مسلمان! از خودت بپرس: چرا؟؟
اوضاع کنونی مسلمانان، به صورت نقطۀ سیاهی تاریخ درخشان گذشته را لکهدار میسازد، وقتی زندگی هزار و چهار صد سالۀ مسلمانان را در ا وراق تاریخ مطالعه نماییم، چنین احساس میکنیم که واقعاً ما از عزّت و عظمت، افتخار و بالندگی و شأن و شوکت والایی برخورداریم؛ ولی متأسفانه اگر از تاریخ گذشتگان صرف نظر کرده و اوضاع کنونی را به گونهای دقیقتر بنگریم، غیر از ذلت و خواری و افلاس و ناداری و ارتجاع و عقبماندگی و زبونی و سرشکستگی، چیز دیگری به نظر نمیرسد. نه همچون گذشته نیرو و قدرت، مال و ثروت، شأن و شوکت و اخوّت و الفتی باقی مانده، و نه عادات و اخلاق خوب و اعمال و کردار پسندیده در وجودمان هست، هر نوع کوتاهی و ذلت در ما موجود بوده و از هر گونه نیکی و خوبی، فرسنگها فاصله داریم.
همه میخواهند خوشبخت و رستگار شوند و به اوج قلههای رشد و تعالی برسند، اما غافل از اینکه دارند به سوی بدبختی و شقاوت و به حضیض خواری و زبونی و ذلت و خفت پرت میشوند؛ غافل از اینکه روز به روز از انسانیت و معنویت و روحیات و کمالات معنوی فاصله میگیرند؛ روز به روز از اوامر و فرامین الهی و تعالیم و آموزههای نبوی و احکام و دستورات شرعی و حقایق و مفاهیم والای قرآنی فاصله میگیرند و هر چه قدر در امور به ترقی و پیشرفت میرسند، به همان اندازه از معنویت و ایمان و سعادت و خوشبختی فاصله میگیرند.
امروز بیگانگان بر این خواری و زبونی ما شادمانند و صراحتاً ضعف و عجز ما را اعلان کرده و ما را مورد استهزاء و تمسخر و آماج حملات انتقادی و مذبوحانۀ خویش قرار میدهند و تنها بر این اکتفاء نکرده، بلکه فرزندان و نونهالان و جوانانمان را چنان فریفتۀ فرهنگ و تمدن خویش کردهاند که به راحتی اصول مقدس اسلام را به تمسخر میگیرند و بر هر کاری از روی انتقاد و ایراد گرفتن مینگرند، و این شریعت مقدس را غیرعملی و فرسوده میدانند و بر ترویج فساد و بیبند و باری (جهت تلف کردن سرمایههای معنوی جوانان) همواره سعی بر بیارزش و بیاعتبار جلوه دادن عقاید و باورهای اسلامی میکنند.
جهان غرب صدای نبض گلبانگ اذان را مرده و خاموش میخواهد
به جای آن صدای زنگ ناقوس کلیسا را بسی پرجوش میخواهد
عقل در حیرت میماند، آن قومی که دیروز دنیا را سیراب نمود، چرا امروز احساس تشنگی میکند، آن قومی که به جهان درس فرهنگ و تمدن آموخت، چرا امروز بیفرهنگ و بیتمدن و خودباخته و بیهویّت خوانده میشود؟
امروز مسلمانان خود را مسلمان کامل و مؤمن واقعی مینامند (و به این هم ایمان دارند که رحمت خداوند، شامل حال مسلمانان است) ولی اگر چشمهایشان را باز کنند و بنگرند، آیا واقعاً رحمت خداوندی شامل حال آنها است؟
در جهان جمعیت و تعداد مسلمانان بالغ بر یک و نیم میلیارد است، جمعیت آنها به قدری زیاد است که اگر هر یکی از آنها سنگریزهای پرتاب کند، به صورت کوهی درآید، و اگر هر یکی از آنها تُفی از دهان بیندازد، به صورت سیلی خروشان درآید، و اگر هر یکی از آنها صدا و فریادی برآورد، به صورت صوری در هم شکننده در آید؛ ولی متأسفانه در جایی که مسلمانان به این تعداد فراوان وجود دارند، کافران فرمانروایی و حکومت و سیادت میکنند، گردنهای آنها طوری در پنجۀ استبداد آنها قرار دارند که به هر طرف بخواهند، میتوانند مسلمانان را بچرخانند.
سر مسلمانان که به جز خدا پیش هیچ کس خم نمیشد، حالا پیش انسانها خم میشود، ناموس آنها که هیچ کس جرأت نداشت به آن نزدیک شود، امروز به خاک مذلت مالیده میشود، دست آنها که همیشه غالب بود، حالا مغلوب و مقهور است، و در برابر کافران پهن میشود. جهل و بیخردی و افلاس و ناداری و وام و قرضهای فراوان، آنان را در همه جا ذلیل و خوار و زبون و زار ساخته است، آیا میتوان این را رحمت خداوندی نامید؟! خیر، این رحمت خداوندی نیست، بلکه عذاب خداوندی است، چقدر عجیب است که کسی مسلمان باشد و باز هم ذلیل و خوار باشد، مسلمان باشد و باز هم برده و غلامِ حلقه به گوش بیگانگان باشد، این امر غیرممکن است (همانطور که چیزی در یک زمان هم سفید باشد و هم سیاه).
وقتی مسلمان بندۀ محبوب خدا باشد و ایمانش به ذات اللهأکامل باشد، چطور ممکن است که در دنیا ذلیل و خوار باشد؟ آیا (نعوذ بالله) خداوند ظالم و ستمگر است؟ ﴿وَمَا ٱللَّهُ يُرِيدُ ظُلۡمٗا لِّلۡعِبَادِ٣١﴾[غافر: ۳۱]
آری، چرا وضعیت رقّت بار و متأثر کنندۀ امروزی کشورهای اسلامی و شکست و انحطاطی که در زمینههای مختلف علمی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و... دامنگیر آنها شده، دغدغۀ اصلی و منشأ نگرانی و اندوه دانشمندان و متفکران جهان اسلام شده است؟
افسوس که این مزرعه را آب گرفته
دهقان مصیبتزده را خواب گرفته
خون دل ما رنگ میناب گرفته
وز سوزش تب، پیکرمان تاب گرفته
رخسار هنر گونهی مهتاب گرفته
چشمان خرد پرده ز خوناب گرفته
ثروت شده بیمایه و صحت شده بیمار
ابری شده بالا و گرفته است فضا را
از دود و شرر تیره نموده است هوا را
آتش زده سکان زمین را و سما را
سوزانده به چرخ، اختر و در خاک گیارا را
ای واسطهی رحمت حق، بهر خدا را
زین خاک بگردان ره طوفان بلا را
بشکاف ز هم سینهی این ابر شرر بار
(ادیب الممالک فراهانی)
آری فکر کنیم که چرا از رحمت خداوند محروم شدهایم؟ چرا از هر طرف مصیبتهای گوناگون بر ما نازل میشود؟ چرا امروز سرزمین مسلمانان محل تاخت و تاز همۀ کفار قرار گرفته، و طعمۀ چربی برای هر درندهای گردیده است؟ چرا امروز دشمنان، مسلمانان را چوب خشک و بیجان میبینند و به همین جهت بر آنان حملهور میشوند و کیان و هستی و فرهنگ و تمدنشان را به یغما میبرند، و آنان را کاملاً زیر سلطۀ خویش درمیآورند؟
چرا کسانی که آنها را کافران یعنی بندگان نافرمان خدا میگوییم، در همه جا بر ما غالب و پیروز میشوند؟ و چرا ما که ادعای فرمانبرداری خدا را داریم، در همه جا مغلوب و مقهور میشویم؟ چرا با وجود آن که میدانیم قرآن، کتاب خدا و محمد جپیامبر اوست، باز هم از اتباع و پیروی آنها گریزان و فراری هستیم؟
چرا مسلمانان، دیروز پیشرو قافلۀ بشریت بودند و امروز عقب ماندهاند؟ چرا دست نیاز در همه چیز حتی در فرهنگ و قوانین خویش به سوی بیگانگان دراز میکنند؟ چرا برای حفظ خود در برابر طوفانهای سیاسی و هجومهای نظامی باید به دیگران تکیه و اعتماد کنند؟ چرا یک روز، دیگران ریزهخوار خوان نعمت علم و فرهنگ آنها بودند، اما امروز باید بر سر سفرۀ دیگران نشینند؟ چرا مسلمانانی که جهان در سیطرۀ آنان بود، اکنون دریوزهگر و منّتکش احسان بیگانگان شدهاند؟
ای فراهم کرده از شیران خراج
گشتهای روبَه مزاج از احتیاج
از خم هستی میگلفام گیر
نقد خود از کیسۀ ایام گیر
خود فرود آ از شتر مثل عمر
الحذر از منّت غیر الحذر
(اقبال لاهوری)
براستی چرا امروز، هیچ دینی (چه آسمانی و چه زمینی) مظلومتر از اسلام - علی رغم حقانیت اسلام و بطلان و انحراف سایر ادیان - نیست؟ و چرا هیچ امت و ملتی (چه کوچک و چه بزرگ) مظلومتر از مسلمانان - علیرغم کثرت تعداد مسلمانان که حدود یک و نیم میلیارد نفر میباشند - وجود ندارد؟
چرا امروز مقدسات و معتقدات اسلام از هر سو آماج حملات فرهنگی و تبلیغاتی غرب و شرق قرار دارد و خاک و جان و مال و ناموس مسلمانان از هر سو مورد تاخت و تاز هر کس و ناکس قرار میگیرد؟
چرا امروز قدس - زادگاه پیامبران، منزلگاه دانشمندان، جولانگاه مجاهدان، آرامگاه شهیدان، مأوای ابراهیم÷، قریه رؤیاهای موسی÷، شهر داود÷، پایتخت سلیمان÷، گهوارۀ عیسی÷، استراحتگاه پیامبر بزرگ اسلام، شهر صلح، ایستگاه سفر اسرارآمیز «اسراء و معراج» و دروازۀ آسمان - در بند و اسارت یهودیان متعصب و نژادپرست و پلید و نجس قرار دارد؟
چرا سرزمینهای اسلامی از سوی تمام ادیان شناخته شدۀ دنیا مورد هجوم قرار گرفته؟ چرا امروز فلسطین و لبنان از سوی اسرائیل (یهودیت)، کشمیر از سوی هند (هندوئیسم و بودائیسم)، اراکان از طرف برمه (بودائیسم)، ترکستان از طرف چین (کنفوسیوس)، بوسنی و هرزگوئین از سوی صربستان، چچن از جانب روسیه، عراق و افغانستان و سومالی و سودان از سوی آمریکا، مورد تاخت و تاز قرار میگیرند؟
چرا امروز، اسلام در تمام دنیا غریب و مظلوم است و در تمام جهان برای نابودی آن نقشه میکشند؟ چرا امروز ما مسلمانان بازیگران نقشههایی شدهایم که دشمنان دین برایمان مشخص کردهاند؟ آخر بر سر امت اسلامی چه آمده است؟ کجاست آن «امت واحده» که در هر عصری میتوانست لرزه بر اندام جباران و زورگویان زمان بیندازد و آنان را از پای درآورد؟ کجاست آن «امت واحده» و آن «خیرالامم» که خداوند آنها را برای نجات بشریت مبعوث فرمود؟ آیا مسلمانان امروزی را میتوان جزو آن امت دانست؟ آیا مسلمانان عصر ما با کارهایشان بیشترین ضربه را بر پیکرۀ امت اسلامی وارد نمیآورند؟ بسیار دردآور و تأسفبار است در عصری که دشمنان شبانهروزی برای از بین بردن مسلمانان برنامهریزی میکنند، این جمع اندک مسلمان نیز به جان هم افتادهاند و هر کدام فقط حزب و گروه خویش را بر حق میداند و دیگران را رد مینماید!
براستی کدام انسان آزاده و باعزتی است که بتواند با وضع کنونی زندگی کند؟ مسلمانان چگونه میتوانند راحت بخوابند در حالی که در همسایگیشان در «عراق» آخرین شیوه و روش جنایات بر سر برادران و خواهرانشان وارد میشود؟ زبان و قلم توان بازگو کردن و نوشتن صحنههای شکنجۀ روحی و جسمی سربازان آمریکایی و انگلیسی را ندارد، وگرنه میدانیم که هیچ مسلمان باغیرتی نمیتواند اینها را تحمل نماید. امروز در قرن بیست و یکم قافلۀ تشنۀ بشری به دنبال چه میگردد؟ چه میجوید؟ و چه میاندیشد؟ چه یافت و چه شناخت؟ این قافلۀ حیران و ویلان، افتان و خیزان و گریان و نالان، این گمگشتهها، این سرگشتههای وادی تیه، این خودباختههای بیچاره، این فریب خوردههای ابلیس لعین، و این نگون بختان دنیازده و مادّیگرا و معدهپرست در جستجوی چه هستند؟ چه میخواهند؟ و در پی چه چیز مرموزی هستند؟ براستی آیا از خودت تا به حال پرسیدی! چرا مسلمانان امروزی در عرصهها و ابعاد مختلف زندگی مادی و معنوی، دنیوی و اخروی، فردی و اجتماعی، سیاسی و نظامی و فرهنگی و اقتصادی از جهان غرب، عقب افتاده و به قهقراء و عقبماندگی و ارتجاع کشانده شدهاند؟ اسلامی که اینقدر از علم و دانش و فناوری و تکنولوژی طرفداری و حمایت کرده، اسلامی که اولین آیاتش را با علم و تعلّم و خواندن و نوشتن میآغازد، اسلامی که همۀ پیروانش را به کسب علم و دانش و فناوری و تکنولوژی در عرصههای مختلف زندگی فرامیخواند، چرا پیروانش در جهان کنونی اینقدر عقب مانده و بیچارهاند؟ چرا همه حیران و ویلان و افتان و خیزان و گریان و نالانند؟ چرا ملل و جوامع اسلامی در عصر حاضر جزو کشورهای عقب مانده و یا در حال توسعه محسوب میشوند؟ و چرا مسلمانان، جاهلترین و بیسوادترین ملل جهان تلقی میشوند؟ و چرا در هیچ جای جهان به اندازۀ کشورهای اسلامی بیسواد وجود ندارد؟
برای تمام کفار و بدخواهان اسلام این معما و پرسش، پیش میآید که اگر این سخنان راست است، و اسلام این اندازه از علم و دانش حمایت کرده و آن را فرض یا واجب دانسته! پس چرا دورترین ملل جهان از فناوری و تکنولوژی و اقتصاد و سیاست، مسلمانانند؟ چرا در کشورهای اروپایی، فقیرترین، بیسوادترین، جاهلترین و زیردستترین مردم مسلمانند؟ چرا مسلمانان دریوزهگر و منتکش احسان غربیها و اروپائیان شدهاند؟ چرا در میان مسلمانان، استادان، طبیبان، مهندسان، تکنسینهای ماهر و خبره به اندازۀ کافی وجود ندارد؟ چرا مغزهای متفکر اسلامی از کشورهای اسلامی گریزان و فراریاند؟ چرا کشورهای اسلامی به منطقهای نخبهگریز، و کشورهای غیراسلامی به منطقهای نخبهپذیر تبدیل شده است؟ چرا در کشورهای اروپایی، هر چه حمّال و حمّامی و کیسهکش و کنّاس، مسلمان است؟ چرا سازمان جهانی یونسکو برای باسواد کردن مسلمانان (در افغانستان و دیگر کشورهای اسلامی) برنامهریزی میکنند؟
براستی چرا این اندازه از قافلۀ پیشرفت و ترقی و تکامل و تعالی در عرصههای مختلف زندگی دور افتادهایم؟ چرا در مسائل اقتصادی، نظامی، فرهنگی و سیاسی وابسته به غرب و اروپا و کافران و اسلامستیزان هستیم؟ مگر این فرمودۀ خداوندﻷرا نشنیدهایم:
﴿وَلَن يَجۡعَلَ ٱللَّهُ لِلۡكَٰفِرِينَ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ سَبِيلًا١٤١﴾[النساء: ۱۴۱]
مگر این آیه را نخواندهایم:
﴿وَلِلَّهِ ٱلۡعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِۦ وَلِلۡمُؤۡمِنِينَ﴾[المنافقون: ۸]
پس چرا این همه معضلات و مشکلات، و این همه چالش و دغدغه، و این همه ناهمواری و ناهنجاری و کشمکش و ناملایمات؟
آری ای مسلمان! از خودت بپرس: براستی چرا عقب ماندگی؟ چرا ارتجاع و قهقراء؟ چرا شکست و بدبختی؟ چرا انحطاط فرهنگی و سیاسی؟
براستی ضعف و نقص مادر چیست؟ کجای کار ما میلنگد؟ و به خاطر چه چیزی این همه حیران و ویلان و گریان و نالان و افتان و خیزانیم؟!