ناسزاگویی آنان به عایشهی پاکدامن
یکی دیگر از عقاید باطل و مزخرف رافضیان، نسبت دادن فاحشه [٩۲]و تهمت زنا به عایشهی پاکدامن است. بر اساس آنچه که از آنان نقل شده، امروزه چنین باوری در میانشان وجود دارد.
خداوند متعال در پاکدامنی امالمؤمنین عایشهی صدیقه و مبرا بودن وی از آن تهمت ناروا میفرماید:
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ جَآءُو بِٱلۡإِفۡكِ عُصۡبَةٞ مِّنكُمۡۚ لَا تَحۡسَبُوهُ شَرّٗا لَّكُمۖ بَلۡ هُوَ خَيۡرٞ لَّكُمۡۚ لِكُلِّ ٱمۡرِيٕٖ مِّنۡهُم مَّا ٱكۡتَسَبَ مِنَ ٱلۡإِثۡمِۚ وَٱلَّذِي تَوَلَّىٰ كِبۡرَهُۥ مِنۡهُمۡ لَهُۥ عَذَابٌ عَظِيمٞ١١ لَّوۡلَ إِذۡ سَمِعۡتُمُوه ظَنَّ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتُ بِأَنفُسِهِمۡ خَيۡرٗا وَقَالُواْ هَٰذَآ إِفۡكٞ مُّبِينٞ١٢ لَّوۡلَا جَآءُو عَلَيۡهِ بِأَرۡبَعَةِ شُهَدَآءَۚ فَإِذۡ لَمۡ يَأۡتُواْ بِٱلشُّهَدَآءِ فَأُوْلَٰٓئِكَ عِندَ ٱللَّهِ هُمُ ٱلۡكَٰذِبُونَ١٣ وَلَوۡلَا فَضۡلُ ٱللَّهِ عَلَيۡكُمۡ وَرَحۡمَتُهُۥ فِي ٱلدُّنۡيَا وَٱلۡأٓخِرَةِ لَمَسَّكُمۡ فِي مَآ أَفَضۡتُمۡ فِيهِ عَذَابٌ عَظِيمٌ١٤ إِذۡ تَلَقَّوۡنَهُۥ بِأَلۡسِنَتِكُمۡ وَتَقُولُونَ بِأَفۡوَاهِكُم مَّا لَيۡسَ لَكُم بِهِۦ عِلۡمٞ وَتَحۡسَبُونَهُۥ هَيِّنٗا وَهُوَ عِندَ ٱللَّهِ عَظِيمٞ١٥ وَلَوۡلَآ إِذۡ سَمِعۡتُمُوهُ قُلۡتُم مَّا يَكُونُ لَنَآ أَن نَّتَكَلَّمَ بِهَٰذَا سُبۡحَٰنَكَ هَٰذَا بُهۡتَٰنٌ عَظِيمٞ١٦ يَعِظُكُمُ ٱللَّهُ أَن تَعُودُواْ لِمِثۡلِهِۦٓ أَبَدًا إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ١٧ وَيُبَيِّنُ ٱللَّهُ لَكُمُ ٱلۡأٓيَٰتِۚ وَٱللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ١٨ إِنَّ ٱلَّذِينَ يُحِبُّونَ أَن تَشِيعَ ٱلۡفَٰحِشَةُ فِي ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٞ فِي ٱلدُّنۡيَا وَٱلۡأٓخِرَةِۚ وَٱللَّهُ يَعۡلَمُ وَأَنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ١٩ وَلَوۡلَا فَضۡلُ ٱللَّهِ عَلَيۡكُمۡ وَرَحۡمَتُهُۥ وَأَنَّ ٱللَّهَ رَءُوفٞ رَّحِيمٞ٢٠ ۞يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّبِعُواْ خُطُوَٰتِ ٱلشَّيۡطَٰنِۚ وَمَن يَتَّبِعۡ خُطُوَٰتِ ٱلشَّيۡطَٰنِ فَإِنَّهُۥ يَأۡمُرُ بِٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنكَرِۚ وَلَوۡلَا فَضۡلُ ٱللَّهِ عَلَيۡكُمۡ وَرَحۡمَتُهُۥ مَا زَكَىٰ مِنكُم مِّنۡ أَحَدٍ أَبَدٗا وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ يُزَكِّي مَن يَشَآءُۗ وَٱللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٞ٢١﴾[النور: ۱۱-۲۱].
«بهراستی کسانی که آن تهمت بزرگ را (دربارهی امالمؤمنین عایشه) به میان آوردند، گروهی از شما بودند. این تهمت را شر و زیانی برای خود مپندارید؛ بلکه این تهمت، برای شما سراسر خیر و نیکی است. برای هر یک از آنان سهمی از گناهی که مرتکب شدهاند، (محفوظ) است. و شخصی که بیشترین سهم را در این تهمت داشت، مجازات بزرگی (در پیش) دارد. چرا هنگامی که این تهمت را شنیدید، مردان و زنان مؤمن به خودشان گمان نیک نبردند و نگفتند: «این دروغ بزرگ و آشکاری است»؟ چرا چهار گواه بر ادعایشان نیاوردند؟ و چون گواهانی نیاوردند، به راستی که آنان نزد الله دروغگو هستند. و اگر فضل و رحمت الله در دنیا و آخرت بر شما نبود، بهطور قطع در جریان تهمتی که میان شما رد و بدل شد، عذاب بزرگی به شما میرسید. آنگاه که آن را به زبان میگرفتید و دهانهایتان به سخنانی گشوده میشد که به آن علم و دانشی نداشتید و آن را سخن معمولی و آسانی میپنداشتید و حال آنکه این بهتان نزد الله بس بزرگ بود. و چرا هنگامی که این تهمت بزرگ را شنیدید، نگفتید: سزاوارمان نیست که در اینباره سخن بگوییم؛ (پروردگارا!) تو پاک و منزهی و این، تهمت بزرگی است؟. الله، پندتان میدهد که اگر مؤمن هستید، هرگز چنین عملی را تکرار نکنید. و الله، آیههای (خویش) را برایتان بیان میکند. و الله، دانای حکیم است. بهراستی آنان که دوست دارند کارهای خیلی زشت در میان مؤمنان شایع شود، عذاب دردناکی در دنیا و آخرت خواهند داشت. و الله میداند و شما نمیدانید. و اگر فضل و رحمت الله بر شما نبود و اینکه الله، بخشایندهی مهرورز است، (مجازات سختی میشدید).ای مؤمنان! از گامهای شیطان پیروی نکنید. و هر کس از گامهای شیطان پیروی کند، بداند که شیطان به کارهای بسیار زشت و ناپسند فرمان میدهد. و اگر فضل و رحمت الله بر شما نبود، هرگز هیچیک از شما پاک نمیشد؛ ولی الله هر که را بخواهد، پاک میگرداند. و الله، شنوای داناست».
و در دنباله میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يَرۡمُونَ ٱلۡمُحۡصَنَٰتِ ٱلۡغَٰفِلَٰتِ ٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ لُعِنُواْ فِي ٱلدُّنۡيَا وَٱلۡأٓخِرَةِ وَلَهُمۡ عَذَابٌ عَظِيمٞ٢٣ يَوۡمَ تَشۡهَدُ عَلَيۡهِمۡ أَلۡسِنَتُهُمۡ وَأَيۡدِيهِمۡ وَأَرۡجُلُهُم بِمَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ٢٤ يَوۡمَئِذٖ يُوَفِّيهِمُ ٱللَّهُ دِينَهُمُ ٱلۡحَقَّ وَيَعۡلَمُونَ أَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡحَقُّ ٱلۡمُبِينُ٢٥ ٱلۡخَبِيثَٰتُ لِلۡخَبِيثِينَ وَٱلۡخَبِيثُونَ لِلۡخَبِيثَٰتِۖ وَٱلطَّيِّبَٰتُ لِلطَّيِّبِينَ وَٱلطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَٰتِۚ أُوْلَٰٓئِكَ مُبَرَّءُونَ مِمَّا يَقُولُونَۖ لَهُم مَّغۡفِرَةٞ وَرِزۡقٞ كَرِيمٞ٢٦﴾[النور: ۲۳-۲۶]. «بیگمان کسانی که به زنان پاکدامن، مومن و بیخبر از بدکاری، تهمت میزنند، در دنیا و آخرت نفرین شدند و عذاب بزرگی (در پیش) دارند. روزی که زبانها و دستان و پاهایشان بر ضد آنان به اعمالی که مرتکب میشدند، گواهی میدهند. در آن روز الله، سزای قطعی و ثابتشان را به آنها میدهد و خواهند دانست که الله، همان پروردگار راستین و ظاهر است. زنان ناپاک، سزاوار مردان ناپاک و مردان ناپاک، سزاوار زنان ناپاکند. و زنان پاک، سزاوار مردان پاکند و مردان پاک، سزاوار زنان پاک. ایشان از آنچه (مردم) میگویند، مبرّا و به دور هستند و آمرزش و روزی نیکی دارند».
عبدالرزاق، امام احمد، عبد بن حمید، امام بخاری، ابن جریر، ابن منذر، ابن ابی حاتم، ابن مردویه و بیهقی در «شعب الإیمـان» از امالمؤمنین عائشهی صدیقه لروایت کردهاند که او به وسیلهی این آیات از آن تهمت ناروا تبرئه شده است [٩۳].
سعید بن منصور، امام احمد، امام بخاری، ابن منذر و ابن مردویه ازام رومان لحدیثی را روایت کردهاند که دلالت میکند بر اینکه عائشه لهمان فردهی مورد نظری است که به وسیلهی آیات فوق الذکر تبرئه شد [٩۴].
بزار و ابن مردویه با سند حسن از ابوهریره چیزی همانند گفتهی قبل را روایت نمودهاند [٩۵].
ابن مردویه و طبرانی هم از ابن عباس س همانند گفتهی قبل را روایت کردهاند [٩۶].
طبرانی و ابن مردویه هم از ابن عمر بهمانند گفتهی قبلی را روایت کردهاند [٩٧].
ابن مردویه و طبرانی از ابو إیاس [٩۸]انصاری حدیثی را مانند مضمون حدیث قبل روایت نمودهاند [٩٩].
ابو حاتم و طبرانی نیز از سعید بن جبیر حدیثی را همانند مضمون حدیث قبل روایت کردهاند [۱۰۰].
طبرانی از حکم بن عتیبه هم، همانند حدیث قبل را روایت کرده است [۱۰۱].
و از عبدالله بن زبیر مانند آن روایت شده [۱۰۲]، همچنین از عروه بن زبیر و سعید بن مسیب و علقمه بن وقاص و عبیدالله بن عبدالله بن عتبه بن مسعود، و عمره بنت عبدالرحمن، و عبدالله بن ابوبکر بن حزم، و ابوسلمه بن عبدالرحمن بن عوف، و قاسم بن محمد بن ابوبکر، و اسود بن یزید، و عباد بن عبدالله بن زبیر و مِقسم بردهی ابن عباس و دیگران از امالمؤمنین عایشه لمانند آن را روایت کردهاند [۱۰۳].
اینکه حضرت عایشه همان زن تبرئه شده مورد نظر قرآن به وسیلهی آیات سورهی نور است، مشهور و بلکه متواتر میباشد.
هرگاه این را دانستی، پس بدان هر کس تهمت زنا به وی بزند در حالی که معتقد باشد که او همسر رسول الله جبوده و اینکه او بعد از این عمل ناروا همچنان زن پیامبر جبوده است، همانا او دروغ آشکاری سرِ هم کرده و مرتکب گناه شده و مستحق عذاب الهی است و نسبت به مؤمنان گمان بدی داشته و دروغگوست و کاری کرده که به گمان خود، چیزی نیست در حالی که از نظر خداوند کار بس بزرگی است. و تهمت گناه و بدی به خانوادهی پیامبر جزده است. چنین تهمتی مستلزم نسبت دادن نقص به پیامبر جاست و هر کس نسبت نقص به پیامبر جبدهد همانند آن است که به خداوند نسبت نقص داده باشد و هر کس نقص را به خداوند و پیامبرش نسبت دهد، کفر ورزیده و با این کارش از دایرهی ایمان خارج شده و جزو مؤمنان نیست و از گامها و وسوسههای شیطان پیروی نموده و در دنیا و آخرت ملعون است و خداوند را در این فرموده:﴿وَٱلطَّيِّبَٰتُ لِلطَّيِّبِينَ﴾[النور: ۲۶]. «و زنان پاک، سزاوار مردان پاکند». تکذیب نموده، و هر کس خدا را تکذیب نماید، همانا کفر ورزیده است.
اما اگر کسی تهمت زنا را به عایشه لزند و به گمان او، ایشان همسر پیامبر جنبوده، و یا بعد از این عمل ناروا دیگر همسر رسول الله جنبود، در این صورت اگر قائل به این باشیم که به طور قطع و یقین ثابت شده که حضرت عائشه همان زن مورد نظر این آیات بوده و ظاهر همین است متهم کردن او به زنا مستلزم همان اعمال ناشایست و زشتِ مذکور است.
و به طور خلاصه میتوان گفت تهمت زنا به عایشه لبه هر صورتی که باشد، موجب تکذیب خداوند متعال در آیاتی است که از مبرّا بودن عایشه از آن تهمت ناروا خبر داده است. بعضی از محققین بزرگوار گفتهاند: اما اکنون تهمت زنا به حضرت عایشه ل، کفر و ارتداد محسوب میشود و اجرای حد تهمت (هشتاد ضربه شلاق) بر او کافی نیست؛ زیرا چنین کاری تکذیب هفده آیه از قرآن است، پس باید به جرم ارتداد کشته شود و اینکه پیامبر جدر حیات خود یک بار یا دو بار به شلاق زدن تهمت زنندگان اکتفا کرده، تنها بدین خاطر بود که آیات قرآن دربارهی عایشه نازل نشده بود و آنان آیات قرآن را تکذیب ننمودند؛ اما اکنون چنین تهمتی، تکذیب قرآن است. در این آیه تأمل کنیم که خداوند متعال میفرماید:﴿يَعِظُكُمُ ٱللَّهُ أَن تَعُودُواْ لِمِثۡلِهِۦٓ أَبَدًا﴾[النور: ۱٧]. «الله، پندتان میدهد که هرگز چنین عملی را تکرار نکنید». و تکذیب کنندهی قرآن کافر است و باید با شمشیر گردنش زده شود [۱۰۴].
این امر مخالف این آیه نیست که میفرماید: ﴿ضَرَبَ ٱللَّهُ مَثَلٗا لِّلَّذِينَ كَفَرُواْ ٱمۡرَأَتَ نُوحٖ وَٱمۡرَأَتَ لُوطٖۖ كَانَتَا تَحۡتَ عَبۡدَيۡنِ مِنۡ عِبَادِنَا صَٰلِحَيۡنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمۡ يُغۡنِيَا عَنۡهُمَا مِنَ ٱللَّهِ شَيۡٔٗا﴾[التحریم: ۱۰]. «خداوند از میان کافران، زن نوح و زن لوط را مثل زده است. آنان در حبالهی دو تن از بندگان خوب ما بودند و (با ساخت و پاخت با قوم خود، و گزارش اسرار و اخبار بدیشان) به آن دو خیانت کردند و آن دو نتوانستند در پیشگاه الهی کمترین کاری برای ایشان بکنند و (آنان را از عذاب خانمان سوز دنیوی، و سخت کمرشکن اخروی نجات دهند)». زیرا عبدالرزاق و فریابی و سعید بن منصور و عبد بن حمید و ابن ابی دنیا و ابن جریر و ابن منذر و ابن ابی حاتم و حاکم (که حاکم آن را صحیح دانسته) از طریق ابن عباس بدربارۀ فرمودهی خداوند متعال: ﴿َفَخَانَتَاهُمَا﴾روایت کردهاند که: خیانت زن نوح این بود که به مردم میگفت: نوح دیوانه است. و خیانت زن لوط این بود که به مهمان گستاخی مینمود، خیانت این دو زن تنها این بود [۱۰۵]. ابن عساکر از اشرس که آن را به پیامبر جاسناد داده، روایت کرده که آن حضرت فرمودند: «مَا بَغَت امرَأةُ نَبِیًّ قَطّ» [۱۰۶]«زن هیچ پیامبری هیچ گاه مرتکب عمل فاحشه نشده است». و ابن جریر از مجاهد روایت کرده که: «برای زن هیچ پیامبری سزاوار نیست که مرتکب عمل فاحشه شود» [۱۰٧].
هر کس به عایشهی طاهره؛ همسر رسول الله در دنیا و آخرت همان گونه که از پیامبر جبه ثبوت رسیده [۱۰۸]تهمت زنا بزند، وی از امثال عبدالله بن اُبی بن سلول، سردستهی منافقان است. و در حالیکه رسول الله جبا زبان حال میگوید: «ای جماعت مسلمانان! چه کسی مرا معذور میدارد از کسانی که مرا راجع به خانوادهام اذیت میکنند [۱۰٩]؟» ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يُؤۡذُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ لَعَنَهُمُ ٱللَّهُ فِي ٱلدُّنۡيَا وَٱلۡأٓخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمۡ عَذَابٗا مُّهِينٗا٥٧ وَٱلَّذِينَ يُؤۡذُونَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ بِغَيۡرِ مَا ٱكۡتَسَبُواْ فَقَدِ ٱحۡتَمَلُواْ بُهۡتَٰنٗا وَإِثۡمٗا﴾[الأحزاب: ۵٧-۵۸]. «کسانی که خدا و پیغمبرش را (با کفر و الحاد و سخنان ناروا) آزار میرسانند، خداوند آنان را در دنیا و آخرت نفرین میکند (و از رحمت خود بینصیب میگرداند) و عذاب خوار کنندهای برای ایشان تهیه میبیند. کسانی که مردان و زنان مؤمن را بدون اینکه کاری کرده باشند و گناهی داشته باشند – آزار میرسانند، مرتکب دروغ زشت و گناه آشکاری شدهاند».
پس کجایند یاریگران دین خدا تا بگویند ما تو را معذور میداریمای رسول خدا، پس با شمشیرهایشان به سوی این بدبختانی که خدا و رسول خدا را تکذیب میکنند و خدا و پیامبر و دیگر مؤمنان را اذیت میکنند، حمله کنند و آنان را بکشند و بدین وسیله به رسول الله جنزدیک شوند و شفاعت او را شامل خودشان گردانند. خدایا! ما از گفتهی این منحرفان و گمراهان برائت و بیزاری میجوییم.
[٩۲] به طور نمونه به کتابهای: رجال الکشی ص (۵۵ و ۵۶ و ۵٧)، الاحتجاج طبرسی، ص۸۲ طبع ایران (۱۳۰۲) به نقل از کتاب السنة والشیعة ص۴۱، و کتاب حق الیقین تألیف ملا باقر مجلسی به نقل از بطلان عقائد الشیعة اثر علامه تونسوی، ص۵۴. [٩۳] امام بخاری آن را در صحیحش، به شمارهی: (۲۶۶۱) روایت نموده، و در چند جای دیگر آن را تکرار کرده، از جمله: حدیث شماره: (۲۸٧٩) به اختصار، و به شمارهی: (۴۰۲۵) به اختصار، و به شمارهی: (۴۱۴۱) و شمارهی: (۴۶٩۰)، و شمارهی: (۴٧۵۰)، و شمارهی: (۶۶۶۲) به اختصار، و شمارهی: (۶۶٧٩)، و شمارهی: (٧۳۶٩). و امام مسلم نیز آن را در صحیح مسلم، کتاب التوبه، حدیث شماره: (۲٧٧۰)، و ترمذی در سنن، کتاب التفسیر، حدیث شماره: (۳۱٩۳)، و نسائی در سنن کبری، حدیث شماره: (۴۵)، و امام احمد در مسند، حدیث شماره: ۲۴۱٩۸، و عبدالرزاق در مصنف، حدیث شماره: ٩٧۴۸، و ابن جریر طبری در تفسیرش در ذیل آیهی افک، حدیث شماره: ۲۵۸۵۴، و ابن ابیحاتم در تفسیرش ذیل آیهی افک، حدیث شماره: ۱۴۲۰۶، و بیهقی در شعب الإیمان، شماره: ٧۰۲۸ روایت کردهاند. [٩۴] امام بخاری آن را در صحیح خود، حدیث شماره: (۳۳۸۸) روایت نموده، و در چند جا از جمله: حدیث شماره: (۴۱۴۳)، و حدیث شماره: (۴۶٩۱)، و حدیث شماره: (۴٧۵۱)، و امام احمد در مسند، حدیث شماره: ۲۶٩۴٩ روایت کردهاند. [٩۵] بزار آن را به شمارهی: (۲۶۶۳) روایت نموده چنانکه در کشف الأستار آمده، و طبرانی آن را به شمارهی: ۱۶۵ در معجم الکبیر آورده. هیثمی در مجمع الزوائد (ج٩ ص۲۳۰) گفته: و در سند آن محمدبن عمرو آمده که حسن الحدیث است، و رجال دیگر آن ثقهاند. میگویم: حدیث صحیح است. [٩۶] طبرانی آن را به شمارهی: ۱۶۲ در معجم الکبیر آورده. هیثمی در مجمع الزوائد (ج٩ ص۲۳٧) گفته: و در سند این حدیث اسماعیل بن یحیی بن سلمه بن کهیل آمده که متروک است. [٩٧] طبرانی آن را به شمارهی: ۱۶۴ در معجم الکبیر آورده. هیثمی در مجمع الزوائد (ج٩ ص۲۴۰) گفته: طبرانی آن را روایت کرده و در سند این حدیث اسماعیل بن یحیی بن عبیدالله تیمی آمده که کذاب است. [٩۸] در اصل چنین آمده، و درست آن: ابوالیسر است، و اسم او کعب بن عمروبن عباد سلمی انصاری ابوالیَسَر، صحابی جلیل القدر و بدری، به سال: ۵۵ هجری در مدینه وفات یافت که عمرش از صد گذشته بود، امام بخاری و امام مسلم احادیث او را روایت کردهاند، چنانکه در التقریب آمده است. [٩٩] طبرانی آن را به شمارهی: ۱۶۳ در معجم الکبیر آورده. ابن مردویه چنانکه در «الفتح» آمده آن را در شرح حدیث افک به شمارهی: (۴٧۵۰) آورده است. هیثمی در مجمع الزوائد (ج٩ ص۲٧٩، ۲۸۰) گفته: طبرانی آن را روایت کرده و در سند این حدیث اسماعیل بن یحیی بن عبیدالله تیمی آمده که کذاب است. [۱۰۰] ابن ابیحاتم آن را در تفسیرش ذیل آیهی افک، حدیث شماره: (۱۴۲۰٧) آورده و آن را در چند قسمت ذکر کرده، و طبرانی نیز آن را معجم الکبیر، حدیث شماره: (۱۸۴) آورده و در چند جا تکرار کرده است. هیثمی در مجمع الزوائد (ج٧ ص٧٧) گفته: در سند این حدیث ابن لهیعه آمده که در او ضعف بوده و گاهی حدیثش حسن است، و رجال دیگر آن رجال صحیحاند. [۱۰۱] طبرانی آن را به شمارهی: ۲۵۱ در معجم الکبیر به طور مرسل آورده. هیثمی در مجمع الزوائد (ج٧ ص۸۲) گفته: طبرانی آن را مرسل روایت کرده و راویان آن صحیحاند. [۱۰۲] امام بخاری آن را بعد از حدیث طویل افک، به شمارهی: (۲۶۶۱) مرفوعا از روایت فُلَیح از هشام بن عروه از عروه از امالمؤمنین عائشهی صدیقه و عبدالله بن زبیر همانند آن را آورده است. [۱۰۳] شیخ /به حدیث طویل افک و به رواتی که آن را از امالمؤمنین صدیقهی کبری روایت نمودهاند اشاره میکند. و اما روایت عروه بن زبیر و سعیدبن مسیب و علقمه بن وقاص و عبیدالله بن عبدالله بن عتبه بن مسعود را امام بخاری در صحیح خود، حدیث شماره: (۴٧۵۰) از روایت زهری از آنان از عائشهی صدیقه آورده است. و اما روایت عمره از امالمؤمنین عائشه، حافظ ابن حجر در تشریح حدیث افک در فتح الباری گفته: مصنف آن را در کتاب شهادات از روایت عمره بنت عبدالرحمن از عائشه لآورده، و ابوعوانه نیز آن را در صحیحش، و طبرانی از طریق ابواویس ذکر کرده، و هم چنین ابوعوانه و طبری از طریق محمدبن اسحاق، هر دو از عبدالله بن ابوبکر بن حزم از عمره بنت عبدالرحمن روایت کردهاند. و هم چنین ابوعوانه آن را از روایت ابوسلمه بن عبدالرحمن از عائشه آورده است. فتح الباری ۸/ ۵٧٩- ۵۸۰. و آن نزد طبرانی در المعجم الکبیر، حدیث شماره: ۱۵۱ از روایت عبدالله بن ابوبکر از عمره از عائشه آمده است، و به شمارهی: (۱۵۵) به روایت ابوسلمه بن عبدالرحمن از عائشهی صدیقه. و طبری نیز آن را به شمارهی: (۲۵۸۵۶) آورده. و ابن اسحاق آن را چنانکه در سیرهی ابن هشام (۳/ ۳۲۵) آمده از روایت عبدالله بن ابوبکر از عمره از عائشهی صدیقه آورده است. و اما روایت قاسم بن محمدبن ابوبکر را امام بخاری به دنبال حدیث افک، شمارهی: (۲۶۶۱) آورده و گفته: فلیح از ربیعه بن ابوعبدالرحمن و یحیی بن سعید از قاسم بن محمد بن ابوبکر برای ما همانند آن را حدیث بیان کرد. و اما روایت اسودبن یزید را طبرانی به شمارهی: (۱۵۳) تخریج کرده و در آن ابوسعد بقال سعیدبن مرزبان آمده که ضعیف و مدلّس است چنانکه در «التقریب» آمده. و اما روایت عبادبن عبدالله بن زبیر را ابن اسحاق تخریج نموده چنانکه در سیرهی ابن هشام (۳/ ۳۲۵)، و طبرانی، شماره: (۱۵٩) آمده. و روایت مِقسَم مولای ابن عباس را طبرانی به شمارهی: (۱۵۲) تخریج نموده. هیثمی در مجمع الزوائد (٩/ ۲۳۰) گفته: و در سند آن خصیف آمده که عدهای از علماء او را توثیق و برخی تضعیف کردهاند، و راویان دیگر آن راویان صحیحاند. [۱۰۴] حافظ ابن کثیر /گفته: جمهور علمای امت بر این امر اجماع نمودهاند که اگر کسی امالمؤمنین عائشهی صدیقه را بعد از این آیهی کریمه متهم کند و دشنام بزند کافر است؛ زیرا با قرآن کریم معانده نموده. برای تفصیل بیشتر به تفسیر سورهی نور، آیهی: ۲۴ مراجعه فرمائید. [۱۰۵] حاکم آن را به شمارهی: (۳۸٩۰) و طبری در تفسیرش، شمارهی: (۳۴۴۶۱)، و ابن ابوحاتم در تفسیرش، روایت شماره: (۸٩۲٧)، و ابن ابودنیا در «الصمت»، شمارهی: ۲٧۱ روایت نمودهاند، و آن روایتی صحیح است. [۱۰۶] این روایت نزد ابن عساکر در تاریخ دمشق (ج۵۰ ص۳۱۸) آمده که روایتی معضل است. اشرس همان ابن ابی اشرس است که ابن ابوحاتم در «الجرح والتعدیل» ترجمهی او را آورده و گفته: از معاویه بن قُرّه روایت نموده، و از او سفیان ثوری روایت کرده است. و این روایت موقوف بر ابن عباس صحیح است، طبری آن را در تفسیر سورهی هود ذیل آیهی شماره: ۴۶ و عبدالرزاق در تفسیرش آوردهاند چنانکه در «تخریج أحادیث وآثار الکشاف» اثر حافظ جمال الدین زیلعی (ج۴ ص۶۶) آمده، و جمیع اهل علم اتفاق دارند که این روایت از ابن عباس موقوفا صحیح است. [۱۰٧] حافظ ابن کثیر در تفسیر سورهی هود به این روایت اشاره نموده در ذیل فرمودهی خداوند متعال: ﴿وَنَادَىٰ نُوحٌ ٱبۡنَهُۥ﴾[هود: ۴۲] «و نوح، فرزندش را صدا زد» گفته: برخی از علماء گفتهاند: هرگز زن هیچ پیامبری مرتکب فحشاء نشده است. و از مجاهد بن جبر نیز این گفته روایت شده، و جلال الدین سیوطی آن را در «الدر المنثور» در تفسیر سورهی تحریم از ابن جریج روایت کرده، و آن را به ابن منذر نسبت داده است. [۱۰۸] امام بخاری در صحیح خود، حدیث شماره: (۳٧٧۲) این حدیث را روایت کرده و گفته: برای ما محمدبن بشار حدیث گفت از شعبه از الحکم که گفت: از اباوائل شنیدم که گفت: چون علی س عمار و حسن را به کوفه فرستاد تا اهل آن شهر را (برای جنگ) بیرون آورند، عمار در بین آنان سخنرانی کرد و گفت: من خوب میدانم که عائشهی صدیقه همسر پیامبر شما است در دنیا و آخرت، اما خداوند شما را به او مبتلا کرد تا از علی و یا از عائشه پیروی کنید. حاکم در المستدرک، حدیث شماره: (۶۸۰۸) و ابن حبان، به شمارهی: (٧۰٩۵) از عائشه لروایت نمودهاند که پیامبر جبرای من فرمودند: «آیا نمیپسندی که در دنیا و آخرت همسر من باشی؟»، گفتم: سوگند به خدا که میپسندم. فرمودند: «تو همسر دنیا و آخرت من هستی». و آن روایتی صحیح است. [۱۰٩] جزئی از حدیث افک که امام بخاری آن را به شمارهی: (۴٧۵۰)، و امام مسلم به شمارهی: (۲٧٧۰) روایت نمودهاند.