حقایقی از جنگ جمل و صفین

فهرست کتاب

طرحهای دشمنان اسلام

طرحهای دشمنان اسلام

از همان روزهای ظهور اسلام و ابتدای دعوت رسول اکرم ص دشمنان اسلام تمام سعی و تلاششان را برای نابودی و از نطفه خفه کردن و خشکانیدن ریشه‌های این درخت پر ثمر به کار گرفته و برای اجرای این طرح سرمایه گذاری‌های هنگفتی کردند. تصمیم به ترور و قتل حضرت رسول الله صاذیت و آزار جسمی و روحی آن حضرت و یارانش شکنجه‌های بسیار سخت و جانسوز اصحاب رسول الله ص، اخراج از دیار و سرزمین مادری و غارت اموال مسلمانان همه و همه نمونه‌هایی از فشارهای دشمنان اسلام برای نابودی و از بین بردن این مکتب انسان ساز می‌باشد و نشان می‌دهد که از هیچ تلاشی در این راه دریغ نورزیده‌اند. با انتشار اسلام در خارج از مرزهای عربستان این کینه و عداوت نیز چند برابر شده و طراحان و برنامه‌ریزان ضد اسلام نیز در خارج از مرزهای عربستان به تکاپو پرداختند و دقیقاً همانند امروز (امریکا) و (انگلیس) و دیگر کشور‌های کفر شبانه روز در فکر نابودی اسلام و منحرف کردن نیروهای جوان مسلمان هستند آن روزها هم بسیاری از یهودیان ومسیحیان و مشرکان همّ و غمّشان از بین بردن اسلام بود البته این امری طبیعی است چرا که اسلام حق بود و آنان باطل، و باطل همیشه از طبیعی گریزان و ناخشنود است. مکتب‌های دیگر نگاهی متفاوت به انسان و جهان داشتند اما اسلام با نگاهی نو و تازه به این قضیه می‌نگریست. آنها رفاه و آسایش را مخصوص قشری از جامعه می‌دانستند اما اسلام مساوات و برابری را شعار می‌داد و رفاه و آسایش را برای تمام اقشار جامعه می‌دانست. آنها بین سیاه و سفید و نژادهای مختلف فرق قائل بودند اما اسلام همه را با یک دید می‌نگریست و معیار برتری را تقوی و ترس از خدا می‌دانست. آنها عقیده داشتند که باید جمع کثیری بردگی وبدبختی و رنج و مشقت را تحمل کنند تا شاهان و شاهزادگان و درباریان راحت بخوابند و به عیش و نوش و شهواترانی مشغول شوند اما اسلام می‌گفت: هر کسی باید از دست رنج خویش بخورد و کسی برای نوکری و بردگی کسی آفریده نشده است و هیچ نژادی بر نژاد دیگری برتری ندارد. آنها ظلم و ستم و فحشا را در میان جامعه رواج داده و آن را جزو فرهنگ خود قرار داده بودند اما اسلام با ظلم و با ستم و مبازره و ظالمان را به اشدّ مجازات می‌کشاند و... .

خلاصه اینها دلایلی بودند که مسلماً طاغوت و زورگویان زمان نمی‌توانستند آن را تحمل کنند و نمی‌خواستند کسی پرده از ظلم و جنایتشان بر دارد و با همان استعمار و استکبار می‌خواستند روزگار را به سر ببرند. طبیعی است وقتی دیدند که مکتبی جدید آمده و با تمامی این تفکرات مبارزه می‌کند برای حفظ منافعشان با چنین مکتبی به مبارزه برخیزند و برای نابودیش نقشه‌ها بکشند. در نتیجه دست به سلاح برده و به مبارزه بر خاستند. اما دیدیم که چگونه در اکثر جبهه‌ها شکست خوردند و با خواری و ذلت بیشتر روبه رو شدند. وقتی کفار دیدند که با جنگ ومبارزه مسلحانه نمی‌توانند به اهداف شوم خود برسند به فکر ترور رهبران مسلمانان افتادند. آری! آنها نیز چون (بوش) و (بلر) و (شارون) و دیگر سران کفر امروزی راه نجات خود و نابودی اسلام را در ترور رهبران دیدند. اما چگونه؟!.

بارها و بارها برای ترور شخص رسول الله صتلاش کردند اما به اذن رب العالمین تلاششان ناکام ماند و نتوانستند کاری از پیش ببرند. با رحلت رسول اکرم صدشمنان خوشحال و خرسند شدند که حالا مسلمانان ضعیف شده و به راحتی می‌توانند بر آنان مسلّط شوند. از ضعیف الایمان‌ها شروع و آنان را تشویق کردند که دست بردارند و از دادن زکات و ادای اموردین خودداری ورزند. امیدوار بودند که با این نقشه پایه‌های حکومت مرکزی سست شود و در چنین برهۀ حساسی که تازه رهبر جامعه اسلامی یعنی شخص رسول الله صرحلت فرموده بود بتوانند ضربه‌هایی کاری و ابدی بر پیکره امت اسلامی وارد کنند اما آنان در محاسبات و معاملاتشان دچار اشتباه شده بودند آنان اصحاب و یاران رسول الله صرا با افراد بی‌دین و بی‌تعهد خودشان مقایسه کرده و با همان دید به یاران جان بر کف پیامبر صو می‌نگریستند و این بزرگ‌ترین اشتباهشان بود اما وقتی به خود آمدند فهمیدند که محمد فوت نکرده از بین نرفته بلکه اسمش عوض شده محمد صبه ابوبکر ستبدیل شده است و گرنه راه تفکر و اندیشه قاطعیت و صلابت و ایثار هیچ تفاوتی نکرده است و همانی است که در زمان رسول الله صوجود داشت پس خود را با بزرگمردی روبه رو دیدند که حتی به قیمت ریخته شدن خونش اجازه نمی‌داد کوچک‌ترین خللی در مکتب اسلام وارد شود. شعار او این بود (أينقص الدّين وأنا حیٌ؟)آیا کوچکترین نقص و خللی در دین اسلام وارد شود و من زنده باشم؟! این محال است. پس باز هم دشمنان اسلام مأیوس شدند و محمد صرا زنده یافتند. آری! آنها شخصیت محمد ص راکاملاً در ابوبکر سمشاهده می‌کردند. اما این بار تفاوت‌های دیگری وجود داشت. اسلام از مرزها گذشته بود. فتوحات اسلام رو به فزونی می‌نهاد. هر روز تعداد مسلمانان مناطق تحت تصرّف شان افزوده می‌شد و این بود که دشمنان قسم خورده تاب و توان شنیدن و چشم دیدنش را نداشتند. این مرتبه نمی‌توانستند به وسیلۀ جنگ و مبارزه ظاهری و رو در رو با اسلام بجنگند توان آن را ندشتند پس دوباره راه چاره را ترور رهبران و امیران مسلمین دانستند. بالاخره حضرت ابوبکر سرا مسموم کردند [۳]. اما زیاد تأثیر گذار نبود وبعداز مدت درازی ایشان رحلت فرمودند. دشمنان منتظر بودند که اینبار چه کسی به میدان می‌آید؟ آیا می‌توانند به راحتی در دستگاه حکومتی نفوذ کنند و پایه‌های حکومت را متزلزل سازند؟! اما آنها باز مأیوس شدندچرا که این بار قهرمان بزرگ اسلام فاروق اعظم کسی که شیطان هم از سایه اش وحشت داشت یعنی عمر بن خطاب س به میدان آمده بود. مگر کسی یارای رویارویی با ایشان را داشت؟ مگر کسی جرأت دزدی و غارت و حیف و میل کردن بیت المال را داشت؟! آری در دوران ایشان قدرت اسلام به اوج خود رسیده بود عدالت اسلامی و کاملا، عدم تبعیض نژادی و قومی، رعایت حقوق شهروندی و تمام خصلت‌های یک جامعه و حکومت ایده آل در زمان حضرت عمر فاروق سوجود داشت و عملی شد. مسلماً برای از پا در آوردن چنین امپراطوری مقتدری با چنین حکومت سالمی، نمی‌توان با نقشه‌های پیش پا افتاده و ساده جلو رفت. بلکه این کار به یک برنامه دراز مدت با سرمایه‌های کلان نیاز داشت.

[۳] مقام صحابه ص ۱۱