حقایقی از جنگ جمل و صفین

فهرست کتاب

حقایقی از جنگ جمل

حقایقی از جنگ جمل

هنگامی که حضرت طلحه و حضرت زبیر ببه مکه رفته و حضرت ام المؤمنین عایشه صدیقه لرا از ماجرا با خبر کردند حضرت عایشه لبسیار ناراحت شد و برای مردمی که اجتماع کرده بودند به ایراد سخنرانی پرداخته و آنان را به قیام برای انتقام خون عثمان مظلوم ستشویق کرد و فرمود: آن خائنان در ماه محرم در شهر حرام در جوار رسول الله صخون خلیفه پیامبر ص را ریختند و اموالش را غارت کرده‌اند [۱۷](پس از این سخنرانی آتشین مردم همگی اعلام آمادگی کردند و گفتند: ای ام المؤمنین! هر جا بروی با تو هستیم. عده‌ای گفتند: از شام شروع می‌کنیم اما بعضی گفتند نیازی نیست به شام برویم آنجا معاویه برای سرکوب و کشتن قاتلان کافی است. عده‌ای دیگر گفتند: به مدینه برویم و از حضرت امیر المؤمنین بخواهیم که قاتلان را به ما تحویل دهد تا آنها را به سزای اعمالشان برسانیم. عده‌ای گفتند: ابتدا به بصره برویم و از آنجا آغاز می‌کنیم و هر کسی که در قتل عثمان سدست داشته او را قصاص می‌کنیم. همه افراد بر این رأی اخیر موافقت کردند (و به هیچ وجه سخنی در مورد جنگ و رویارویی با حضرت علی سبه میان نیامده). (یعلی بن امیه) با کمک‌های قابل توجهش که در حدود ششصد سواری و ششصد هزار درهم بودسپاه عایشه لرا مجهز کرد. همچنین (ابن عامر) کمک‌های شایانی را برای ارسال سپاه حضرت عایشه ل نمود و لشکر او به حدود سه هزار نفر رسید.

در این سفر حضرت عایشه لدر هودجی که بر شتری به اسم (عسکر) قرار داشت حمل می‌شد [۱۸]. «هنگامی که حضرت طلحه و زبیر و حضرت عایشه دیدند که حضرت علی سدر مورد قصاص قاتلان حضرت عثمان ساقدامی نمی‌کند، خواستند خودشان این امر را اجرا نمایند و به قصد انتقام و قصاص قاتلان به سوی بصره لشکر کشی کردند نه به نیت دیگری اما مسئله‌ای که قابل توجه است اینکه بدون مشورت حضرت خلیفه از مدینه خارج شدند و دست به این اقدام زدند [۱۹]. وقتی خبر لشکر کشی اهالی مکّه به اطلاع حضرت علی سرسید ایشان برای جلوگیری از قتل و خونریزی و حل این مشکل به سوی عراق حرکت کردند و در بصره به سپاه آنان رسیدند این حادثۀ بزرگ در سال ۳۶ هجری برابر با ۶۵۶ میلادی اتفاق افتاد و به دلیل اینکه حضرت عایشه لدر هودجی بر شتر حمل می‌شد این واقعه به (جَمَل) شهرت یافت [۲۰]. دو لشکر رو در روی هم قرار گرفتند. لحظات بسیار سخت و جانسوزی بود. شاگردان مکتب رسول الله ص دچار آزمایش بسیار بزرگی شده بودند. اصلاً باور کردنی نبود که یاران رسول الله ص در مقابل هم صف آرایی کرده و بخواهند بر روی هم شمشیر بکشند. بزرگان اصحاب چون حضرت علی سحضرت عمار سحضرت طلحه سو... لحظاتی را به یاد آوردند که رسول الله صدر مورد بعضی از اصحاب که در دو لشکر حضور داشتند چه وعده‌هایی داده بود. حدیث مشهور در مورد عشرۀ مبشره که حضرت علی سو از این طرف هم حضرت طلحه و حضرت زبیر بجزو آنان بودند و یا در مورد حضرت عمار سکه رسول الله صشهید شدنش را به دست گروه (یاغیان) پیشگویی کرده بود تمامی اینها مواردی بودند که بزرگان را از شروع جنگ باز می‌داشت و تمام سعی و تلاششان این بود که جنگ شروع نشود. به عنوان نمونه دو مورد را ذکر می‌کنیم؛

۱- حضرت عمار به مردم کوفه گفت: «اما والله انّی لاَعلم أنَّها – یعنی عائشه – زوجه نَبیکم في الدّنیا والآخره ولکنَّ الله ابتلاکم بها لِینظر أتتبعونه او ایاها» [۲۱]. «آهای اهل کوفه! مواظب باشید! نگاه کنید که در مقابل چه کسی ایستاده‌اید به خدا قسم من به درستی می‌دانم که عایشه در دنیا و آخرت همسر پیامبرتان است اما این امتحانی است که خداوند به وسیله او شماها را آزمایش می‌کند که آیا از خدا پیروی می‌کنید یا از او».

۲- حضرت امیر المؤمنین علی ابن ابی طالب سنیز حضرت طلحه و زبیر برا فرا خواند و با آنان مذاکره نمود و پس از آن حضرت طلحه سمیدان جنگ را ترک کرده و در طول مسیر شهید شد [۲۲]. و حضرت زبیر سنیز به همین شکل پس از شنیدن گفته‌های حضرت علی سدر مورد احادیث پیامبر ص که چنین روزی را پیش گویی فرموده بود، به محض شنیدن حقایق از زبان حضرت علی س فوراً صحنه را ترک کرده و به سوی مدینه به راه افتادند، که ایشان نیز به شکلی در طول مسیر به شهادت رسیدب [۲۳].

اینها دلایلی هستند بر اینکه: ۱- این عزیزان خواهان جنگ و خونریزی و قتل عام اصحاب رسول الله صنبودند.

۳- حضرت طلحه و حضرت زبیر ببه هیچ وجه دنبال ریاست و خلافت نبوده‌اند. علیرغم همۀ اینها عده‌ای در هر دو سپاه نفوذ کرده که در صدد بر افروختن آتش جنگ بوده و فقط آنان بودند که برای جنگ و خونریزی آمده بودند.

[۱۷] البدایة والنهایة ج ۷ ص ۲۴۲ [۱۸] البدایة والنهایة ج ۷ ص ۲۴۲. [۱۹] سیر اعلام النبلاء ج ۲ ص ۶۳۸. [۲۰] همان. [۲۱] سیر اعلام النبلاء ج ۲ ص ۶۳۸. [۲۲] در مورد چگونگی شهید شدن حضرات طلحه و زبیر بو استان زندگی‌شان به اثر دیگر نگارنده (طلحه و زبیر را بهتر بشناسیم) مراجعه شود. [۲۳] اسد الغابة ج ۲ ص ۱۰۵.