دلیل شکست مسلمانان، فاصله گرفتن از تعالیم و سنّتهای حضرت محمد جاست
ای مسلمانان! ای کسانی که ادعا میکنید مؤمنید! همه بدانید و بر فراز منبرها و پشت تریبونها نیز به همۀ مردمان بگوئید که ضعف و نقص ما فقط یک چیز است و بس. ما فقط به خاطر یک چیز است که این همه حیران و ویلان و افتان و خیزان و گریان و نالان و بدبخت و شکست خوردهایم؛ و آن چیز، دوری از احکام و فرامین تابناک، و تعالیم و آموزههای روحبخش، و اوامر و دستورات تعالیآفرین رسول خدا جاست.
به خدا قسم! اگر ما اوامر و فرامین و تعالیم و آموزههای دقیق و ژرف پیامبر اکرم جرا از روی صداقت و اخلاص و اعتقاد و عمل آویزۀ گوش و نصب العین خویش در تمام مراحل زندگی قرار میدادیم و به آن جامۀ عمل میپوشاندیم، بدون شک، متمدنترین، باسوادترین، پیشرفتهترین، غنیترین و قدرتمندترین ملل جهان قرار میگرفتیم و بر کل جهان حکومت و سیادت و آقایی و سروری میکردیم. چنانچه اسلاف و نیاکان ما این کار را کردند. آنان که هر روز و هر لحظه و هر کارشان، جلوهای عملی از سیرت طیبۀ پیامبر اکرم جبود.
آنها (آن عربهای جاهل و بیفرهنگ و بیتمدن و بیسواد) سنّتهای پیامبر اکرمجرا در عرصههای مختلف زندگی به کار گرفتند، و با نیروی عمل و کردار و تمسک به اوامر و فرامین تعالیبخش نبوی، در مدت زمان کوتاهی، بزرگترین استادان و معلمان و مربیان جهان لقب گرفتند و همه از آنها رنگ و بو و خط و مشی میگرفتند، حتی تا امروز نیز جهان غرب و اروپا در پیشرفت و فناوری خویش، مرهون و مدیون زحمات و خدمات اسلاف و نیاکان ما مسلمانان هستند؛ آری آنها فقط با نیروی عمل و اتباع کامل از اوامر و فرامین خدا و رسول بود که به این مرحله از رشد و بالندگی رسیده بودند.
امروز محبت و علاقۀ دنیا در قلوب بسیاری از مسلمانان و در تار و پود وجود بیشترشان عجین شده و ابهّت و عظمت و شأن و شوکتشان را از بین برده، و آنها را به مسلمانانی توخالی و پوشالی تبدیل کرده است. امروز مسلمانان به سنّتهای تابناک پیامبرشان بیاعتناء هستند و برای آن اهمیتی قائل نیستند و حتی شاید در بسیاری جاها از انجام آن شرم و حیاء داشته باشند، چرا که با فرهنگ غربیها سازگار نیست.
برای ما مسلمانان بسیار جای تأسف است که از سنّتها و روش رهبرمان حضرت محمد جدور شدهایم و عمل به آن را ننگ و مایۀ عقب افتادگی میدانیم، در حالی که در جوامع دیگر، برای رهبران دنیوی خویش بسیار احترام قائل هستند و در هر جایی به احیای آداب و سنن خویش میپردازند.
یاران رسول خدا جو اسلاف و نیاکان ما حاضر نبودند که در کوچکترین کاری و در سادهترین امری، خلاف روش رسول خدا جگام بردارند، اگر خواست درونیشان چیز دیگری میبود، به خاطر فعل و کار رسول خدا جخواست خویش را فدا میکردند، اما امروزه در صحبت کردن، راه رفتن، شیوۀ زندگی، لباس پوشیدن و خلاصه اکثر اعمال و رفتارمان از غربیها و غیرمسلمین تقلید میکنیم، و خیلی راحت سنّتهای محبوب حجازی را گذاشتهایم و خیلی بیشرمانه برای عدم عمل به آن نیز دلیل میآوریم.
یکی از علمای بزرگ، در یکی از سخنرانیهای خویش تلویحاً میگفت: «در جنگ اسرائیل و فلسطین، بارها ملائکه نازل شدند که به مسلمانان کمک برسانند، اما چون هر دو طرف ظاهر و شکلشان عین همدیگر بود، ملائکه برگشتند و به پروردگار جهانیان گفتند: خداوندا ! خودت بهتر میدانی، آنها هیچ فرقی با هم نداشتند، تمام اعمالشان مانند یکدیگر بود و...»
مولانا ابوالحسن ندوی میگویند:
«ما حقیقتاً به حقایق اسلام و ایمان نیاز داریم تا بتوانیم بر حقیقتهای مختلف دیگر جهان، چیره شویم زیرا صورت و پیکر ظاهری اسلام توان مقابله با حقایق را نداشته و نمیتواند بر آنها پیروز شود... به همین دلیل به وضوح مشاهده میکنیم که صورت ظاهری اسلام، حتی بر حقیقتهای کوچک مادی غلبه نمیکند، چون صورت هر قدر هم زیبا و مقدس باشد، ولی تأثیر و قدرت ندارد.
اینجاست که امروزه صورتِ اسلام ما، و صورت کلمه و نماز ما، آنقدر هم توانایی ندارد که بر عادتهای کوچک ما غلبه کند و شهوات پست ما را مغلوب نماید و هنگام امتحان و مشکلات، ما را در راه حق پایدار نگهدارد.» [۶]
ایشان در ادامه میگویند:
«آخر چرا؟ این کلمۀ طیّبهای که در گذشته به قدری بر دلها و روانها فرمانروایی داشت که ترک کلیۀ عادتها و خصلتهای بد و غلبه بر خواهشها را به همراه داشت و شهادت در راه خدا، بذل جان و مال، و تحمل ناملایمات و تلخیها را سهل و آسان میکرد؛ امروز بقدری ناتوان شده است که نمیتواند مردم را برای نماز صبح از خواب عمیق بیدار سازد. کلمهای که در گذشته بقدری نیرو داشت که به راحتی مشروبخواری و گناه را از انسان میتوانست دور سازد، امروز فاقد هر گونه خطاب و عتابی شده است که نه به کاری میتواند فرمان دهد و نه از ارتکاب امری باز میدارد.
نگاهی گذرا به لابلای صفحاتِ تاریخ اسلام بیفکنید، به وضوح مشاهده خواهید کرد، کلمهای که صحابه و مسلمانان صدر اسلام بر زبان میراندند، محتوی یک واقعیت بود، مانند درخت پاکی بود که ریشهاش در زمین استوار و شاخههایش با آسمان اتصال داشت و هر لحظه به اذن خداوند میوه میداد.
اما متأسفانه کلمۀ ما، مجموعهای از الفاظ و خالی از حقیقت است، به همین جهت میبینید که در زندگی مردم تأثیرش را از دست داده است.»
مولانا ندوی در ادامه میافزایند:
«جای تعجب است که باز هم میخواهیم با این کلمۀ سطحی، زندگی اصحاب را بر خود منطبق ببینیم، چون آن نتایج گذشته را احساس نمیکنیم؛ گلهمندیم و لب به شکایت میگشائیم و از خود میپرسیم که مگر ما مسلمان نیستیم؟ مگر نه این که نماز میخوانیم و روزه میگیریم؟ مگر نه این است که کلمۀ «لا اله الا الله» را بر زبان میآوریم؟ و صبح و شب تکرارش میکنیم؟ پس چرا این تفاوت بزرگ و وسیع بین ما و عصر خلفای راشدین وجود دارد؟ چرا این همه فاصله میان ما و آنها مشاهده میشود، ثمرۀ درخت ایمان کجاست؟ نتایج نماز و روزه چیست؟ یاری و نصرت الهی کو؟ پس چرا در زمین استخلاف و قدرت نداریم؟» و در آخر خطاب به تمام مسلمانان چنین میگویند:
«بیائید حقیقت را دریابیم، سوء تفاهمات را دور کنیم، بدانید که مسلمانان صدر اسلام مثل ما نبودند، آنان حقیقت کلمۀ «لا اله الا الله» را درک کرده بودند، نمازشان دارای روح و حقیقت بود... اما رفتار عبادی ما، عاری از حقیقت بوده و در عین حال خواهان نتیجۀ حقیقی میباشیم، این خیال است و محال است و جنون!» [۷]
براستی امروز مشکل جوامع اسلامی و ملل مسلمان، تنها عقب ماندگی مادی، علمی، صنعتی و تکنیکی نیست، بلکه عامل اصلی و بنیادین رنج و محنت و بدبختی و بیچارگی مسلمانان، خودباختگی ذهنی، و عقبگرد ایمانی، و نفسپرستی و غربگرایی و دوری گزیدن از اوامر و فرامین تعالی بخش و سعادت آفرین نبوی است.
امروز مشکل مسلمان این نیست که خدا را نمیشناسد یا با حضرت محمد جناآشنا و بیگانه است، بلکه مشکل او این است که مسلمان گریزان از شیوهای است که عزّتش را تأمین میکند و او را در کسوت انسان کامل قرار میدهد، گریزان و فراری از صورت و سیرت منجی عالم بشریت حضرت محمد جاست، گریزان و فراری از مواردی است که در ترقی و پیشرفت او به پلههای کمال تأثیرگذار است و او را به آرامش واقعی و سکون ابدی پیوند خواهد داد.
امروز مسلمان از خود و آئین حیاتبخش خویش و از صورت و سیرۀ الگوی پاکان و نیک سیرتان (یعنی حضرت محمد ج) گریزان و خوفناک است، و خویشتن را در قعر دریاهای پرتلاطم و موّاج مادیّت و غربگرای، و نفسپرستی و خودباختگی در انداخته، و عجیب اینجاست که باز هم میخواهد به ساحل بهروزی و کرانۀ سلامتی و امن و ایمان برسد، در حالی که این خیال است و محال است و جنون.
امروز ذلتهای پی در پی مسلمانان و شکستهای دردناک آنان در عرصههای مختلف ناشی از غفلت و خودباختگی خود آنان است، و در اثر آن است که جهان کفر جرأت پیدا کرده و در هر جایی که بخواهند، خواستههای شیطانی خویش را اعمال مینمایند.
براستی اگر مسلمانان بر پایۀ استقلال فرهنگی و ذاتی خویش، و بر مبنای اوامر و فرامین الهی و تعالیم و آموزههای نبوی، و احکام و دستورات شرعی و حقایق و مفاهیم قرآنی و با معیار قرار دادن زندگی سرور جهان (حضرت محمد ج) زندگی بکنند، و اوامر و فرامین خدا و رسول را نصب العین و آویزۀ گوش خویش قرار دهند، حتماً در عرصههای مختلف مادی و معنوی، دنیوی و اخروی، فردی و اجتماعی، سیاسی و نظامی، فرهنگی و اقتصادی و... پیشرفت خواهند کرد و بر کل جهان حکومت و سیادت خواهند نمود و به عزت و سربلندی و افتخار و بالندگی و شکوه و جلال، و مجد و عظمت خواهند رسید، ولی اگر از فرهنگ اسلامی و سنّتهای نبوی فاصله گرفتند، و بیگانگان و غربیان را اسوۀ خویش قرار دادند، حتماً در گرداب بدبختی و بیچارگی، و ضلالت و گمراهی و فلاکت و نگونبختی و شقاوت و خواری خواهند افتاد.
کسانی کزین راه برگشتهاند
برفتند بسیار و سرگشتهاند
خلاف پیمبر کسی ره گزید
که هرگز به منزل نخواهد رسید
مپندار سعدی که راه صفا
توان رفت جز بر پی مصطفی
(سعدی)
مسلمان در پرتو تعالیم حیات بخش قرآن و سنّت، و اطاعت و پیروی راستین حضرت محمد جاست که سعادتمند و عزتمند است و با اطاعت خدا و رسول است که تجلّیگاهِ انوار الهی گشته، و پلههای صعود و ترقی را به سوی تکامل انسانی خویش یکی پس از دیگری طی خواهد نمود، و مُقرَّب بارگاه الهی قرار خواهد گرفت؛ اما هرگاه این مسلمان گردن خویش را از حلقۀ زرّین عبدیّت و بندگی خدا و اطاعت و پیروی از حضرت محمد جآزاد و رها سازد و خویشتن را به دست بیگانگان و نفسپرستان بسپارد، سیر نزولی و قهقرایی او به سوی مرزهای حیوانیت و بدبختی آغاز خواهد شد، و در مدت زمان کوتاهی بدبخت و رسوا خواهد گردید.
از این رو هرگاه مسلمانان از اطاعت و پیروی حضرت محمد جسرباز زدند و در راه عمل به اوامر و فرامین رسول خدا جاز خود ضعف و سستی نشان دادند، ذلت و زبونی حقیقی و بدبختی و بیچارگی واقعی، و شکست و انحطاط به سراغشان آمد و از مسیر مستقیم هدایت و انسانیت فاصله گرفتند، و هلاکت و نابودی آنان رقم خورد و در دنیا و آخرت ذلیل و رسوا شدند و با مشکلات بیشماری در زندگانی دنیا و آخرت مواجه شدند.
امروز مشکل اساسی و مصیبت بزرگ مسلمانان، بیگانگی آنان از سنّتهای گرانبها و پرارج رسول اکرم جمیباشد، محبت دین و ایمان، و عشق و علاقه به عقیده و آئین از دلهایشان بیرون رفته، و محبت دنیا، رقابت در سرمایه، فراهم نمودن اسباب عیش و عشرت، و مدپرستی جایگزین محبت اوامر و فرامین خدا و تعالیم و سنّتهای رسول خدا جگشته است.
مسلمانانی که در گذشته (در پرتو اجرای تعالیم و سنّتهای رسول خدا ج) بزرگترین افتخارات تاریخ را میآفریدند و به کل جهان خط و مشی و برنامه میدادند و هیچگاه در قید و بند دنیا و دنیاپرستان گرفتار نمیشدند، امروز تمام همّ و غم آنها دنیا گشته و با خدا و رسول و با سنّتهای گهربار پیامبر اکرم جبیگانه و ناآشنا شدهاند.
محبت و علاقۀ دنیا سبب شده که ابهت و عظمت مسلمانان عصر ما از بین برود و آنها را به مسلمانانی توخالی و پوشالی تبدیل کند. محبت دنیا و علاقه به متعلقات دنیوی، سبب شده که فکر آخرت و روز قیامت و سنّتهای گرانبها و پرارج پیامبر جدر اذهان مسلمانان کم رنگ گردد و سفر آخرت را بسیار دور از تصور نمایند، به همین جهت برای بدست آوردن متاع دنیوی، تمام وقت خویش را صرف مینمایند و به همان اندازه از راه حق و حقیقت و از رضایت خدا و رسول و از مسیر فلاح و رستگاری و خوشبختی و کامیابی دور میشوند.
بسیار جای تعجب است برای افرادی که خود را رهرو رسول خدا جمیدانند، اما با شدت و علاقۀ فراوانی برای چیزی تلاش مینمایند که رسول خدا جاز دچار شدن به آن و فریب خوردن آن هشدار داده است. این چه نوع اتباع و محبت و عشقی است که در هیچ چیزی محبوب و معشوق در نظر گرفته نمیشود!
ولی اگر یاران رسول خدا جرا بنگریم، آنها به دنیا نمیاندیشیدند و تمام همّ و غمشان اتباع و پیروی از رسول خدا و فکر آخرت بود، و لحظهای در به دست آوردن رضای خدا و رسول او تأخیر نمیکردند و هر آنچه سبب تقرب بیشتر آنان به بارگاه الهی میگشت، بدون تأخیر و معطّلی انجام میدادند، اما مسلمانان عصر ما، هر آنچه را سبب دوری از تعالیم خدا و رسول است، بعضاً به نام دین انجام میدهند و خوشحالاند که از امت محمدی هستند!
امروز مسلمانان عزتشان را در گردآوری مال و متاع دنیا، و ترقی و پیشرفت خویش را در رها کردن تعالیم قرآن و آموزههای نبوی میدانند، و دنبالهروی غربیها و اروپائیان را در رسم و آئین زندگی، از اسباب فخر و مباهات میپندارند و فقط با داشتن نامی از اسلام و نواری از قرآن، بسنده کرده، و هرگز عمل کردن به سنّتهای گهربار پیامبر اکرم جرا جزء دین به شمار نمیآورند و بدان اهمیتی نمیدهند.
براستی ذلت و رسوایی و شکست و عقب ماندگی مسلمانان از زمانی آغاز شد که از سنّتهای حضرت رسول اکرم جاحساس ننگ و عار کردند، و نه تنها رغبتی به عمل به سنّتهای رسول خدا جنشان ندادند، بلکه افرادی را که راه و رسم زندگی آنان با شریعت مقدس اسلام و سنّتهای گهربار رسول خدا جمطابقت دارد، به باد استهزاء و تمسخر گرفتند.
آری تاریخ گواه این مدعا است که محبت رسول خدا جو عمل بر اوامر و فرامین و تعالیم و آموزهها و احکام و دستورات و توصیهها و سنّتهای رسول خدا جنقطۀ آغاز سعادت و کامیابی، و رها کردن سنّتهای رسول خدا جآغاز بدبختی و فلاکت آنها خواهد بود.
از این رو هرگاه محبت رسول خدا و سنّتهای ایشان از دلهای مسلمانان بیرون رود و انسان مسلمان برای عمل و عشق به سنّتهای رسول خدا جهیچ سعی و تلاشی ننماید، همان روز سرآغاز زبونی و خواری و ذلت و رسوایی او خواهد بود.
امروز مسلمانان (به خاطر ضعف ایمانی و محبت دنیا، و دوری گزیدن از سنّتهای رسول خدا ج) از عمل کردن بر سنّتهای تابناک پیامبر جاحساس شرم و حیاء میکنند، اما در راستای تقلید فرنگیان و غربیان و شیوۀ زندگی آنان، یکه تاز میدان هستند، حتی در لباس، مو، اصلاح سر و صورت، و رفتارها و کردارها، همواره سعی بر آن دارند تا آنان را الگو و نمونۀ خویش قرار دهند.
براستی با چنین ایمان ضعیف و عقیدۀ سستی که مسلمانان به احکام الهی و فرامین نبوی دارند، چگونه میخواهند به مرز سعادت و بهروزی برسند. و به همین جهت است که مشکلات و مصائب و چالشها و دغدغهها بر سر آنان سرازیر شده، و آماج تاخت و تاز کافران و بدخواهان اسلام و مسلمین قرار گرفتهاند، و جز ذلت چیز دیگری حاصلشان نشده است:
ترسم نرسی به کعبهای اعرابی
کاین ره که تو میروی به ترکستان است
امروزه مسلمانان گذشته از آنکه احکام اسلامی را در زندگی خویش پیاده نمیکنند، اهمیت یادگیری قرآن، احکام الهی و سنّتهای نبوی از دلهایشان بیرون رفته، و محبت دنیا، کسب عزت و شهرت دنیوی، مد و مدپرستی و تنعّم و شهوتپرستی و عیّاشی و خوشگذرانی جایگزین آن گشته است و هیچگاه به فکر خدا و رسول، و اوامر و فرامین آن دو نمیافتند، بلکه رفتار، گفتار، کردار و شیوۀ زندگی آنان به طور کامل برخلاف قرآن و سنّت بوده، و یهود و نصاری و کفار و مشرکان را الگوی زندگی خویش قرار دادهاند، بدون شک چنین طرز رفتار و تفکری، هیچگاه مسلمانان را به شاهراه اصلاح و سعادت نرسانیده و نخواهد رساند؛ بلکه آنها را به فساد کشانیده و به کام زبونی و بدبختی فرو خواهد برد، و اگر امروزه میبینیم که مسلمانان با مشکلات عدیدهای در راه دین مواجه هستند و روز به روز بر ضعف و زبونی آنان افزوده میگردد، بدان علت است که از راه راستین پیامبر اکرم جو از سنّتهای روحبخش ایشان منحرف گردیده و به جای آن از هوا و هوسهای حیوانی و خواهشات نفسانی و وسوسههای نامطلوب شیطانی پیروی کردهاند و یقیناً این چنین طرز عملی، نتیجۀ خوبی را در بر نخواهد داشت:
به مصطفی برسان خویش را که دین همه اوست
اگر به او نرسیدی، تمام بولهبی است
پس ای مسلمانان! بیائید همه با هم به اسلام برگردیم و سنّتهای تابناک نبوی را در عرصههای مختلف زندگی پیاده کنیم و همواره اوامر و فرامین تعالی بخش رسول خدا جرا نصب العین و آویزۀ گوش خویش قرار دهیم، تا عزت و افتخار خودمان را به دست آوریم و تجلیگاه انوار الهی قرار بگیریم و پلههای صعود و ترقی را به سوی تکامل انسانی خویش یکی پس از دیگری طی کنیم، و مقرب درگاه الهی قرار گیریم و با عامل شدن بر احکام خداوندی و سنّتهای پرارج محمدی جو نشر آنها، مقام خلیفة اللهی را کسب نمائیم.
ای غنچهی خوابیده چو نرگس نگران خیز
کاشانهی ما رفت به تاراج غمان خیز
از نالهی مرغ چمن از بانگ اذان خیز
از گرمی هنگامهی آتش نفسان خیز
از خواب گران خواب گران خواب گران خیز
از خواب گران خیز
خورشید که پیرایه به سیماب سحر بست
آویزه بگوش سحر از خون جگر بست
از دشت و جبل قافلهها رخت سفر بست
ای چشم جهان بین به تماشای جهان خیز
از خواب گران خواب گران خواب گران خیز
از خواب گران خیز
خاور همه مانند غبار سر راهی است
یک نالهی خاموش و اثر باخته آهی است
هر ذرهی این خاک گره خورده نگاهی است
از هند و سمرقند و عراق و همدان خیز
از خواب گران خواب گران خواب گران خیز
از خواب گران خیز
دریای تو دریاست که آسوده چو صحراست
دریای تو دریاست که افزون نشد و کاست
بیگانهی آشوب و نهنگ است چه دریاست
از سینهی چاکش صفت موج روان خیز
از خواب گران خواب گران خواب گران خیز
از خواب گران خیز
این نکته گشایندهی اسرار نهان است
ملک است تن خاکی و دین روح روان است
تن زنده و جان زنده ز ربط تن و جان است
با خرقه و سجّاده و شمشیر و سنان خیز
از خواب گران خواب گران خواب گران خیز
از خواب گران خیز
ناموس ازل را تو امینی تو امینی
دارای جهان را تو یساری تو یمینی
ای بندهی خاکی تو زمانی تو زمینی
صهبای یقین درکش و از دیر گمان خیز
از خواب گران خواب گران خواب گران خیز
از خواب گران خیز
فریاد ز افرنگ و دلاویزی افرنگ
فریاد ز شیرینی و پرویزی افرنگ
عالم همه ویرانه ز چنگیزی افرنگ
معمار حرم باز به تعمیر جهان خیز
از خواب گران خواب گران خواب گران خیز
از خواب گران خیز
[۸]
[۶] تجلی حقیقت ایمان، مولانا ندوی، ترجمه مفتی محمد قاسم قاسمی، ص ۹-۱۰. [۷] تجلی حقیقت ایمان، صص ۱۰-۱۲. [۸] کلیات اقبال، به تصحیح احمد سروش، زبور عجم، ص ۱۴۱، انتشارات سنایی، چاپ هشتم، ۱۳۸۱