موضع امام علی و فرزندانش در قبال شیعیان
امام علی نسبت به فرزندانش، بر شیعیان خشمیگنتر بود. او به شیعیانش گفت: من شما را شب و روز و آشکار و نهان به جنگ با این قوم دعوت نمودم و به شما گفتم با آنان بحنگید. قبل از اینکه با شما بجنگد. سستی کنید تا اینکه مکرر به شما حمله کردند [۴۵]. از شما خواستم برای جهاد حرکت کنید، حرکت نکردید. شما را تفهیم و توجیه کردم، نفهمیدید. مخفیانه و علناً شما را دعوت کردم، اجابت نکردید. صبح صفوفتان را استوار میکنم، غروب چون کمان خم میشوید. ای کسانیکه جسمهایتان حاضر اما عقلتان غایب است، رهبرانتان گرفتار اختلاف رأی شما هستند. امیرتان حکم خدا را اطاعت میکند اما شما حکم او را به جای نمیآورید. امیر اهالی شام نافرمانی خدا را میکند، اما آنها مطیع او هستند. به خدا دوست دارم با معاویه معامله کنم، دینار در ازای درهم. از من ده نفر بگیرد و یک نفر از آنها رابه من بدهد. خدا را سپاس میگویم از آنچه مصلحت نموده و به آنچه که مرا توسط شما در آزمون قرار دادهاست. ای گروهی که به آن چه دستور داده میشوید پیروی نمیکنید و چون دعوت داده شوید اجابت نمیکنید. سوگند به خدا، چون اجل من فرا رسد، خداوند میان من و شما جدایی میفکند، من از همنشینی شما بیزارم. آیا شگفت نیست که معاویه ستمگران فرومایه را میخواند، از او اطاعت میکنند بدون هیچگونه چشمداشتی، من شما را دعوت میکنم بابذل و بخشش اما از من پراکنده میشوید و با من مخالفت میکنید [۴۶].
حضرت در ادامه میفرماید: از شما به چندین غم و اندوه مبتلا هستم. اول اینکه با اینکه گوش دارید اما کر هستید. دوم اینکه حرف میزنید اما در واقع لال و گنگ هستید. و سوم اینکه با وجودیکه چشم دارید، اما نمیبینید. به هنگام جنگ در پایمردی چون آزادگان نیستید و در هنگام سختی و بلا چون برادران قابل اعتماد نیستید. ای کسانیکه بسان شترانی هستید که ساربانشان را گم کردهاند، اگر از یک سو شما را جمع میکنند از سوی دیگر پراکنده میشوید [۴۷].
قسم به خدا گمان میکنم این قوم بر شما غلبه خواهند کرد زیرا بر باطل خود متحد هستند و شما بر حق بوده اما پراکنده هستید و نافرمانی امامتان را میکنید. آنها در ره باطل از امام خود اطاعت کرده و امانت را به صاحبش اداء میکنند، اما شما خیانت میکنید. آنها در شهرها اصلاح میکنند و شما فساد میکنید [۴۸].
همچنین فرمود: «قسم به خدا گفتار شما را باور نمیکنم و به یاریتان امید نبستهام و دشمن را توسط شما نمیترسانم. شما را چه میشود؟ داروی دردتان کدام است؟ [۴۹].
میخواهم داروی دردم باشید، در حالی که درد من شما هستید مانند کسی که بخواهد خاری را که در بدنش فرو رفته باخار درآورد. وای بر شما آیا دنیا را بر آخرت ترجیح میدهید؟ وقتی که شما را دعوت به جهاد با دشمن میکنم مانند کسی که در حالت مرگ است چشمهایتان میچرخد. سوگند به خدا من فکر میکنم اگر آتش جنگ شعلهور شود از پسر ابوطالب جدا میشوید مانند جدا شدن سر از بدن [۵۰].
دوست داشتم اصلاً شما را ندیده و نمیشناختم. خدا شما را هلاک گرداند. قلبم را چرکین و سینهام را از خشم لبزیز کردید و با بیاعتنایی و نافرمانی تان اندیشهام را آلودید تا اینگه قریش گفتند پسر ابوطالب مرد دلیری است اما از دانش جنگ چیزی نمیداند [۵۱].
در جای دیگری میفرماید: چون به شما در فصل گرما دستور آمادگی جهاد دادم گفتید به ما مهلت ده تا گرما بگذرد و چون در زمستان شما را به جهاد خواندم گفتید مهلت ده تا سرما بگذرد [۵۲].
گرفتار کسانی شدهام که از دستور اطاعت نمیکنند چون دعوت داده شوند اجابت نمیکنند پدرتان هلاک شود. چگونه انتظار کمک از جانب پروردگار را دارید؟ آیا دینی نیست که شما را جمع کند؟ و غیرتی نیست که شما را برانگیزاند؟ درمیانتان فریاد میزنم و یاری میجویم شما نه حرف مرا گوش میکنید و نه دستورم را اجرا میکنید [۵۳].
سوگند به خدا بدبخت آن کسی است که شما به کمک او بروید [۵۴]. دوست داشتم خداوند بین من و شما فاصله میانداخت و مرا به میان افراد شایستهتری میبرد [۵۵].
خدا یا خسته و وامانده شدم. اینها مرا خسته و وامانده کردند. به جای اینها جماعت شایستهتری را به من بده و به جایمن فرد بدتری را بر اینان مسلط کن [۵۶].
امام حسنسدر مورد شیعیانش از اهل کوفه میگوید: قسم به خدا من با معاویه پیمان میبند تا خون من و مصون و خاندان من در امان باشند و این بهتر از این است که کسانی که گمان میکنند شیعیان من هستند، مرا بکشند. به خدا اگر با معاویه بجنگم همین قوم مرا اسیر کرده و به معاویه تحویل میدهند. قسم به خدا اگر با او صلح کنم احترامم را حفظمیکند.
طبرسی از امام حسینسروایت میکند که او گفت: من اهل کوفه را آزمودم و شناختم. آنان نه در کردار و نه در گفتار پایبند پیمانشان نیستند و دفاع نمیکنند. انسانهای مسخ شدهای هستند، به ما میگویند دلهایشان با ماست اما بر روی ما شمشیر میکشند [۵۷].
علیسدر مورد اهل بصره میگوید: بصره محل فرود ابلیس و کشتگاه فتنههاست [۵۸].
کلینی از امام موسی کاظم که یکی از امامان شیعه است روایت میکند که گفته است: وجه تمایز شیعیان ما از دیگران ایناست که شیعیان ما توصیف کنندگانی بیش نیستند و هرگاه آنها را بیازمائید، ایشان را مرتد خواهید یافت [۵۹].
[۴۵] نهج البلاغة ص۶۸. [۴۶] نهج البلاغة ج۲ ص۱۰۰. [۴۷] نهج البلاغة ص۱۸۸ و ۱۸۹. [۴۸] نهج البلاغة ص۶۵. [۴۹] نهج البلاغة ص۷۵. [۵۰] نهج البلاغة ص۸۲ و ۸۳. [۵۱] نهج البلاغة ص۷۰. [۵۲] نهج البلاغة ص۶۹. [۵۳] نهج البلاغة ص۹۰. [۵۴] نهج البلاغة ص۱۱۸. [۵۵] نهج البلاغة ص۲۰۳. [۵۶] نهج البلاغة ص۶۵. [۵۷] الاحتجاج طبرسی ص۱۴۸ـ۱۴۹. [۵۸] نهج البلاغة ج۳ص۱۸. [۵۹] الکافی، الروضة، ج۸ ص۲۲۸.