ائمه غیب نمیدانند
سعی در اثبات امور خارق العاده و خصوصیت ویژه برای ائمه روشنگر غلو شیعیان میباشد. چنانچه تألیفات شیعیان تصریح میکنندکه ائمه دارای علم آنچه پیش آمده و آنچه در پیش خواهد آمد هستند.
وجود چنین مطالبی در کتب شیعه مغایر فرموده خداوند خطاب به پیامبرش است که میفرماید: بگو ای محمد اگر من علم غیب میدانستم خیر زیادی برای خود میخواستم و بدی به من نمیرسید. [سوره اعراف آیه ۱۸۸].
اهل سنت گفته خمینی در کتابش «الحکومة الاسلامی» ص۵۲ را، بشدت مردود میدانند. آنجا که میگوید: امامان مادارای آنچنان مقام والایی هستند که هیچ فرشته مقرب و هیچ رسولی به آن نمیرسد. آنها پیش از آفرینش جهان نوربودهاند. یا گفته کلینی در «الکافی، الحجة» ج۱ ص۴۰۲ بدین مضمون که: به اهل بیت علم غیب داده شده است و اماماندارای چنان علمی هستند که هیچ فرشته و یا رسولی به آن دست نخواهد یافت. حر آملی در کتاب «الفصول الـمهمة فی معرفة الأئمْة»، ص۱۵۲ ادعا میکند که: دوازده امام که از اهل بیت پیامبر جهستند از انبیاء و فرشتگان والاترند.
عدهای از زعمای شیعه پیامبر اسلام حضرت محمد جرا استثناء نمودهاند. عده دیگری از ایشان، دیگر پیامبران الوالعزم (عیسی، موسی، نوح و ابراهیم) را نیز مستثنی گرداندهاند.
کلینی در «الکافی، الأصول، الحجة، ج۱ ص۲۶۱ از امام جعفر صادق روایت میکند که: آنچه در آسمانها و زمین است و آنچه در بهشت و جهنم است میدانم و از آنچه شده و خواهد شد آگاهم. و کلینی به نقل از ایشان میافزاید: اگر باموسی و خضر هم عصر بودم به آنها میگفتم که از ایشان عالمترم و به آنچه از آن آگاه نبودند آگاهشان میکردم.
اهل سنت تأکید میکنند که خود اهل بیت از چنین زیاده رویهایی خشنود نبوده و علاوه بر این سایر مسلمانان بنابر آنچه از قرآن کریم و سنت رسول اکرم جآموختهاند، چنین افسانههایی را نمیپذیرند.
تناقضهایی که در کتب شیعیان موجود است ما را از تلاش برای رد این مطالب بینیاز میکند.
در کتاب کافی آمده است که امام جعفر صادق÷از کسانیکه گمان میکرند ائمه غیب میدانند اظهار شگفتی نموده و فرمودند که جز خداوند کسی غیب نمیداند، من قصد تنبیه فلان کنیزم را داشتم ولی او به جایی گریخت که از آن اطلاعی ندارم [۱۳].
برای نشان دادن غلو و زیاده رویهای شیعیان بجاست که فقط نگاهی به فهرست موضوعات و برخی عناوین بخشهای کتاب کافی بیندازیم.
باب در مورد اینکه: ائمه از تمام علومی که به انبیاء و ملائکه داده شده است برخوردارند.
باب در مورد اینکه: ائمه هر آنچه پیش آمده و هر آنچه پیش خواهد آمد را میدانستهاند و آنچه را در گذشته پیش نیامده که در صورت وقوع ائمه کیفیت آن را میدانند و هیچ چیز بر آنها پوشیده نیست.
باب در مورد اینکه: ائمه زمان مرگ خود را میدانند و نمیمیرند مگر با اراده خود.
باب در مورد اینکه: هنگامی که حکومت در اختیار ائمه باشد همچون داوود÷حکم خواهند راند و در اخذ تصمیمنیازی بدلیل نخواهند داشت و مورد مؤاخذه قرار نمیگیرند.
باب در مورد اینکه: قرآن کامل قرآنی است که توسط ائمه جمعآوری شده است.
خمینی نیز در کتابش تحت عنوان حکومت اسلامی ص۹۱ میگوید: «تعالیم ائمه همانند تعالیم قرآن است».
باب (فصل): هر چیزی که در اختیار مدم است به حق نیست مگر اینکه از طرف ائمه باشد و اگر از طرف ائمه نباشد باطل است.
باب در مورد اینکه: تمام زمین متعلق به امام است.
این همه مبین و بیانگر غلو و زیاده رویهای شیعیان میباشد. خدای تعالی در قرآن کریم ما را به التزام به عقیدهای میانه دعوت میکند و از مبالغه و زیاده روی در عقاید بر حذر میدارد. از آنجائیکه خطاب به اهل کتاب میفرماید: ﴿ يَٰٓأَهۡلَ ٱلۡكِتَٰبِ لَا تَغۡلُواْ فِي دِينِكُمۡ وَلَا تَقُولُواْ عَلَى ٱللَّهِ إِلَّا ٱلۡحَقَّ ﴾[النساء: ۱۷۱]. «ای اهل کتاب در دین خود غلو و زیاده روی نکنید و در مورد خداوند از حق نگذرید».
همانگونه که میدانید، اهل کتاب (یهود و نصاری) نیز در دین از حد گذشتند و نصاری معتقد به عقیده باطل تثلیت شدند و یهود اعتقاد داشتند که عزیز و مسیح پسران و ملائکه دختران خداوند هستند.
مجلسی در کتاب «حیاة القلوب» ص۵۹۳ مینویسد: پیامبر جنشسته بودند در حالی که بر پای راست او حسین و برپای چپ او پسرش ابراهیم نشسته بود. پیامبر جگاهی حسین و گاهی ابراهیم را نوازش میکردند. ناگهان جبرئیل÷نازل شد و فرمود پروردگارت مرا فرستاد و گفت: این دو یکجا جمه نمیشوند، باید یکی را نگهداشته و دومی رافدای او کنی. رسول خدا جنگاهی به پسرش ابراهیم انداخت و گریه کنان گفت: من ابراهیم را فدای حسین کردم وبه مرگ ابراهیم راضی شدم تا حسین زنده بماند!!!.
غلو شیعیان تا بدان حدی است که دوستی اهل بیت را برتر و والاتر از نماز و روزه و زکوة و حج میدانند. چنانکه در کتاب کافی از ابیجعفر روایت شده است که: «بنای اسلام بر ۵ چیز است، نماز، زکوۀ، حج، روزه و ولایت. از وی سوال شد کدامیک از این موارد والاتر است؟ ابی جعفر جواب داد: ولایت از همه برتر است» [۱۴].
[۱۳] الکافی، الحجة، ج۱ ص۲۵۷. [۱۴] ج۲ ص۱۸ تا ۲۰.