آغاز گران جنگ
(کعب بن سور) که افسار شتر ام المؤمنین را میکشید با این نیت که از وقوع جنگ جلو گیری کند، مصحفی را برداشته و بین دو سپاه ایستاد و آنان را به آنچه در قرآن آمده فرا خواند اما ناگهان تیری را پرتاب کردند که به او اصابت کرد و همان جا جان باخت [۲۸] از آن طرف هم حضرت علی سو حضرت طلحه سکه تمایلی به جنگ نداشتند مشغول مذاکره بودند که ناگاه متوجه شدند افراد اوباش و منافقانی که در دل دو سپاه خود پنهان کرده بودند شروع به تیراندازی کردند و بدین شکل جنگ در روز جمعه در خارج از بصره و نزدیک قصر عبید الله بن زیاد آغاز شد [۲۹] حضرت طلحه سفریاد میزد: ای مردم! دست نگه دارید، دارد فتنهای برپا میشود! – اما در آن لحظه کسی گوش نمیداد – با ناراحتی به آسمان نگریست و با پروردگار به گفتگو نشست؛ خدایا اینها به خاطر عثمان است ما به خاطر انتقام او در این بلا گرفتار شدیم... خداوندا! حق عثمان را از من بگیر تا تو راضی شوی [۳۰] به هر حال حضرت طلحه سنخواست دستش به خون برادر مسلمانش آغشته شود، فوراً صحنه را ترک کرد، اما انگار افرادی نمیخواستند او را در میدان جنگ نبینند افرادی دوست داشتند به هر قیمتی اصحاب رسول الله ص را در روی هم قرار دهند (مروان بن حکم) وقتی دید حضرت طلحه سدست به شمشیر نمیبرد و در حال ترک معرکه است به سوی او تیری پرتاب کرد و او را به شهادت رساند [۳۱] از آن طرف نیز حضرت علی سکه با حضرت طلحه سبه توافق رسیده بودند که به شکل دیگری قاتلان را از بین ببرند و از جنگ خوداری کنند، فریاد میزد: «لا ترموا احداً بسهم، فان هذا مقام ما فلج فیه، فلج یوم القیامه» [۳۲]به سوی هیچ کسی تیر پرتاب نکنید چرا که این مقام (و جایی است) که هر کس در آن ناموفق گردد در روز قیامت نیز ناموفق میماند (امام حسن بصری) از (قیس بن عباد) نقل میکند هنگامی که حضرت علی سصحنههای تکان دهنده کشتار مسلمانان را میدید به فرزندش (حسن فرمود) ای حسن کاش پدرت بیست سال قبل مرده بود و این صحنه را نمیدید حضرت امام حسن سدر جواب فرمود پدر جان مگر من چقدر شما را نهی کردم از این واقعه؟ حضرت علی سفرمود ای فرزندم فکر نمیکردم کار به این جا کشیده شود علامه سیوطی میگوید: تعداد کشته شدگان این جنگ به سیزده هزار نفر رسید و پس از اتمام جنگ حضرت علی سحدود پانزده شبانه روز در بصره ماند سپس به سوی کوفه حرکت کرد[۳۳]. وقتی پس از خاموش شدن آتش جنگ حضرت ام المؤمنین عایشه صدیقلرا در هود جش صحیح و سالم دید با احترام و اعزاز تمام ایشان را بر شتری دیگر سوار کرده و به پاس احترام ایشان تعدادی از زنان را همراهش به مدینه فرستاد [۳۴].
[۲۸] البدایة والنهایة ج ۷ ص ۲۵۴. [۲۹] سیر اعلام النبلاء ج ۲ ص ۶۴۰. [۳۰] سیر اعلام النبلاء ج ۲ ص۶۴۰. [۳۱] اسد الغابة ج۲ ص ۴۷۸. [۳۲] سیر اعلام النبلاء ج ۲ ص ۶۴۰. [۳۳] تاریخ الخلفاء ص ۱۶۳ [۳۴] تاریخ اسلام پژوهش دانشگاه کمبریج.