقدام به خراب کردن قبرها و گنبدها کرده و به کمک او زن زناکاری را که به گناه خود اعتراف کرده بود، سنگسار نمود.
سپس در سال ۱۱۵۸هـ. ق به «درعیه» محل امارت آل سعود روی آورد و آنجا مهمان محمد بن سویلم عرینی شد. جایی که شاگردان محمد بن سویلم از محمد بن عبدالوهاب به گرمی استقبال کردند و وی را اکرام نمودند.
محمد بن سعود که در سالهای ۱۱۳٩ تا ۱۱٧٩ هـ ق حکومت میکرد، از آمدن محمد بن عبدالوهاب مطلع شد، از این رو به قصد خوش آمدگویی نزد وی رفت و وعدهی حمایت و یاریاش داد.
محمد بن سعود در حالی درگذشت که محمد بن عبدالوهاب دعوتش را در سرزمین نجد منتشر میساخت و پس از وفات محمد بن سعود، پسرش عبدالعزیز بن محمد جانشین او شد تا اینکه نصرت و یاری دعوت را به همراه محمد بن عبدالوهاب ادامه دهد. سرانجام محمد بن عبدالوهاب در درعیه وفات یافت و همانجا به خاک سپرده شد.
اساتید شیخ محمد بن عبدالوهاب /:
۱- شیخ عبدالوهاب بن سلیمان (والد گرامی ایشان)
۲- شیخ عبدالله بن ابراهیم بن سیف، و او پدر شیخ ابراهیم بن عبدالله صاحب «العذب الفائض فی علم الفرائض» است.
۳- شیخ محمد حیات بن ابراهیم سندی.
۴- شیخ محمد مجموعی بصری.
۵- شیخ مسند عبدالله بن سالم بصری.
۶- شیخ عبداللطیف عفالقی احسائی.
شاگردان شیخ محمدبن عبدالوهاب:
تعداد زیادی از طلبهی علم نزد این شیخ بزرگوار زانوی تلمّذ گذاشتهاند، از جمله:
۱- امام عبدالعزیز بن سعود.
۲- امیر سعود بن عبدالعزیز بن محمد.
۳- فرزندانش: شیخ حسین، شیخ علی، شیخ عبدالله و شیخ ابراهیم.
۴- نوادهاش: شیخ عبدالرحمن بن حسن مؤلف: «فتح المجید».
۵- شیخ محمدبن ناصر بن معمر.
۶- شیخ عبدالله الحصین.
٧- شیخ حسین بن غنام.
تألیفات ایشان:
ایشان /تألیفات زیادی دارد که خداوند به وسیلهی آن جهان اسلام را نفع بخشیده است، از جمله:
۱- کتاب «التوحید».
۲- «اصول الإیمان».
۳- کشف الشبهات.
۴- ثلاثة أصول.
۵- مفید المستفید فی کفر تارك التوحید.
۶- مختصر فتح الباری.
٧- مختصر زاد المعاد.
۸- مسائل الجاهلیة.
٩- فضائل الصلاة.
۱۰- کتاب الاستنباط.
۱۱- «رسالة فی الرد علی الرافضة» که همین رساله است.
عمدهترین شاخصهای فکری و اعتقادی این دعوت پر خیر را میتوان به صورت زیر خلاصه کرد:
۱- محمد بن عبدالوهاب بنیانگذار دعوت سلفیت، در احکام و مسایل فقهی پیرو مذهب حنبلی بود، اما او در فتواها و آرای اجتهادی خود هرگاه دلیلی خلاف مذهب حنبلی برایش آشکار میشد، به مذهب حنبلی ملتزم نبوده بلکه از آن عدول میکرد. بنابراین حرکت سلفیت در اصول اعتقادی و حرکتی تابع هیچ مذهبی نبوده ولی در فروع و مسائل فقهی تابع مذهب حنبلی بود.
۲- حرکت سلفیت، به گشودن باب اجتهاد دعوت کرد پس از آنکه از زمان سقوط بغداد در سال ۶۵۶هـ ق عدهای به بسته شدن دروازهی آن فتوا داده بودند.
۳- به ضرورت بازگشت به کتاب و سنت و عدم قبول هر امر اعتقادی تا زمانی که مستند به دلیل معتبر باشد، تأکید میکرد.
۴- در فهم ادلهی شرعی و بنا کردن احکام و مسایل شرعی بر آن ادله، بر منهج اهل سنت و جماعت تکیه مینمود.
۵- جهت پاکسازی مفهوم توحید از همه مسلمانان خواست که به منهج و روشی که مسلمانان صدر اول اسلام بر آن بودند، باز گردند.
۶- این حرکت، امت اسلامی را از لحاظ فکری بیدار نمود بعد از آنکه پردهی عقب ماندگی و سستی و تقلید کورکورانه آن را فرا گرفته بود.
٧- اهتمام به تعلیم و آموزش همگانی، و باز کردن اذهان روشنفکران و دانشمندان، و متوجه کردن افکار و نظراتشان به تحقیق و تفحص و استدلال، و دعوت آنان به پژوهش در منابع و مراجع دست اول پیش از قبول هر نوع رأی و نظر و عمل کردن به آن.
۸- محمد بن عبدالوهاب تصنیفات زیادی دارد که ما به ترتیب آنها را ذکر کردیم و مسؤلین انتشارات دانشگاه (: پوهنتون) اسلامیامام محمد بن سعود در ریاض، اقدام خیلی خوبی انجام دادند که مجموعهی تألیفات امام محمد بن عبدالوهاب را به عموم مسلمانان، هدیه دادند. امید است که مسؤلین انتشارات مذکور دوباره مجموعه تألیفات محمد بن عبدالوهاب را چاپ کنند؛ همراه با اهتمام به تحقیق شایستهی آن نوشتههای گرانقدر.
٩- محمد بن عبدالوهاب در دعوت خویش، از منهج و روش سه شخصیت بزرگ پیروی نمود که اینان عبارتند از: امام احمد بن حنبل، شیخ الإسلام ابن تیمیه و حافظ ابن قیم جوزیه – خداوند همهیشان را مورد مرحمت و مغفرت خویش قرار دهد. پس در واقع، دعوت محمد بن عبدالوهاب انعکاس و بازتاب افکار آن سه شخصیت بزرگ و تبیین و توضیح اهدافشان بود.
خداوند متعال امام محمد بن عبدالوهاب را مورد رحمت خویش قرار دهد و بهترین پاداش را به وی عطا نماید. و توفیق عمل به نشر دعوتش را نصیب علمای معاصر ما گرداند تا تمامی مسلمانان در سراسر کرهی زمین از آن بهرهمند شوند.
[۴٩] تعداد زیادی از علماء و دانشمندان سوانح زندگی شیخ محمد بن عبدالوهاب را نگاشتهاند، از جمله: ابن غنام در روضة الأفکار والأفهام ۱/ ۳۶، و ابن بشر در کتاب: «عنوان المجد فی تاریخ النجد»، و عبدالرحمن بن حسن در کتاب الدرر السنیة، و عبدالله بن عبدالرحمن البسام در کتاب: علماء نجد خلال ثمانیة قرون، و زرکلی در الأعلام. و هم چنین شیخ ابن باز /گوشهای از زندگی ایشان را آورده چنانکه در مجموع فتاوی ابن باز ۱/ ۳۵۴ آمده است. و برادر فاضل و دانشمند محمدبن علی الضالعی برایم گفت که ۵۲ کتاب مستقل در زندگی و سوانح شیخ محمدبن عبدالوهاب تألیف شده است، و در تراجم عامه نیز در بیش از سی جا سوانح او نوشته شده، و در بارهی او و دعوت مبارکش بیش از بیست رسالهی ماستری/ فوق لیسانس و دکترا به رشتهی تحریر آمده است.