سخنی کوتاه در مورد روافض (شیعیان صفوی)

فهرست کتاب

نفی تقدیر خداوند

نفی تقدیر خداوند

یکی دیگر از عقاید باطل و بی‌اساس رافضیان، نفی تقدیر خداوند است. اینان می‎گویند: خداوند در ازل چیزی را مقدر ننموده و خدا شر را نخواسته و نمی‎خواهد [۱٩٧].

در حالی که امام مسلم روایت کرده که آیه‌ی:﴿إِنَّا كُلَّ شَيۡءٍ خَلَقۡنَٰهُ بِقَدَرٖ٤٩[القمر: ۴٩]. «به‌راستی ما هر چیزی را به اندازه‌ آفریده‌ایم». زمانی نازل شد که مشرکان با آن مواجه بودند [۱٩۸]. بعضی از علمای بزرگوار گفته‌اند: راجع به اثبات قدر و مسائل مربوط به آن، احادیث زیادی از بیشتر از صد صحابی روایت شده است [۱٩٩].

و از پیامبر جروایت شده که فرموده‌اند: «لکل أمة مجوس ومجوس هذه الأمة الذين يقولون لا قدر» [۲۰۰]. «هر امتی، برای خود مجوسیانی دارد و مجوس این امت، کسانی هستند که می‎گویند چیزی از ازل مقدر نشده است».

وقتی این را دانستی پس بدان که همانا خداوند متعال، قبل از اینکه چیزها به وجود آیند، علم اجمالی و تفصیلی و علم جزئی نسبت به آن‌ها و آنچه که مربوط به آنهاست، داشته و در ازل برای هر چیزی، اندازه‌ی مشخصی مقدر فرموده که از آن اندازه‌ی معین، ذره‌ای زیاد و کم نمی‎شود و لحظه‌ای جلو یا عقب نمی‎افتد. و همانا چیزی بدون اراده و مشیت خداوند، به وجود نمی‎آید و خداوند به هر چیز آگاه و داناست. هر آنچه خداوند مقدرش فرموده به وجود می‎آید و هر چیزی که خداوند آن را خواسته، به وجود آمده و هر چیزی که نخواسته به وجود نیامده است. چنین امری از راه بداهت عقل و تواتر، نقل شده و مفید علم یقینی است؛ پس اگر کسی این امر متواتر و بدیهی را انکار نماید، اگر کافر نشود، حدّ اقل فاسق می‎گردد.

[۱٩٧] الکافی (۱/ ۱۵۵- ۱۶۰) (۱/ ۲۰٩)، طبع دار الأضواء. [۱٩۸] امام مسلم آن را در صحیح مسلم، حدیث شماره: ۲۶۵۶ از ابوهریره س روایت نموده که گفت: مشرکین قریش نزد رسول الله جآمدند و با ایشان در مسأله‌ی تقدیر مخاصمه کردند، پس این آیه‌ی کریمه نازل شد: ﴿يَوۡمَ يُسۡحَبُونَ فِي ٱلنَّارِ عَلَىٰ وُجُوهِهِمۡ ذُوقُواْ مَسَّ سَقَرَ٤٨ إِنَّا كُلَّ شَيۡءٍ خَلَقۡنَٰهُ بِقَدَرٖ٤٩[القمر: ۴۸-۴٩]. «روزی (را یادآوری کن) که بر چهره‌هایشان در آتش کشیده می‌شوند. (می‌گوییم:) عذاب آتش دوزخ را بچشید. به‌راستی ما هر چیزی را به اندازه‌ آفریده‌ایم». [۱٩٩] شیخ ما علامه مقبل /در این موضوع کتابی بسیار گرانبها نگاشته که همان کتاب: الجامع الصحیح فی القدر است که در آن بر روافض و مبتدعین دیگر که منکر قدر هستند تردید نموده است. [۲۰۰] سنن ابوداود، حدیث شماره: ۴۶٩۲ از حذیفه سو مسند امام احمد، حدیث شماره: ۵۵۸۴ از ابن عمر، و بیهقی (ج۱۰ ص: ۲۰۳ از حذیفه. و در سند آن عمربن عبدالله مولای غفره آمده که ضعیف است؛ چنانکه در تقریب ذکر شده، و در این سند مردی مجهول نیز وجود دارد، و ابن جوزی آن را در العلل المتناهیة (۲۲٧) آورده و گفته: صحیح نیست. این روایت در سنن ابوداود، حدیث شماره: ۴۶٩۱، و مستدرک حاکم (۲۸۶)، و بیهقی (۱۰/ ۲۰۳) از طریق ابوحازم از ابن عمر به لفظ: «القدریة مجوس هذه الأمة» آمده که منقطع است؛ زیرا ابوحازم سلمه بن دینار از ابن عمر حدیث نشنیده است، چنانکه در تحفة الأشراف، حدیث شماره: ٧۰۸۸ در این ترجمه آمده، و چنانکه در تهذیب التهذیب نیز آمده است.