۱٧ تاثیر دعوت اصلاحطلبی شریعت سنگلجی در ایران و آثار آن بعد از وفاتش
رسول جعفریان در مورد تأثیر فعالیتهای شریعت سنگلجی و کوششهای اصلاحطلبی او در محافل فرهنگی و فکری و مذهبی ایران مینویسد:
«در یکمین سال در گذشت او هم کتابچهای از ابوالحسن بیگدلی دربارۀ وی انتشار یافت. در این کتابچه، اطلاعات فراوانی دربارۀ شریعت، تأثیر دیدگاههای او در جامعۀ آن روز ایران و نیز اندر شناخت مریدان و مشتاقان افکار وی درج شده است. از همین ابوالحسن بیگدلی، که از مریدان وی بوده، شرح حالی برای شریعت سنگلجی در نشریۀ رواق که متعلق به برادر شریعت، یعنی محمد شریعت سنگلجی بود، (انتشار از خرداد ۱۳۳۱ به بعد) منتشر شد که ظاهراً بخشهایی از همان کتاب اوست که به مناسبت یکمین سالگرد شریعت منتشر کردهاست» [۱۸۳].
او در ادامۀ این بحث مینویسد:
«بدون تردید، حرکت سنگلجی و نیز کسروی، تأثیر خاص خود را در محافل روشنفکری مذهبی داشت و همچنان امتداد یافت. صاحب الزمانی به غلط اظهار میدارد که شریعت در ایران جانشینی نداشت [۱۸۴]، گذشت که سنگلجی روز ۱۵/۱۰/۱۳۲۲ش در گذشت. آخرین لحظات زندگی و آنچه را که وی از دست ـ به قول مریدانش ـ عوام ناآگاه کشیده و برای همین سبب شده است تا در سن ۵۳ سالگی چون پیری هشتاد ساله بنماید ـ چنانکه در عکسهایش نیز پیداستـ ابوالحسن بیگدلی مریدش در نشریه «رواق» آروده است [که] وی برادر روحانیِ دیگری با نام محمد مهدی شریعت سنگلجی داشت که او نیز چند روز پس از برادرش، به بستر بیماری افتاد و درگذشت. برادر او، محمد سنگلجی، که جانشین وی در عمارت دارالتبلیغ شد، دنباله کارهای وی را گرفت و نشریۀ رواق پیشگفته از کارهای او و جمع یاران شریعت است که در سال ۱۳۳۱ ش منتشر میشد.
محمد باقر (شهاب الدین) شریعت سنگلجی پسر شریعت است که در کار دارالتبلیغ به عمویش کمک میکرد و جزواتی حاوی یادداشتهای پدر و عمو منتشر میکرد. در ویژهنامهای که به مناسبت یکمین سالگرد او چاپ شد، شاعرانی چند در رثای وی شعر سرودند و گاه مضامینی که اشاره به افکار او بود، در آنها بکار بردند. در شعری از ارونگ نام آمده است:
شریعت آنکه از آئینه دین
غبار شرک را یکجای بزدود
[۱۸۵]
مجلس ختمی هم برای وی در تبریز گرفته شد که شاعری به نام موحد اشعاری سروده در آنجا خواند. روزنامه اطلاعات به مناسبت درگذشت وی، شرحی مفصل از زندگی و تحصیلات وی را درج کرد که در کتابچه به مناسبت یکمین سالگرد شریعت آمده است [۱۸۶].
همچنین در روزنامۀ قیام ایران شمارۀ ۱۲ (۱٩ دی ماه ۱۳۲۲) نیز شرحی مفصل به قلم حسن صدر دربارۀ آرای وی و مبارزه با خرافات درج شده است، سرمقاله روزنامۀ ایران نیز به تفصیل به شریعت پرداخته است؛ همین طور روزنامه اقدام، نجات، کوشش، کیهان (که مقالۀ مفصلی از هیئت تحریریه اداره کل تبلیغات درج کرد) و دهها نشریه دیگر خبر از درگذشت وی و مرور بر آثار و آراءش را گزارش کردند. اینها نشانگر آن است که شریعت سنگلجی از سالها پیش از آن، مورد تأیید بوده و در این سوی، مریدان و دوستانی هم داشته است.
احمد فرامرزی در روزنامه مهر ایران شماره ۵۴٧ (دو شنبه ۱٩ دی ماه ۱۳۲۲ش) مقالهای مفصل دربارۀ او نوشت و ضمن سخن گفتن از مصلحان، از ابن تیمیه و قیام وی علیه خرافات یاد کرده، پس از آن از محمد بن عبدالوهاب نجدی و آنگاه از محمد عبده و سپس شریعت.
مرحوم شریعت سنگلجی نیز از تیپ و طبقۀ همان مصلحینی بود که حیات و زندگانی خود را وقف اعلای حکم حق و جهاد بر ضد بدع و خرافات نمود ... به خاطر دارم روزی با جناب آقای تقی زاده راجع به مذاهب و ادیان صحبت مینمودیم، تا به اینجا رسیدیم که آیا مذهب برای ضرورت دارد یا خیر. فرمودند: هیچ ملتی نمیتواند بی مذهب زنده و سر بلند بماند و هیچ شخص عاقلی بیدینی و لا مذهبی را برای ملت خود نمیخواهد؛ ولی معتقدم یکی از اصحلاحاتی که باید در ایران عملی گردد، اصلاحات مذهبی یعنی بازگشت به حقیقت اسلام است [۱۸٧].
عبدالرحمن فرامرزی هم در یادداشتی در روزنامه بهرام، او را با محمد عبده مقایسه کرد، بلکه از وی هم بزرگتر دانست [۱۸۸].
حسین قلی مستعان و شخصی به نام مطیعی نیز در سخنرانیهای رادیویی به ستایش از او پرداختند [۱۸٩]. علی جواهر کلام نیز مقالهای در «رعد امروز» با عنوان «شیخ محمد عبده ـ شریعت سنگلجی» نوشت [۱٩۰]» [۱٩۱].
استاد شیخ حیدر حب الله، پژوهشگر لبنانی معاصر، در نهایت بحث خود در مورد شریعت سنگلجی و روش قرآنی او و نگاه نقدآمیزش به روایات، چنین مینویسد:
«سنگلجی در ایران به یک جریان تبدیل شد، چرا که جماعتی تحت تأثیر او قرار گرفتند و نفوذ و رشد جریان فکری او در عرصۀ دینی ایران تا اواخر دههی پنجاه در قرن بیستم میلادی، یعنی آغاز رویدادهای سیاسی منجر به انقلاب ایران، ادامه داشت. اما همواره تعدادی از روشنفکران به کتابهای او و نوشتههای نوگرایان و دعوتگران تصحیح عقاید مانند او اهتمام ورزیده و آنها را مخصوصاً در این دو دهۀ اخیر منتشر کردهاند» [۱٩۲].
شیخ حسن یوسفی اشکوری، از علمای روشنفکر و تجددخواه معاصر شیعه در تهران، در مقالهای به عنوان «شریعت سنگلجی و تفکر سلفیگری»، تحلیل خوبی از آثار دعوت شریعت در نسل جوان و روشنفکران ایران در مدت زندگیش و بعد از رحلتش دارد و مینویسد:
«او طی بیست و سه سالی که در تهران اقامت و فعالیت داشت، مکتب فکری شیخ هادی نجم آبادی را ادامه داد. محور کار او قرآن با رویکرد عقلانی و انتقادی نسبت به روایات دینی و خرافهها و باورها و آداب مذهبی بود. مهمترین اثر و کتاب شریعت سنگلجی، کتاب معروف کلید فهم قرآن است. افکار و آموزههای شریعت، عدۀ زیادی از جوانان و روشنفکران را در آن دوره تحت تاثیر قرار داد. محفل آموزش او گرم و پررونق بود. شاگردان زیادی در مکتب شریعت سنگلجی پرورده شدند و آنان آثار قلمی متعددی را در دهه بیست و سی در جهت تقویت افکار و آموزههای معلم خود، یعنی شریعت سنگلجی، پدید آوردند؛ از جمله در این میان میتوان به کتاب رجعت اثر عبدالوهاب فرید تنکابنی اشاره کرد.
در یک جمعبندی میتوان محورهای اصلاحطلبی جریان سلفی، یعنی کسروی و شریعت سنگلجی و همفکران آنها را چنین جمع بندی کرد: «بازگشت به اسلام خالص و سلف با محوریت قرآن و عقل انتقادی و پیرایشگری از دین». این نحله هیچ وقت سیاسی نبود؛ و لذا چندان گرایش به اسلام سیاسی و اجتماعی نداشت. این جریان با فلسفه و عرفان و کلام و فقه توافقی نداشتند و آنها را حجاب دین شناسی میدانستند.
از ویژگیهای این جریان، این است که نسبت به تجدد و دنیای جدید یا بیتفاوت بودند یا مخالف و یا منتقد. البته همزمان با تکاپوهای فکری شریعت سنگلجی، کسان دیگری نیز در برخی از شهرهای دیگر در همان خط و ربط فعالیت خود را آغاز کردند که ـ کم و بیش ـ تحت تاثیر شریعت سنگلجی بودند؛ از جمله میتوان به حاج یوسف شعار در تبریز اشاره کرد که از سال ۱۳۰۴ در تبریز، جلسه تفسیر قرآن را آغاز کرد و با شریعت سنگلجی در تهران نیز مراوده و ارتباط داشت.
در مورد جریان سلفیِ نوگرا به چند نکته باید اشاره کرد: یکی از تفاوتهای اساسی این نحله با جریان روشنفکری دینی، این است که روشنفکران دینی، از همان اول، اسلام اجتماعی را طراحی کردند و بعد در دهه چهل و پنجاه هم این اسلام سیاسی تبدیل به اسلام انقلابی شد؛ اما جریان سلفیگری چه در آن زمان و چه حالا، اسلام اجتماعی و سیاسی نیست؛ به همین دلیل هم جامعه این جریان فکری را نمیشناسد و یک جریان محدود و ضعیفی است که از همان گذشته تا به حال در میان گروه خاصی از نخبگان مطرح است.
این جریان، در اوایل و حتی تا دهۀ بیست خیلی جاذبه داشت؛ اما از دهه سی به بعد، که جنبش اسلامی نواندیشانهتر شد و متفکرانی با جاذبه بیشتر در این زمینهها پیدا شدند، دیگر این جریان تقریباً در حاشیه قرار گرفت؛ و به خصوص در دهه چهل و پنجاه در ایران، در حاشیه کامل وجود داشت. الان هم در جامعه ایران چندان جاذبه ندارد و لذا جوانان کمتر دنبال این تفکر میروند؛ به خصوص که جوانان امروز از مرحلۀ خرافه زدایی دیگر گذشتهاند. همان طور که گفته شد، از دیگر ویژگیهای این جریان مخالفت با فلسفه، عرفان، کلام و فقه است.
اصولاً این جریان با اسلامِ روایی مخالف است؛ یعنی با اسلامی که متکی به روایت باشد، مخالف است و چون فقه اساساً روی روایت متکی است، با آن هم مخالف است. شاید از این جهت بتوان این جریان را در نقطه مقابل اخباریگری دانست. ضمن اینکه از جهت نصگرایی میتوان آن را تحت تأثیر و نزدیک با اخباری گری دانست. این جریان به روایت اهمیتی نمیدهند و اساس کارشان قرآن است و تکیۀ محوری آنها هم در اصلاحطلبیِ قرآن است. آنهایی که تندروتر هستند شدیداً با روایات مخالفت میکنند؛ ولی آنهایی که یک مقدار معقولتر و منطقیتر هستند، سعی میکنند که روایات را هم مورد استفاده قرار دهند؛ اما روایات در چارچوب قرآن تفسیر میشود؛ یعنی اصل قرآن است و روایت در حاشیه آن قرار گرفته است» [۱٩۳].
[۱۸۳] رسول جعفریان، جریانها وسازمانهای مذهبی- سیاسی ایران، ص ۱۰۲۰ و ۱۰۲۱. [۱۸۴] صاحب الزمانی، دیباچهای بر رهبری، ص ۱۴۰. [۱۸۵] به مناسبت یکمین سالگرد شریعت، ص ٩. [۱۸۶] بمناسبت یکمین سالگرد شریعت، ص ۲۵ تا ۲٩. [۱۸٧] بمناسبت یکمین سالگرد شریعت، ص ۵۱ تا ۵۵. [۱۸۸] همان، ص ٧۱. [۱۸٩] همان، ٧۲، ٧٩، ۸۳ و ۸٧. [۱٩۰] همان. [۱٩۱] رسول جعفریان، جریانها وسازمانهای مذهبی- سیاسی ایران، ص ۱۰۲۲ و ۱۰۲۳. [۱٩۲] حیدر حب الله، نظریة السنة فی الفکر الإمامی الشیعی التَکوُّن والصیرورة، بیروت، مؤسسة الانتشار العربی، ۲۰۰۶م، ص ۶۱۲ و بعد. [۱٩۳] حسن یوسفی اشکوری، «شریعت سنگلجی و تفکر سلفیگری»، سایت اینترنتی گویا: http://akhbar.gooya.com/culture/archives/۰۱٩٧٧۸.php تاریخ انشار مقاله: سه شنبه۱۰ آذر ۱۳۸۳ ش.