موضوع سبّ و لعن صحابه
رافضیان سب و لعن صحابه به ویژه خلفای سه گانه [٧٧](ابوبکر، عمر و عثمان) را واجب میدانند. (پناه به خدا). اینان در کتابهای معتبر خویش از مردی از پیروان «هشام أحول» روایت کردهاند که گفت: روزی نزد ابوعبدالله جعفر بن محمد بودم، مرد خیاطی که از پیروان او بود نزدش آمد و دو تا پیراهن در دستش بود. گفت:ای پسر رسول الله جیکی از این دو پیراهن را دوختم و به ازای هر سوراخ سوزنی، با ذکر «الله اکبر» توحید و یگانگی خداوند را به جای آوردم. و دیگری را دوختم و به ازای هر سوراخ سوزنی، ابوبکر و عمر را لعنت کردم. سپس هر کدام از این دو پیراهن را که دوست داشته باشی، برای تو نذر نمودم. پس پیراهنی را که میخواهی، بردار و پیراهنی را که نمیخواهی برگردان. جعفر صادق گفت: پیراهنی را که با لعن ابوبکر و عمر دوخته شده، میخواهم و پیراهنی را که با ذکر الله أکبر دوخته شده، به تو بر میگردانم».
نگاه کن به این دروغگویان فاسق که چه سخنان زشت و ناروائی را به اهلبیت نسبت میدهند که آنان از این سخنان زشت و ناروا به دورند. خداوند متعال در وصف صحابهی کرام شمیفرماید: ﴿وَكَذَٰلِكَ جَعَلۡنَٰكُمۡ أُمَّةٗ وَسَطٗا لِّتَكُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَى ٱلنَّاسِ﴾[البقرة: ۱۴۳]. «و این چنین شما را امتی برگزیده (و میانه¬رو) قرار دادیم تا بر مردم گواه باشید». پس اگر اصحاب پیامبر جمیانهرو و عادل نباشند، چه کسی میانه رو و عادل است؟ خداوند متعال در جای دیگری میفرماید: ﴿كُنتُمۡ خَيۡرَ أُمَّةٍ أُخۡرِجَتۡ لِلنَّاسِ﴾[آل عمران: ۱۱۰]. «شما بهترین امتی هستید که برای مردم پدید آمدهاید» پس اگر اصحاب پیامبر جبهترین امت نباشند، چه کسانی بهترین امت هستند؟
همچنین خداوند میفرماید:﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَ مِنَ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِ وَٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُم بِإِحۡسَٰنٖ ش وَرَضُواْ عَنۡهُ وَأَعَدَّ لَهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي تَحۡتَهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدٗاۚ ذَٰلِكَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ١٠٠﴾[التوبة: ۱۰۰]. «پیشگامان نخستین مهاجران و انصار، و کسانی که به نیکی روش آنان را در پیش گرفتند و راه ایشان را به خوبی پیمودند، خداوند از آنان خشنود است و ایشان هم از خدا خشنودند، و خداوند برای آنان بهشت را آماده ساخته است که در زیر (درختان و کاخهای) آن رودخانهها جاری است و جاودانه در آنجا میمانند. این است پیروزی بزرگ و رستگاری سترگ».
و هر کس، افرادی را سب و لعن نماید که خداوند از آنان راضی است، همانا او با خدا و رسول خدا جنگیده است.
باز خداوند میفرماید:﴿لَّقَدۡ رَضِيَ ٱللَّهُ عَنِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ إِذۡ يُبَايِعُونَكَ تَحۡتَ ٱلشَّجَرَةِ﴾[الفتح: ۱۸]. «خداوند از مؤمنان راضی گردید همان دم که در زیر درخت با تو بیعت کردند».
پس چگونه میشود کسی را سب و لعن نمود که خدا از او راضی است و او را برگزیده است؟
همچنین خداوند در جای دیگری میفرماید:﴿مُّحَمَّدٞ رَّسُولُ ٱللَّهِۚ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَيۡنَهُمۡۖ تَرَىٰهُمۡ رُكَّعٗا سُجَّدٗا يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗاۖ سِيمَاهُمۡ فِي وُجُوهِهِم مِّنۡ أَثَرِ ٱلسُّجُودِ﴾[الفتح: ۲٩]. «محمد فرستادهی خداست، و کسانی که با او هستند در برابر کافران تند و سرسخت و نسبت به یکدیگر مهربان و دلسوزند. ایشان را در حال رکوع و سجود میبینی. آنان همواره فضل خدای را میجویند و رضای او را میطلبند. نشانهی ایشان بر اثر سجده در پیشانیهایشان نمایان است». چگونه سب و لعن کسی جایز است که پروردگارش او را مدح و ستایش میکند؟
باز خداوند میفرماید: ﴿لَا يَسۡتَوِي مِنكُم مَّنۡ أَنفَقَ مِن قَبۡلِ ٱلۡفَتۡحِ وَقَٰتَلَۚ أُوْلَٰٓئِكَ أَعۡظَمُ دَرَجَةٗ مِّنَ ٱلَّذِينَ أَنفَقُواْ مِنۢ بَعۡدُ وَقَٰتَلُواْۚ وَكُلّٗا وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلۡحُسۡنَىٰ﴾[الحدید: ۱۰]. «کسانی از شما که پیش از فتح (مکه، به سپاه اسلام کمک کردهاند و از اموال خود) بخشیدهاند و (درراه خدا) جنگیدهاند، (با دیگران) برابر و یکسان نیستند. آنان درجه و مقامشان فراتر و برتر از درجه و مقام کسانی است که بعد از فتح (مکه، در راه اسلام) بذل و بخشش نمودهاند و جنگیدهاند. اما به هر حال خداوند به همه، وعدهی پاداش نیکو میدهد».
و کسی که خداوند وعدهی بهشت به او داده چگونه سب و لعن میشود؟.
همچنین خداوند متعال میفرماید:﴿لِلۡفُقَرَآءِ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ ٱلَّذِينَ أُخۡرِجُواْ مِن دِيَٰرِهِمۡ وَأَمۡوَٰلِهِمۡ يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗا وَيَنصُرُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓۚ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلصَّٰدِقُونَ٨﴾[الحشر: ۸]. «همچنین غنائم از آنِ فقرای مهاجرینی است که از خانه و کاشانه و اموال خود بیرون رانده شدهاند؛ آن کسانی که فضل خدا و خشنودی او را میخواهند، و خدا و پیغمبرش را یاری میدهند. اینان راستانند».
و دربارهی انصار میفرماید :﴿فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ﴾[الحشر: ٩]. «ایشان قطعاً رستگارند».
قرآن کریم سرشار از مدح و ستایش صحابه شاست، پس کسی که آنان را سب و لعن نماید، با دستور خداوند مبنی بر تجلیل و احترامشان، مخالفت ورزیده است. و هر کس معتقد باشد که همه صحابه انسانهای بدی بودهاند، بدون تردید خدا را تکذیب نموده که از کمال و نیکی و فضائل آنان خبر داده است و هر کس خدا را تکذیب نماید، کافر است.
پیامبر جهم در وصف صحابه میفرماید: «النجوم أمنة السمـاء فإذا ذهبت النجوم أتی السمـاء ما وعد، وأنا أمنة لأصحابي، فإذا ذهبتُ أتی أصحابي ما يُوعدون، وأصحابي أمنة لأمتي، فإذا ذهب أصحابي أتی أمتي ما يُوعدون» «ستارگان نگهدار آسمان هستند، پس هرگاه ستارگان ناپدید شدند، آنچه که به آسمان وعده داده شده، سراغ آسمان میآید. و من نگهدار اصحابم هستم، هرگاه من از میانشان رفتم، آنچه که به اصحابم وعده داده شده، سراغشان میآید. و اصحابم نگهدار امتم هستند، هرگاه اصحابم از دنیا رفتند،آنچه که به امتم وعده داده شده، سراغشان میآید». به روایت امام مسلم [٧۸].
از رسول الله جثابت شده که فرمودهاند: «خير أمتي قرني ثم الثاني ثم الثالث، وخير أمتي أولها وآخرها وفي وسطها الکدر» «بهترین افراد امتم، کسانی هستند که در عصر من زندگی میکنند. پس از آنان، افراد دورهی دوم و سپس افراد دورهی سوم، هستند. و بهترین افراد امتم، اول و آخر امتم میباشد. و در وسط آنان، تیرگی وجود دارد». به روایت حاکم و ترمذی [٧٩].
همچنین از پیامبر جبه ثبوت رسیده که خداوند متعال به برکت وجود صحابه [۸۰]، فتح و پیروزی را شامل مردم میگرداند.
از ابوسعید خدری روایت شده که رسول الله جفرمودند: «لا تسبّوا أصحابي فوالذي نفسي بيده لو أن أُحدکم أنفق مثل أحد ذهباً ما أدرك مدّ أحدهم أو نصيفه» [۸۱]. «اصحاب و یاران من را ناسزا مگویید. سوگند به کسی که جانم در قبضه قدرت اوست اگر هر کدام از شما به اندازه کوه احد، انفاق کند، هرگز به پای یک مد یا نیم مد هر یک از صحابه نمیرسد». امام مسلم و دیگران آن را روایت نمودهاند.
از عمر فاروق س روایت شده که میگوید: «اصحاب و یاران محمد جرا ناسزا نگویید؛ چون یک ساعت از مقام و منزلت هر یک از آنان، از عمل و کردار یک عمر هر کدام از شما، بهتر است». به روایت ابنماجه [۸۲].
همچنین از پیامبر جثابت شده که میفرماید: «لعلّ الله اطلع علی أهل بدر فقال اعملوا ما شئتم قد وجبت لـکم الـجنة أو قد غفرتُ لکم» [۸۳]«شاید خداوند بر مسلمانانی که در جنگ بدر شرکت داشتهاند، مشرف شود و بگوید: هر کاری که میخواهید، بکنید همانا بهشت برای شما واجب گردیده یا همانا گناهان شما بخشوده شده است».
باز از رسول الله جثابت شده که فرمودهاند: «لا يدخل النار من حضر الحديبية إن شاء الله» [۸۴]. «هر کس در حدیبیه حضور داشته، انشاء الله داخل جهنم نمیگردد».
از چندین طریق که اسناد بعضی از این طرق صحیح است، از پیامبر جروایت شده که فرمودند: «لا تسبّوا أصحابي لعن الله من سبّ أصحابي» [۸۵]«اصحاب و یارانم را ناسزا مگویید. لعنت خدا بر کسی که اصحابم را ناسزا میگوید».
در روایتی که بعضی از اسناد آن حسن است، از ابن عباس نقل شده که میگوید: «نزد پیامبر جبودم و علی س هم آنجا بود. پیامبر جبه علی گفت: «يا علي سيکون في أمتي قوم ينتحلون حب أهل البيت لهم نبز يسمون الرافضة، قاتلوهم فإنهم مشرکون» [۸۶]. «ای علی! در میان امت من، گروهی پیدا میشوند که دوستی اهل بیت را به خود نسبت میدهند. آنان لقبی دارند که رافضه نامیده میشوند، با آنان بجنگید؛ زیرا آنان مشرک هستند».
از پیامبر جبه طور متواتر احادیثی روایت شده که بر کمال و فضایل صحابه شبه ویژه خلفای راشدین، دلالت دارند. همانا آنچه که دربارهی مدح و ستایش هر یک از صحابه روایت شده، مشهور و بلکه متواتر است؛ زیرا افرادی آن احادیث را روایت کردهاند که اتفاقشان بر دروغ محال و بعید است و مجموع روایاتشان، مفید علم یقینی مبنی بر کمال صحابه و فضیلت و برتری خلفای راشدین، میباشد.
پس وقتی دانستی که آیات وارده دربارهی فضایل صحابه زیاد هستند و احادیثی که دربارهی کمال و فضایلشان وارد شده، روی هم رفته به درجهی تواتر رسیدهاند، بنابراین هر کس معتقد باشد که همهی صحابه یا اغلب صحابه فاسقاند و همهی آنان یا اکثرشان از دین برگشتهاند، یا معتقد به سب و لعن آنان و مباح دانستن آن باشد، بدون تردید به خدا و پیامبر جدر آنچه که خبر از فضایل و کمالات صحابه دادهاند کفر ورزیده است؛ فضایل و کمالاتی که مستلزم برائت و به دور بودن آنان از فسق و ارتداد و حق بودن و حلال بودن سب و لعن، میباشد. و هر کس آیات و احادیث قطعی الصدور را تکذیب نماید، کفر ورزیده است. جهل و عدم اطلاع از متواتر و قطعی، عذر محسوب نمیشود و تأویل و برگرداندن آن بدون دلیلی معتبر، هیچ فایده و ارزشی ندارد. چنین فردی همانند کسی است که فرض بودن نمازهای پنجگانه را انکار نماید با این بهانه که به فرض بودن آنها جاهل است. همانا او با چنین جهلی کافر شده است. و همچنین اگر آن را به معنایی غیر از معنای متعارفش تأویل کند، کفر ورزیده است؛ زیرا علم حاصل از نصوص قرآن و احادیثی که بر فضیلت صحابه دلالت دارند، قطعی است. و هر کس فقط عدهای از صحابه را سب و لعن کند، در این صورت اگر این تعداد از صحابه، از جمله کسانی باشند که نقل متواتر راجع به فضیلت و کمالشان وجود دارد (مانند خلفای راشدین)، اگر او معتقد به حق بودن یا مباح بودن سب و لعنشان باشد، کفر ورزیده است؛ زیرا در این صورت او احادیثی را تکذیب نموده که از رسول الله جبه طور قطع ثابت شدهاند و هر کس آنها را تکذیب نماید، کافر است. و اگر او آنان را سب و لعن کند ولی معتقد به حق بودن یا حلال بودن آن نباشد، در این صورت او فاسق است؛ زیرا سب و ناسزاگویی انسان مسلمان، فسق است. بعضی از علماء [۸٧]به طور مطلق حکم به کافر بودن کسانی دادهاند که ابوبکر و عمر را ناسزا میگویند، والله اعلم، و اگر این تعداد از صحابه که او آنان را سبّ و لعن میکند، از جمله کسانی باشند که نقل متواتر دربارهی فضیلت و کمالشان وجود ندارد، ظاهر آن است که او فاسق است مگر آنکه آنان را بدین خاطر ناسزا گوید که با رسول الله جهمنشین و همراه بودهاند، که چنین عملی کفر است. اغلب این رافضیانی که صحابهی کرام به ویژه خلفای راشدین را سبّ و لعن مینمایند [۸۸]، معتقد به حق بودن یا حلال بودن و بلکه واجب بودن آن هستند؛ زیرا آنان با چنین کاری به خداوند تقرّب میجویند که این کار را از مهمترین امور دینیشان میدانند بر اساس آنچه که از آنان نقل شده است. اینان چقدر بیعقل و گمراه هستند که با چیزی به خداوند تقرب میجویند که خسران و هلاکتشان را در پی دارد.
البته من معتقد به کافر بودن کسی نیستم که از نظر خدا مسلمان است و معتقد به مسلمان بودن کسی نیستم که از نظر خدا کافر است، بلکه معتقد به کافر بودن کسی هستم که از نظر خدا هم کافر است. و آنچه از علما نقل شده که اهل قبله کافر نیستند، کلامشان حمل بر کسی است که بدعتش، کفرآور نباشد؛ زیرا آنان اتفاق نظر دارند که هر کس بدعتش، کفر آور باشد، کافر است. و بدون شک تکذیب رسول الله جدر احادیثی که به طور قطع و یقین از او ثابت شده، کفر است و جهل در چنین مواردی عذر به حساب نمیآید.
[٧٧] بحارالأنوار، مجلسی (۴/ ۳۸۵)، اصول کافی، کلینی (ج۱ ص۴۳۴) طبع دارالأضواء. [٧۸] صحیح مسلم، حدیث شماره: ۲۵۳۱ از ابوموسی اشعری س. [٧٩] حاکم آن را به شمارهی: (۴٩۳٧) روایت نموده به این لفظ: «خیرالناس قرنی، ثم الذین یلونهم، ثم الذین یلونهم، ثم الآخرون أردی: بهترین مردمان قرن من استند، سپس کسانی که بعد از آنها میآیند، سپس کسانی که بعد از آنها میآیند، سپس دیگران میآیند که بدتراند»، و در سند آن یزیدبن عبدالرحمن اودی آمده که مستورالحال است، و این حدیث را شیخ آلبانی در سلسلة الأحادیث الضعیفة، شمارهی: (۳۵۶٩) آورده، و اما اصل آن در صحیحین است که در صحیح بخاری، حدیث شماره: ۳۶۵۱، و صحیح مسلم، حدیث شماره: ۲۵۳۳ آمده. و این حدیث در سنن ترمذی، حدیث شماره: ۳۸۶۸ به این الفاظ: «خیر الناس قرنی، ثم الذین یلونهم، ثم الذین یلونهم، ثم یأتی قوم من بعد ذلك تسبق أیمانهم شهادتهم، وشهادتهم أیمانهم: بهترین مردمان قرن من هستند، سپس آنانی که بعد از آنها میآیند، سپس آنانی که بعد از آنها میآیند، سپس بعد از آنها قومی میآیند که قسَمهایشان از گواهی ایشان سبقت میگیرد و گواهیشان از قسمشان (خیلی قسم میخورند)» از ابن مسعود س روایت شده. و همانند آن از عمران بن حصین در نزد امام بخاری، حدیث شماره: ۳۶۵۰، و صحیح مسلم، حدیث شماره: ۲۵۳۵ روایت شده، اما لفظی که شیخ /ذکر کرده و آن: «خیر أمتی أولها وآخرها، وفي وسطها الکدر» است که شیخ آلبانی /آن را در سلسلة الأحادیث الضعیفة، شمارهی: ۳۵٧۲ آورده است. [۸۰] شیخ /به حدیث ابوسعید خدری س اشاره دارد که گفت: رسول الله جفرمودند: «زمانی میآید که مردم به جنگ میروند و میگویند: آیا فردی از اصحاب رسول الله جدر بین شما هست؟ در پاسخ میگویند: بلی، پس فتح نصیب آنان میشود، سپس بر مردم زمانی میآید که گروهی به جنگ میروند، و گفته میشود: آیا در بین شما کسی است که با اصحاب رسول الله جمصاحبت کرده باشد؟ میگویند: بلی، پس آنان نیز به فتح و نصرت دست مییابند. صحیح بخاری، حدیث شماره: (۳۶۴٩) و صحیح مسلم، حدیث شماره: ۲۵۳۲. [۸۱] صحیح بخاری، حدیث شماره: (۳۶٧۳)، و صحیح مسلم، حدیث شماره: (۲۵۴۰)، و در صحیح بخاری لفظ: «فوالذی نفسی بیده: قسم به ذاتی که جان من در دست اوست» نیامده. [۸۲] اثر صحیحی که ابن ماجه آن را در سنن خویش (ج۱ ص۵٧) روایت نموده و گفته: علی بن محمد و عمرو بن عبدالله برایم حدیث گفتند که وکیع برایمان گفت که سفیان برایم حدیث بیان کرد از نُسیر بن ذُعلوق که گفت: ابن عمر میگفت: اصحاب محمد جرا دشنام ندهید، ایستادهشدن یک لحظهی یکی از آنان (در راه خدا) از عمل تمام عمر یکی از شما برتر است. [۸۳] قسمتی از حدیث طویلی که علی س در داستان حاطب بن ابیبلتعه روایت نموده، و امام بخاری آن را به شمارهی: (۴۲٧۴)، و امام مسلم به شمارهی: (۲۴٩۴) آوردهاند. [۸۴] امام مسلم آن را به شمارهی: (۲۴٩۶) از مبشّر روایت نموده که او از رسول الله جشنید که برای حفصه فرمودند: «إن شاء الله هیچ فردی از اصحاب شجره (بیعت الرضوان) که در زیر آن بیعت کردند وارد جهنم نمیشوند»، حفصه گفت: وارد میشوند یا رسول الله»!، پیامبر ؛او را سرزنش کردند، حفصه گفت: (به این خاطر میگویم که خداوند فرموده است:) ﴿وَإِن مِّنكُمۡ إِلَّا وَارِدُهَا﴾[مریم: ٧۱]. «و هیچکس از شما نیست مگر آنکه بر دوزخ گذر خواهد کرد» پیامبر جفرمودند: «خداوند متعال فرموده است:﴿ثُمَّ نُنَجِّي ٱلَّذِينَ ٱتَّقَواْ وَّنَذَرُ ٱلظَّٰلِمِينَ فِيهَا جِثِيّٗا٧٢﴾[مریم: ٧۲] «آنگاه پرهیزکاران را نجات میدهیم و ستمگران را که به زانو درآمدهاند، در دوزخ رها میکنیم». و ترمذی آن را به شمارهی: (۳۸۶٩) از جابر س روایت نموده که گفت: رسول الله جفرمودند: «هیچیک از کسانی که زیر درخت بیعت نمودهاند به آتش دوزخ داخل نمیشود». [۸۵. - شیخ آلبانی /آن را در سلسلة الأحادیث الصحیحة، حدیث شماره: ۲۳۴۰ به لفظ: «من سبّ أصحابی فعلیه لعنة الله والـملائکة والناس أجمعین: هر که اصحابم را دشنام دهد، لعنت الله و فرشتگان و همهی مردم بر او باد» روایت نموده، مجموع طرق این حدیث آن را به درجهی حَسن ارتقا داده است. [۸۶] این حدیث ضعیف است، ابن جوزی آن را در «العلل الـمتناهیة في الأحادیث الواهیة» (ج۱ ص۱۶۶) آوده و گفته: این روایت از رسول الله جصحیح نیست. من میگویم: حدیث ضعیف است، این حدیث از چند طریق روایت شده که خالی از گفته نیست، اما این حال روافض است که در زیر پردهی دوستیِ اهلبیت خود را میپوشانند. [۸٧] مانند امام احمد و امام مالک، چنانچه خلّال در «السّنة» ص (۴٩۳) طبع دارالرایة روایت نموده و گفته: ابوبکر مروزی به ما گفت که از ابوعبدالله دربارهی کسی که ابوبکر و عمر و امالمؤمنین عائشه ش را دشنام دهد پرسیدم؟ گفت: او را بر دین اسلام نمیبینم. گفت: و از ابوعبدالله شنیدم که میگفت: امام مالک گفت: آنکه اصحاب پیامبر جرا دشنام میدهد در اسلام هیچ حصهای ندارد. و این روایت صحیح است. [۸۸] آنانی که اصحاب رسول الله جرا دشنام میدهند به خطر بزرگ مواجهاند، و برخی از مؤلفین مانند لالکائی در «أصول اعتقاد أهل السنة» (٧/ ۱۳۲٧) فصلی در رابطه به عقوبت آنکه اصحاب بزرگوار را دشنام میدهد منعقدکرده، و هم چنین عقوبات دنیویای که شامل حال او میشود را بر شمرده. و علمای کرام گفتهاند: آنکه اصحاب رسول الله جو به ویژه شیخین و امالمؤمنین عائشهی صدیقه را دشنام میدهد به سوء خاتمه مبتلا میگردد. در اینجا نوشتهی شیخ الإسلام ابن تیمیه /در کتاب «الصارم المسلول علی شاتم الرسول» ص۴۳٧، طبع دار الحدیث را خدمت شما خوانندهی گرامی تقدیم میکنیم: فصل: در تفصیل قول در دشنامدادن صحابهی کرام: اما آنکه به همراه سب صحابهی کرام این ادعا را نیز داشته باشد که علی اله بوده و یا پیامبر است و جبرئیل در رساندن پیغام الهی به او اشتباه کرده این شخص کافر بوده، بلکه هر که در کفر او تردید روا دارد نیز کافر است، و هم چنین هر که گمان کند که برخی از آیات قرآن کم شده و یا کتمان شده، و یا گمان کند که آیات قرآنی تأویلات باطنی داشته و اعمال مشروعه و همانند آن را ساقط میکند، و آنها قرامطه و باطنیه نامیده میشوند، و برخی از آنان تناسخیهاند، و در کفر آنها هیچ شکی وجود ندارد، و اما هر که آنان را دشنام دهد که در عدالت و در دین آنان ایرادی وارد نکند، مثل توصیف کردن آنان به بخل و ترس و یا قلت علم و زهد و همانند آن، که چنین شخصی باید تأدیب و تعزیر شود، و صرف به مجرد این گستاخیها بر کفرش فتوا داده نمیشود، و کلام آن عده از اهل علم که گستاخ صحابهی کرام را تکفیر نمیکنند بر همین قسم حمل میشود، و اما آنکه مطلقا صحابهی کرام را لعن کند و بد بگوید، این گروه مورد اختلاف علمای دیناند؛ زیرا بین لعن خشم و لعن اعتقاد فرق است. و اما آنکه سخن را به حدی بکشاند که بگوید آنان به جز عدهی اندکی که به چند ده نفر نمیرسند بعد از رسول الله جمرتد شدند، و یا به طور عموم فاسق شدند، در کفر این شخص نیز هیچ تردیدی وجود ندارد؛ زیرا او نص قرآن کریم را که خداوند متعال در چند جای آن رضایت خویش را از آنان اعلام نموده است تکذیب کرده، بلکه هر که در کفر این شخص تردیدی داشته باشد خود کافر است، و مضمون گفتهاش این است که ناقلین قرآن و سنت عدهای کافر و فاسق بوده، و این آیهی کریمه: ﴿كُنتُمۡ خَيۡرَ أُمَّةٍ أُخۡرِجَتۡ لِلنَّاسِ﴾[آل عمران: ۱۱۰] «شما بهترین امتی هستید که برای مردم پدید آمدهاید» و بهترین آنها که همان قرن اول بودند عمومشان کافر و فاسق بودهاند، و مضمون این سخن اینست که این امت بدترین امتها است، و سابقین این امت بدترین آناند و کفر این قائل از لوازم و امور بدیهی در دین است، و لذا میبینیم بیشتر کسانی که این سخنان را بر زبان میآورند زنادقه و بیدیناناند، و بیشتر زنادقه تابع مذهب تشیع و رفضاند و از این راه خویشتن را به اسلام منسوب میدانند، و برخی از آنان مثال برای دیگران شده و در زندگی و بعد از مرگ چهرههایشان هم چون چهرهی خنزیر گشته است، و برخی از علماء این نمونهها را در کتابهای مستقلی آوردهاند، از جمله حافظ صالح ابوعبدالله محمدبن عبدالواحد مقدسی در کتابش: «النهی عن سبّ الأصحاب وما جاء فی الإثم والعقاب». خلاصه اینکه کسانی که اصحاب کبار را دشنام میدهند به چند بخش تقسیم میشوند که در کفر برخی از آنان ادنی تردیدی وجود ندارد، و برخی محکوم به کفر نمیشوند، و برخی از علماء در کفر آنان شک کردهاند، و در این جا ما نمیخواهیم تفصیل موضوع را بیاوریم، و این مسائل را نیز به این دلیل آوردیم که تکمیلکنندهی موضوعی است که ما میخواستیم آن را توضیح دهیم. و آنچه را که قاضی عیاض در کتابش: «الشفا بتعریف حقوق الـمصطفی ج» ص(۲٩٩-۳۰۱) (ط دار ابن رجب) نوشته را برای شما نقل میکنم: فصل: و دشنام دادن آلبیت پیامبر، ازواج و اصحاب ایشان حرام بوده و هر که این کار زشت را انجام دهد ملعون است...». تا آنجا که نوشته: و امام مالک گفته است: و هر که پیامبر جرا دشنام دهد به قتل میرسد و هر که اصحابش را دشنام بدهد تأدیب میشود. و هم چنین گفته: و هر که یکی از اصحاب پیامبر ج؛ ابوبکر یا عمر یا عثمان یا علی یا معاویه و یا عمروبن عاص شرا دشنام دهد و بگوید: آنها بر گمراهی و کفر بودند کشته میشود، و اگر دشنامی دیگر از دشنامهای مردم را بدهد به سختی عذاب میشود. و ابن حبیب گفته: آنعده از شیعیان که در بغض عثمان ذیالنورین س غلو نمودهاند و از او برائت میجویند باید به سختی تأدیب شوند، و هر که گستاخی را بیشتر کند و بغض ابوبکر و عمر برا به دل راه دهد عقوبت او سختتر است، و باید مورد مورد لت و کوب قرار گرفته و در زندان باقی بماند تا هم در آنجا بمیرد، و اما قتل مستقیم صرف در دشنامدادن پیامبر جاست. و سحنون گفته: هر که یکی از اصحاب پیامبر ج؛ علی یا عثمان و یا دیگران را تکفیر کند باید مورد لت و کوب قرار بگیرد. و ابومحمدبن ابوزید از سحنون حکایت نموده که گفت: هر که بر این رأی باطل باشد که ابوبکر و عمر و عثمان و علی بر گمراهی و کفر بودهاند به قتل میرسد، و هر که بقیهی صحابه غیر این بزرگواران را دشنام دهد و بر گمراهی آنان عقیده داشته باشد به سختی تأدیب میشود. و همانند این از امام مالک نیز روایت شده است: هر که ابوبکر صدیق را دشنام دهد شلاق زده میشود و هر که عائشهی صدیقه را دشنام دهد کشته میشود، برایش گفته شد: چرا؟ فرمود: هر که عائشهی صدیقه را دشنام دهد با قرآن کریم مخالفت کرده است. و ابن شعبان از او روایت نموده: زیرا الله متعال فرموده:﴿يَعِظُكُمُ ٱللَّهُ أَن تَعُودُواْ لِمِثۡلِهِۦٓ أَبَدًا إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ١٧﴾[النور: ۱٧] «الله، پندتان میدهد که اگر مؤمن هستید، هرگز چنین عملی را تکرار نکنید». (النور: ۱٧). و ابوالحسن صقلی حکایت نموده که قاضی ابوبکر بن طیب گفته: الله متعال چون در قرآن آنچه مشرکان به او نسبت میدهد یاد میکند پاکی خویش را بیان میکند، مانند فرمودهاش:﴿وَقَالُواْ ٱتَّخَذَ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَلَدٗاۗ سُبۡحَٰنَهُ﴾[الأنبیاء: ۲۶]. «و گفتند: (پروردگار) رحمان (از فرشتگان) فرزندی برگزیده است. او پاک و منزه است». (الأنبیاء: ۲۶) آیات مشابه فراوانی در این مورد وجود دارد. و هم چنین خداوند متعال تهمتی را که به عائشهی صدیقه روا داشتهاند ذکر نموده و فرمود: ﴿وَلَوۡلَآ إِذۡ سَمِعۡتُمُوهُ قُلۡتُم مَّا يَكُونُ لَنَآ أَن نَّتَكَلَّمَ بِهَٰذَا سُبۡحَٰنَكَ هَٰذَا بُهۡتَٰنٌ عَظِيمٞ١٦﴾[النور: ۱۶] «و چرا هنگامی که این تهمت بزرگ را شنیدید، نگفتید: سزاوارمان نیست که در اینباره سخن بگوییم؛ (پروردگارا!) تو پاک و منزّهی و این، تهمت بزرگی است»؟ در هنگام بیان پاکیِ عائشهی صدیقه الله متعال پاکی و تنزیه خویش را بیان فرمود، چنانکه در تبرئه و تنزیه ذات خویش نیز پاکیِ خود را بیان کرد، و این فرمودهی الهی دلیلی بر قول امام مالک مبنی بر قتل دشنامدهندهی عائشهی صدیقه است، و معنای این گفتهی امام مالک –والله اعلم- این است که چون الله متعال دشنام دادن عائشه را بزرگ پنداشت چنانکه دشنام دادن خویش را بزرگ پنداشت، و تهمت زدن به عائشهی صدیقه در واقع دشنام پیامبر است و خداوند دشنام و اذیت رساندن به پیامبر خویش را به دشنام و اذیت خود مقترن ساخت و اذیت او را اذیت خویش دانست، و حکم آن که الله را اذیت کند قتل است پس همین طور اذیتکنندهی پیامبر جنیز به قتل میرسد چنانکه قبلا نیز تذکر دادیم. و شخصی در کوفه امالمؤمنین عائشه را دشنام داد و او را نزد موسی بن عیسی عباسی بردند، پس او گفت: چه کسی شاهد است که او این سخن را گفته است؟ ابن ابیلیلی گفت: من، پس او را هشتاد درّه شلاق زدند و سرش را تراشید و او را به حجامها سپردند. و از عمر فاروق س روایت شده که او نذر کرد زبان عبیدالله بن عمر که به مقداد بن اسود دشنام داده بود را قطع نماید و در این باره سخن گفت و فرمود: بگذاریدم زبانش را قطع نمایم تا اینکه بعد از این هیچ فردی اصحاب محمد جرا دشنام ندهد. امام مالک /فرموده: هر که یکی از اصحاب پیامبر جرا به بدی یاد کند در این فیئ بهرهای ندارد؛ زیرا خداوند فیئ را به سه حصه تقسیم نموده است، و فرمود: ﴿لِلۡفُقَرَآءِ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ ٱلَّذِينَ أُخۡرِجُواْ مِن دِيَٰرِهِمۡ وَأَمۡوَٰلِهِمۡ يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗا وَيَنصُرُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓۚ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلصَّٰدِقُونَ٨﴾[الحشر: ۸]. «(و نیز بخشی از اموال فیء) از آنِ فقیران مهاجری است که از دیار و اموالشان بیرون رانده شدهاند؛ فضل (و نعمت الله) و خشنودی او را میطلبند و الله و پیامبرش را یاری میکنند. ایشان، همان راستگویانند»، سپس فرمود: ﴿وَٱلَّذِينَ تَبَوَّءُو ٱلدَّارَ وَٱلۡإِيمَٰنَ مِن قَبۡلِهِمۡ يُحِبُّونَ مَنۡ هَاجَرَ إِلَيۡهِمۡ وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمۡ حَاجَةٗ مِّمَّآ أُوتُواْ وَيُؤۡثِرُونَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ وَلَوۡ كَانَ بِهِمۡ خَصَاصَةٞ﴾[الحشر: ٩]. (و همچنین از آنِ) کسانی (است) که پیش از مهاجران در سرای هجرت جای گرفتند و راه ایمان را برگزیدند؛ کسانی را که به سویشان هجرت کردهاند، دوست دارند و در دلهایشان دغدغه و نیازی به آنچه به مهاجران داده شده، احساس نمیکنند و (آنان را) بر خود ترجیح میدهند» و اینان همان انصاریان وفاداراند. سپس فرمود: ﴿وَٱلَّذِينَ جَآءُو مِنۢ بَعۡدِهِمۡ يَقُولُونَ رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا وَلِإِخۡوَٰنِنَا ٱلَّذِينَ سَبَقُونَا بِٱلۡإِيمَٰنِ وَلَا تَجۡعَلۡ فِي قُلُوبِنَا غِلّٗا لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ رَبَّنَآ إِنَّكَ رَءُوفٞ رَّحِيمٌ١٠﴾[الحشر: ۱۰]. «و (نیز از آنِ) آیندگان ایشان است که میگویند:ای پروردگارمان! ما و برادرانمان را که در ایمان بر ما پیشی گرفتند، بیامرز و در دلهایمان هیچ کینهای نسبت به مؤمنان قرار مده؛ای پروردگارمان! بیگمان تو، بخشایندهی مهرورزی». (الحشر: ۱۰). پس هر که ازشان و بزرگیِ صحابهی کرام بکاهد در فیئ متعلق به مسلمانان حقی ندارد».