۱۴ دو پرسش در مورد شریعت و پاسخ به آنها
همواه در مورد زندگانی و شخصیت شریعت سنگلجی دو پرسش مهم مطرح میشود که لازم است در این کتاب ناگفته نماند و با بیان حقیقتِ امر، به آنها پاسخ داده شود.
پرسش اول: چرا رضاشاه پهلوی، با اینکه حاکم مستبد، غربگرا و ضد روحانیون شیعه بود [۱۶۳]و با مظاهر دین و دیانت و شعائر مذهبی شیعه سرِ ناسازگاری داشت، به علامه سنگلجی اجازۀ فعالیت مذهبی میداد؛ اما در همان وقت، به روحانیون سنتی اجازۀ فعالیت تبلیغی نمیداد؟ آیا این دلیل بر این نبود که سنگلجی با شاه رابطه داشت، همان طوری که برخی از مخالفان شریعت ادعا میکنند؟
این پرسش را بسیاری از نویسندگانی که تاریخ آن زمان را بررسی کردند، مطرح کرده و جوابی به آن دادهاند. من سخن احسان طبری را نقل میکنم که ضمن صحبتش از جریان شریعت سنگلجی در دوران رضا شاه، به آن امر اشاره میکند:
«... شریعت در ایام رضاشاه، که از آزادی وجدان وعقیده خبری نبود، آزادانه بر بالای منبر، عقاید خود را پخش میکرد. مخالفان شریعت این مسامحه شهربانی را دربارۀ شریعت بر نوعی همکاری شریعت با رژیم حمل میکردند؛ ولی در واقع چنین نبود. رضاشاه که با مذهب، بشکل گذشتۀ آن، بشکلی که سید حسن مدرس نمایندۀ آن بود، درافتاده بود، میخواست با دینی موافق میل خود روبرو باشد که بهتر افزار سیاست او قرار گیرد» [۱۶۴].
طبری در جای دیگر هم مینویسد:
«... [رضا شاه] سیاست عقب زدن نفوذ روحانیت و بسیاری از آداب مذهبی را به سود تجدد و اروپائیگری دنبال کرد؛ از دروس مذهبی در برنامۀ مدارس کاسته شد، برخی آداب بسیار ریشهدار مانند روضه خوانی ایام عاشورا، مراسم قربانی شتر در عید اضحی، مراسم احیاء، دستههای مذهبی و غیره وغیره یا بالمره ممنوع گردید یا فوق العاده محدود شد. رضاشاه حتی رفورم [= اصلاح] در مذهب را نیز تا حدودی و غیرمستقیم تشویق میکرد و مسلّماً بدون موافقت شهربانی نبود اگر کسانی مانند شریعت سنگلجی یا سید احمد کسروی که از آنها سخن خواهیم گفت، نغمههای مذهبی تازهای را تقریباً بدون ترس از ممنوعیت عام انتشار نظریات در مجامع عمومی ساز کردند. این مطلب به آن معنی نیست که ما مانند برخی افترازنان، شریعت و کسروی را در مواضعه [همکاری] با شهربانی رضاشاه معرفی کنیم؛ به هیچ وجه. این انطباق در تمایل، هریک از ظن خود بود و در تاریخ بسیار چنین رخ میدهد» [۱۶۵].
رسول جعفریان نیز در این مورد مینویسد:
«به رغم فشارهای این دوره بر روی روحانیون، وی [یعنی شریعت سنگلجی] مجاز به فعالیت فرهنگی بوده و از سوی دولت رضا شاه مزاحمتی برای منبرهای وی در مسجد سنگلج و سپس دارالتبلیغ او ایجاد نشده است ...» [۱۶۶].
او اضافه میکند:
«یکی از آثار شریعت، کتاب «اسلام و رجعت» است که نقدی بر آن نوشته شد؛ اما از چاپ آن جلوگیری به عمل آمد» [۱۶٧].
بنابراین میتوان گفت که رژیم رضاشاه فکر میکرد انتشار این تفکر دینی جدید، که با افکار مذهبی سنتی مخالف است و با روحانیت سنتی برخورد میکند، با برنامههای نوآوری غربی که در جامعه پیاده میکرد، موافقت دارد؛ لذا اجازۀ فعالیت دینی به شریعت میداد؛ اما روحانیت سنتی که درس و منبرِ شریعت مخالف برنامههای خود را میدید؛ لذا وی را تحت فشار قرار میداد.
سید مقداد نبوی رضوی نیز درباره این شبهه مینویسد:
«عدم برخورد حکومت با شریعت سنگلجی، بسیاری را به این باور رساند بود که وی مورد حمایت دربار است [۱۶۸]. یکی از نمودهای مهم این موضعگیریها، جلوگیری از انتشار نقد کتاب «اسلام و رجعت» بود. این دستور از سوى وزیر معارف وقت (علی اصغر حکمت) صادر شد [۱۶٩]. به همین دلیل، برخى آگاهان معتقد بودند که شریعت با وجودی که توانایی هرگونه اقدامی را داشت، به واکنش در برابر مخالفان خود روى نیاورد [۱٧۰].
در کنار موضعِ حمایتگونۀ حکومت نسبت به شریعت سنگلجی، رضا شاه، شخصاً به او علاقه داشت و او را عالم و دانشمند میدانست. در سال ۱۳۱۱ ش که تاگور، فیلسوف مشهور هندی، به ایران آمد، بنا بود یکی از عالمان دینی ایران با او به گفتگو و مناظره بپردازد. رضا شاه گفته بود: "فقط بچه محل ما، شریعت، میتواند با او گفتگو کند". پس از آنکه جلسۀ بحث با خروج تاگور نیمه تمام ماند و در عمل به نفع شریعت سنگلجی ختم شد [۱٧۱]، رضا شاه با شنیدن آن بر سخن پیشین خود تأکید کرده بود [۱٧۲]. در هر حال، عدم جلوگیری حکومت رضا شاه از اصلاحات دینی شریعت سنگلجی، امرى آشکار است که باید علت آن را حداقل در همسانی رویکردشان نسبت به برخى شعایر مذهبی شیعه دانست» [۱٧۳].
نورالدین چهاردهی ضمن سخنانش دربارۀ اخلاق بلند شریعت و رفتار پسندیدۀ او مینویسد:
«بعضی تهمتها بر وی وارد میکردند که برای دریافت صحت و سقم آن برآمدم و بعد از تحقیقات بسیار دریافتم که رضا خان برای اجرای صیغه عقد همسرش، که مادر فرزندانشان بود، در ایامی که نام و نشانی نداشت، پدر همسرش به شریعت مراجعه کرده و عاقد عقد، شریعت بود. ضمن اینکه این ناچیز به نظریات شریعت اعتقادی ندارد، اما دریافت این بیمقدار آنست که شریعت وابسته به دربارِ وقت نبود؛ باوجودیکه امکان ارتباط موجود بود» [۱٧۴].
نتیجۀ آنچه که گذشت، این است که علت چشمپوشی رضا خان در برابر فعالیت مذهبی و تبلیغی سنگلجی در دو نکته نهفته است:
اول: رضاشاه گرایش غربی ونوگرایانه داشت و از مراسم مذهبی سنتی، مخصوصاً مراسم سنتی شیعه مانند تعزیه و روضهخوانی و زنجیرزنی و قمهزنی و مانند آن خوشش نمیآمد و آنها را محدود میکرد و سعی میکرد از نفوذ روحانیت رسمی شیعه در جامعه بکاهد. در عین حال میدید که سنگلجی و جریان نوگرایی دینی نیز با آن مراسم به عنوان بدعت و خرافات مخالف است و با روحانیت سنتی در تعارض است؛ لذا شاه این جریان اصلاحطلبی دینی را با اهداف خود موافق میدید، و به آن اجازۀ فعالیت میداد؛
دوم: آشنائی قدیمی رضاشاه با هممحلیِ خود (شریعت سنگلجی) و احاطه سنگلجی به علوم، تمدن و دانش عصر جدید، در این امر بی اثر نبود.
اما پرسش دوم که در ذهن بعضی از اشخاص در مورد شریعت سنگلجی مطرح شده، این است که با وجود اصلاحطلبی و نوگرایی دینی وی و انتقادی که از بسیاری از اعمال و اعتقادات مذهبی عوام داشت و آنها را به عنوان اعمال و اعتقادات شرکآمیز و خرافی میشناخت، باز هم شریعت نزد روحانیت سنتی شیعه ـ تا حد زیادی ـ محترم بود؛ لذا طیف روحانیون سنتی شیعه، برخورد تندی بر ضد او نداشتند. این برعکس موضعگیری همین روحانیت سنتی نسبت به بعضی از اصلاحطلبان دینی و تجدیدنظرخواهانی است که پس از شریعت آمدند؛ بزرگانی همچون: آیت الله برقعی و استاد حیدر علی قلمداران و نظایر آنها، که موضعگیری بر ضد آنها بسیار سخت بود و به هیچ وجه آنها را قبول نمیکردند و هیچ احترامی برای آنها قائل نبودند. چرا با دگراندیشان مذهبی شیعه برخوردهای دوگانه صورت گرفته است؟
پاسخ این است که شریعت در واقع با وجود تمام اصلاحات و تجددش، از چارچوب کلی مذهب امامیه و مکتب جعفری خارج نشد و انتقادهای او بیشتر جنبۀ توحیدی و مبارزه با خرافات عوام و افراط غالیان بود؛ یعنی اصلاحات وی در درون مذهب شیعه بود و اگر سخنان حساسی در نقد برخی از افکار شیعی داشت (از جمله وجود و حیات امام غایب)، آنها را با احتیاط شدید میگفت؛ به قول معروف: تا اندازهای در این زمینه تقیه میکرد. این بر عکس رویه برخی تجدیدنظرطلبان بعدی که کاملاً از چارچوب تشیع امامی اثناعشری خارج شدند و دربارۀ از اساسیترین عقاید شیعه نقدهای صریحی نوشتند؛ عقایدی مانند: نص رسول خدا بر امامت بلافصل امیرالمؤمنین علی÷و فرزندانش، انکار عصمت امامان، انکار اساسی مراسم عزاداری و روضهخوانی و زیارت قبور، شفاعت، علم غیب، خمس ارباح مکاسب و حتی وجود امام زمان.
رسول جعفریان در این زمینه مینویسد:
«ادعای این قبیل افراد [مانند شریت سنگلجی] آن بود که با حفظ تشیع، میباید این قبیل خرافات را از دین و مذهب زدود؛ زیرا ریشه در تشیع ندارد. تصور اینکه کسانی امثال شریعت از دایرۀ تشیع خارج شدهاند، بسیار واهی و بیاساس است؛ نهایت آنکه آنان روی غلو و مصادیق آن تکیه فراوانی داشتند» [۱٧۵].
شریعت مرد بسیار آرامی بود و انتقادهای او از خرافات عوام، صرفاً علمی و با لهجۀ نرم وخالی از اهانت بود. او همواره این آیۀ کریمه را مد نظر داشت که میفرماید: ﴿ٱدۡعُ إِلَىٰ سَبِيلِ رَبِّكَ بِٱلۡحِكۡمَةِ وَٱلۡمَوۡعِظَةِ ٱلۡحَسَنَةِۖ وَجَٰدِلۡهُم بِٱلَّتِي هِيَ أَحۡسَنُۚ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعۡلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِۦ وَهُوَ أَعۡلَمُ بِٱلۡمُهۡتَدِينَ﴾[النحل:۱۲۵]، یعنی:
«با فرزانگى و اندرزهاى نیکو به راه پروردگارت دعوت کن و به بهترین شیوه با مخالفان به گفتگو بنشین؛ محققاً پروردگار تو به حال کسانى که از راه او منحرف شدهاند، آگاهتر است و نیز به حال راه یافتگان».
[۱۶۳] احسان طبری در کتاب«ایران در دو سدۀ واپسین»، تحت عنوان «جامعه ایران در دوران رضا شاه» میگوید: «شاه با سرکوب خشن و خونین مقاومت روحانیون در قم و در مشهد (جنبش بهلول) که با سیاست متجددانۀ رژیم (نظام وظیفه، لباس متحدالشکل، برداشتن چادر) مخالفت میکردند، روحانیت را بر جای خود نشاند و مراکز اعمال نفوذ آنها، یعنی قبور ائمه، مجالس وعظ و روضه را تحت نظر گرفت و دسته و قمهزنی و تعزیه را بالمَرّه [ناگهان] ممنوع داشت». [۱۶۴] احسان طبری، مقالۀ: روزنامۀ اینترنتی راه توده، جامعه ایران در دوران رضا شاه: http://www.rahetudeh.com/rahetude/Tabari/iran-rezashah/html/jameehiran-۱۱.html [۱۶۵] همان. [۱۶۶] رسول جعفریان، جریانها و سازمانهای مذهبیـ سیاسی ایران، ص ۱۰۱۶. [۱۶٧] همان، ص ۱۰۱٧. [۱۶۸] چهاردهی، نورالدین، وهابیت و ریشههای آن، ۱۶۰. [۱۶٩] این موضوع را حسن طارمى راد، معاون علمى دانشنامه جهان اسلام، از قول موسى شبیرى زنجانی (از مراجع تقلید شیعیان) برای نگارنده نقل نمود. [۱٧۰] چهاردهی، نورالدین، وهابیت و ریشههای آن، ۱۶۰. [۱٧۱] برای مطالعه گفتگوهای تاگور و شریعت سنگلجی، نک: شریعت سنگلجی، اسلام و موسیقى (به انضمام حرمت ربا و مصاحبه با تاگور) ۳٧ تا ۴۳؛ مدرسی، مرتضى، سیمای بزرگان، ص ۱۸۵ تا ۱٩۴. [۱٧۲] روایتگر اصلی این سخن، شیخ الملک اورنگ بوده که آن را در هر دو بار از رضا شاه شنیده بود. این موضوع را سرهنگ سید ابراهیم سخایی از شریعت سنگلجی شنیده و برای نگارنده باز گفتند. [۱٧۳] سید مقداد نبوی رضوی، نگاهى تحلیلی به تکاپوهاى شریعت سنگلجى، فصلنامۀ امامت پژوهى، سال ۱، شماره ۴، ص ۲۵۸ و ۲۵٩. [۱٧۴] نورالدین چهاردهی، وهابیت و ریشههاى آن، ص ۱۶۰ و ۱۶۱. [۱٧۵] رسول جعفریان، جریانها و سازمانهای مذهبیـ سیاسی ایران، ص ۱۰۲۰.